خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)
آخرین اخبار ادیان ایران و جهان، خبرهای دینی ارامنه زرتشتیان کلیمیان شیعه اقلیت‌های دینی و مذهبی و فرقه‌ها جریان‌‌های دینی

ولایت، شرط صحت یا جزاء یا قبول اعمال؟

استاد سروش محلاتی تبیین کرد

استاد حوزه علمیه قم در هشتمین جلسه شرح دعای سحر به مقوله «ولایت؛ شرط قبولی اعمال» پرداخت.

به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، متن سخنرانی آیت الله سروش محلاتی به شرح زیر است:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّ حْمنِ الرِ َّحیم

الْحِمَدْ لَلهِ رَبِ الْعَالَمِینَ وَ صَلِیَّ اللَّهُ عَلَی سیَدَّنا وَ نَبِیِناَ مُحمَدَّ و آله الطاهرین

«اَللهَُّم انَّاِ نسْئلُک منْ کَمُالکَ باَکْمَله وَ کُل کَمالکَ کامِل » سخن درباره این فراز از دعای شریف سحر بود که انسان از خداوندَ کمَال بلکه مرتبه عالی و عالی ترین مرتبه کمال را درخواست می کند. به این مناسبت مراتب مختلف کمال در اسماء و صفات حق تعالی و در تجلیاتی که از حق تعالی صادر می شود و در تشریعی که از طرف حق تعالی مقرر می شود صحبت شد. در مرحله سوم، برخی از بزرگان به تناسب، ارتباط موضوع ولایت با کمال دین را مطرح فرموده اند که خداوند در قرآن کریم در غدیر، دین را کامل معرفی کرده است؛ الیَْوْمَ أَکْمَلتُْ لَکمُْ دِینَکمُ۱. رابطه ولایت و دین چگونه است؟ مقصود از این ولایت که در اینجا مورد بحث قرار می گیرد چیست؟ عرْض شد که ولایت می تواند معانی مختلفی داشته باشد؛ ولایت به معنای محبت، به معنای امامت و به معنای حکومت. در تفسیری که حضرت امام از این جمله ارائه می کند، بر این نظر هستند که آن ولایتی که از ارکان تشیع است و در ردیف اصول قرار می گیرد، ولایت به معنای امامت است، نه ولایت به معنای حکومت.

 

ولِایت یا ولَایت

در عین حال در شرح دعای سحر از استاد بزرگوارشان آیت الله شاه آبادی نقل می کنند که ایشان معتقد بود ولِایت (به کسر واو) با ولَایت (به فتح واو) معنای متفاوتی دارد و آنچه در ردیف نماز و روزه آمده است (که «بُنیَ الإسلامُ علی خمَس »، اسلام بر پنج پایه است؛ از نماز و روزه تا به ولایت پایان می پذیرد)، آن ولایت را باید به فتح واو خواند، یعنی وَلایت و آنجا «وَلایت» به معنای محبت است که در ردیف فروع قرار گرفته است، اما آن ولایتی که در ردیف اصول است و جنبه بنیادین دارد و قهراً قبول آن ولایت، شرط اعمال می شود، به کسر واو است یعنی «وِلِایت» نه «وَلَایت»؛ و قهراً آن روایت مربوط به این بحث نخواهد بود.

آنچه اینجا باقی می ماند سخنی است که در قسمت قبل ناتمام ماند و آن اینکه غالب فقهای شیعه بر این باور هستند که اگر کسی اعتقاد به امامت نداشته باشد و خلافت بلافصل امیرالمؤمنین را نپذیرد، اعمال و عباداتش باطل است؛ نمازی که خوانده است باطل است، روزه ای که گرفته، باطل است، حجی که انجام داده است باطل است. این یک نظر شایع و رایج در میان فقهای ماست که به عنوان نمونه فتوای آیت الله خویی را در این زمینه نقل کردم که ولایت شرط صحت عمل است و کسی که ولایت ندارد، عبادتش صحیح نیست، گویا نماز نخوانده است، یا اینکه نماز را بدون وضو به جای آورده است.

 

دیدگاه امام خمینی

تردیدی در نظر خود حضرت امام وجود داشت؛ چون ایشان یکجا تعبیر بطلان دارند، ولی در مورد دیگر تصریح فرمودهاند که اعمال این افراد باطل نیست، صحیح است ولی در عالم آخرت اجر و پاداشی نخواهند داشت .به دلیل این تردید، مراجعه کردم تا نظر ایشان را روشنتر پیدا کنم و دیدم که در «تحریرالوسیله» تصریح میفرمایند که منکر ولایت یا به تعبیر فقها کسیکه ایمان به معنای خاص نداشته باشد، عملش صحیح نیست. این مطلب را در بحث شرایط صحت صوم مطرح کردهاند که شرط اول اسلام است، شرط دوم ایمان است و ایمان در اصطلاح فقها به همان معنای اعتقاد به امامت و تشیع است و اگر کسی در قسمتی از روز هم ایمان به ولایت نداشته باشد، باز هم روزه او باطل میباشد؛ فلایصحَّ من غیر المؤمن و لو فی جزء من النهار ۲

مثلاً شخصی وسط روز شیعه می شود، مسلمان بوده و روزه گرفته بود و یکی دو ساعت بعد هم شیعه شد ولی چون در جزیی از زمان روزه او بدون اعتقاد به ولایت و امامت بوده، روزه او در آن روز صحیح نیست و باید قضاء کند.

البته این فتوا، فتوای اختصاصی امام خمینی نیست و همه بزرگان قرن اخیر بر این نظر بوده اند؛ یعنی وقتی سید در «العروه الوثقی» همین نظر را مطرح می کند که شرط صحت، ایمان به این معنا و قبول امامت ائمه است، فقهای بعد هم معمولاً می پذیرند؛ میرزای نائینی، سید ابوالحسن اصفهانی، حاج شیخ عبدالکریم حائری بزرگانی هستند که مطابق با همین متن با عروه همراهی کرده اند.

 

دیدگاه آیت الله بروجردی

در این میان فقیهی که در قرن اخیر عَلم مخالفت را برداشت و کار بزرگی انجام داد و فتوای سنگینی هم صادر کرد، آیت الله العظمی بروجردی است. ایشان در حاشیه عروه نظر مخالف داده اند و تصریح کرده اند:

اعتباره فی الصحه غیرواضح، نعم یعتبر فی القبول و ترتب الثواب علیه.[۳]

ایشان نگاه خاصی در اینگونه مسائل داشتند و با فقهای دیگر متفاوت بودند و اینجا هم فرمودند که اعتقاد به امامت شرط صحت نیست یعنی همهی فرق اسلامی اعمالشان میتواند صحیح باشد، یعنی تکلیف خود را انجام دادهاند، یعنی بینماز و بیروزه نیستند. البته برحسب روایات اجر و پاداش در عالم آخرت نخواهند داشت .اما اگر نماز و عبادتشان فاسد باشد، فردای قیامت جزو بینمازها و عذاب تارکین صلات را خواهند داشت، نه اینها وظیفه خود را انجام دادند اما اجر و پاداش نمی برند. آیت الله بروجردی در اینجا بین صحت عمل با اجر و پاداش آن عمل تفکیک می کنند؛ عمل آنها صحیح است ولی اجر و پاداش ندارد.

بعد بعضی از فقهای ما این مطلب را تبعیت کردند و پذیرفتند و در دوران ما برخی از شخصیتهای برجسته همین نظر را دنبال کردند؛ آیت الله منتظری از استادشان آیت الله بروجردی تبعیت کردند و همین نکته را در تعلیقه خود بر عروه آوردند، همچنین حضرت آیت الله شبیری زنجانی در مباحث کتاب صوم خودشان این مسئله را دنبال کردند و همین نظر مرحوم آیت الله بروجردی را تأیید فرمودند. در حوزه نجف هم حضرت آیت الله سیستانی همین نظر را در متن فتوایی خودشان(منهاج الصالحین) آورده اند که اعمال و عبادات فرق اسلامی غیر از مذهب شیعه هم صحیح، مبرء ذمه و مسقط تکلیف است. اخیراً هم یکی از علما و از شاگردان آیت الله سیستانی در یک فایل صوتی و تصویری همین نظر را از استاد خودشان نقل کرده اند، ولی متأسفانه ترجمه ای که از این فتوای آیت الله سیستانی صورت گرفته، ترجمه دقیقی نیست. ایشان اعمال مذاهب دیگر (اهل سنت) را صحیح و مبرء ذمه دانسته اند، نه اینکه موجب اجر و پاداش اخروی بدانند. فتوای ایشان اینطوری که نقل کرده اند این است:

فإنَّ عبادته کصلاته و صومه و حجَّه تکون مجزیه و مبرءه لذمته من التکلیف بها

نمازی که خوانده، تکلیف «اقیموا الصلاه» را رعایت کرده و وظیفه اش از عهده او ساقط شده و صحیح است، ولی در ترجمه ای که از فتوای ایشان صورت گرفته، اینطور ترجمه کردند که «عبادت او مانند نماز و روزه و حجش ثواب و پاداش دارد» که ترجمه غلطی است و اصلاً فقها بین مسئله صحت و اجر پاداش تفکیک کرده اند و در میان فقهای معروف گذشته کسی که قائل به اجر و ثواب و پاداش برای ایشان شود، بنده سراغ ندارم.

به هر تقدیر این نظر درباره اعمال مسلمانان غیرشیعی (اهل سنت)، مورد نقد از سوی برخی علما قرار گرفته است. شیخ انصاری در اینجا نظری دارد و شهید مطهری هم در اینجا نظری دارد. در واقع برای این بزرگان، پذیرفتن این روایات – که مبنای بطلان عمل فرق دیگر است – سخت بوده است.

 

اشکال شیخ انصاری

اشکالی که شیخ انصاری در اینجا در کتاب رسائل خودش در بحث حجیت عقل و در مباحثهی با اخباریین مطرح می کند، این است که عقل نیکی و پسندیده بودن احسان را درک می کند؛ اینکه کسی که از فقرا دستگیری می کند، به محرومین رسیدگی می کند، جان انسانی را نجات می دهد، احسان است و انسان حسن احسان را درک می کند. وقتی عقل حسُن احسان را درک کرد، به معنای این است که این عمل شایسته تقدیر و پاداش است، آنوقت چطور در روایت زراره آمده که اگر کسی ولایت نداشته باشد؛ نه نمازش، نه روزه اش، نه حجش، هیچ کدام فایده و اجری ندارد؟! حتی اگر همه اموالش را هم در راه خدا بدهد آن هم ارزشی ندارد؛ «و لو تصدَّق بجمیع ماله» عقل حسن احسان را درک می کند. اینکه نمازش قبول نیست، یک امر تعبدی است و حرفی نیست، روزه اش قبول نباشد، امر تعبدی است، اما جایی که عقل، حسن عملی را درک می کند، چطور؟! مگر ممکن است بگوییم شخصی که تمام اموالش را داده و قصد قربت هم داشته و در راه خیر و ثواب برای مردم هزینه کرده، هیچ ثوابی نمی برد؟!

و أما نفی الثواب علی التصدق مع عدم کون العمل بدلاله ولی الله فلو أبقی علی ظاهره دلَّ علی عدم الإعتبار بالعقل الفطری … [۴]

اگر ظاهر این روایت را اخذ کنیم، در تضاد با بدیهیات عقل انسان است، لذا باید از آن تفسیری ارائه کنیم که تضاد با عقل نداشته باشد، مثلاً اینطور تفسیر کنیم که اگر اموالش را در راه خیری مصرف کرده که برحسب اعتقادش بوده، ولی خیر واقعی نبوده است و یک فرقه و گروه منحرفی را با کار خودش ترویج کرده است و الا اگر واقعاً فعل، فعل خیر باشد، عقل اجازه نمی دهد که تقدیر و سپاس و شایستگی و شایسته سپاس بودن در اینجا نفی شود. این یک ابهامی که شیخ در اینجا مطرح فرموده اند.

 

اشکال استاد مطهری

بزرگانی مانند شهید مطهری هم از زاویه دیگری این مطلب را دنبال کرده اند و به اشکالی برخورد کرده اند و آن اشکال این است؛ اگر مسلمانی به ولایت امیرالمؤمنین اعتقاد ندارد، دو حالت دارد: یک موقع از روی عناد حقیقت را نمی پذیرد یعنی برای او امامت و حقانیت امیرالمؤمنین روشن شده ولی چون عناد دارد نمی پذیرد. خود عناد با حقیقت آفت عمل است و موجب حبط عمل انسان می شود و بر مبنای حبط، آفت هایی داریم که اعمال پسندیده انسان را آتش می زند و از آن جمله، مسئله عناد با حقیقت است. این درست است و در آن حرفی نیست. اما اگر کسی که امامت را نپذیرفته، مسئله برای او روشن نشده و هنوز حقانیت علی بن ابیطالب را درک نکرده است، چرا چنین فردی اعمال خیر، نماز و روزه اش مورد قبول الهی قرار نگیرد و اجر و پاداشی نداشته باشد؟

این بزرگواران چه در سطح شیخ انصاری ، چه در سطح شهید مطهری از مسئله صحت عمل عبور کرده اند و مناقشه آنها با علمای دیگر در این جهت است که اصلاً این عمل (این نماز، این روزه و این صدقه) علاوه بر اینکه صحیح است و شخص تکلیفش را انجام داده، اجر و پاداش هم باید به آن تعلق بگیرد. بر فرض که این شخص که به درک حقانیت علی بن ابیطالب و اولاد معصومینش نرسیده، مقصر نیست، چرا اجر و پاداش را از عمل او بگیریم؟ آقای مطهری به صورت مفصل در کتاب «عدل الهی» این بحث را دنبال کرده و در صفحه آخر آن کتاب به این نتیجه رسیده اند؛ حکمی را که هم برای سنی ها و مسلمانان غیرشیعه معتقد هستند، هم برای کفار و غیر مسلمانان:

آیات و روایاتی که دلالت می کند اعمال منکرین نبوت یا امامت مقبول نیست، ناظر به آن است که آن انکارها از روی عناد و لجاج و تعصب باشد، اما انکارهایی که صرفاً عدم اعتراف است [یعنی نفهمیده و نمی پذیرد و اعتراف نمیکند] و منشأ عدم اعتراف هم قصور است [یعنی کوتاهی ندارد] نه تقصیر، مورد نظر آیات و روایات نیست. اینگونه منکران از نظر قرآن مستضعف و «مرجون لأمر الله» به شمار می روند.۵

 

دیدگاه سوم!

این دو بزرگوار، مقداری قلمرو این مسئله را مضیّّق و تنگتر کردند، تا اینکه بتوانند تا حدودی و در شعاعی قبول اعمال غیر شیعه (اهل سنت) را هم تثبیت کنند. اما فراتر از این نظرات، نظر سومی هم در اینجا وجود دارد که مناسب است این نظر سوم را هم عرض کنم. طبق نظر اول غالباً معتقدند که اعمال مخالفین مذهب، باطل و فاسد است. نظر دوم این بود که اعمال آنها باطل نیست، صحیح است، ولی اجر و پاداشی به آنها تعلق نمی گیرد. فقها در گذشته یکی از این دو نظر را داشتند و بالاتر از این نظر دوم در فقهمان سابقه ندارد اما نظر سوم این است که اعمال مخالفین اولاً صحیح است و ثانیاً اجر و پاداش هم به آن تعلق می گیرد و این را یکی از بزرگان در دوره معاصر مطرح کرده اند. البته این نظر با توجه به نظرات فقهی مخالف آن در فقه ما نظری سنگینی بوده و برای بسیاری از افراد هم گران می آید و آن را نمی پذیرند و عکس العمل نشان می دهند، ولی فقیهی که این نظر را مطرح کرد، چون هم از قوت فقاهت برخوردار بود و هم اینکه در مسئله ولایت امیرالمؤمنین فردی متصلب بود و متهم به ضعف در ولایت نبود، توانست این نظر را مطرح کند.

خلاصه این نظر را هم در این قسمت مطرح می کنم، شاید بسیاری از دوستان عزیز و حتی اهل علم این نظر را نشنیده باشند. اجمالاً استدلالی که در اینجا وجود دارد، این است که از آیات شریف قرآن استفاده می شود که هر عمل خیری اجر و پاداش دارد؛ فمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَََّّه خیرَّ َّا یرَ هَ۶ و کمترین عمل خیر در عالم آخرت در اختیار انسان قرار می گیرد و اجر و پاداش دارد، ولو در حد یک ذره. یعنی اگر فرض کنیم که انسانی در طول زندگی خودش و در طول شصت هفتاد سال عمرش، فقط به اندازه یک ذره خیر داشته باشد و بقیه زندگی اش همه شر باشد، آیه شریفه قرآن می فرماید که مثقال ذره ای خیر داری، خواهی دید. افراد دیگر که به جای مثقال، اعمال خیر فراوان دارند ولی اینجا سخن از مثقال است، یعنی کمترین واحد خیر را هم که بیاوری، به همان اندازه اجر و پاداش الهی هست. این یک دسته از آیات که تعبیرات مختلفی در قرآن کریم در این باره وجود دارد مثل إِنَّاََّ لََانُضیِعُ أَجْرَ مَنْ أَحسَْنَ عَمََلا۷ ، أَنََِّّی لَاَأُضیِعُ عَملََ عَامِِل مِنکُْمْ۸ و… که خداوند می فرماید عمل ضایع نمی شود.

در نقطه مقابل، خدا در قرآن می فرماید: إنََِّمََا یَتقَبَََّلُ اللََّهُ مِنَ المُْتََّقِِین۹ خدا نقل می کند و البته تأیید می کند که فقط از انسانهای باتقوا قبول می شود. از یک طرف خدا می فرمایدَ قبولی اختصاص به تقواپیشگان دارد، یعنی افرادی که اهل تقوا نیستند اعمالشان قبول نمی شود و از آن طرف می فرماید هرکسی (اگرچه بی تقوا) کمترین عمل خیر داشته باشد پاداش میبیند. جمع بین این دو دسته از آیات قرآن چیست؟ در مقام جمع اینطور بیان می کنند که یک اجر و پاداش داریم و یک مرحله قبول که بالاتر است. هرکسی هر عمل خیری انجام دهد – چه انسانهای خوب و چه انسانهای بد، چه باتقوا و چه بی تقوا – آن عمل خیر را در آخرت می بیند، یعنی اجر و پاداش دارد، ولی انسانهایی که کار خیر انجام می دهند، برخی در عالم آخرت، فراتر از اجر و پاداش، در نزد حقتعالی منزلتی پیدا می کنند که نشانه قبولی آنهاست و قبولی عمل آنها، که آن مربوط به افراد باتقواست و الا هرکسی کاری انجام دهد، پاداشش را می برد. مثلا پارچه ای را به خیاط می دهید، کت و شلواری برای شما میدوزد، بعد که میروید تحویل بگیرید نگاه میکنید میبینید که لباس خیلی دلچسب شما درنیامده است، نه اینکه خراب کرده باشد، نه اینکه به تن شما نرود، نه، دوخته ولی دوختی که کامل و شایسته نیست. اینجا چون او کار خود را مطابق با قاعده انجام داده، اجرت او را به او میدهید و اگر بنا بود که به او یک میلیون تومان بپردازید، می پردازید. این مرحله ادای اجر است، اگرچه عمل دلچسب نباشد، ولی مرحله بالاتر این است که علاوه بر اینکه عمل اجر و پاداش خود را دارد، از طرف حق تعالی مورد قبول و تأیید قرار می گیرد و آن تأیید الهی یک فضیلت و برتری است که فراتر از این اجر و پاداشی است که بر عمل تعلق می گیرد. لذا هرکس که عمل خیری انجام بدهد؛ فمنَْ یَعْمَل مِثْقاَل ذَرَّهََّ خیر َّاَّ یرَهَ ، هرکسی باشد، هیچ استثنایی هم ندارد، کار خیر اگر خیر است، در عالم آخرت محو و باْطل نمَی شود و فرقُی نمی کند شیعه باشد یا سنی. اما اگر کسی که فاعل خیر است، مزیتی از نظر تقوا و از نظر ولایت داشته باشد، مرحله بالاتری از قبول هم برای او وجود دارد.

به این وسیله این روایات را معنا کرده و نتیجه گرفته اند که برای عمل سه مرحله وجود دارد (نه دو مرحله)؛ مرحله اولی که همه فقها مطرح فرموده اند صحت عمل است، یعنی عمل مطابق با قاعده و دستور الهی کار انجام گرفته است. مرحله دوم اجر و پاداش عمل است که در عالم آخرت اتفاق می افتد و مرحله سوم قبولی عمل است، چون هر عملی که اجر و پاداش دارد، الزاماً به معنای قبولی نیست که خداوند کاملاً آن را بپسندد و تحویل بگیرد و تقدیر شایسته ای از آن به عمل بیاورد؛ إِنََّمََا یتََقَبََّل اللََّه مِنَ الْمُتقََِّینَ.

براساس این نظر، به این نتیجه می رسیم که اعمال مخالفین مذهب – از مسُلماُنان دیگر – علاوه بر اینکه صحیح است، اجر و پاداش هم دارد. عرض شد که تا به حال سابقه ای برای این نظر در میان آرای فقهای خودمان پیدا نکرده ام ولی آیت الله سید محمد روحانی در کتاب «المرتقی» (در جلد اول از بحث حج) این نظر را ابراز کرده اند.

نیازی نبود که در ضمن شرح دعای سحر توقف و مکثی در این باره داشته باشیم و به این مقدار در این باره صحبت کنیم، ولی به هرحال چون برخی از فقها و بزرگان، این نکته را درباره کمال دین و رابطه ولایت با کمال دین در اینجا متعرض شده بودند و در شرح دعای سحر حضرت امام هم مطرح بود، مناسب دیدم مقداری در اینجا مکث کنیم؛ نظر ایشان را تقریر کنیم و نظرات دیگری هم که وجود دارد تبیین شود. البته فرصت و مجال برای تحقیق در این زمینه برای ارائه ادله مختلف هرکدام از این دیدگاهها و نقد و بررسی آنها وجود ندارد، ولی برای دوستان علاقمند همین مباحث می تواند زمینه برای مطالعه بیشتر را فراهم کند.

پی نوشت:

سوره مائده (۵): آیه ۳.
امام خمینی؛ تحریرالوسیله؛ ج ۱، ص ۳۰۹ .
العروه الوثقی؛ ج۳، ص۶۱۱.
شیخ انصاری؛ فرائد الاصول؛ ج۱، ص۶۱.
مرتضی مطهری؛ عدل الهی، ص ۳۱۸.
. سوره زلزله (۹۹): آیه ۷.
سوره کهف (۱۸): آیه ۳۰.
سوره آل عمران (۳): آیه ۱۹۵.
. سوره مانده (۵): آیه ۲۷.

منبع شفقنا
گفت‌وگو درباره مطلبی که خواندید

آدرس ایمیل شما منتشر نمی‌شود.