خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)
آخرین اخبار ادیان ایران و جهان، خبرهای دینی ارامنه زرتشتیان کلیمیان شیعه اقلیت‌های دینی و مذهبی و فرقه‌ها جریان‌‌های دینی

آه و راه

یادداشت چمدانی٥٣

آن‌چه در این روایت ساده از زائران کوم‌پوستل توجه را بر می‌انگیزاند، همین انگیزه‌های عرفی زائران راه است که رفته‌رفته میل به سنخی از معنویت و معناگروی می‌کند

به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، حمیده امیریزدانی؛ دکترای مطالعات تطبیقی ادیان و‌ کارشناس مدیریت جهانگردی، در پنجاه‌ و سومین شماره از سلسله یادداشت‌هایش با نام «یادداشت‌ چمدانی» نوشت:
راه(۲۰۱۰) فیلم روایی به نسبت پرکشش درباره خانواده، دوستان، سبک زندگی و به طور کلی چالش‌هایی است که زائران کوم‌پوستل در حین پیاده‌روی تجربه می‌کنند. تام چشم‌پزشک آمریکایی برای تحویل گرفتن جسد پسرش دنیل، که در جاده در حین رفتن به زیارت سانتیاگو دچار سانحه شده، راهی فرانسه می‌شود. او که در خود فرورفته و غمگین است، جسد پسرش را سوزانده و با جعبه خاکستری در دست و کوله کوه‌پیمایی پسرش راهی جاده زیارت می‌شود و در طول جاده هر بار که از جای بخصوصی گذر می‌کند، مشتی از آن خاکستر را در خاک آن طبیعت می‌ریزد. تام در طول مسیر با زائرانی رو به رو می‌شود که هیچ یک با انگیزه‌های مذهبی راهی سفر نشده‌ و بیشتر از روی آه و یا فقدان چیزی یا کسی پا به این جاده زیارتی گذاشته‌اند.

جک در جریان مصاحبه‌اش با زائرانی که از ابتدای مسیر دیده به این نتیجه رسیده که از میان آنها تنها چیزی در حدود پنج درصد زائران با انگیزه‌های دینی از جمله شفا و یا معجزه آمده‌اند و هر سه شخصی که اکنون همراه اویند، نشانه‌ تأییدی بر آمار اوست؛ جاستین هلندی برای کاهش وزن آمده؛ انگیزه جکِ نویسنده تیز کردن قلمش است؛ و سارا برای کنار آمدن با فقدان نوزادِ تازه سقط‌ کرده‌‌اش. در سراسر فیلم تنها با یک کشیش روبه‌روییم که انگیزه دینی دارد. او مردی سالخورده است که به امید رهایی از سرطان رنج سفر را از نیویورک تا جاده اسپانیا- فرانسه متحمل شده تا بلکه به مدد سنت جیمز شفا یابد. هنگامی که تام از او می‌پرسد: «به معجزه باور داری؟» نگاهی از سر تعجب به او می‌کند و می‌گوید: «شغل من همینه».

آن‌چه در این روایت ساده از زائران کوم‌پوستل توجه را بر می‌انگیزاند، همین انگیزه‌های عرفی زائران راه است که رفته‌رفته میل به سنخی از معنویت و معناگروی می‌کند؛ زائران هر چه به کوم‌پوستل نزدیک تر می‌شوند، یخ میانشان بیشتر باز می‌شود و بهتر حوصله هم را در خود ایجاد می‌‌کنند. در این میان شبی از شب‌ها که جای مناسبی برای استراحت پیدا نمی‌کنند، کمپ زده، گرد آتش نشسته و درباره «زائر واقعی»با هم گپ می‌زنند. توافق جمع بر آنست که زائر واقعی در طول راه می‌آموزد یکی از نقص‌هایش را برطرف کند.

اتفاقی که در مورد خودشان هم در انتهای سفر افتاد؛ جک بار دیگر توانست آن‌طور که دلش می‌خواست بنویسد، سارا خودش را بابت سقط فرزندش بخشید، جاستین هم تا اندازه‌ای وزنش را کم کرد و بالاخره تام هم در نهایت با فقدان پسرش کنار آمد و آرام‌تر شد. اگر این فیلم را از منظری نمادین بنگریم گویی حاوی این پیام است که «مقصد مهم نیست، مسیر زندگی و در این‌جا همین جاده زیارتی حائز اهمیت است؛ مسیرى که بستر می‌شود تا ما در مقام زائر باطن خود را جلا داده و گوشت‌های اضافی آن را آب کنیم تا در نهایت «خنده مستانه بر چهره‌مان بجوشد ».

منبع کانال گردشگری و دین
گفت‌وگو درباره مطلبی که خواندید

آدرس ایمیل شما منتشر نمی‌شود.