خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)
آخرین اخبار ادیان ایران و جهان، خبرهای دینی ارامنه زرتشتیان کلیمیان شیعه اقلیت‌های دینی و مذهبی و فرقه‌ها جریان‌‌های دینی

جایگاه تعالیم اسلامی در نظام‌های آموزشی کشورهای اسلامی؛ چالش بی‌انتهای سنت و مدرنیته

کتاب «اسلام‌گرایان و روش‌های آموزش و تربیت در جهان عرب، ترکیه و ایران» که توسط مرکز مطالعات «المسبار» به چاپ رسیده است، به یکی از مهمترین مسائل مربوط به نقش جنبش «اخوان‌المسلمین» مصر و شاخه‌های آن و نیز نقش دیگر جریان‌ها و جنبش‌های اسلامی در زمینه آموزش در داخل مدارس و دانشگاه‌های دولتی و خصوصی، پرداخته است. پژوهش‌ها در این زمینه چند کشور عربی را شامل‌ می‌شوند. افزون بر این، در این پژوهش‌ها به مسأله تحولات آموزشی و خیزش علیه شیوه آموزشی لائیسم در ترکیه که از سال ۲۰۰۲ میلادی توسط حزب «عدالت و توسعه» کلید خورد، اشاره می‌شود. از سوی دیگر، روش‌های آموزشی در ایران پس از انقلاب سال ۱۹۷۹ میلادی نیز بررسی می‌شوند.

به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، «شبل بدران» پژوهشگر و استاد علم «جامعه شناسیِ آموزشی و تربیتی» که پیشتر رئیس دانشکده «آموزش» در دانشگاه «اسکندریه» بوده است، نقش گروه‌ها و جریان‌های اسلام سیاسی و به ویژه «اخوان‌المسلمین» در روش‌های تحصیلی پیش و پس از انقلاب ۲۵ ژانویه سال ۲۰۱۱ میلادی را بررسی کرده است. درهمین ارتباط، «بدران» معتقد است: «واقعیت آن است که نهادها و مؤسسات آموزشی در هر جامعه‌ای ارتباطی تنگاتنگی با ساختار سیاسیِ آن جامعه دارند و به نوعی با این ساختار همرنگ و هم‌سان هستند. بنابراین، زمانی که نظام سیاسی حاکم در مصر در اواسط دهه ۷۰ به کثرت‌گرایی سیاسی روی آورد، این خطِ مشی به صورت مستقیم بر شکل و شیوه عملکرد نهادهای آموزشی تأثیر گذاشت». این پژوهشگر حوزه آموزش در ادامه تصریح می‌کند: «به عبارت بهتر باید بگوییم که نظام آموزشی و تربیتی هر جامعه‌ای در حقیقت انعکاسی از ساختار سیاسی حاکم بر آن جامعه است».

رویکرد آموزشی اخوان‌المسلمین در مصر

پژوهشگر و استاد علم «جامعه شناسی آموزش و تربیت» در ادامه سخنان خود می‌افزاید: «در سال ۱۹۲۸ میلادی و با تأسیس جمعیت اخوان‌المسلمین توسط حسن البنا به تدریج گفتمان دینی در مصر ترویج پیدا کرد. اما موضوع این است که خط مشی و روش‌های آموزشی با این گفتمان همراه نشد. پس از انقلاب ژوئیه سال ۱۹۵۲ میلادی شاهد آن بودیم که این انقلاب با جریان اسلام سیاسی و جمعیت اخوان‌المسلمین به اختلاف برخوردند و بدین‌ترتیب تا اواسط دهه ۷۰ قرن بیستم به نبرد با یکدیگر برخاستند. پس از این تاریخ یعنی به دنبال مصالحه میان نظام سیاسی حاکم و گروه‌هایِ برخوردار از گرایشِ اسلام سیاسی، گفتمان دینی ــ سلفی ــ حرکت پُرشتابی را آغاز کرد. در این هنگام بود که رهبران گروه‌های اسلام سیاسی و در رأس‌ آن‌‌ها اخوان‌المسلمین یکی پس از دیگری از زندان آزاد شدند و به آن‌ها اجازه داده شد تا در دانشگاه‌ها و دیگر نهادهای عمومی به فعالیت‌ بپردازند. کار تا جایی پیش رفت که گفتمانِ اسلامیِ سلفی بر هر گفتمان دیگری غلبه پیدا کرده و به تمامی نهادها و مؤسسات آموزشی و فرهنگی نیز راه یافت.»

«بدران» تأکید می‌کند: «بدین‌سان، شعارِ (اسلام راه حل است) در صحنه سیاسی سَر داده شد و کسانی که از ایدئولوژی اخوان‌المسلمین پیروی می‎کردند، در عرصه سیاسی و در صحنه انتخابات از این شعار استفاده کردند. لذا از اواسط دهه ۷۰ تا انقلاب ۲۵ ژانویه سال ۲۰۱۱ میلادی اصول و مفاهیم جریان‌های اسلامیِ افراطی وارد خط مشی و روش‌های آموزشی شدند. اما پس از این انقلاب و رسیدن اخوان‌المسلمین به قدرت، وضعیت به طور کلی تغییر کرد، چراکه همه امور به دست اخوانی‌ها افتاد و آن‌ها به طور کامل بر تمامی نهادها و مؤسسات دولتی و نیز وزارت آموزش و پرورش سیطره یافتند.

اسلام‌گرایان و روش‌های آموزش در «الازهر»

«لبیبه السید النجار» نویسنده و روزنامه‌نگار مصری و متخصص در امور آموزشی به بررسی موضع اسلام‌گرایان در قبال پیشرفته‌سازی روش‌های آموزشی به طور عام و ارتقاء سطح روش‌های آموزشی در «الازهر» به طور خاص، پرداخته است. او سؤالاتی را مطرح کرده است که ازجمله آن‌ها می‌توان به این موارد اشاره کرد؛ مقصود ما از اسلام‌گرایان در مصر چیست؟ آن‌ها دقیقا چه کسانی هستند؟ مهمترین گروه‌ها و جریان‌های اسلام‌گرا در مصر کدام هستند؟ این پژوهشگر مصری در ابتداء به شناسایی انواع و اقسام روش‌های آموزشی و راهکارهای ارتقاء این روش‌ها در «الازهر» پرداخته و سپس به بررسی مواضع گروه‌ها و جریان‌های اسلام‌گرایِ مختلف در قبال «الازهر» و روش‌های آموزشی آن روی آورده است. در همین ارتباط، «لبیبه السید النجار» می‌گوید: «واقعیت آن است که نیروهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و تربیتی به ارتقاء سطح روش‌های آموزشی به عنوان یکی از مستلزمات پیشرفته‌سازی جوامع و شکوفا ساختن آن‌ها می‌نگرند. علت این مسأله هم آن است که تحقق هرگونه پیشرفت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و علمی در جامعه از رهگذر ارتقاء سطح روش‌های آموزشی می‌گذرد».

این پژوهشگر مصری در ادامه سخنان خود می‌افزاید: «جریان‌ها و گروه‌های مختلف سیاسی، فرهنگی و دینی مواضع متفاوتی در قبال روند پیشرفته‌سازی روش‌های آموزشی اتخاذ می‌کنند. برخی از آن‌ها موافق این پیشرفت هستند و برخی دیگر علنا با آن مخالفت می‌کنند. حتی گروه‌ها و جریان‌هایی که با ارتقاء سطح روش‌های آموزشی مخالف هستند، در مخالفت خود به مسائل سیاسی، فرهنگی و دینیِ مختلف استناد می‌کنند».

اسلام‎‌گرایان در اردن و روش‌های آموزشی  

«ذوقان عبیدات» شخصیت آکادمیک و کارشناس اردنیِ متخصص در امور تربیتی معتقد است: «مبانی فکریِ آموزشی و تربیتی از قانون اساسی نشأت گرفته‌اند. در واقع باید گفت که تمدن عربی ـ اسلامی و تجربه ملی اردن نیز به عنوان مرجعی برای این مبانی فکری محسوب می‌شوند. بر اساس این مبانی فکری، اسلام یک ساختار اندیشه‌ای ارزشمندِ تکامل‌یافته است که می‌توان به پیشرفت فرد و جامعه کمک کند. از سوی دیگر، تجربه ملی اردن نیز می‌گوید که اردن یک کشور عربی و جزئی  از جهان عرب است و بدین‌ترتیب، ملت اردن نیز جزئی جدایی‌ناپذیر از امت عربی ـ اسلامی محسوب می‌شود. از همین‌روی، ما معتقدیم که روش‌های آموزشی می‌بایست بر پایه و اساسِ ارزش‌های اسلامی از یک سوی و تجربه ملی از سوی دیگر، استوار باشد؛ کمااینکه در این میان نباید از تأثیرپذیری از فرهنگ‌های جهانی غافل شد».

این کارشناس اردنی در ادامه سخنان خود می‌افزاید: در اهداف کلیِ آموزش و تربیت در اردن صراحتا به اهداف اسلامی و عقیدتی اشاره شده است. بنابراین، این موارد به عنوان اصولِ اصلی روش‌های تحصیلی نیز در نظر گرفته شدند. البته زمانی که ما این اصول را وارد کتاب‌های درسی دانش‌آموزان کردیم، دیدیم که برخی اختلالات و در مواردی برخی هرج‌ومرج‌ها به وقوع پیوست. به عنوان نمونه، در سال ۲۰۱۴ وزارت آموزش و پرورش کتاب‌های درسی جدیدی را به چاپ رساند که محتوای آن‌ها با گرایش‌های سنتیِ اسلام سیاسی مطابقت داشت. در آن زمان، این کتاب‌ها به شدت مورد انتقاد رسانه‌ها، کارشناسان تربیتی و همچنین تحلیلگران قرار گرفت. جملگی اعلام کردند که کتاب‌های مذکور از تفکر و اندیشه افراطی و تروریستی حمایت می‌کنند. بنابراین، وزارت آموزش و پرورش نیز چاره‌ای جز اینکه در سال ۲۰۱۶ کتاب‌های دیگری را جایگزین کند، در مقابل خود نیافت. اما مخالفت‌ها با این کتاب‌ها نیز آغاز شد و وزارت آموزش و پرورش در سال ۲۰۱۷ محتوای آن‌ها را اصلاح و این کتاب‌ها را بر اساس گرایشِ اسلامی که در سال ۲۰۱۴ وجود داشت، به چاپ رساند. این بود که در نهایت در مسأله روش‌های آموزشی در کتاب‌های درسی، وزارت آموزش و پرورش به همان خانه اول یعنی تنظیم محتوا بر اساس گرایش‌های سنتیِ اسلام سیاسی، بازگشت».

راه‌ و روش‌های آموزشی ـ تربیتی در مدارس «حزب‌الله»

«عبدالغنی عماد» استاد دانشگاه و پژوهشگر لبنانیِ متخصص در امور جنبش‌های اسلامی تصریح می‌کند: «زمانی که از شیوه‌های تعلیم و تربیت در میان گروه‌های دینی و اقلیت‌های فرقه‌ای در جوامع سنتی استفاده می‌کنید، باید بدانید که این شیوه‌های آموزشی مانند یک سلاح ایدئولوژیک عمل می‌کنند. ازهمین‌روی، ممکن است تمامی گرایش‌های دینی، قبیله‌ای و قومی بر مبنای آموزش‌هایی که ارائه شده است، شکل گیرند. اگر ارائه این آموزش‌ها از محیط خانواده آغاز شود، افراد بر مبنای ساختاری از ارزش‌های فرهنگی پرورش پیدا کرده و وارد جوامع می‌شوند. اقلیت‌ها در جوامع سنتی دارای خصائص و ویژگی‌های دموگرافیک، جامعه شناختی و تاریخیِ متمایزی هستند که این ویژگی‌ها و خصائص را به فرزندانشان نیز منتقل می‌کنند و آداب و رسوم را به آن‌ها می‌آموزند. البته این مسأله همواره دستاویزی برای تأثیرگذاری استعمارگران خارجی بر جوامع بوده است؛ بدین‌ترتیب که استعمارگران از عناصر نفوذی خود در داخل جوامع جهت تأثیرگذاری بر دیگران به منظور آماده ساختن آن‌ها برای دامن زدن به اختلافات و شکاف‌های فرقه‌ای و نژادی، استفاده کرده‌اند تا از این رهگذر بر جوامع سیطره یابند».

به گفته این پژوهشگر لبنانی، آموزش در لبنان پس از دستیابی این کشور به استقلال در اختیار فرقه‌ها و طوایف قرار گرفت. بیش از دو سومِ کسانی که در لبنان تحت آموزش قرار گرفته‌اند یعنی چیزی حدود ۷۰ درصد آن‌ها، همچنان در مدارس و دانشگاه‌های خصوصی که اغلبشان تحت نظر طوایف و مذاهب مختلف هستند، تحصیل می‌کنند. واقعیت آن است که قانون اساسی لبنان حقوق ثابتی را در عرصه آموزشی برای طوایف در نظر گرفته است. این حقوق به گونه‎‌ای در قانون اساسی لبنان تضمین شده است که دست بُردن در آن‌ها برای ایجاد تغییرات تقریبا محال است. عقب‌نشینی دولت از میدانِ آموزش دینی در مدارس رسمی، فضا را برای مؤسسات و نهادهای وابسته به طوایف و مذاهب فراهم آورد تا آن‌ها این شکاف را پُر کنند. همین مسأله موجب شد تا مؤسسات و جمعیت‌های وابسته به طوایف مختلف فعالیت‌های خود را بیش از پیش گسترش دهند تا از این طریق بتوانند کودکان و شاگردان خود را بر اساس شیوه‌ها و روش‌های آموزشیِ مد نظر خود تربیت سازند.

«عبدالغنی عماد» در همین راستا ادامه می‌دهد: «آنچه که در این میان خطرناک به نظر می‌رسد این است که طوایف و مذاهب مختلف به طور کلی وارد عرصه تعیلم و تربیت شده‌اند و اکنون مؤسسات، مدارس، دانشگاه‌ها، شیوه‌ها، مشایخ و کتاب‌های دینیِ خاص خود را دارند و این درحالی است که تأثیر برخی از آن‌ها حتی به فراتر از مرزهای کشور نیز می‌رسد و از حمایت‌های مالی نیز برخوردار هستند که خارج از نظارت دولت است». وی ادامه می‌دهد: «با ظهور و بروز اسلام سیاسی شیعی در لبنان، تعلیم و تربیت بر پایه و اساس احکام تشیع در این کشور نیز آغاز شد اما این مسأله تنها در میان یک قشر خاص محدود شد. بدین‌ترتیب، تعلیم و تربیت در لبنان بر اساس احکام شیعی تنها در مدرسه «العاملیه» که در سال ۱۹۲۳ میلادی تأسیس شد، انجام می‌گرفت. این مدرسه تا سالیان متمادی نقش مهمی را در عرصه آموزش و تربیت شیعیان ایفا کرد تا اینکه شاخه‌های مختلف آن در بیروت و جنوب لبنان نیز فعال شدند و در نهایت بسیاری از فرهیختگان شیعی در آنجا تربیت شده و نقش‌های مهم و برجسته‌ای را در جامعه لبنان برعهده گرفتند».

به گفته این پژوهشگر لبنانی، با آمدن «امام موسی صدر» به لبنان و در جریان مراحل اولیه جنگ لبنان، مؤسسه آموزشی و تربیتی «أمل» در سال ۱۹۶۲ میلادی در نقاط مختلف شیعی آغاز به کار کرد. ده‌ها مدرسه تحت نظر این مؤسسه مشغول به کار شدند و کار به جایی رسید که بیش از ۱۷ مؤسسه و نهاد تربیتی شیعی در استان‌های مختلف لبنان فعالیت‌های خود را آغاز کردند.

«اخوان‌المسلمین» و سیطره بر عرصه آموزشی در عربستان  

«یوسف الدینی» نویسنده و پژوهشگر سعودی معتقد است: «جمعیت اخوان‌المسلمین به همراه جریان السروریه که بعدها از از این جمعیت جدا شد، با تشکیل یک قدرتِ سمبلیک بر عرصه آموزشی و تربیتی در عربستان سیطره یافتند. در سایه فقدان یک گفتمان سیاسی ریشه‌دار در عربستان سعودی، اخوان‌المسلمین و السروریه بر بخش‌های مختلف جامعه نفوذ پیدا کردند. بعدها مشخص شد که جریان‌های اسلام سیاسی یک پروژه را دنبال می‌کنند و آن، پروژه کودتاست. افزون براین، ما شاهد نقش‌آفرینی گروه‌های افراطی نظیر القاعده و شاخه‌های مختلف آن در عربستان بوده‌ایم. واقعیت آن است که ابزارها و روش‌های گروه‌های افراطی و جریان‌های اسلام سیاسی با یکدیگر متفاوت بوده اما هر دو یک هدف را دنبال کرده‌اند و آن رؤیای برپایی خلافت بوده است. باید به این نکته توجه داشت که شکست‌های مرحله‌ای جریان‌های مذکور به معنای حذف کلی آن‌ها از صحنه نیست. یکی از مهمترین ابزارهای این جریان‌ها برای تحقق اهدافشان مانور بر عرصه آموزشی است. ازهمین‌روی، آنچه که حائز اهمیت به نظر می‌رسد این است که روش‌های آموزشی در عربستان باید اصلاح شده و از تأثیر اخوانی‌ها بر عرصه آموزشی ممانعت به عمل آید».

آموزش دینی در تونس در مرحله پساانقلاب؛ جدال لائیک‌ها با اسلام‌گرایان

به گفته «آمال قرامی» شخصیت آکادیمکِ تونسی و استاد رشته آموزش عالی در دانشگاه «منوبه»، لحظه ریختن بسیاری از مردم تونس به خیابان‌ها برای ابراز خشم خود در سال ۲۰۱۱ میلادی نقطه عطفی در تاریخ تونس محسوب می‌شود. وی معتقد است که علت اصلی این مسأله آن است در سال ۲۰۱۱ میلادی همگان در تونس با یکدیگر متحد شدند و کشور به یک رنگ درآمد. این شخصیت آکادمیک تونسی می‌افزاید: «مردم تونس قیام کردند تا مقاومت کنند. آن‌ها با هدف برقراری دموکراسی در کشور و ایجاد تغییرات و اصلاحات گسترده در نهادها و مؤسسات حیاتی به پا خاستند. با تمامی این‌ها، احساس عزت و پیروزی ناشی از وحدتِ کلمه مردم در تونس خیلی زود از بین رفت و جای خود را به اختلافات گسترده و شدید داد تا جایی که متهم ساختن دیگری و تکفیر او به جزئی از زندگی روزمره در تونس تبدیل شد. پس از آن، این سؤال به وجود آمد که آیا وحدت کلمه مردم تنها یک توهم بود؟»

«آمال قرامی» در ادامه تصریح می‌کند: «واقعیت این است که تونسی‌ها نمی‌دانستند که پس از انقلاب، نقش زنان در جامعه بار دیگر به حاشیه رانده می‌شود. آن‌ها نمی‌دانستند که در مرحله پساانقلاب نیز درباره مسائلی نظیر آزادی‌های فردی و اجتماعی، هویت، روش زندگی، جایگاه شریعت در قانون اساسی و نحوه موضع‌گیری در قبال لائیسم، با یکدیگر به اختلاف برمی‌خورند. تونسی‎‌ها از اینکه مسائلی از این دست به محورهای مجادله میان لائیک‌ها و اسلام‌گرایان تبدیل می‌شود، بی‌اطلاع بودند. پس از تکیه زدن اسلام‌گرایان بر اریکه قدرت در تونس، گفته شد که آن‌ها با توسل به زور به دنبال اسلامی‌ کردن همه چیز هستند. تمامی این اتفاقات به ظهور و بروز اختلافات ایدئولوژیک از یک سوی و بازتولید خشونت به اشکال مختلف از سوی دیگر، منجر شد.

تلاش‌ها برای اسلامی ساختن روش‌های آموزشی در ترکیه و خطراتِ آموزشِ لائیسم

«اسماعیل گوفن» پژوهشگر و استاد دانشگاه در رشته علوم تربیتی در دانشگاه «آنکارا» معتقد است: «حکام کنونی در ترکیه هیچ اهتمامی به اصول لائیسم در این کشور ندارند، چراکه اساسا آن‌ها اسلام‌گرا هستند و چیزی جز اصول اسلامی را ارجح نمی‌دانند. حکام کنونی در ترکیه در واقع اصولِ مربوط به لائیسم را مانعی در برابر خود می‌بینند و از همین‌روی، با لائیسم در هر سطحی مبارزه می‌کنند. آن‌ها از هیچ تلاشی برای ضربه زدن به اصول لائیسم فروگذار نکرده و نمی‌کنند. یکی از مهمترین روش‌ها و راهکارهای مقامات کنونی ترکیه برای مبارزه با لائیسم تأثیرگذاری بر حوزه آموزش و تربیت در تمامی سطوحِ نظام آموزشی است. این نوع فعالیت علیه لائیسم به ویژه در طول ۵ سال گذشته بیش از پیش تشدید شده است. ازهمین‌روی، ما شاهد آن هستیم که آموزش لائیسم در ترکیه در حال حاضر به شدت افول کرده است».

مدارس «فتح الله گولن»؛ بازخوانی روش‌های آموزش اسلامی

«ساره رفعت» استاد دانشگاه و پژوهشگر متخصص در امور ترکیه در سخنانی تأکید می‌کند: «مدارس فتح‌الله گولن به عنوان یکی از مهمترین مؤسساتِ وابسته به جنبش الخدمه در ترکیه، از زمان تأسیس خود تأثیر فراوانی بر جامعه ترکیه برجای گذاشته است. این تأثیر خیلی زود مرزهای ترکیه را درنوردید به خارج از مرزها امتداد پیدا کرد. علت اصلی تشدید اختلافات و درگیری‌ها میان فتح‌الله گولن و رهبران حزب عدالت و توسعه این بود که آن‌ها [عدالت وتوسعه] هجمه‌ بی‌امانی را علیه هرآنچه که به جنبش الخدمه ارتباط داشت، کلید زدند و کار تا جایی پیش رفت که مؤسسات وابسته به این جنبش تعطیل شدند؛ کما اینکه دولت ترکیه به بستن بسیاری از دانشگاه‌های وابسته به جنبش مذکور مبادرت ورزید. علت تمامی آنچه که رخ داد به شیوه‌های آموزشیِ بکارگرفته شده در مدارس و دانشگاه‌های وابسته به جنبش الخدمه ارتباط داشت».

وی ادامه داد: «بنابراین، مجادله شدیدی پیرامون شیوه‌های آموزشی در مدارس و دانشگاه‌های فتح‌الله گولن ظهور و بروز پیدا کرد. عده‌ای اعلام کردند که این روش‌های آموزشی، متمدّنانه و اصلاح‌گرایانه است و عده‌ای دیگر چنین روش‌هایی را ویران‌گر توصیف کردند. این درحالی است که خودِ فتح‌الله گولن بارها و در مناسبت‌های مختلف تأکید کرد که هرچند مدارسِ وابسته به جنبش الخدمه خط مشیِ اسلامی ندارند اما در طرف مقابل، جز ارتقاء تربیت اخلاقی و ارائه آموزش صحیح هدف دیگری را دنبال نمی‌کنند». این پژوهشگر مصری در ادامه یادآور می‌شود: «من معتقدم که روش‌های آموزشی در مدارس وابسته به جنبش الخدمه مبتنی بر مبارزه با انحرافات فکری و فسادهای اخلاقی است. هرچند که در این میان، نمی‌توان از ماهیت انتقادِ منتقدان از روش‌ها و شیوه‌های آموزشی در مدارس فتح‌الله گولن غافل شد».

اسلام‌گرایان و روش‌های آموزشی در ایران پس از انقلاب ۱۹۷۹ میلادی

«حسان عبدالله حسان» استاد اصول تربیتی در دانشگاه «دمیاط» مصر تصریح می‎‌کند: «آموزش یکی از مهمترین و اصلی‌ترین ابزارهایی است که برای ارتقاء سطح فرهنگی، فکری، اجتماعی و سیاسی هر جامعه‌ای از آن استفاده می‌شود. افزون بر این، نظام آموزشیِ رسمی در هر جامعه‌ای در واقع تشکیل‌دهنده ایدئولوژی افرادِ آن جامعه است. بدین‌ترتیب، رهبران هر جامعه‌ای با اتکاء بر یک نظام آموزشی خاص می‌توانند ایدئولوژیِ مطابق با آن نظام آموزشی را در میان افراد جامعه خود ایجاد کنند. انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ میلادی نیز از این پدیده مستثنی نیست. این انقلاب بر مؤلفه‌های نظام آموزشی در ایران، روش‌های آموزشی و نیز اهداف نظام آموزشی و در نهایت، سیاست جامعه ایران تأثیر گذاشت. پس از انقلاب مذکور بود که تعلیم قرآن کریم در چارچوب یکی از محورهای اصلی مراحل اولیه آموزشی قرار گرفت. افزون براین، دانشگاه‌های ایران جملگی اسلامی شدند و اهداف انقلابی در شیوه‌های آموزشی گنجانده شد. می‌توان گفت که تأسیس دانشگاه‌هایی نظیر دانشگاه تربیت مدرس و نیز دانشگاه امام صادق (ع) جزئی از مظاهر تأثیرگذاری انقلاب ایران بر ماهیت نظام آموزشی این کشور پس از انقلاب سال ۱۹۷۹ میلادی هستند».

آموزش دینی ـ اسلامی و زندگی در اروپا؛ آیا اسلام‌گرایان موضع خود را تغییر می‌دهند؟

«معز خلفاوی» استاد دانشگاه و پژوهشگر تونسی با انجام پژوهشی به مسأله آموزش دینی ـ اسلامی در اروپا و نیز بررسی چالش‌های ناشی از آن پرداخته است. در همین ارتباط، این پژوهشگر تونسی در پژوهش خود تأکید می‌کند: «آموزش دینی ـ اسلامی در اروپا تحت تأثیر دو گروه قرار دارد؛ یکی سیاستمداران اروپایی هستند و دیگری سازمان‌های دینیِ اسلامی و گروه‌های اسلام‌گرای مختلف. هر دو گروه آراء، دیدگاه‌ها و نقطه‌نظرات خاص خود را دارند که در بسیاری از موارد نیز باید گفت این دیدگاه‌ها در نقطه مقابل یکدیگر قرار دارند. ریشه اصلی اختلافات نیز به نوع فهم و درک هریک از طرفین از واقعیت‌های نظام آموزشی و ماهیت آموزش دینی و نقش اجتماعی آن، بازمی‌گردد».

این پژوهشگر تونسی در ادامه یادآور می‌شود: «علاوه بر دو گروهی که ذکر شد، گروه دیگری نیز در اروپا وجود دارند که نگاه متفاوتی نسبت به آموزش دارند. این گروه، شخصیت‌های آکادمیک هستند. این شخصیت‌ها تلاش می‌کنند تا در میان دیدگاه‌های دو گروه اول نوعی توازن برقرار سازند. کسانی که در زمره این گروه قرار می‌گیرند در واقع متخصصانی هستند که با علم و آگاهی از آموزش سخن می‌گویند و تلاش می‌کنند تا هم به نظام آموزشیِ مبتنی بر اصول اسلام سنتی و هم به نظام آموزشیِ مبتنی بر اصول آموزشیِ نوین، اهتمام داشته باشند. اما به هر حال، این یک واقعیت است که آموزش دینی ـ اسلامی در اروپا با چالش‌های متعددی مواجه است. در جوامع اروپایی اینگونه استنباط می‌شود که شیوه‌های آموزش اسلامی در تعارض با حقوق بشر قرار دارد».

فعالیت‌های اسلامی در دانشگاه‌های «مالزی»

«محمد نواب محمد عثمان» استاد دانشگاه و پژوهشگر مالزیایی در پژوهشی که انجام داده است، آورده است: «دانشگاه‌های اسلامی در مالزی تنها در دهه ۸۰ قرن بیستم توانستند جایگاه مستحکمی در این کشور پیدا کنند. این اتفاق با تأسیس دانشگاه اسلامی بین‌المللی مالزی رخ داد. این دانشگاه‌ها پس از آنکه جایگاه خود در مالزی را مستحکم یافتند با قدرت بر روش‎‌های آموزش اسلامی متمرکز شدند. این مسأله موجب شد تا دانشجویان مسلمان به بحث و بررسیِ گسترده پیرامون جنبش‌های اسلامی مختلف بپردازند. اینگونه شد که گروه‌ها و جریان‌های اسلام‌گرا در مالزی زمینه برای نفوذ خود به عرصه‌های آموزشی و دانشگاهی را فراهم دیدند. آن‌ها از مقامات مالزیایی برای تأسیس دانشگاه‌های متعدد اسلامی حمایت کردند؛ دانشگاه‌هایی که تحت تأثیر افکار گروه‌های اسلامی مختلف ازجمله اخوان‎‌المسلمین، جماعت اسلامی پاکستان و جنبش سلفیت، قرار گرفتند. از سوی دیگر، گروه‌های دانشجویی در مالزی نیز پس از اتمام دوره تحصیل خود در دانشگاه‌های اسلامی نقش مهم و بسزایی را در بازسازی جامعه خود ایفا کردند. این گروه‌های دانشجویی در فعالیت‌های خود به شدت تحت تأثیر گروه‌های اسلامی نظیر اخوان‌المسلمین و جماعت اسلامی پاکستان، قرار گرفتند.

منبع: شعوبا

گفت‌وگو درباره مطلبی که خواندید

آدرس ایمیل شما منتشر نمی‌شود.