خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)
آخرین اخبار ادیان ایران و جهان، خبرهای دینی ارامنه زرتشتیان کلیمیان شیعه اقلیت‌های دینی و مذهبی و فرقه‌ها جریان‌‌های دینی

بررسی تطبیقی مبانی حقوق بشر دوستانه در اسلام و مسیحیت (۱)

ادیان الهی به طور عام، اسلام و مسیحیت به طور خاص، نقش بسیار عمده و بسزایی را در روند تکاملی جوامع بشری در طول هزاره های گذشته ایفا کرده اند. ابعاد و عمق تأثیر تعالیم این دو آیین بزرگ الهی به طور مشخص در طول دو هزاره ی گذشته مشهود است.

ردنا (ادیان نیوز) – ادیان الهی به طور عام ، اسلام و مسیحیت به طور خاص ، نقش بسیار عمده و بسزایی را در روند تکاملی جوامع بشری در طول هزاره های گذشته ایفا کرده اند . ابعاد و عمق تأثیر تعالیم این دو آیین بزرگ الهی به طور مشخص در طول دو هزاره ی گذشته مشهود است . در بسیاری از موارد این تأثیرات فراتر از جوانب زندگی شخصی و حتی اجتماعی در درون جوامع رفته و مناسبات میان جوامع و نحوه ی تعامل میان دولت ها در نظام بین الملل را نیز در بر گرفته است . مقولاتی چون جنگ و صلح ، و عرفها و سنتهای مربوط به آنها که شالوده ی حقوق بین الملل محسوب می شوند ، در این زمره اند.

این مقاله بر آن است تا در یک مطالعه ی تطبیقی ضمن مقایسه ی احکام و آرای وارد شده در اسلام و مسیحیت ، با مقایسه ی رویکردهای این دو آیین الهی دربارهء حقوق بشر دوستانه به توضیح نقش آنها در تکوین و تکامل حقوق بشر دوستانه بپردازد . در این مقاله به طور مشخص به دو مفهوم جنگ عادلانه (just war) و صلح خدایی (truce of god) در مسیحیت پرداخته می شود و دیدگاه های اسلام در مورد این مفاهیم بررسی می شود.

تاریخ بشر از آغاز تاکنون مملو از منازعات ، مناقشات ، درگیریها و جنگهای بزرگ و کوچک بوده است . جنگها که بخش بزگ و البته ، غم انگیزی از تجربه ی زندگی اجتماعی بشر را روایت می کنند ، چنان با تار و پود تاریخ جهان عجین شده اند که بسیاری از متفکران و صاحب نظران جنگ را جزء جداناشدنی و اجتناب ناپذیر روابط میان اقوام و ملل در طول تاریخ دانسته اند . ادیان الهی از آنجا که همواره ناظر به زندگی انسان در دو بعد فردی و اجتماعی بوده اند ، به موازات ارائهء نسخه برای ارتقاء و بهبود خصائل فردی آحاد افراد جامعه ، تلاش فراوان و سعی بلیغی را صرف این مهم کرده اند تا برای زندگی اجتماعی بشر و دفع بلایا ، آفات و مصائب کلان ، که در سطح و حوزه ی اجتماعی گریبانگیر آدمیان شده است ، نیز به ارائه راهکار بپردازند.

در این راستا، یکی از دغدغه های مهم ادیان الهی به ارمغان آوردن عدالت و صلح پایدار میان اقوام و ملل گوناگون بوده است. در این مسیر گرچه ایده ی ریشه کن کردن جنگ یک آرمان دست نیافتنی به نظر می رسید ، محدود کردن دامنه ی آن آرزویی دست یافتنی می نمود . از این رو ، تأکید بر حل و فصل مسالمت آمیز مناقشات به منظور اجتناب از وقوع جنگ در کنار محدود کردن دامنه ی جنگ و نیز قانونمند کردن آن در صورت وقوع ، وجه ی همت بسیاری از احکام و تعالیم وارد شده در ادیان الهی از جمله مسیحیت و اسلام بوده است .
عنصر مشترک در اسلام و مسیحیت تا آنجا که به ایده ی جنگ عادلانه مربوط می شود ، به دست دادن تعریف و شرایط محدود و مشخصی است که در آن شرایط در این راستا به جنگ را توجیه کرد و آن را یک پدیده ی مشروع و قابل دفاع تلقی کرد . در این راستا وضع قوانین و احکامی ، که بتوان بر مبنای آنها از جان و مال بی گناهان و غیر نظامیان حمایت کرد و دامنه ی قربانیان آن را چه در سطح نظامیان و چه در سطح غیر نظامیان محدود ساخت ، مهم ترین هدف ایده ی جنگ عادلانه قرار می گیرد ؛ به عبارت دیگر ، جنگ عادلانه راهکاری برای جدایی میان استفاده ی توجیه پذیر و استفاده ی توجیه ناپذیر از نیروهای نظامی است . به نظر بسیاری از صاحب نظران حقوق ، تلاش بشر دوستانه ، فلسفه ی اصلی طرح جنگ عادلانه تلاشی برای محدود ساختن دامنه ی توسل به زور ، انسانی تر نمودن نحوه ی توسل به زور و سرانجام سوق دادن آن در جهت ریشه کن کردن آن برای برقراری یک صلح و عدالت پایدار است (Falk,2001)

جنگ عادلانه در سه حوزه و سه ساحت متفاوت مطرح می شود :حوزه ی نخست در پاسخ به این سؤال است که چه زمانی درست ، صواب و مشروع است که به جنگ روی آورد و یا به عبارت بهتر ، در چه شرایطی می توان به اقدام به جنگ توسل جست (jus ad bellum) ؛ در مرحله ی دوم ، این سؤال مطرح می شود که در هنگام جنگ چه بایدها و نبایدهایی را باید مد نظر داشت و مراعات کرد ؛ به عبارت دیگر ، دومین فلسفه ی ایده ی جنگ عادلانه ، یافتن پاسخی به این سؤال است که در صورت اجتناب ناپذیر بودن توسل به جنگ و در صورت وقوع آن ، چگونه باید جنگید تا اصل جنگ و نحوه ی چگونه جنگیدن در چارچوب اخلاقیات و ملاحظات انسانی قابل توجیه و دفاع باشد (Jus in bello) ؛ سرانجام ، حوزه ی سوم از آینده ی جنگ عادلانه که در دهه های اخیر مورد توجه حقوقدانان بوده است ،تمرکز بیشتری روی چگونگی پایان دادن عادلانه به جنگها و نحوه ی محاکمه ی جنایتکارران جنگی است(jus post bellum).

۱.جنگ عادلانه در تعالیم مسیحیت

یکی از مثالهایی که به نظر بسیاری از علمای مسیحیت در زمره ی مصادیق اشاره به شرایط جنگ عادلانه است ، آیه ای از انجیل است که به سربازان و جنگجویان هر لشکری این حق را می دهد که بتوانند در مورد عادلانه و مشروع بودن یک جنگ قضاوت کنند و بر مبنای این قضاوت تصمیم به حضور یا عدم حضور در آن جنگ بگیرند . فصل پنجم از انجیل هبرو (hebrew bible) نیز آنجا که سرود دبرا (song of deborah) را روایت می کند . اشاره ی مستقیم به جنگ عادلانه می کند و به بیان ویژگیهای آن درعنوان «جنگ مقدس » می پزدارد .
سنت آگوستن (Saint Augustine) در زمره ی کسانی است که در نوشته هایش برای نخستین بار به طور مشخص و با ذکر جزئیات به تبیین ایدهء جنگ عادلانه در آیین مسیحت پرداخت . این ایده بعدها توسط مشاهیری چون سیسرو (Cicero)،توماس آکیوناس (Thomas Aquinas) و هوگو گروسیوس (Hugo Grotius) مورد توجه قرار گرفت و در چار چوب یک عرف بنیادی در حقوق بین الملل مطرح شد
(Fixdal&Dan, 1998,p.283)

۲.شرایط جنگ عادلانه

۲-۱.شرایط شروع
بر اساس احکام و تعالیم وارد شده در مسیحیت شرایط زیر در زمره ی اصلی ترین شروط برای عادلانه بودن یک جنگ از حیث شروع به شمار می روند :
یک . وجود دلیل و علت عادلانه برای توسل به جنگ (Just cause)
دو . اقدام به جنگ توسط یک مرجع دولت مشروع و قانونی ؛
سه . نیت و قصد صواب مشروع از ادقام به جنگ (right intention)
چهار . احتمال موفقیت (probability of success)
پنج . هماهنگ بودن و هم وزن بودن و تناسب میزان خسارات و تلفات و صدمات احتمالی بر اثر وقوع جنگ با دستاوردهای مثبت آن (proportionality)
شش. وسرانجام ، توسل به جنگ به عنوان آخرین راه حل پیش رو (last resort) .
(Viotti and Kauppi, 1987)

۲-۲ .شرایط جنگیدن و نحوه ی هدایت آن
بر اساس مبانی جنگ عادلانه ، هر گاه و به هر دلیل جنگی آغاز شود ، دو طرف یا اطراف درگیر جنگ باید ضوابط و مقررات خاصی را رعایت کنند . اهم این ضوابط از این قرارند:
– تمایز میان نظامیان و غیر نظامیان اولین اصل از مبانی جنگ عادلانه است . بر اساس این اصل عملیات جنگی باید صرفاً متوجه جنگجویان و ستیزه جویان باشد و سایر افراد از جمله غیر نظامیان باید از آلام و آسیبهای جنگ در امان بمانند . به زعم بسیاری از متخصصان مباحث حقوق بین الملل بر اساس این اصل به کارگیری هر نوع سلاح کشتار دسته جمعی در هر جنگ و منازعه ای با هر گونه ابعادی در تضاد آشکار و خلاف اصول اولیه ی جنگ عادلانه است ، به کارگیری سلاح هسته ای نمونه بارز و مصداق آشکاری از نقض اصول جنگ عادلانه است (۱)(Siemes)
– دومین اصلی که باید در جریان جنگها رعایت شود ، هماهنگ بودن و متناسب بودن ابعاد عملیات جنگی و میزان سلاحهای به کار گرفته شده با میزان فتنه و تهدیدی که برای آن جنگ آغاز شده است ؛
– سومین اصل اکتفا کردن به حداقل نیروی لازم برای اداره و به سرانجام رساندن امر جنگ است . این اصل به طور آشکار بر این امر تکیه دارد که میزان تلفات و تخریب ناشی از جنگ باید به حداقل ممکن برسد ؛
– اعمال هر گونه شکنجهء نظامیان و به طور اولی ، غیر نظامیان ممنوع است؛
– تعامل و رفتار اسرای جنگی باید محترمانه و براساس اصول انسانی باشد ؛
– و سرانجام ، اعزام اجباری افراد به جبهه های جنگ و وادار ساختن آنان به مشارکت در جنگ نیز خلاف اصول جنگ عادلانه است.

۲-۳. شرایط ناظر بر چگونگی پایان جنگ
سومین بخش از نظریه ی جنگ عادلانه ناظر بر چگونگی خاتمه یافتن جنگ است . به عبارت روشن تر سؤال اصلی در این بخش این است که در چه شرایطی در چارچوب نظریه ی عادلانه پایان دادن به جنگ توجیه پذیرو احیاناً الزامی است؟
نظریه پردازان جنگ عالدانه و از جمله برایان اوراند (Brian Orand) به پنج شرط ذیل در این خصوص اشاره می کنند :
یک . نخستین آنها وجود یک علت عادلانه ، مشروع و منطقی برای پایان دادن به جنگ است . یکی از مصادیق تحقق این شرط زمانی است که متجاوز حاضر به مذاکره در خصوص چگونگی تسلیم خود باشد . عذر خواهی رسمی ، پرداخت غرامت ، تن دادن به محاکمه ی احتمالی از جمله مواردی است که در این مذاکرات می تواند مباحثه شود ؛
دو . نیت صالح و قصد درست و صواب دومین شرط در این راستاست ؛
سه . اعلان عمومی چگونگی و شرایط پایان جنگ توسط یک مرجع مشروع ، و قبول آن توسط مراجع صلاحیت دار در طرف مقابل و از طریق اعلان عمومی شرط دیگر است ؛
چهار . از دیگر شروط مورد اشاره در این بخش تفاوت قائل شدن میان رهبران سیاسی و نظامی و نیز جنگجویان و غیر نظامیان در خصوص اعمال تنبیهات احتمالی پس از پایان جنگ است ؛
پنج . و سرانجام ، متناسب بودن شروط تسلیم شدن با حقوق اولیه هر دولت و کشوری و عدم تلاش برای منکر شدن حوق ابتدایی کشور تسلیم شده و قبول حق آن برای مشارکت در جامعه ی بین المللی از دیگر موارد مورد استناد در پایان دادن به جنگها بر اساس نظریه ی جنگ عادلانه است (Orand,2000)

پی نوشت ها :
*استاد دانشکده معارف اسلامی و علوم سیاسی دانشگاه امام صادق (ع)
۱.جان زیمس ، استاد فلسفه ی مدرن در دانشگاه کاتولیک توکیو ، درزمره ی افراد است . برای آگاهی بیشتر از نظریات وی در این خصوص به یکی از
مقالات وی در سایت پروژه آوالون دانشگاه ییل به آدرس ذیل مراجعه کنید : http ://www. yale. edu/ lawweb/ avalon/ abomb/ mp25.htm

نویسنده: محمد حسن خانی

گفت‌وگو درباره مطلبی که خواندید

آدرس ایمیل شما منتشر نمی‌شود.