خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)
آخرین اخبار ادیان ایران و جهان، خبرهای دینی ارامنه زرتشتیان کلیمیان شیعه اقلیت‌های دینی و مذهبی و فرقه‌ها جریان‌‌های دینی

محمدبن ابی‌بکر و مسئله ولایت‌پذیری/ مصر و حقوق بشر از دیدگاه شیعه

مروری بر یک رخداد تاریخی:

محمدبن‌ابی‌بکر در مصر با مسائل تازه فقهی و حقوقی مواجه شده بود و همه آنها را در نامه‌هایی از حضرت امیر(ع) می‌پرسید و به اجتهاد شخصی در مسائل کلان عمل نمی‌کرد.

به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، متنی که در ادامه می‌خوانید نوشته مرتضی بریری درباره یکی از رخدادهای مهم تاریخ حکومت امیرالمومنین (ع در ماه مبارک رمضان است؛ روزی که محمدبن ابی‌بکر که از جانب حضرت امیر (ع) به استانداری مصر پس از قیس بن سعد منصوب شده بود، به این منطقه رسید.

جناب محمد بن ابی‌بکر، روز شانزدهم ماه مبارک رمضان سال ۳۷ هجری از جانب حضرت امیرالمومنین علی (ع) به عنوان استاندار و والی، وارد مصر شد. این موضوع در آثاری چون جلد ششم از «الإصابه فی تمییز الصحابه» که به جامع‌ترین تألیف در موضوع شرح حال صحابه پیامبر (ص) شهرت دارد و نوشته ابن حجر عسقلانی (از علمای بزرگ حدیث و فقه شافعی) است و همچنین «تهذیب الکمال فی اسماءالرجال» از جوامع رجالی تفصیلی اهل سنّت، نوشته جمال الدین یوسف مِزّی (عالم شافعی قرن هشتم)، جلد اول «الوقایع و الحوادث» اثر حجت‌الاسلام محمد باقر ملبوبی، «تقویم شیعه» اثر شیخ عبدالحسین نیشابوری و جلد پنجم از «مستدرک سفینه البحار» اثر آیت‌الله شیخ علی نمازی شاهرودی روایت شده است.

مصر پیش از گشوده شدن به دست مسلمانان، جزو قلمرو امپراتوری روم شرقی بود؛ در زمان خلیفه دوم و به پیشنهاد عمروعاص که با این سرزمین آشنایی داشت، مسلمانان به قصد غلبه بر مصر تجهیز شدند. سپاه اسلام با فرماندهی عمروعاص در سال ۲۰ هجری قمری، مصر و اسکندریه را فتح کرد. در لشکرکشی نخستین، جنگ مختصری رخ داد، لیکن مصریان به شرط آن‌که اموال و کلیساهایشان در امان باشد و جزیه دهند، حاضر به صلح شدند؛ سپس مسلمانان نیز شهر فسطاط را بنیان گذاشته و آن را مقر حکومت قرار دادند. البته پس از آن مکرراً جنگ‌هایی رخ داد و عمروعاص نیز در تمام این درگیری‌ها حاضر بود. به طور کل پسر عاص‌بن وائل به مصر و حکومت بر آن علقه بسیار داشت، از این رو همه کنش‌های سیاسی‌اش در دوره خلفا و در دوران زعامت حضرت امیر (ع) را بر اساس حق حکومتش بر مصر پی می‌گرفت. به همین سبب نیز حکومت معاویه همیشه قصد داشت تا مصر را تحت سیطره سیاسی خود درآورد.

فتح مصر باب‌های نوینی را برای حکومت اسلام و حاکم اسلامی باز کرد؛ از این رو حضور کسی که بتواند اسلام راستین (و نه اسلامی که معاویه در شام رواج داده بود) را آنجا پیاده کند، ضروری بود. به همین جهت امام علی (ع) پس از آغاز دوران زعامت سیاسی، یکی از صحابه سرشناس پیامبر اکرم (ص) یعنی قیس بن سعد بن عباده خزرجی را به استانداری مصر برگزید و به آن سرزمین اعزام کرد.

قیس از چهره‌های برجسته شیعی همیشه وفادار بود. امیرمومنان (ع) پیشنهاد کردند که او با سپاهی به مصر برود؛ اما ایشان پاسخ داد که سپاه در معیت حضرت امیر باشد بهتر است. از این جهت قیس تنها با خانواده خود به این سرزمین سفر کرد. پیش از او و پس از قتل خلیفه سوم، عده‌ای در مصر کنج عزلت گزیده و با عامل خلیفه جدید بیعت نمی‌کردند؛ قیس نیز با اجازه حضرت علی (ع) به آنها سخت نمی‌گرفت.

همانطور که اشاره شد حکومت شام و اسلام اموی به مصر چشم طمع داشت. لیک از آن جهت که قیس صحابی مشهور پیامبر اسلام (ص) بود، معاویه نمی‌توانست از طریق نیروی نظامی، این سرزمین را تحت لوای خود بیاورد؛ به همین دلیل نیز دسیسه چینی را آغاز کرد. در حقیقت معاویه‌بن ابی سفیان با نامه‌نگاری‌های بسیار تلاش کرد تا قیس را با خود همراه کند، اما قیس شیعه مخلصی بود. از این روی معاویه نامه‌ای را جعل کرد که اثبات می‌کرد قیس بدو پیوسته است؛ این امر سبب جنجالی در حکومت حضرت امیر (ع) شد. هرچند که امیرالمومنین علی (ع) به اخلاص قیس بن سعد ایمان داشت (بعدها نیز قیس در جنگ‌ها همیشه همراه حضرت بود و حتی او را نخستین کسی خوانده‌اند که پس از شهادت امیرالمومنین (ع) با امام حسن مجتبی (ع) به عنوان خلیفه بیعت کرد.) اما به دلایلی ایشان را از حکومت مصر فراخواند و بعدها نیز او را به استانداری آذربایجان فرستاد.

امام علی (ع) پس از قیس، در اتفاقی مهم و امری خطیر، یکی از اصحاب نزدیک خود، یعنی محمد بن ابی‌بکر را به استانداری مصر فرستاد. پیش از بیان اهمیت این کار ضرورت دارد که محمد بن ابی‌بکر معرفی شود.

محمدبن ابی‌بکر فرزند خلیفه اول یعنی ابوبکر و اسماء بنت عمیس بود. اسماء بنت عمیس یکی از زنان مشهور تاریخ اسلام و از جمله زنان صحابی پیامبر به شمار می‌رود که ابتدا همسر جعفربن ابی‌طالب بود و با ایشان اسلام آورد و همراه جناب جعفر در حبشه حضور داشت. پس از شهادت جعفربن ابی‌طالب در نبرد موته، اسماء به همسری ابوبکر درآمد و محمد زاده شد. به واقع محمدبن ابی‌بکر برادر عایشه است که اتفاقاً بسیار مورد علاقه همسر پیامبر اسلام نیز بود. بعد از درگذشت ابوبکر، حضرت امیرالمومنین (ع) اسماء را به همسری برگزید. بنا به وصیت حضرت صدیقه طاهره (س)، ایشان امام علی (ع) را در غسل و خاکسپاری دخت نبی مکرم اسلام یاری داد.

اسماء پس از ازدواج با امام علی (ع) همراه پسرش به خانه حضرت آمد. محمد پرورش یافته حضرت علی (ع) بود و امیرالمومنین (ع) او را فرزند خویش می‌خواند. علاقه محمدبن ابی‌بکر به حضرت امیر (ع) به‌گونه‌ای بود که می‌گفتند: محمدبن ابی‌بکر برای علی بن ابی‌طالب (ع) همانند جناب ابوذر (رضی الله عنه) است برای پیامبر (ص). محمد بن‌ابی‌بکر همچنین از جمله «شرطه الخَمیس» بود؛ اینان گروهی از یاران همیشه مسلح امام علی (ع) بودند که با آمادگی کامل و تا پای جان در همه جا به ویژه در امور حکومتی به امیرالمؤمنین (ع) یاری می‌رساندند. این گروه علاوه بر حضور در جنگ، در زمان صلح نیز وظایف مهمی همچون اجرای حدود الهی، حفظ امنیت شهر کوفه، حفاظت از جان امام علی (ع) و جمع‌آوری نیرو برای دفاع را عهده‌دار بودند. همچنین محمد بن‌ابی‌بکر در جنگ‌های جمل و صفین فرماندهی بخشی از سپاه حضرت امیر را برعهده داشت.

از آن رو که شرایط مصر حساس بود، امیرالمومنین (ع) یکی از نزدیکترین و در عین حال زبده‌ترین نیروهای خود را به استانداری مصر برگزید که سن او این هنگام به شهادت منابع ۲۷ سال بود. (او در حجهالوداع به دنیا آمده بود و از آن تاریخ تا سال ۳۷ سن او ۲۷ سال می‌شود.) بنابراین حضرت امیر (ع) جوانی ۲۷ ساله را به پستی مهم و ماموریتی حساس فرستاد. شاید بتوان این جوانگرایی را متاسی از رفتار پیغمبر مکرم اسلام هم خواند. پیامبر (ص) نیز به فرمان حق تبارک و تعالی، حضرت امیرالمومنین (ع) را به جانشینی خود برگزید، در صورتی که بسیاری از صحابه سن و سالشان از حضرت امیر (ع) بیشتر بود.

محمد بن ابی‌بکر پس از ورود به مصر با مسائل مهمی روبه‌رو شد. با توجه به مصالحه‌ای که هنگام فتح مصر صورت گرفته بود بسیاری از مسیحیان، پیروان ادیان غیرابراهیمی همچون ستاره‌پرستان، خورشیدپرستان و… که قاعدتاً در زمره قواعد فقهی اهل کتاب قرار نمی‌گرفتند، در کنار مسلمانان زندگی می‌کردند و اسلام اموی عمروعاصی نتوانسته بود آنها را علاقه‌مند به دین فاتح کند.

محمد بن ابی‌بکر از قواعد فقهی، شرعی و حقوقی مرتبط با این اشخاص مطلع نبود. فی‌المثل نمی‌دانست که با ستاره‌پرستان چگونه رفتار کند! یا اینکه اگر جرمی از اهل کتاب سربزند، با آنها چه کند؟ ساختار اجتماعی مصر پس از استیلای اسلام، به شیوه‌ای شکل گرفت (با توجه به مصالحه نخستین) که پیروان ادیان دیگر با مسلمانان وارد روابط اجتماعی شده بودند؛ در برخی موارد مشکلاتی در اجتماع بروز می‌کرد که محمد مسائل فقهی و حقوقی مرتبط با آن را نمی‌دانست. از این جهت به محض روبه‌رو شدن با موضوع و مسئله‌ای با مولای متقیان نامه‌نگاری می‌کرد و همه مسائل را از امیرالمومنین (ع) می‌پرسید. همچنین از جناب ایشان درخواست کرد تا به صورت مفصل درخصوص احکام قضایی و فقهی مرتبط با این موضوعات بنویسد.

همین مکاتبات سبب شد تا یکی از مهم‌ترین منابع حقوقی و حکمرانی شیعه، یعنی عهدنامه محمدبن ابی‌بکر شکل بگیرد. از این نامه‌ها دو نامه در نهج البلاغه و نامه‌های دیگر نیز در منابع دیگری چون «الغارات» ابراهیم بن محمد ثقفی، «وسایل الشیعه فی تحصیل مسائل الشریعه» شیخ حر عاملی، «امالی» شیخ مفید، «تحف العقول» ابن شعبه حرانی، «المصنف» ابن ابی شیبه، «مُستَدرَکُ الوَسائل و مُستَنبَطُ المَسائل» محدث نوری حفظ شدند. ابن ابی الحدید معتزلی در «شرح نهج البلاغه» خود نوشته است که پس از شهادت محمد ابن ابی بکر و شهادت مالک اشتر و فتح دوباره مصر توسط عمروعاص، عمرو پاسخ‌های حضرت امیر به نامه‌های محمد بن ابی‌بکر را برای معاویه فرستاد و او نیز این نامه‌ها را به عنوان حکمت حفظ کرد؛ هرچند همه جا رواج داد که خلیفه نخستین این نامه‌ها را برای فرزندش به یادگار گذاشته است.

در این نامه‌نگاری‌ها، امام علی (ع) پاسخ‌های مهمی به محمد بن ابی‌بکر ارائه داد. از جمله آن حضرت مرقوم کرد هیچگاه نباید مردم بویژه پیروان ادیان غیرابراهیمی (یعنی ستاره‌پرستان و…) را مجبور به پذیرش دین اسلام کرد. یعنی آنها باید در ادامه دادن به عقاید خود آزاد باشند، تجسسی در احوالات شخصی آنها صورت نگیرد و حقوق آنها نیز در ذمه حاکم اسلامی است. همه اینها نیز البته منافاتی با تبلیغ اسلام میان آنها نداشت.

یکی دیگر از منابع مرتبط با اصول حکمرانی از نظرگاه شیعیان، فرمان‌نامه مشهوری است که امام علی (ع) هنگام راهی کردن جناب مالک اشتر به مصر آن را نوشت و اکنون به عهدنامه مالک مشهور است؛ شاید بتوان گفت که این فرمان‌نامه نیز بر اساس سوالات، درخواست‌ها و نامه‌های محمد بن ابی‌بکر بود که نگاشته شد. نکاتی را که امیرالمومنین (ع) برای مالک بازگو کرد، نشان‌دهنده نگاه ویژه شیعی به مسئله حکمرانی است؛ اگر زمامداران در کشورهای مسلمان به مفاد آن عمل کنند نه تنها خود سعادتمند خواهند شد، بلکه جامعه را نیز به رشد در وجوه معنوی، مادی و تمدنی رهنمون خواهند ساخت. مهم این است که حکمرانان با نگاهی مسئله‌مند سراغ این متون بروند که رها از زمان و مکان هستند. فرمان امام علی (ع) به مالک اشتر را می‌توان منشور دموکراسی و حقوق بشر و همچنین «آیین جهانداری» از دیدگاه شیعه دانست.

پیش‌تر اشاره شد که پس از قتل خلیفه سوم جمع کثیری در مصر عزلت گزیده بودند. هنگام استانداری محمد بن ابی‌بکر این گروه سر به اغتشاش گشودند و محمد ناچار شد تا از در مصالحه با آنان برآید؛ اما این افراد به حوزه سیاسی شام ورود کرده و به معاویه پیوستند. معاویه بن ابی سفیان نیز که پس از ماجرای صفین متوجه مصر شده بود، سپاهی را به آنجا گسیل داشت؛ همین سپاه توانست نیروهای محمد بن ابی بکر را شکست دهد و جناب ایشان را به شهادت برساند. گویا پس از شهادت تکان دهنده او بقایایی از پیکر ایشان باقی ماند و توسط دوست‌دارانش به خاک سپرده شد؛ اکنون نیز مقبره منسوب به محمد بن ابی بکر در مصر مورد احترام است.

از ماجرای حضور محمد بن ابی بکر در مصر، برای جامعه امروزی نکات بسیاری را می‌توان دریافت. اشاره شد که محمد بن ابی‌بکر تربیت یافته شخص امیرالمومنین بود و خود نیز از اشخاص برجسته به شمار می‌رفت. با این اوصاف او به اجتهاد شخصی خود عمل نکرده و در مواجهه با مسائل فقهی و حقوقی مدام رای و نظر پدر و مولایش را که کاتب وحی و جانشین پیغمبر مکرم اسلام بود، می‌پرسید و حضرت نکاتی را به ایشان بازگو می‌کرد. به واقع باید گفت شکوفایی جامعه در سرسپردگی به امر ولایت است؛ این امر را محمد بن ابی‌بکر به خوبی دریافته بود و سعی کرد به آن عمل کند. البته از عملکرد خود یادگاری درخشانی نیز برای آیندگان بر جای گذاشت، هرچند که در نهایت در آتش اسلام اموی سوخت؛ پس فراموش نکنیم پرسش احکام و احترام به رای و نظر مرجع و مقتدای سیاسی و شرعی‌مان و البته عدم توسل به اجتهاد شخصی در امور کلان، لازمه شکوفایی جامعه و سربلندی در آزمون ولایت مداری است.

منبع مهر
گفت‌وگو درباره مطلبی که خواندید

آدرس ایمیل شما منتشر نمی‌شود.