خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)
آخرین اخبار ادیان ایران و جهان، خبرهای دینی ارامنه زرتشتیان کلیمیان شیعه اقلیت‌های دینی و مذهبی و فرقه‌ها جریان‌‌های دینی

تشیع انگلیسی پروژه اختلاف در مرجعیت شیعه را دنبال می‌کند

تشیع انگلیسی

به گزارش ادیان نیوز، مسلمانان که با الهام از تعالیم حیات بخش اسلام و پیروی از رهنمودهای
پیامبر اکرم(ص) توانسته بودند پیوند اخوت در میان خود ایجاد نمایند و در
پرتو کلمه توحید در برابر تهاجم سنگین صلیبیان و قساوت‌های مغولان ثابت و
استوار بمانند؛ با ظهور وهابیت در قرن هفتم به فتنه تفرقه و اختلاف مبتلا
شدند.

این فرقه انحرافی با اتهام بدعت و شرک به مسلمانان، ضربات
جبران ناپذیری به صفوف به هم پیوسته آنان وارد ساخت و با نابودی آثار
بزرگان دین و کاستن از مقام انبیا و اولیا در خدمت استعمار شوم غرب و
دشمنان دیرینه اسلام در آمد.

در قرن ۱۲ هجری قمری، محمد بن
عبدالوهاب مسلمانان را به جرم استغاثه به انبیا و اولیای الهی مشرک و بت
پرست قلمداد کرد و فتوا بر تکفیر آنان داد؛ خونشان را حلال، قتل آنان را
جایز و اموالشان را جزء غنایم جنگی به حساب آورد که با حکم او هزاران
مسلمان بی‌گناه کشته شدند!

نخستین کسانی که از وهابیت به رفوریزم
مذهبی تعبیر کردند، انگلیسی‌ها بودند؛ آنها نسبت وهابیت با اسلام را همچون
نسبت پروتستانیزم در مسیحیت که مخالف خرافه و به دنبال آزادی افکار بودند،
دانسته و می‌گفتند وهابیت، احیاگران و روشنفکران جهان اسلام و آزاد‌اندیش
هستند.

امروزه نیز مفتیان سعودی و وهابی در خدمت بیگانگان قرار
گرفته‌اند؛ با فتاوا و حمایت‌هایی که از گروه‌های تکفیری همانند داعش
دارند، روزانه بسیاری از مسلمانان را به دست وهابیان سلفی تکفیری قتل و عام
کرده و پروژه صهیونیستی و استکباری استفاده از قدرت «اسلام علیه اسلام» را
تکمیل می‌کنند.

در حال حاضر بزرگترین ابزار دشمنان اسلام، ادبیات
تکفیری است که بزرگان دینی و علمای شیعه و سنی به اتفاق آن را نهی
کرده‌اند؛ در همین زمینه گفت‌وگوی تفصیلی داشته‌ایم با حجت الاسلام سید
مهدی علیزاده موسوی، مدیر پژوهشکده حج و زیارت و کارشناس ارشد اندیشه سیاسی
جهان اسلام که تقدیم خوانندگان می‌شود.

چند سالی است که
داعش و گروه‌های تکفیری در کشورهای اسلامی جنایت‌آفرینی کرده و در عین حال
از حمایت غرب به‌ویژه آمریکا برخوردار بودند؛ اما در حال حاضر با حوادث
تروریستی در برخی از کشورهای غربی، این کشورها، مدعی نابودی گروه‌های
تکفیری شده‌اند، به نظر شما آیا رویکرد کشورهای حامی داعش، امروزه جلوگیری
از بازگشت تروریست‌ها به وطنشان است یا این برنامه، سناریویی برای جهت‌دهی
به این گروه‌ها است؟

وقتی تحولات داعش را در اروپا بررسی
می‌کنیم به این واقعیت می‌رسیم که حرکتی که از خود غرب و اروپا شروع شد و
حمایت شدیدی که آنها از گروه تکفیری کردند؛ به سوی خودشان بازگشته و
گرفتارشان کرده است؛ اولاند به صورت رسمی اعلام کرد که دشمن ما بشاراسد
نیست بلکه دشمن اصلی ما داعش است.

اگر اروپا واقعاً می‌خواهد در
سیاست‌های خود موفق باشد نباید کورکورانه از سیاست‌های آمریکا در منطقه
حمایت کند،‌ فرانسه در گذشته نیز می‌توانست به این اعلام موضع اولاند،
برسد؛ چنان که دولت بشاراسد برای فرانسه تهدید اصلی محسوب نمی‌شد و نیازی
به هزینه‌های فراوان دولت فرانسه نبود.

دولت فرانسه بدون هیچ‌گونه
نظریه‌پردازی و توجه، وارد باتلاقی شد که امروز طبق برخی از آمار حدود ۲۰۰۰
تا ۳۰۰۰ ملیت فرانسوی، عضو داعش هستند؛ به طور قطع این افراد به فرانسه
بازگشت دوباره خواهند داشت و شرایط مشابه کشورهای اسلامی برای کشورهایی
همچون فرانسه و انگلیس رقم خواهد خورد و درس اساسی که فرانسه از این وضعیت
باید بگیرد این است که در شناخت دوست از دشمن، تجدیدنظر کند.

کشتار
فرانسه هرچند مایه تأسف همگان شد؛ اما فرصتی است که فرانسه و سایر کشورهای
غربی به این نکته مشترک برسند که تروریسم در هر صورت و قالبی که باشد؛ قابل
اعتماد نیست و استفاده ابزاری از تروریسم، دامن خودشان را نیز می‌گیرد.

کشورهای غربی خیال می‌کردند که از داعش و گروه‌هایی همچون النصره
می‌توانند برای به زانو درآوردن و تسلیم دولت سوریه استفاده کنند؛ اما توجه
نداشتند که این استفاده ابزاری، خود آنها را نیز در آتشی که
برافروخته‌اند، گرفتار خواهد کرد، که این مسأله در وقایع اخیر فرانسه به
وضوح قابل مشاهده است.

نکته دیگری که در کشتار فرانسه وجود دارد این
است که یا قدرت اطلاعاتی و امنیتی فرانسه آنقدر ضعیف است که پنج نقطه شهر
پاریس در یک شب، چنین حوادثی روی بدهد و نیروهای امنیتی فرانسه قدرت شناخت
عناصر تروریستی را ندارند؛ یا قدرت نفوذ داعش در اروپا به شدت زیاد است.

مهم‌ترین دشمن داعش، جمهوری اسلامی ایران است؛ اما با این که به کشور ما
نزدیک هستند، تا کنون نتوانسته‌اند به ایران ضربه بزنند؛ که این امر نشانگر
دو واقعیت است؛ نخست، قوی بودن نظام اطلاعاتی و نیروهای امنیتی ایران و از
طرف دیگر عدم نفوذ داعش در جمهوری اسلامی ایران است.

اگر قدرت داعش
در اروپا زیاد باشد؛ به طور حتم امنیت و آسایش را خواهد گرفت و در آینده
به یک معضل اساسی تبدیل خواهد شد؛ زیرا در میان افرادی که به اروپا مهاجرت
کرده‌اند، اعضای داعش وجود دارند و احتمال حملات تروریستی وجود دارد؛‌
بنابراین در هر دو صورت فرانسه و کشورهای اروپایی باید حساب خود را مشخص
کنند؛ به دقت در سیاست‌های خود تجدید نظر کنند و دشمنان و دوستان خود را
بشناسند.

از سوی دیگر این احتمال نیز وجود دارد که فرانسه از قضیه
کشتار بخواهد بهره‌برداری‌هایی را با قصد حضور در منطقه خلیج فارس و
خاورمیانه داشته باشد؛ به این معنا که از این بهانه استفاده کند و ناوهای
جنگی خود را به منطقه بیاورد و نیروهایش را در منطقه افزایش دهد.

برخی ماجرای حملات تروریستی در فرانسه را به قضیه ۱۱سپتامبر تشبیه می‌کنند و
همان‌گونه که آمریکا از ۱۱ سپتامبر بهره‌برداری کرد و قدرت خود را در
کشورهای منطقه گسترش داد و حضورش را ثابت کرد؛ فرانسه نیز قصد پیشرویی و
گسترش قدرت را داشته باشد.

آمریکا از این فضا استفاده کرد؛ اما هیچ
دستاوردی از حمله به افغانستان و عراق به دست نیاورد؛ جز این که تلفات و
هزینه‌های بسیاری را متحمل شد و همه این وقایع نشان داد که آمریکا با همه
ادعای قدرتی که دارد؛ در عمل نتوانست آن‌گونه که می‌خواست  از ۱۱ سپتامبر
بهر‌ه‌برداری داشته باشد و نتیجه آن عکس اهداف آمریکا بود؛ بنابراین اگر
فرانسه بخواهد خود را از ارکان تأثیرگذار در منطقه ببیند؛ باید تجربه
آمریکا را بار دیگر مرور کند و رویدادهای سال‌های اخیر را تجزیه و تحلیل
کند و از آنها عبرت بگیرد.

فرانسه باید به این نتیجه برسد که هدفی
جز مقابله با تروریست در منطقه دنبال نکند؛ همان‌گونه که روسیه این کار را
انجام می‌دهد و مواضع داعش را هدف گرفته است و اگر بخواهند با داعش مقابله
کنند، هم‌افزایی نیرویی انجام دهند و هسته اصلی تروریست را از منطقه
خاورمیانه براندازی کنند.

اگر حضور فرانسه در منطقه همچون عربستان
باشد که حضوری منفی است و برپایه حمایت‌های حساب نشده از گروه‌های مختلف در
منطقه باشد؛ همچون آمریکا در باتلاق گیر خواهد کرد و هیچ فایده‌ای برای
این کشور نخواهد داشت.

امروز تمام دنیا اعم از غرب، شرق و تمام
کشورهای اسلامی و غیراسلامی؛ باید تلاشی فراگیر را برای مقابله همه‌جانبه
با تروریست و تکفیر شروع کنند؛ بدون توجه به سیاست‌هایی که شاید موجب گسترش
و توسعه تکفیر در منطقه باشد و استفاده ابزاری از این گروه‌ها برای
ضربه‌زدن به دشمن نشود.

همیشه جریان‌های انحرافی در داخل
مسلمانان، آسیب‌های جدی به اسلام و مسلمین وارد کرده‌اند، همان گونه که
امروزه نیز برخی از جریان‌های انحرافی هدایت شده از سوی استکبار همانند
تشیع انگلیسی به دنبال نفوذ و شبهه‌افکنی نسبت به نظام اسلامی هستند، در
این‌باره نیز توضیح بفرمایید؟ 

این وضعیتی که امروز درمورد
تشیع انگلیسی وجود دارد، موج سوم از عملکرد غرب درباره اسلام است؛ به این
معنا که در گذشته دو موج را پشت سر گذاشته‌اند؛ اما برای ایجاد اختلاف در
جهان اسلام به جایی نرسیدند؛ بنابراین امروز در حال امتحان موج سوم هستند و
این موج، مشکلات عدیده‌ای را به وجود آورده است.

موج اول در واکنش
به گسترش اسلام در غرب و همگرایی جهان اسلام بعد از وقوع انقلاب اسلامی
ایران به وجود آمد که سعی کردند معارف و اندیشه‌های اسلامی را به چالش
بکشند و اوج این فعالیت‌ها، مطرح کردن فردی به نام سلمان رشدی نویسنده کتاب
آیات شیطانی بود و کتاب‌های افرادی از این دست که در غرب بودند و اصالتاً
مسلمان بودند؛ اما تغییر مذهب و دین داده‌ بودند.

چنین فعالیت‌هایی
افزون بر این که نتواست مفاهیم، عقاید و آموزه‌های اسلام را کمرنگ کند؛
بلکه باعث شد که جایگاه اسلام و مسلمانان بالاتر برود؛ همچنین سبب افزایش
روحیه انسجام و همگرایی میان مسلمانان شد و در حقیقت راه به جایی نبرد.

در همین دوره بود که غرب به مقابله با پیامبراکرم(ص) و اندیشه‌های اسلامی
برخاست؛ کاریکاتورهای موهن و اهانت به دین اسلام از جمله اقدامات آنها در
این راستا بود و به نظر من ادامه این فعالیت‌ها و امواج آن‌ها در سال‌های
اخیر همچون اهانت نشریه «شارلی ابدو» به پیامبراکرم(ص) مشاهده می‌شود.

موج دوم، مقابله فیزیکی با اسلام و مسلمانان در غرب و مناطق اسلامی بود که
من اسم آن را دوره مقابله با گنبدها و گلدسته‌ها می‌گذارم؛ در این موج
اسلام‌ستیزی را به صورت فیزیکی پیش بردند و در آلمان چندین نفر را آتش
زدند؛ فرانسه با حجاب به صورت مستقیم مقابله کرد؛ مساجد را آتش زدند؛ زن
مسلمان بارداریی را جلوی چشم همه در دادگاه کشتند؛ مسلمانان را در مساجد
تهدید کردند و مسأله را این طور مطرح کردند که به صورت مستقیم مبارزه را با
مسلمانان آغاز کنند.

در این دوره، رشد اسلام در غرب به عنوان یک
بحران مطرح شد به گونه‌ای که «اسپوزیتو» اسلام شناس غربی گفت «امروز باید
شهرهایی همچون مارسی، مادرید، واشنگتن را شهرهای اسلامی بیان کنیم؛ زیرا در
کنار هر کلیسایی، گنبد و گلدسته‌ای بالا رفته است» که با این موج نیز
چندان توفیقی برای اسلام ستیزان حاصل نشد.

در دهه اخیر، شاهد موج
سوم از اسلام ستیزی هستیم؛ که سعی می‌کنند تا ظرفیت‌های جهان اسلام را با
همدیگر درگیر کنند و به نوعی مسلمانان را با هم مشغول کنند و نگذارند که
حالت غیریت سازی به وجود آید و کانون قرآن به دل جهان اسلام منتقل شود.

در این دوران است که شبکه‌های مختلف افراطی مذهبی همچون اهل بیت، فدک،
نور، کلمه و وصال در دو طرف شکل می‌گیرد که به مسائل ورود پیدا می‌کنند و
به شدت اوضاع را آشفته می‌سازند.

از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۰ اوج به وجود
آمدن سایت‌های تکفیری و شبکه‌های افراطی است و به جایی می‌رسد که به تکفیر
منتهی می‌شود؛ از یک طرف شبکه‌های افراطی شیعی که خود را منتسب به شیعه
می‌کنند؛ برادران اهل سنت را رمی به تکفیر می‌کنند و از طرف دیگر شبکه‌های
افراطی اهل سنت این کار را انجام می‌دهند و بالاخره دشمنان قسم خورده اسلام
نیز در این کانون می‌دمند؛ به گونه‌ای که شاهد هستیم این فعالیت‌ها،
روزانه چقدر قربانی می‌گیرد و موجب اختلافات شدیدی در این حوزه می‌شود.

افرادی که صاحب این تریبون‌ها هستند و جریان شیعه افراطی را تقویت
می‌کنند، اندکی اگر توجه داشته باشند، عمل آنها چیزی جز اسلام هراسی،
شیعه‌هراسی و شیعه ستیزی نیست و تک تک کلمات آنها در رسانه‌های غربی به
هزاران کلمه تبدیل می‌شود و پژواکی را می‌سازند که همه جا را در برمی‌گیرد.

اگر در اینترنت کلمه «الشیعه» را جستجو کنید، نخستین سایت‌هایی که ظاهر
می‌شوند، مربوط به قمه‌زنی و زنجیرهای تیغی است؛‌ به عبارت دیگر غرب و
سلفی‌های تکفیری به دنبال آن هستند که شیعه را این‌گونه تعریف کنند که تمام
عقاید شیعه به قمه‌ زدن، لطم و تکفیر می‌گذرد.

تشیع انگلیسی وضعیتی
که امروز ایجاد کرده است موجب هدر رفتن خون بسیاری از شیعیان در عراق،
سوریه، یمن و افغانستان شده است و چون مستمسکی ندارد بر این مطلب اصرار
می‌روزند که شیعیان صب و لعن صحابه را می‌کنند و نسبت ناروا به عایشه
می‌دهند و از این دست مباحث؛ که تمام مراجع در این باره گفته‌اند اهانت به
مقدسات اسلامی حرام است و نباید انجام داد.

اگر در سیره ائمه
اطهار(ع) تأمل کنیم، امام صادق(ع) فرمودند«در تشییع جنازه اهل سنت شرکت
کنید و پشت سر آنها نماز بخوانید»؛ روش دعوت اهل بیت(ع) به دین بر این بود
که هیچ‌گاه به اعتقادات آنها توهین نمی‌کردند.

قرآن کریم می‌فرماید
«به بت‌های بت‌پرستان ناسزا نگویید که سبب شود به مقدسات شما اهانت کنند»؛
وقتی که قرآن ما را از بد گفتن به بت‌ها نفی می‌کند؛ چگونه می‌توان با
مذاهب اسلامی این‌گونه برخورد کرد.

از سال ۲۰۰۳ که شبکه‌های افراطی
شروع به فعالیت کردند؛ ضریب صعودی نمودار دشمنی با شیعه به شدت اوج گرفت و
سایت‌ها و شبکه‌های ماهواره‌ای ضدشیعی افزایش یافت؛ بنابراین هر عقل سلیمی
درمی‌یابد که این حرکت جز ضربه زدن به حریم تشیع؛ چیز دیگری نیست و از طرف
دیگر به اختلافات دامن می‌زند که سبب غفلت از مسائل جهان اسلام می‌شود.

جریان‌
تشیع انگلیسی و گروه‌های معاند نظام اسلامی از آزادی عمل و حمایت کشورهای
غربی برخوردار بوده و با امکانات وسیع رسانه‌ای و مالی در جهت تفرقه‌افکنی
میان مسلمانان و کمک به اهداف دشمنان اسلام گام برمی‌دارند، به نظر شما
هزینه این جریان‌ها از کجا تأمین می‌شود و چرا کشورهای غربی برخلاف تحت
فشار قرار دادن برخی رسانه‌های آزاد به این شبکه‌ها اینقدر آزادی عمل
داده‌اند؟

اگر به عملکرد این جریان‌ها نگاه کنیم به یک
واقعیت می‌رسیم که آنها فقط اهل سنت را مورد هجمه قرار نمی‌دهند؛ بلکه نسبت
به شیعه و مراجع شیعه نیز اهانت می‌کنند و هدف آنها نه تنها اختلاف بین
شیعه و سنی است؛ بلکه اختلاف در کانون مرجعیت شیعه نیز است.

جریان
شیرازی‌ها و تشیع انگلیسی، به مراجع شیعه ناسزا می‌گویند و کسی که عقاید
آنها را قبول نداشته باشد؛ رسماً جسارت می‌کنند، ورود پیدا می‌کنند و بد
می‌گویند؛ همه این شواهد نشانگر این واقعیت است که دستی پشت این قضایا وجود
دارد که آنها را هدایت می‌کند که اگر قائل به این نشد که استکبار آنها را
هدایت می‌کند؛ خوشبینانه‌ترین احتمال این است که آنها سطحی‌نگر و ساده
اندیش هستند.

این گروه‌های افراطی، با عملکردشان، کیان، انسجام  و
وحدت شیعه را زیر سؤال می‌برند که سبب بروز مشکلاتی می‌شود و در نهایت
شرایط را به نفع دشمنان اسلام عوض خواهد کرد.

خط قرمز
رسانه‌های وابسته به این جریان، موضع‌گیری نسبت به جنایات رژیم صهیونیستی،
عربستان و آمریکا و غرب است و به هیچ وجه در این رسانه‌ها از فجایع این
جنایتکاران علیه مسلمانان سخنی به میان نمی‌آید و بیشتر به نظام اسلامی و
شخصیت‌های دینی توهین می‌شود؛ تحلیل شما از این دوگانگی، ظاهرسازی و خدمت
به دشمنان واقعی اسلام چیست؟

همان‌طور که مستحضر هستید؛
این گروه‌ها به دلیل کوتاه بینی و حمایتی که از طرف غرب می‌شوند؛ به هیچ
عنوان ورود به مسأله مبارزه با استکبار و استعمار نمی‌کنند و در کلمات آنها
هیچ‌گونه دفعی پیرامون اسرائیل که امروز همه را به خاک و خون می‌کشد
نمی‌بینم.

این گروه‌ها نسبت به فلسطین و کشتارهایی که در سوریه
می‌شود هیچ موضعی نمی‌گیرند؛ حتی نسبت به گروه‌های تکفیری که امروز در
سوریه و مناطق دیگر کشتار انجام می‌دهند هیچ موضعی ندارند و فقط اهل سنت
معتدل را نوک پیکان حمله خودشان قرار داده‌اند و توجهی به این ندارند که
این‌ها را نیز تبدیل به جریان افراطی و تند و تکفیری با این وضعیت خواهند
کرد و اگر این گروه‌ها حسن نیت داشتند؛ باید به مسائل و مشکلات جهان اسلام
توجه و موضع‌گیری می‌کردند.

تشیع انگلیسی با فرقه‌سازی و
مرجع‌تراشی در مقابل هفته وحدت به تفرقه روی ‌آورده و در شرایط بحرانی
کشورهای اسلامی هفته برائت را عَلَم می‌کند و قمه‌زنی را نیز با اهداف خاصی
ترویج می‌کنند؛ راهکار اسلام عقلانی و تشیع ولایی برای مقابله با این
فرقه‌سازی‌ها چیست؟

این جریان‌ها از وهن توده‌ها استفاده
می‌کنند؛ یعنی از عنایت، عشق و شوری که مردم نسبت به خاندان اهل بیت(ع)
دارند، سوء استفاده می‌کنند و به دلیل این که نگاه عمیقی نسبت به این حوزه
در توده‌ها مشاهده نمی‌شود؛ این جریان‌ها با استفاده از جهلی که وجود دارد؛
توده‌ها را به سمت خود جذب می‌کنند.

به نظرم می‌رسد بهترین راهکار
مقابله با این جریان‌ها؛ آگاه کردن مردم با پیامدها و آثار سوء چنین
عملکردی است که منبری‌ها، وعاظ و اندیشمندان اسلامی اثر مخرب چنین جریانی
را در رشد اندیشه شیعی بیان کنند و برای توده‌ها تبیین کنند که چگونه دود
چنین جریان‌هایی به چشم خود شیعه می‌رود و چگونه شیعیان در حال قربانی شدن
هستند و چگونه مد و امتداد شیعی در جهان توسط این جریانات محدود می‌شود.

بنابراین نخست باید در حوزه تبلیغ فعال شد تا بتوان در این حوزه ورود پیدا
کرد و در مرحله بعد برای مردم تبیین شود که این‌گونه جریانات چگونه در
راستای اهداف دشمن حرکت می‌کند و اگر همسویی این جریانات با جریان دشمن
مشخص شود؛ بسیاری از افرادی که امروز ناآگاهانه و با دست غربت، اما به دلیل
عدم وجود بصیرت در این جریان هستند، از این جریان جدا خواهند شد و مقابل
آن خواهند ایستاد.

این گروه‌ها، با عنایت به این که در حال فعالیت
میان لایه‌های اجتماعی هستند؛‌ به نظر می‌رسد که اندیشمندان باید
نشانه‌شناسی کنند؛ یعنی مناطقی و مراکزی که این گروه‌ها فعالیت می‌کنند،
نشانه‌ها و ویژگی‌های آنها را به صورت کامل بشناسند و در همان ابتدای امر
که هنوز نتوانسته‌اند در مناطق مختلف ریشه بگیرند، با این جریانات مقابله
کنند و جلوی رشد آنها را بگیرند.

منبع : رسا

گفت‌وگو درباره مطلبی که خواندید

آدرس ایمیل شما منتشر نمی‌شود.