خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)
آخرین اخبار ادیان ایران و جهان، خبرهای دینی ارامنه زرتشتیان کلیمیان شیعه اقلیت‌های دینی و مذهبی و فرقه‌ها جریان‌‌های دینی

مهدویت را هم به خرافات آلوده کرده‌ایم/ با تبیین درست مهدویت، عرفان‌های نوظهور جایی نداشتند

ادیان‌نیوز: عرفان‌های نوظهور سخنان و جملات جذاب سایر ادیان و عرفان‌ها را جدا کرده و به نام خود عنوان می‌کنند و به مسائل ناظر بر زندگی مثل لذت، آرامش، امید و حتی مسائل جنسی و اباحه گری توجه کرده‌اند؛ اما چرا برخی از افرادی که به این سمت کشیده شدند در نهایت خودکشی می‌کنند!؟ مسلم گریوانی می‌گوید: نقطه شروع در این مسیر هرگز خودکشی، طلاق، جن‌گیری و امثالهم نیست. آنها از مفاهیمی جذاب برای معرفی خود استفاده می‌کنند. در ابتدا برگزاری کلاس‌ها یا انجمن‌هایی برای تفکر و خودشناسی و ارتباط مؤثر با خود و بحث خدا و حضور و عشق و سایر مفاهیم جذاب؛ و پس از اینکه افراد جذب شدند در فرایندی شستشوی مغزی می‌شوند به‌طوری‌که مخاطب هیچ اراده و تفکر و پرسشی در برابر این استاد نداشته باشد و تسلیم او می‌شود.

اما چرا در جامعه ما که سرشار از معارف معنوی است و به امامت، معصومین، اولیای الهی و انسان کامل اعتقاد داریم و فرهنگ دینی ما پر از عرفای بزرگ و اولیای الهی و معصومین و ائمه است، عده‌ای به سوی عرفان‌های نوظهور کشیده می‌شوند!؟ مسلم گریوانی معتقد است: متاسفانه مبلغان و روحانیون دینی نتوانستند نکته‌ای را که عرفان‌های نوظهور بر روی آن دست گذاشته‌اند را بررسی کنند. عرفان‌های نوظهور نقاط قوتی دارند که این نقاط قوت نقاط ضعف ماست. دلیل دیگری که باعث جذب جوانان به عرفان‌های نوظهور شده است، ظاهر فریبنده آنهاست در صورتی که مهدویت یکی از ویژگی‌های معرفت دینی ماست و ما مهدویت را دراعتقاد به امامی که نیست خلاصه کرده‌ایم. لذا تأکید دارم که اگر مهدویت به‌درستی تبیین می‌شد، امروز عرفان‌های نوظهور جایی در کشور ما نداشتند.

مسلم گریوانی در سال ۱۳۷۸ وارد حوزه شد و در کنار تحصیلات حوزوی، ارشد روان شناسی و مشاوره اسلامی را در موسسه امام خمینی(ره) قم و دکتری عرفان اسلامی و تصوف را در دانشگاه ادیان قم گذراند و هم اکنون در حال تدریس در سطوح عالی حوزه و سطح ارشد دانشگاه است.

متن گفت وگوی شفقنا با حجت‌الاسلام دکتر مسلم گریوانی را می‌خوانید:

طی سال‌های اخیر گرایش به عرفان‌های نوظهور در کشور نسبت به گذشته افزایش داشته است. هدف عرفان نوظهور چیست و چرا این نوع عرفان‌ها مورد توجه و استقبال قرار گرفتند؟

در مورد اینکه چرا عرفان‌های نوظهور به وجود آمده‌اند ابتدا باید تعریف و تصویرمان از عرفان‌های نوظهور را مشخص کنیم. دهه ۶۰ میلادی نقطه شروعی برای پدید آمدن عرفان‌های نوظهور بود.

دو دلیل عمده باعث شد این عرفان‌ها به وجود بیایند. یکی بحث نیاز فطری انسان به معنویت و عرفان، سلوک و ارتباط با خدا و امثالهم؛ به تعبیری باطنی گری و باطن گرایی چون عرفان‌های نوظهور و معنویت عرفان به تعبیر لاتین به معنای رازگرایی است، انسان علاقمند است که نسبت به ماورا مطالعه کند و بشنود. و نسبت به چیزی که در دسترس او نیست کشف و گفت و شنود داشته باشد. انسان فطرتاً به معنویت علاقمند است لذا یکی از دلایل پیدایش عرفان‌های نوظهور که متفاوت از بحث گسترش است عطش معنوی انسان به ویژه انسان معاصر است چون خاستگاه عرفان‌های نوظهور در غرب بیشتر از کشورهای شرقی بود چرا که کشورهای شرقی خود منبع جوشان دین و معنویت مذهب بودند، ولی در کشورهای غربی که به سمت اومانیسم و کمونیسم و مدرنیسم و پست مدرنیسم و ماکیاولیسم و مادی گرایی سوق پیدا کردند، دین حذف شد و معنویات تا قرن بیستم حذف شد و عطش معنوی انسان معاصر شدت گرفت و در حقیقت نیاز معنوی انسان باعث پیدایش عرفان‌های نوظهور شد. دلیل دیگری برای پیدایش وجود دارد و آن ناکارآمدی ادیان و مذاهب و عرفان‌های سنتی و قدیمی بود، منظور از ناکارآمدی، نیاز انسان معاصر به شنیدن از ارتباط انسان با خدا بود و دوست داشت از حضور خدا در زندگی بشنود. و بحث اثبات خدا و وجود خدا و صفات خدا و ذات خدا برای انسان معاصر مطرح نبود. انسان معاصر از بحث‌های نظری فراری است. انسان معاصر مشتاق است که معنویت و دین در متن زندگانی باشد و ادیان سنتی و عرفان‌های کلاسیک در این بخش ناموفق بودند. یک دلیل پیدایش و بحث گسترش عرفان‌های نوظهور این بود که انسان معاصر نیاز داشت عرفان و معنویت را در متن زندگی ببیند و عرفان‌های نوظهور می‌توانستند این نقص را جبران کنند.

*بر طبق آمار غیر رسمی حدود چهار هزار نفر در ایران، به حلقه‌ها یا فرقه‌های انحرافی یا عرفان‌های نوظهور متفاوتی پیوستند، دلیل گسترش این استقبال در کشور را مربوط به چه مسایلی می دانید؟ این عرفان‌ها مگر چه جاذبه‌هایی دارند که توانستند قشر جوان را به سوی خود جذب کنند؟

بحث مورد استقبال قرار گرفتن و یا گسترش عرفان‌های نوظهور خود چند دلیل دارد که با بحث پیدایش بی ارتباط نیستند. یک دلیل جاذبه‌های این عرفان‌هاست. حتی در کشورهای اسلامی و به طور مشخص در ایران مورد استقبال قرار گرفته‌اند. یکی از این دلایل عبارتست از: اقتباس یا انتقاد از سایر ادیان است. یکی از ویژگی‌های عرفان‌های نوظهور این است که سخنان و جملات جذاب سایر ادیان و عرفان‌ها را جدا کرده و به نام خود عنوان می‌کنند به طور مثال اُشو از تصوف استفاده زیادی می‌کند. کتاب «اواز سکوت» ایشان و «آفتاب و سایه» از صوفیان، تصوف و عرفان اسلامی ما بهره گرفته شده است یا از جملات بودا استفاده کرده است. یعنی نقیصه‌های سایر ادیان و عرفان‌ها را رها می‌کنند، ولی محاسن و جذابیت‌های آنها را می‌گیرند.

دلیل دیگر این است که آنها به زندگی توجه زیادی می‌کنند و یکی از رازهای استقبال همین است. آنها به مسائل ناظر بر زندگی مثل لذت، آرامش، امید و حتی مسائل جنسی و اباحه گری توجه کرده‌اند. این موضوع برای جوانان جالب است وقتی که می‌بینند عرفانی برای احساس حضور خدا حرف می زند و عرفانی بدون مخالفت با مسائل جنسی در مورد زندگی صحبت می‌کند و این نکته مساله را جذاب و جالب می‌کند و باعث می‌شود جوانان از این عرفان‌ها استقبال کنند.

نکته دیگر اینکه این عرفان‌ها از رسانه‌های اجتماعی یا نهادها بهره گرفته‌اند و حمایت کمپانی‌ها و سیاستمداران حاکم یا حاکمیت اروپا شامل حال آنها شد. و این عرفان‌ها توسط این گروهها بزرگ شده و به چهره‌ای تبدیل شدند. برخی از نظریه توطئه حرف می‌زنند و گفته می‌شود این عرفان‌ها به این دلایل ساخته شده‌اند، ولی من چندان این نظریه را قبول ندارم.

اگرچه عوامل استکبار در گسترش آنها نقش داشتند، ولی در مرحله پیدایش، نیاز معنوی و توجه به کارکردهای زندگی توسط این عرفان‌ها مطرح بود و سایر عوامل در گسترش نقش داشتند. به طور مثال پائولو کوئلیو چطور رشد کرد و بزرگ شد؟ اسرائیل همایشی برپا کرد و او را به عنوان یک ایدئولوگ صلح معرفی کرد. اُشو به آمریکا رفت. کریشنامورتی از هند به آمریکا رفت و دالایی لاما و سایر شخصیت‌های بزرگ و مهمی که رسانه‌ای شدند، در گسترش عرفان‌های نوظهور نقش داشتند.

به عنصر امیدواری در عرفان‌های نوظهور به عنوان یکی از دلایل استقبال اشاره کردید، اما می‌بینیم برخی از افرادی که به این سمت کشیده شدند در نهایت خودکشی کردند. این تناقض چطور قابل توضیح است؟

نقطه شروع در این مسیر هرگز خودکشی، طلاق، جن‌گیری و امثالهم نیست. آنها از مفاهیمی جذاب برای معرفی خود استفاده می‌کنند. در ابتدا برگزاری کلاس‌ها یا انجمن‌هایی برای تفکر و خودشناسی و ارتباط مؤثر با خود و بحث خدا و حضور و عشق و سایر مفاهیم جذاب؛ و پس از اینکه افراد جذب شدند در فرایندی شستشوی مغزی می‌شوند به طوری که مخاطب هیچ اراده و تفکر و پرسشی در برابر این استاد نداشته باشد و تسلیم او می‌شود. به طور مثال در عرفان حلقه در آغاز بحث ارتباط با خدا و حضور خدا و خودشناسی و ارتباط با موجودات غیر ارگانیک و… مطرح می‌شد، اما رفته رفته بحث ارتباط با اجنه مطرح شد و زندگی‌های این افراد از هم می‌پاشید. و فرجام و نهایت آنچه در این انجمن‌ها عاید فرد می‌شود، همین است.

در جامعه ما که سرشار از معارف معنوی است و به امامت، معصومین، اولیای الهی و انسان کامل اعتقاد داریم و فرهنگ دینی ما پر از عرفای بزرگ و اولیای الهی و معصومین و ائمه است چرا جامعه ما به سمت عرفان‌های نوظهور می‌رود؟

در پاسخ دو دلیل مطرح است متاسفانه مبلغان و روحانیون دینی نتوانستند نکته‌ای را که عرفان‌های نوظهور بر روی آن دست گذاشته‌اند را بررسی کنند. عرفان‌های نوظهور نقاط قوتی دارند که این نقاط قوت نقاط ضعف ماست. آنها در مثال کاربردی و عینی و ملموس و ناظر بر زندگی دست گذاشته‌اند مثل بحث ارتباط با خدا و درمان با خدا و درمان با دین و ما باید به سراغ کاربردی کردن مسائل عرفانی و دینی حرکت کنیم. آنها نسخه‌هایی عملی رو کرده‌اند و بر این اساس کار می‌کنند. این یک دلیل بود و با اینکه دست ما در مسائل دینی پر بود و عرفان ما و کلام ما غنی و در طبقه هفتم است، ولی کاربردی نشده است. البته کارهایی شده و کتبی چاپ شده‌اند به طور مثال انتشارات شمس الشموس از عرفای ما کتابی مثل «سوخته» را منتشر کرده است. «احوالات مرحوم محمد جواد انصاری» از اولیای الهی و یا کتاب «الهیه» که احوالات عرفانی مرحوم آیت الله محمد حسن طباطبائی است. «عطش» از میرزا علی آقا قاضی و «دلشده» از مرحوم آقای کشمیری و یا کتاب «زمزم عرفان» از آیت الله بهجت، کتاب «جوانمرد» و کتاب «نامه‌های خط خطی» از جمله کتاب‌های معنویت و عرفان به زبان ساده است؛ وقتی این کتاب‌ها خوانده شوند شما را متوجه عالم معنا و جذابیت‌های آن می‌کند.

ولی کمتر کتاب‌هایی از این دست نوشته می‌شود. این کتابها باید توسعه بیشتری پیدا کنند چون جامعه ما و نسل جوان ما نباید به سمتی دیگر سوق پیدا کنند. دلیل دیگری که باعث جذب جوانان به عرفان‌های نوظهور شده است، ظاهر فریبنده آنهاست. مثالی عرض می‌کنم، عرفان‌های نوظهور شبیه علاقه بچه‌ها به چیپس و پفک است. این تنقلات بافت خوبی دارند و خوشمزه است و بسته بندی آنها جذابیت دارد، ولی مغذی نیستند و حتی برعکس مضرند. عرفان‌های نوظهور دقیقاً به همین شکل هستند جذابیت ظاهری فراوانی دارند. وقتی سخنان اُشو را با گوش خود می‌شنوید دلکش و جذاب است. وقتی جملات عرفان حلقه و کتاب مکتوب ۱ و مکتوب ۲ پائولو کوئلیو را می‌شنوید و… جذاب و شیک هستند، ولی آنها ما را رشد نمی‌دهند. صرفاً فضایی آکنده از آرامشی مقطعی و موردی است، ولی ما را بزرگ نمی‌کند. اگر عرفان‌های نوظهور آدم‌ها را رشد می‌دادند خود آنها رشد می‌کردند. خروجی عرفان‌های نوظهور را با خروجی عرفان اسلامی مقایسه کنید، ما شخصیت‌ها و عارفان برجسته‌ای در تاریخ عرفان اسلامی داشتیم. کمترین آنها بزرگانی مثل سید بن طاووس و شهید ثانی و مقدس اردبیلی تا آیت الله بهجت و حضرت امام(ره) و بزرگان پنهانی هستند که بعد از مرگ خود شناخته خواهند شد، ولی خروجی عرفان‌های نوظهور چه افرادی هستند؟! باطن این ظاهر فریبنده ایمان شما را می‌سوزاند. این بزرگترین آفت عرفان‌های نوظهور است و متاسفانه برخی از روشنفکران ما از این عرفان‌ها دفاع می‌کنند و از پیامدهای آن غفلت می‌کنند.

اشاره کردید مفاهیم جذابی چون امید، محبت، آرامش، زندگی و امثالهم در عرفان‌های نوظهور سبب جذب افراد شده است، حرف عرفان اسلامی یا معنویت ما چیست؟ آیا عرفان اسلامی نیز همین مفاهیم را در بر ندارند و اشکال از نوع تبیین و به کارگیری ما از این مفاهیم نیست؟

در فرهنگ اسلامی چند شکل از عرفان وجود دارد، عرفان صوفیانه و کسانی مثل خرقانی و بایزید و عرفان نظری مثل ابن عربی و قیصری و عرفان ادبی مثل مولانا و حافظ و عطار و سنایی و دیگران و عرفان اخلاقی مثل کتابهای چهل حدیث امام که در وادی عرفان اخلاقی است و همچنین کتب مرحوم فیض کاشانی در این باب است. عرفان‌های مختلفی در عرفان اسلامی وجود دارد. من به حوزه‌های آنها اشاره کردم. ولی مهمترین خصلت عرفان اسلامی ما که در عرفان نوظهور نیست اول بحث اعتقاد به خداست. انسان علی رغم بزرگی و عظمتی که دارد در برابر یک عظمت دیگر که منبع جمال و کمال است و همانا خداست قرار دارد و متاسفانه این حقیقت بسیار کم رنگ جلوه می‌شود و یا مورد انکار قرار می‌گیرد. مساله دیگر که در عرفان اسلامی وجود دارد بحث اعتقاد به انسان کامل است مثل انبیا و اولیا یعنی برای سلوک به مرشد نیاز است و این مرشد خود باید واصل شده باشد. او خود باید رسیده باشد مثل اولیا خدا و معصومین و علما و ما مرشد را در بحث عرفان‌های نوظهور نیز می‌بینیم، ولی آیا این مرشد خود واصل شده یا در ابتدای کار است؟! ویژگی دیگر عرفان اسلامی ذومراتب بودن است. یعنی پله پله و منزل به منزل است. کتاب صد میدان خواجه عبداله انصاری این ویژگی مرتبه به مرتبه بودن عرفان اسلامی را نشان می‌دهد. عرفای ما در صدر خود، انبیاء و معصومین را دارند. امیرالمؤمنین توسط تمام صوفی‌های سنی به عنوان سرسلسله عرفانی آنها مورد قبول است. در ماه شعبان قرار داریم مناجات شعبانیه را با نگاهی معنوی مرور کنید. این مناجات بسیار عارفانه است. «خدایا به من کمال انقطاع به سوی خودت را مرحمت کن». انقطاع به معنای بریدن از غیر یعنی در میان مردم باشم ولی با تو باشم. این مناجات عارفانه از ویژگی‌های عرفان اسلامی است.

نقطه مشترک، اما در اصل معنی متفاوت میان مهدویت و عرفان‌های نوظهور امید به آینده؛ در مهدویت با اعتقاد ظهور امام زمان(عج) امید به تحقق عدالت و… داریم و در عرفان‌های نوظهور این امید به نوع دیگری بیان می‌شود. در بیان حقیقت مهدویت چه نقص‌هایی داریم؟

مهدویت یکی از ویژگی‌های معرفت دینی ماست. ما مهدویت را در اعتقاد به امامی که نیست خلاصه کرده‌ایم. امامی که در قید حیات است ولی در بین ما نیست. ما جمعه‌ها دعای ندبه می‌خوانیم و می گوییم کی می‌شود تو را ببینیم ولی اصل مهدویت یعنی امیدوار بودن به آینده جهان و آینده زندگی. این یعنی مهدویت که همه مکاتب دارند ولی در اولی مهدویت را به شیعه محدود می‌کنیم. به عبارت دیگر یک شیعه زندگی را به هیچ وجه بن بست نمی‌داند. اگر همین نگاه به مهدویت را در جامعه ترویج کنید نه خودکشی و نه اهمال کاری و نه بی وجدانی و نه بی مسئولیتی و نه بحث ناامیدی از زندگی وجود نخواهد داشت. چون همیشه منتظر حقیقتی هستید که این حقیقت زنده است و با توست. نسبت به شما غفلت ندارد. امام زمان(عج) می‌فرمایند: «من روی فرش زندگی شما که آلوده نباشد می‌آیم» نفس این بیان ما را مقید می‌کند تا مراقب باشیم که زندگی ما آلوده نباشد.

بنابراین در بیان جاذبه‌های مهدویت کم کاری کرده‌ایم؟!

ما مهدویت را همچون سایر مفاهیم دینی از جمله عاشورا به خرافات آلوده کرده‌ایم. مثل بحث غدیر که مباحث شیعه وسنی را به بحث غدیر آلوده کردیم. ما تمام مفاهیم دینی را نازل و تشکیلاتی معرفی کرده‌ایم. این مفاهیم، دینی و معنوی معرفی نشده‌اند. مذهبی یعنی فرقه‌ای ولی دینی فرقه‌ای نیست. وقتی مهدویت را به صورت دینی معرفی کنیم شامل همه انسانها خواهد بود و مختص شیعه نیست. همه ادیان و مذاهب مهدویت دارند. مصداق برخی امام زمان(عج) و برخی حضرت عیسی(ع) و… است. مصداق فرق می‌کند، ولی مهدویت یعنی امید به آینده و این به معنای ورود دینی و کلان است. ورود ما مذهبی است و در این نوع ورود کم کاری کرده این مهدویت یکی از هزاران آموزه اسلام است. اگر ما فقط یک آموزه همچون مهدویت را درست معرفی کنیم، می‌توانیم جهان را از نظر معنوی و مذهبی تغذیه و اداره کنیم. با اندیشه مهدویت می‌توانیم معنویت جهان را تغذیه کنیم و این ظرفیتی است که فقط در یک آموزه از آموزه‌های شیعه و دینی ما وجود دارد.

بنابراین معتقدید که اگر مهدویت به‌درستی تبیین می‌شد، امروز عرفان‌های نوظهور جایی در کشور ما نداشتند.

بله دقیقاً.

گفت‌وگو درباره مطلبی که خواندید

آدرس ایمیل شما منتشر نمی‌شود.