خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)
آخرین اخبار ادیان ایران و جهان، خبرهای دینی ارامنه زرتشتیان کلیمیان شیعه اقلیت‌های دینی و مذهبی و فرقه‌ها جریان‌‌های دینی

کرونا باعث دینداری خلاق می‌شود

دین و کرونا|

استاد دانشگاه تربیت مدرس معتقد است که دوران پساکرونا را در رابطه با نسبت دین و جامعه باید دوران دینداری خلاق نامید؛ یعنی این احتمال وجود دارد که دینداری خلاق جانشین دینداری تقلیدی و دینداری ثابت شود. همچنین خوانش فردی و ریزوارگی دین، تکثر چندفضایی، خلاصه‌وارگی، تطبیق‌پذیری و ادراک‌پذیری مناسک از جمله خصلت‌های پست‌مدرنی است که وی آن را در دوره پساکرونا محتمل می‌داند.

به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، نسبت دین و جامعه در موقعیت‌های خاص دچار دگرگونی‌هایی می‌شود. در قرون وسطی شیوع بیماری‌‎های همه‌گیر مانند وبا و طاعون سبب شد که سیطره کلیسا از جامعه بسیار کم شود و نگرش بخش زیادی از جامعه به دین و نسبت آن با زندگی دچار تغییرات اساسی شود. در کنار آن نقش اسطوره‌ها و باورهای غیرعقلانی و عوامانه برای درمان بیماری‌ها نیز تحت تأثیر قرار گرفت و جوامع از جمله جامعه ایران مجبور به رعایت اصول بهداشتی شدند.

در دوره کنونی کرونا در شرایطی پا به جهان بشر گذاشت که انسان بسیاری از مرزهای ناشناخته علوم را پشت سر گذاشته و مفتون توانمندی‌های خود برای تأمین رفاه و توسعه اقتصادی خود شده بود، اما پدیدار شدن این ویروس بشر را یکبار دیگر مبهوت کرد. کرونا به تعبیر حمیدرضا شعیری، عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس، یک بار دیگر بشر را به این فکر فروبرد که پرسش اگزیستانسیالیستی «من که هستم» را از خود بپرسد و وادار به تفکر درباره آن شود. مشروح گفتگوی شعیری درباره تأثیر کرونا بر نسبت دین و جامعه را در ادامه بخوانید:

برای شروع درباره نسبت دین و جامعه در حالت کلی توضیح دهید و اینکه این نسبت در شرایط بحرانی چگونه می‌شود؟

ابتدا باید تعریفی از بحران داشته باشیم. بحران به طور خاص مربوط به بحران اقتصادی، سیاسی، اجتماعی نمی‌شود بلکه بحران زمانی است که کنشگران یک جامعه در یک وضعیت ترس یا اضطراب قرار می‌گیرند؛ به دلیل اینکه شرایط موجودی که با آن روبرو می‌شوند از وضعیت عادی خارج می‌شود و این حس به آن‌ها دست می‌دهد که با شرایط نامتعادل مواجه شده‌اند و این شرایط نوعی ترس در جامعه ایجاد می‌کند که می‌گوییم وارد وضعیت بحرانی شده‌ایم.

کرونا در پیشابحران و پسابحران

البته بحران را خیلی جامعه‌شناسان، روانشناسان و زبان‌شناسان به وضعیت‌های پیشابحران، بحران و پسابحران تقسیم می‌کنند که دقیقاً وضعیت کرونا هم قابل تعمیم به همین وضعیت است؛ یعنی کرونا را می‌توان در وضعیت پیشابحران، بحران و پسابحران مورد بررسی قرار داد که الان پیشابحران را رد کردیم و در بحران هستیم. به این دلیل که در پیشابحران آماده برای ورود به بحران می‌شویم و برای کرونا این وضعیت زمانی رخ داد که مردم را آماده و مهیا کردیم و ابزار مقاومت در برابر بیماری را معرفی و همچنین راه‌های مبازره با بیماری را تبیین کردیم. شرایط خودمراقبتی و دگرمراقبتی را به مردم بیان شد و تمام ابزارهایی که می‌تواند به آن‌ها کمک کنند مانند ماسک، شستشو، رعایت فاصله اجتماعی و … را معرفی شد؛ یعنی دوره آمادگی را رد کردیم و برای همین است که الان کمتر برای مردم توضیح داده می‌شود و به تعبیری توجیه می‌کنیم.

اکنون در دوره بحران با خود مسئله مواجهیم و این مسئله هم کروناست. البته این بحران ترس، تشویش، نگرانی و … دارد، زندگی در حالت و شرایط عادی جاری نیست، اما دوره پسابحران هنوز نرسیده است؛ یعنی دورانی که با عقلانیت و هوشیاری نتایجی به دست می‌آید و از آن بحران نتایجی گرفته می‌شود که بعضی مواقع به طور طبیعی و خود به خود نتیجه دوره بحران هستند و ما در آن‌ها دخل و تصرف و مداخله نمی‌کنیم. نتیجه حاصل عملکرد، کنش‌ها و واکنش‌هایی است که به دلیل بحران ایجاد می‌شود. این نتیجه برایند طبیعی دوره بحران است؛ بنابراین ما هنوز به دوره پساکرونا نرسیده‌ایم که نتایج حاصل از آن را مورد تفسیر و بررسی قرار دهیم.

 اینگهارت می‌گوید که زیست فرد به خطر می‌افتد و در این صورت او احساس بحران می‌کند.

شرایط زیست اجتماعی از حالت تعادل خراج می‌شود و نُرم‌ها تضعیف می‌شوند یا از بین می‌روند و آماده می‌شوند که جایشان را به چیز دیگری بدهند؛ یعنی همه آن چیزهایی که نرم بودند و تحت عنوان کنش‌ها و پراتیک‌ها می‌شناختیم، مهیا و آماده می‌شوند که جای‌شان را به چیزی دیگر بدهند. به هر حال تحول به همین معنی است؛ یعنی در طول دوره‌های تاریخی همواره بر اثر کنش‌ها و واکنش‌های اجتماعی عناصری از زندگی بشر جایشان را به عناصر دیگری بدهند که خیلی بارز و مشهودند.

مهیاشدگی سوژه برای پرتاب به جریان‌های جدید

هایدگر هم از چیزی به نام مهیاشدگی سوژه برای پرتاب به درون جریان‌های جدید صحبت می‌کند؛ یعنی برای پرتاب شدن به جریان‌های جدیدی که پیش‌بینی نشده‌اند، مهیا می‌شود. پیش‌بینی‌نشدگی هم یک وجه بسیار مهمی است. زندگی‌های اجتماعی یا نظام‌های اجتماعی بر دو اساس حرکت می‌کنند، شکل اول پیش‌بینی یا برنامه‌ریزی شده است که به آن شکل تعیّنی کنش‌های اجتماعی می‌گوییم؛ یعنی براساس تعیّن و برنامه به جلو می‌روند و محاسبه شده است؛ مثلاً می‌گوییم چشم‌انداز پنج‌ساله اول، دوم و…اما حالا این چشم‌اندازها چقدر قابل تحقق است، تحت تأثیر شرایط بعدی است که غیرقابل پیش‌بینی است.

اساس دوم این است که خیلی وقت‌ها زندگی بشر دست‌خوش تغییراتی قرار می‌گیرد که پیش‌بینی نشده‌اند؛ یعنی جریان‌هایی بدون اینکه ما منتظرشان باشیم رخ می‌دهند و نظام‌های اجتماعی و کلاً زیست بشر را تحت تأثیر خودشان قرار می‌دهند، مانند کرونا که از راه رسید و کل زیست اجتماعی، فرهنگی اقتصادی، بهداشتی و فیزیکی جوامع را تحت تأثیر قرار داد که به آن شکل و اساس رخدادی می‌گوییم.

برخی می‌گویند که وبا مسیحیت را دگرگون کرد و سیطره کلیسا را به پایان رساند. در ایران هم به تعبیر افخمی وبا موجب تسریع مشروطه شد که به دنبال آن افرادی مانند ابوالحسن‌خان فروغی را داریم که شاگردانش نوگرایی دینی را ایجاد کردند. پرسش این است که به هر حال کرونا چه کاری با دینداری مردم خواهد کرد؟

البته آنچه می‌گوییم در حد یک پیش‌بینی یا حدس یا گمان است. البته براساس شواهد، تجربه، شناخت و دانش است که تاریخ هم به ما کمک می‌کند. دوره پساکرونا در رابطه با نسبت دین و جامعه را باید دوره دینداری خلاق نامید؛ یعنی باید منتظر نوعی از دینداری باشیم که آن را دینداری خلاق می‌نامم، به این معناکه همیشه در طول تاریخ در نظام‌های اجتماعی عناصری جایگزین و جانشین عناصر دیگر شده است. اصلاً حرکت بشر در تاریخ براساس دو محور جانشینی و هم‌نشینی است؛ یعنی آنچه در زبان وجود دارد، در جامعه هم وجود دارد؛ یک وقت عناصر به طور خطی کنار هم هم‌نشین می‌شوند و حرکت خطی می‌کنند که بر اساس محاسبه و برنامه‌ریزی برای آینده است.

این جانشینی هم می‌تواند شکل نظام‌مند و هم شکل آشوب‌مند داشته باشد. نظام‌مند این است که من گزینش می‌کنم و تصمیم می‌گیرم که عنصری جانشین عنصر دیگری شود، چون آن را به نفع و صلاح جامعه یا خانواده یا فرد می‌دانم. زمانی هم این جانشینی بر اساس فرایندی شکل می‌گیرد که کاملاً از دست بشر خارج و یک سیر طبیعی حرکت است. بنابراین این جانشینی خیلی قابل کنترل نیست و ما برای آن تصمیم نمی‌گیریم.

دینداری بر اساس خوانش فردی

درباره دوره پساکرونا و نسبت دین و جامعه هم همین طور است، یعنی وقتی می‌گویم که دینداری خلاق شکل خواهد گرفت، یعنی این احتمال وجود دارد که دینداری خلاق جانشین دینداری تقلیدی و دینداری ثابت شود؛ به ویژه در شیعه که دین براساس اصل تقلید از علما حرکت کرده است و بقیه تابع و پیرو مراجع علمی بودند؛ یعنی چیزی تحت عنوان خردورزی فردی در دین نداشتیم تا هر فردی براساس خوانش خودش از دین آن را به اجرا بگذارد. بنابراین اندیشه دینی بر اندیشه ارجاعی استوار بوده، یعنی مرجع‌پذیر بوده است و همواره به مرجع رجوع می‌کرده و براساس دستورات مرجع دیندار بوده است.

حالا براساس وضعیت‌های جدید و در دوران مدرن و پست‌مدرن و با توجه به وضعیتی که کرونا به وجود آورد، به سمت شکل یا نوعی از دینداری خواهیم رفت که فرد ادعا می‌کند که من براساس خوانش و تفسیری فردی که از شرایط و موقعیت‌های موجود می‌توانم بدهم دیندارم؛ یعنی هم دیندارم و هم قادر به تغییر و تحول در شرایط دینی هستم و هم قادر به اظهارنظر در مورد عمل و کنش دینی هستم و هم نیاز به این نوع دخالت و مداخله دارم، چون خردمندم.

کرونا و مواجهه انسان با اندیشه فردی

در واقع تأثیر کرونا بود که انسان‌ها را به فکر فرو داشت. خیلی از انسان‌ها فکر کردند. در پیرامون خود من دانشجویان، دوستان و همکارانم در جوامع مختلف همه فکر می‌کنند و خودشان را مورد پرسش قرار می‌دهند. این پرسشگری یکی از ویژگی‌هایی است که کرونا به وجود آورد، پرسش اگزیستانسیالیستی را دوباره زنده کرد، یعنی این پرسش اصلی و اساسی که من چه هستم؟ یعنی وقتی انسان تا این اندازه خودش را کوچک و ناتوان درمقابل یک ویروس نامرئی و غیرقابل شناسایی که از آن طرف دنیا آمده بود دید، دوباره این پرسش هستی‌محور که «من چه هستم» و «من که هستم» برای انسان مطرح شد و این پرسش بدون ارتباط با پرسش‌های دینی نیست.

پس نسبت دین با انسان در این است که انسان را با اندیشه فردی مواجه می‌کند؛ یعنی این پرسش‌ها نوعی اندیشه فردمنش یا فردگرا هستند. بنابراین من انسان در برابر کرونا می‌گویم که قرار است به تنهایی خودم را مراقبت کنم؛ یعنی انسانی بشوم که تمام سلاح من یک ماسک، یک شیشه الکل و یک دستکش است؛ این مسئله نشان می‌دهد که انسان در دنیا تنهاست و باید به تنهایی از خودش محافظت کند. این اندیشه تنهایی در مراقبت از خود، انسان را در برابر این پرسش قرار می‌دهد که من چه نوع انسانی هستم و ارتباطم با خدا و دین چگونه قابل تعریف است؟

آمادگی برای ارائه تعاریف به‌روز از دین

این پرسش‌ها دوباره مطرح می‌شود؛ انسان با خودش می‌گوید که من بر اساس بافت، موقعیت، شرایطی که در آن قرار دارم و براساس نیازها و کارکردها وارد یک نوع ضرورت تفسیری می‌شوم که این ضرورت تفسیری همان خوانش خلاقی است که من از آن نام بردم؛ یعنی اینکه حالا که همه وجود و هستی من متکی به یک شیشه الکل، ماسک و دستکش است، بنابراین جایگاه و نسبت من با دین چگونه باید تعریف شود؟ حالا که همه مناسک و آئین‌های اجتماعی و دینی براساس همین سه عنصر تحت شعاع قرار می‌گیرند، باید رابطه‌ها را بازتعریف کرد، مسجد اگر می‌روی باید فاصله‌ها را بازتعریف کرد. به اجتماعات بزرگ نباید رفت، اگر می‌رویم باید فاصله‌ها رعایت شود. نوع روابط باید بازتعریف شوند.

اگر همه اینها نیازمند بازتعریف هستند پس نسبت انسان با دین هم نیاز به یک بازتعریف است. اصلاً تعریف مجدد نیاز و ضرورت رشد بشر است؛ یعنی تمام افرادی که در طول تاریخ رشد کردند، این قدرت را داشته‌اند که خودشان را مجدداً تعریف کنند، بنابراین دینداران و متولیان دینی ما باید همیشه برای بازتعریف دین آماده باشند، به بیان دیگر برای تجدیدپذیری، برای نوشیدن و به‌روز شدن. اگر وارد چنین ضرورتی نشویم، آن موقع با خطرهایی مواجه می‌شویم که به هیچ وجه قابل کنترل و هدایت نیست.

از صحبت‌هایتان این را درک کردم که معتقدید که دین پلورال‌تر و فردگراتر خواهد شد و فقه و تبیین دینی نیز باید خود را با شرایط روز همراه کند.

دقیقاً همین است، کلیسا بعد از اتفاقات دوران قرون وسطی و عصر روشنگری و زمانی که در حالت انزجار قرار گرفت، اگر توانست دوام بیاورد، این بود که توانست خود را با شرایط جدید تطبیق دهد تا مردم را به دست بیاورد. همان طور که در جامعه با تغییراتی مواجه هستیم که عینی هستند، این مسئله در مورد همه سطوح جامعه از جمله دین و فقه نیز صادق است. الان زندگی همه ما را وقتی نگاه می‌کنید، زندگی اجتماعی، کاری، سیاسی و… همه در فضای مجازی است و این فضای مجازی به خانه هم آمده؛ یعنی همان نقش جابه‌جایی و جایگزینی که از آن صحبت کردم، اینجاست.

کرونا و تکثر چندفضایی در دین

الان ویروس کرونا باعث شده است که فضایی چندفضایی، چندبعدی و چندکارکردی داشته باشیم؛ مثلاً اکنون شخص من اتاق یا خانه‌ام که قبلاً فقط محل زندگی‌ام بود به مکان رسانه‌ای، مکان تصمیم‌گیری اداری، مکان تدریس، مکان کنفرانس، جلسه و… تبدیل شده است؛ یعنی فضاها چندکارکردی و چند بعدی‌اند و دیگر فضای تک‌ماهیتی مانند گذشته نداریم. همان طور که امروز در کنار مساجد بانک، کتابخانه، فروشگاه و مجتمع اداری داریم و سبک مساجد قدیم که از بودن مجتمع اداری و تجاری در کنار آنها فرار می‌کردند و فقط مسجد بودند، دیگر وجود ندارد. همین دلیل کفایت می‌کند که فضای مسجد هم چندفضایی شده است؛ یعنی مسجد هم برای اینکه بتواند ادامه حیات بدهد مجبور شده شرایط اقتصادی خود را بازبینی کند. کرونا هم به همین صورت است و فضاهای چندفضایی را رشد داده است.

همین نشان می‌دهد که دین نیز با همین تکثر باید پیش برود و اگر این تکثر چندفضایی در دین شکل نگیرد، اول از همه ممکن است که خود دین آسیب ببیند. بنابراین آن دینی که به عنوان اصول‌گرایی محض یا تفسیرگرایی محض بود، در دروه پساکرونا جای خود را به نوعی دینداری ادراک‌گرایی خواهد داد. ادراک‌گرایی به این معناکه فرد براساس موقعیت، شرایط، کارکرد نیاز و ضرورت به نوعی درک و به نوعی فرایند پدیداری یا به نوعی پدیدارشناسی دینی می‌رسد که این پدیداری دینی حرکت او را نسبت به دین تعیین می‌کند. همان چیزی که با عنوان ریزوارگی از آن صحبت می‌کنم.

ریزوارگی دین در پساکرونا

یعنی اینکه اگر در طول تاریخ به دین نگاهی داشتیم که همیشه دین به عنوان یک کلان دیدگاه یا کلان اندیشه، عمل کرده و وجود داشته است. رفته رفته در دنیای پست‌مدرن دین از  این کلان‌محوری بیرون آمده و نیازهای اجتماعی بشر باعث این تغییر شده‌اند، که کلان دیدگاهی خود را از دست داد و به ریزوارگی یا خردوارگی روی آورد. این ریزوارگی در دوران پساکرونا خیلی افزایش خواهد یافت؛ یعنی آن چیزی که کلان اندیشگی یا کلان محوری بود، کلان عملی و کلان خردی بود، جای خود را به خرد شدن اندیشگانی، کوچک شدن اندیشه و ریز شدن، خواهد داد. بنابراین نوعی ریزوارگی دینی رخ خواهد داد. آنچه در این ریزوارگی دینی اتفاق می‌افتد این است که تحت عنوان دین من، دین تو و دین دیگری، دین ادراک‌محور، من ادراک‌محور، ادراک تو، ادراک من و ادراک دینی من و تو خواهیم داشت.

به مناسک اشاره‌ کردید، با توجه به اینکه نشانه‌هایی که اکنون مشاهده می‌کنید، مناسک چگونه خواهد شد؟ مثلاً مناسکی مانند حج امسال خیلی خلاصه برگزار شد. همچنین در حالی که جامعه می‌خواست مراسم عزاداری ماه محرم را مفصل و باشکوه برگزار کند که عملاً رعایت جانب احتیاط و بهداشت و عوامل دیگر مانع از آن شد. در کل به نظر شما مناسک چگونه خواهد شد؟

در بخشی از سؤال به پاسخ اشاره کردید و گفتید: «خلاصه». در زبان‌شناسی و نشانه‌شناسی اصلی با عنوان قبض یا منقبض، جمع کردن یا بسط دادن و کوتاه کردن یا طولانی کردن داریم. این تقابل‌های دوگانه از دوگانه‌های تاریخی و ضرورت تاریخ بشر بوده‌اند و همواره بشر با اینها رشد کرده است. بنابراین اگر شما واژه خلاصه کردن را به کار ببرید و بگویید ما حج یا محرم را خلاصه کردیم، خلاصه کردن خود یک ضرورت پست‌مدرن است. همیشه در نگاه سنتی یا کلاسیک خلاصه نمی‌کردیم و بسط و گسترش می‌دادیم، اما خلاصه و کوتاه کردن از ضرورت‌های پست‌مدرن است.

درواقع همه چیز مینی‌مال می‌شود، اصلاً این دو نگاه مینی‌مالیستی و ماکسی‌مالیستی رقیب هم بودند و در دنیا شکل گرفتند، اما نگاه مینی‌مالیستی از ویژگی‌های دوره پست‌مدرن است؛ یعنی کوچک، خرد و قطعه قطعه کردن از نگاه و ضرورت‌های جوامع پست‌مدرن است. همان طور که برای رمان و داستان این اتفاق افتاد؛ رمان‌های کلان‌محوری بودند که در آن قهرمان مرکزی تمام کنش‌ها را در زمان پیش می‌برد و همه چیز حول محور او می‌گشت و می‌چرخید و او داستان را جلو می‌برد و در نهایت نتیجه‌گیری هم می‌کرد؛ یعنی قهرمان پیروز می‌شد یا اگر پیروز نمی‌شد قهرمان یا پهلوان نامیده می‌شد.

دوره تردید و خلاصه‌وارگی در پساکرونا

این همان مرکزمحوری بود، اما بعدها که ریزمحوری جای مرکزمحوری را گرفت و اصل قهرمان از داستان‌ها برداشته شد و چیزی به نام قهرمان‌محوری وجود نداشت، به وضعیت خلاصه کردن رسیدیم. در واقع یک کنش در یک نفر خلاصه می‌شد، کنش بعدی در نفر بعدی و …. تعداد زیادی کنشگر داشتیم، بدون اینکه هیچ‌کدام اصلاً مسئولیت کنش را به عهده بگیرند و عهده‌دار شوند، جهان پست‌مدرن همین جهان است، جهان پساکرونا همین جهان است. یعنی من و شما از اینکه مسئول کنش‌های خود باشیم تردید داریم، یعنی جهان تردید است. در دوران پساکرونا تردیدها چندبرابر می‌شوند. همان طور که گفتم پرسش‌گری ایجاد شد، پرسش همیشه تردید را به دنبال دارد و براساس تردید شکل می‌گیرد.

بنابراین دوران پساکرونا دوران تردید است و تردید ضرورت جامعه و اجتماع می‌شود. بنابراین مناسک از وضعیت ضرورت یا الزام به وضعیت اختیار تبدیل می‌شوند؛ یعنی اختیاری می‌شوند و این اختیار براساس تطبیق شکل می‌گیرد، من خودم را با مناسک تطابق می‌دهم. شاید مثلاً درباره مناسک حج روزی برسد که به طور مجازی آن را انجام دهید و نیازی به حضور در مکان نباشد و همان درجه حاجی شدن را به شما اطلاق کنند. وقتی این وضعیت رخ می‌دهد یعنی خلاصه شده است. همان طور که در ماه رمضان خیلی از مراسم‌ها را خلاصه و کوتاه کردیم. بنابراین آن اتفاق همان کوتاه و خلاصه کردن است. این خلاصه کردن از ویژگی‌های جامعه پست‌مدرن است.

اما این براساس تطبیق با شرایط موجود شکل می‌گیرد، یا تطبیق با ضرورت‌ها شکل می‌گیرد، به فرض مثال تشیع جنازه، قبلاً چقدر اعتقاد داشتیم که حتماً باید در تشیع جنازه شرکت داشته باشیم و خیلی مهم است، اما کرونا وضعیتی را ایجاد کرد که مراسم را خلاصه کردیم و به این خلاصه اکتفا کردیم. این خلاصه‌کردن که گفتید یعنی همین که از ضرورت شرایط کرونایی است. همان طور که می‌دانید سبک‌های زندگی معمولاً براساس کنشی است که در جامعه شکل می‌گیرد. این کنش ممکن است چندین بار تکرار شود و بعد از تکرار شدن به سبک تبدیل و جانشین سبک قبلی شود. به این ترتیب سبک‌های زندگی توسعه پیدا می‌کنند و ما از یک سبک به سبک بعدی عبور می‌کنیم.

خیلی از تغییرات در جوامع بشری به همین دلیل‌اند؛ یعنی به دلیل کنش‌ها و تکرار کنش‌هایی هستند که ما را از یک سبک عبور می‌دهند و سبک جدیدی را جایگزین سبک قدیم می‌کنند. همان طور که قبلا انسان‌ها برای شست‌وشو و غسل در حمام عمومی خودشان را می‌شستند، رفته‌رفته حمام عمومی جای خود را به دوش خانگی داد و بعداً دوش کاملاً انفرادی شد. این را من می‌گویم، روند تغییر و تحول سبک زندگی آن را ایجاد کرده است. پس آنچه اتفاق می‌افتد این است که بشر براساس نیازها و شرایط موجود با سبک جدید وفق و تطابق پیدا می‌کند و آن را می‌پذیرد و به آن تن می‌دهد.

مناسک خلاصه، تطبیق‌پذیر و ادراک‌پذیر

مناسک هم تابع همین تغییر است؛ یعنی مناسک سبک زندگی ما هستند و جدای از سبک نیستند آن سبک زندگی براساس اینکه چیزی از درون و از بیرون فشار می‌آورد، اگر چیزی را تحت فشار قرار دهید مجبور است که خودش را جمع کند تا بماند، درباره روابط سپهرهای مرزی یا سپهرهای فرهنگی هم همین طور است. یعنی اگر یک سپهر فرهنگی بر سپهر فرهنگی دیگر فشار بیاورد، یک سپهر بیش از حد تحت فشار سپهر فرهنگی دیگر قرار گیرد رفته‌رفته جمع می‌شود و کوچکتر و خلاصه می‌شود، اما می‌ماند؛ یعنی ترجیح می‌دهد بماند تا اینکه از بین برود.

مناسک هم ممکن است جمع‌تر، خلاصه‌تر و کوتاه‌تر شوند، اما می‌مانند. برای مناسک ماندگاری مهم است. البته با یک تغییر شکلی که به آن تغییر سبکی می‌گوییم. دینداری هم با شرایط جدید تطابق پیدا می‌کند و کنش دینی به کنش دینی تطبیق‌پذیر با توجه به شرایط موجود و با توجه به همان وضعیت ادراک‌پذیر تبدیل می‌شود. بشر به عنوان موجود خلاق وارد عمل می‌شود و دینداری خلاق یا تطابق‌پذیر شکل می‌گیرد.

معمولاً معتقدند که در شرایط بحران اسطوره‌ها سر باز می‌کنند. در جامعه جهانی هم می‌بینیم که برخی دست به دامان اسطوره‌ها می‌شوند و به یک‌سری اسطوره‌های قدیمی که از اذهان رفته بودند رجوع می‌شوند. چگونه این اسطوره‌ها سر باز می‌کنند و انسان به آن‌ها پناه می‌برد؟ آیا در شرایط پست‌مدرن این امکان وجود دارد؟

اسطوره همیشه وجود داشته، اما به نظرم درباره اسطوره‌ها هم همین اتفاق می‌افتد. یعنی اسطوره هم خلاصه می‌شود و این تغییر شکل و سبک درباره دیدگاه و نگاه ما نسبت به اسطوره هم شکل می‌گیرد. زمانی انسان به اسطوره‌های کلان تکیه می‌کرد و به آن‌ها پناه می‌برد؛ مثلاً انگشتری که به دست می‌کنید سنگ خاصی دارد، اعتقاد دارید که آرامش می‌آورد و اضطراب را می‌گیرد. در واقع این یک اسطوره ریز است و کلان نیست.

در حالی که در زمان‌های قدیم به این صورت نبود مثلاً وقتی بشر برای خودش بت می‌ساخت به اسطوره بزرگی پناه می‌برد یا باورهایی داشت که اسطوره‌های بزرگی بودند، اما الان این اسطوره‌ها ریز شده‌اند. مثلاً یک نفر انگشتر برایش مهم است، دیگری برایش تتو مهم است. یعنی کارکرد اسطوره‌ها به ابژه‌ها انتقال پیدا کرده است؛ مثلاً اعتقاد دارند که نوعی از عروسک‌ها و مجسمه‌های کوچک خوش‌یمن هستند و برای بشر خیر می‌آوردند.

ماسک از منظر اسطورگی

در واقع بشر به ریزوارگی پناه آورده است. بنابراین جایگاه کارکرد و نگاه‌ به اسطوره‌ها در زمان پساکروونا تغییر می‌کند. به این دلیل که اگر ماسک امروز به عنوان واسطه بین من و دیگری و افراد بشر وارد میدان شده است و کارکرد خود مراقبتی و دیگر مراقبتی دارد، پرسش این است که آیا بشر به ماسک دیدگاه اسطوره‌ای دارد؟ یعنی آیا ماسک را یک پناهگاه می‌داند؟ اگر چنین باشد که امروز ماسک برای ما نقش یاری‌دهنده را ایفا می‌کند؛ بنابراین ماسک یک اسطوره است؛ یعنی اینکه از زندگی ما مراقبت می‌کند، از دیگری مراقبت می‌کند و مانع شیوع بحران است و از وضعیت‌های بدتر پیش‌گیری می‌کند. با این نگاه ماسک یک پناهگاه است، کارکرد اسطوره‌ای دارد.

بنابراین اسطوره‌ها هم دچار همین وضعیت پست‌مدرن می‌شوند و دچار ریزوارگی می‌شوند بعد از مدتی هم ممکن است که همان اسطوره جای خود را به چیزی دیگر بدهد. مثلاً ممکن است بعد از مدتی طولانی دیگر به ماسک نیازی نداشته باشیم و ماسک به یک خاطره یا ابژه تاریخی و موزه‌ای تبدیل شود و نسل‌های بعدی در موزه‌ها بگویند که بشر در آن زمان از این ماسک‌ها استفاده می‌کرد یا ممکن است آن قدر بدشانس باشیم که مجبور باشیم که از سر تا پا لباس‌های مخصوص مانند فضانوردها یا لباس‌های ضدمیکروبی بپوشیم.

ریزوارگی در نقشه سیاسی

در ساختار سیاسی هم همین ریزوارگی اتفاق افتاده است، زمانی بلوک شرق و غرب داشتیم، اما الان در اروپا، در آسیای دور، کره، ژاپن و… را داریم که همه ادعاهایی دارند و در جهان نقش بازی می‌کنند. در واقع این ریزوارگی در نقشه سیاسی هم  خود را نشان می‌دهد. کشورهایی که روزی با دیدگاه کلان‌محور همه چیز از آن آن‌ها بود، امروز محتاج و نیازمند به همین کشورهای کوچک هستند؛ یعنی براساس ضرورت‌های کشورهای کوچک است که پیش می‌رود و شکل می‌گیرد و گرنه فرو می‌پاشد.

همین اتفاق که در حوزه سیاسی رخ می‌دهد، در وضعیت اجتماعی و اسطوره‌ای هم قابل مشاهده است. اسطوره‌های بزرگی که در جهان وجود داشتند رفته رفته جای خودشان را از دست می‌دهند و جای خود را به اسطوره‌های کوچک می‌دهند کشورهای هوشمند کشورهایی هستند که با این نگاه و دیدگاه همواره در درون سپهرهای نشانه‌ای و فرهنگی بده بستان‌های خودشان را یا تعامل و گفت‌وگوهای فرهنگی خودشان را براساس اصل تعامل و کمی به پیش و کمی عقب مدیریت می‌کنند.

کشورهایی که مبتنی بر احترام به سپهرهای فرهنگی و تعاملات چند فضایی کار می‌کنند، حرکتشان را براساس یک کنش اندیشمندانه و هوشمند تضمین می‌کنند تا بتوانند در جهان یک نقطه انتقال را برای خودشان در نظر بگیرند و بتوانند به راحتی مرزهای فرهنگی خودشان را منتقل کنند. این انتقال باید دور از فضای خشن و نظامی و با یک فضای کاملاً فرهنگی باشد.

و اما نکته پایانی…

انسان امروز انسان هوشمند و خردمند است، چون همواره اطلاعات و رسانه‌ها در دسترس او هستند و اتفاقی که می‌افتد به سرعت به اطلاع انسان می‌رسد، انسان امروز قدرت تفسیر دارد و چون قدرت تفسیر دارد، به قول «اومبرتو اکو» قدرت پیش‌تفسیری هم دارد؛ یعنی می‌تواند پدیده‌هایی را که در راه هستند پیش‌بینی کند. بنابراین با توجه به همه این مسائل بهترین راه و شیوه تعامل اجتماعی شیوه احترام به یکدیگر است و دانستن اینکه حق و حقوق من چیست و براساس این حق و حقوق یک وجدان یا درک یا یک شعور فردی شکل بگیرد که این شور فردی بتواند بر شعور فردی دیگر اثرگذار باشد و ما همه خود را مدیون نظام شعور اجتماعی بدانیم. این راه کنترل و هدایت جامعه است؛ یعنی از هر نوع سوءاستفاده از شرایط دست برداریم و بدانیم که انسان به حدی موجودی ضعیف و شرایط زندگی‌اش غیرقابل پیش‌بینی است که اصلاً ارزش ندارد بخواهد ارزش‌های انسانی را به خاطر منافع فردی زیر پا بگذارد و این درسی است که کرونا به ما می‌دهد.

گفت‌وگو درباره مطلبی که خواندید

آدرس ایمیل شما منتشر نمی‌شود.