خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)
آخرین اخبار ادیان ایران و جهان، خبرهای دینی ارامنه زرتشتیان کلیمیان شیعه اقلیت‌های دینی و مذهبی و فرقه‌ها جریان‌‌های دینی

تعامل و تعاطف مناسبی با مسیحیت نداشته‌ایم/ همگرایی ادیان؛ راهکار حاکمیت صلح در جهان

مرتضی جوادی آملی با بیان اینکه قرآن بر آموزه‌های مشترک میان اسلام، مسیحیت و یهودیت صحه می‌گذارد، گفت: متأسفانه نتوانسته‌ایم تعامل و تعاطف مناسبی با جریان مسیحیت ایجاد کنیم که اگر این اتفاق می‌افتاد، بیشتر از گذشته، ادیان می‌توانستند در برقراری صلح و دوستی نقش داشته باشند.

به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، ارتباط اسلام و مسیحیت در طول تاریخ دستخوش تحولات و فراز و نشیب‌های مختلفی بوده است. اما به اذعان پژوهشگران دینی، این دو دین توحیدی، ظرفیت‌های قابل توجهی برای تحقق صلح، عدالت و همبستگی دارند و براساس آموزه‌های اخلاقی و معنوی که از آن برخوردار هستند، می‌توانند نجات‌بخش انسان مدرن از بحران‌‌های اخلاق، معنویت و معنا باشند.

در همین رابطه گفت‌وگویی با حجت‌الاسلام والمسلمین مرتضی جوادی‌آملی، استاد حوزه و دانشگاه، رئیس بنیاد بین‌المللی علوم وحیانی اسراء و فرزند آیت الله العظمی عبدالله جوادی‌آملی صورت گرفته که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید:

اگر بخواهیم رابطه میان اسلام و مسیحیت را از آغاز تعامل این دو تا زمان معاصر مورد بررسی قرار دهیم، به نظر شما این رابطه در طول تاریخ به چه صورت بوده است؟ آیا با فراز و نشیب همراه بوده و یا به صورت خطی و یکسان پیش رفته است؟

ضمن تبریک و تهنیت میلاد حضرت مسیح(ع) که خداوند لقب روح‌الله و کلمه‌الله را به این پیامبر صاحب شریعت عطا فرموده، باید گفت این میلاد برای تمام بشریت مبارک است و اختصاصی به جامعه مسیحی ندارد، بلکه حضرت عیسی(ع) به تمام جهان بشریت تعلق دارد و خدای متعال نیز عظمت و والایی مسیح(ع) را ستود و او و مادرش را کلمه‌الله نامید، بنابراین فرصت گران‌قدر میلاد حضرت مسیح(ع) را به قاطبه امت بشری و خصوصا جامعه مسیحی تبریک و تهنیت عرض می‌کنیم.

مسیحیت همانند یهودیت و ادیان پیشین ابراهیمی و همچنین دین اصیل و کامل اسلام در طیف دین الهی قرار دارند و اگرچه شرایع مختلف است، ولی همه در یک طیف دینی واقع شده‌اند و خدای عالم همه این‌ها را براساس «إِنَّ الدّینَ عِندَ اللَّهِ الإِسلامُ……» تعریف کرده است و هر کدام از این‌ها بخشی از حقیقت را مطابق با نیاز عصر و روزگار خودشان، از طرف خدای عالم به انسان‌ها ابلاغ کرده‌اند. بنابراین مسیحیت به لحاظ باورها و اعتقادات در راستای دین اسلام تفسیر می‌شود و همان‌طور که حضرت مسیح(ع) ادیان ابراهیمی پیش از خودش را تصدیق کرد، اسلام نیز سایر ادیان ابراهیمی پیش از خود را مورد تأیید و تصدیق قرار داد و به عنوان «…مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ…» هیمنه و سلطه خود را به آنها نشان داد. بنابراین امروز همه جوامعی که به ادیان ابراهیمی تعلق دارند، به لحاظ بنیان‌های اعتقادی و باورهای دینی در یک طیف تعریف می‌شوند. اگرچه هر دوره‌ای شرایط خاص خودش را به لحاظ شریعت دارد، ولی به لحاظ باورها و اعتقادات اصیل در یک طیف قرار می‌گیرند.

در خصوص این پرسش که ادیان اسلام، مسیحیت و یهودیت در طول تاریخ چگونه با هم تعامل کرده‌اند، باید گفت متأسفانه این‌ها مبتنی بر آموزه‌های وحیانی در کنار هم قرار نگرفتند. درست است که هر کدام با تحریفی که در دین روا داشته‌اند، از یکدیگر جدا شده‌اند، ولی همین تحریف‌ها باعث نزاع‌ها و جنگ‌های طولانی مدتی مثل جنگ‌های صلیبی شد و میان اسلام و مسیحیت تاریخ ناصوابی ایجاد کرد. چون این ادیان رنگ قدرت و سیاست پیدا کردند، طبعا قدرت‌ها نمی‌توانستند در کنار هم جمع شوند و چه بسا جنگ‌های دینی با صبغه سیاست و قدرت نیز خونین‌تر و شدیدتر بود، یعنی اگر در مقاطعی جنگ‌ها براساس امکانات مادی شکل می‌گرفت، برخی جنگ‌های مبتنی بر ادیان بسیار خونین‌تر و جرارتر اتفاق می‌افتاد و وانمود می‌شد که مؤمن با کافر در حال جنگ است و به ظاهر جنگ ایمان و کفر بود، ولی در واقع جنگ قدرت سیاسی بود که یهودیت را در مقابل مسیحیت، مسیحیت را در مقابل اسلام و اسلام را در مقابل آنها قرار می‌داد و این‌ها متأسفانه در طول تاریخ، خونریزی‌ها و ستم‌های فراوانی بر نسل‌های مختلف روا داشتند و اگرچه براساس آموزه‌هایی که در این ادیان وجود دارد، می‌توان مناسبات و ظرفیت‌هایی ایجاد کرد که پیروان این ادیان را در کنار هم نشانده و آنها را به خیر و صلاح دعوت کند تا زندگی‌ای مسالمت‌آمیز به رغم اختلافات اعتقادی شکل بگیرد، ولی متأسفانه صاحبان قدرت و سیاست که جنبه‌های دینی و ایمانی ندارند، اگرچه ممکن است آنها را بهانه کنند، باعث شدند فراز و نشیبی در این تعاملات پیش آید و روزگار خوشی برای جامعه بشری رقم نزنند و نه تنها صلح و صفا و دوستی را که در همه ادیان الهی به عنوان جریانی اصیل وجود دارد، نادیده بگیرند، بلکه ستیز و دشمنی و مبارزه به عنوان جریان ارتباط ادیان برای بشریت تعریف شود.

اسلام نیز در این رابطه هم زخم‌های فراوانی زد و هم زخم‌های فراوانی متحمل شد و مسلمانان و مسیحیان و امثال آنها هیچ‌گاه روی خوشی از یکدیگر ندیدند، از منابع هم استفاده نکردند و نه کعبه به عنوان جایگاهی که بتواند جریان مسیحیت را تحمل کند، شناخته شد و نه بیت‌المقدس به عنوان نقطه‌ای که بتواند مسلمانان را بپذیرد، تعریف شد. با اینکه بیت‌المقدس قبله اول مسلمانان بود و رسول گرامی اسلام رو به آن نماز می‌خواندند و مسلمان و مسیحی تا این اندازه به هم نزدیک هستند، متأسفانه از این فرصت استفاده نشد.

آیا این روابط توأم با خشونت در زمان حاضر تشدید شده است؟ وضعیت کنونی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

متأسفانه باید گفت حاکمان نتوانستند از ظرفیت دینی و ایمانی که در این ادیان وجود دارد، استفاده کنند. در قرآن آمده است: «إِنَّ هَذَا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولَى صُحُفِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى»، این نشان می‌دهد که بسیاری از آموزه‌های ما مشترک است و قرآن بر این آموزه‌های مشترک میان اسلام، مسیحیت و یهودیت صحه می‌گذارد و با بزرگ کردن انبیای بنی‌اسرائیل مثل حضرت موسی(ع) و حضرت عیسی(ع) نشان می‌دهد که این‌ها صاحب نبوت و رسالت‌اند و حتی مبشران وجود پیامبر گرامی اسلام هستند، به خصوص عیسی(ع) یکی از شئون رسالت خود را بشارت به آمدن پیامبر اسلام ذکر می‌کرد، ولی متأسفانه صاحبان قدرت و سیاست بدون توجه به این آموزه‌های صریح و روشن، این رابطه را دنبال نکردند و براساس آموزه‌های مشترک، به سراغ تسالم و همراهی و همفکری قدرت‌های دینی نرفتند تا از این طریق بتوانند اتحاد و صلح و دوستی را در میان جوامع بشری برقرار سازند، حتی متأسفانه بعد از انقلاب نیز همچنان بر طبل مخالفت و جنگ می‌کوبیم، با وجود اینکه خداوند در قرآن می‌فرماید نزدیک‌ترین جریان به شما مسلمانان، قسیسین یعنی کشیشان هستند، چون با نوعی عطوفت تعامل می‌کنند. این‌ها آموزه‌های صریح قرآن و اسلام است، ولی ما حتی بعد از انقلاب نیز به این آموزه‌ها بی‌توجه بوده‌ایم و امروز هم بدون توجه به این آموزه‌های صریح قرآنی، نتوانسته‌ایم تعامل و تعاطف مناسبی را با جریان مسیحیت ایجاد کنیم که اگر این اتفاق می‌افتاد، به مراتب بیشتر از گذشته، ادیان می‌توانستند در برقراری صلح و دوستی نقش داشته باشند. چون اکنون متأسفانه با نگاهی خصمانه به یکدیگر می‌نگریم، جریان کفر و الحاد در حال غلبه بر جهان است و اختلافی که خود ما در ادیان ابراهیمی به دست خودمان در حال ایجاد آن هستیم، راه نفوذ کفر و الحاد و شرک را دارد دامن می‌زند و متأسفانه غفلت از این موضوع، دامن‌گیر همه ما شده است.

با توجه به اینکه انسان امروز با بحران‌هایی مثل هویت، اخلاق و معنویت مواجه است، فکر می‌کنید چه راهی برای آشتی دادن پیروان ادیان ابراهیمی وجود دارد تا بتوانند در کنار هم برای نجات انسان عصر مدرن از بحران‌هایی که گرفتار آن است، چاره‌ای بیندیشند؟

اگر بنا باشد به راهی برای حاکمیت صلح و آشتی بر جهان بشری فکر کنیم و بتوانیم بحران هویت و اخلاق و معنویت را تا حدی حل‌وفصل کرده و نوعی تعادل و تعاطف ایجاد کنیم، تنها راهی که می‌توان تصور کرد، همگرایی ادیان است. از ابتدای انقلاب تاکنون در خصوص تعامل اسلام و مسیحیت، طیف‌هایی با هم رفت‌وآمد کرده و یک سلسله مباحث کلامی را مطرح کرده‌اند، در صورتی که مباحث کلامی مثل توحید و تثلیث آن‌قدر عمیق شده است که دیگر از عهده کسی برنمی‌آید و حتی در زمان خود پیامبر(ص)، این قضیه به مباهله کشیده شد و پذیرش در کار نبود.

وقتی خدای عالم در قرآن و در زمان نبوت پیامبر اسلام بر حضرت ابراهیم، مریم، موسی و عیسی(ع) درود می‌فرستد، چرا نباید از این فرصت زرین و طلایی برای همگرایی و احترام به یکدیگر استفاده کنیم و براساس نقاط اختلافی که آن هم براساس تحریف شکل گرفته است، در مقابل یکدیگر قرار بگیریم؟ بارها و بارها خدای متعال در قرآن مسئله تحریف را ذکر کرده است، مگر بعد از رحلت پیامبر(ص) تحریف اتفاق نیفتاد؟ علی بن ابی‌طالب(ع) و عترت طاهره این تحریف را چگونه مدیریت کردند؟ آیا این تحریف باعث شد که اهل‌بیت(ع) به جنگ و ستیز رو بیاورند؟

بنابراین نباید با مطرح کردن مباحث کلامی انتظار نتیجه مثبتی داشته باشیم، این مباحث بهانه‌ای است برای دور هم بودن و صحبت کردن؛ ولی آموزه‌های معنوی، اخلاقی، تربیتی و اجتماعی به وفور در این ادیان وجود دارد و برای حل‌وفصل یا کاهش بحران هویت انسانی و معنویت، اگر راهی وجود داشته باشد، تنها و تنها همگرایی ادیان و اصرار بر نقاط مشترکی است که به صورت وفور در ادیان ابراهیمی وجود دارد و نیز احترام ادیان به یکدیگر و به انبیای الهی.

اگر به قرآن مراجعه کنیم و جنبه‌های مثبتی را که برای همگرایی اسلام، مسیحیت و یهودیت بیان کرده است، مورد تأکید قرار دهیم و بخواهیم این نقاط مشترک را دنبال کنیم که خود قرآن ما را به این امر توصیه و دعوت کرده است، می‌توانیم در جهان اثرگذار باشیم. یک کفر در مقابل اسلام وجود دارد و یک کفر در مقابل ایمان، البته چون مسیحیت کنونی صاحب توحید اصیل نیست، طبعا نمی‌توان آن را در صدر ایمان اسلامی قرار داد، ولی نقاط اشتراک زیادی را می‌توانیم در مسائل اجتماعی، اخلاقی و تربیتی ایجاد کنیم و نباید همگرایی معنوی و اخلاقی میان پیروان ادیان را دست‌کم بگیریم. با تأسف شدید باید عرض کنم که در طول این چهل سال، اتفاق مبارکی که می‌توانست همگرایی ادیان را در مقابل کفر و الحاد و شرک رقم بزند و این‌ها به دلیل نقاط اشتراک، صف واحدی باشند که از یکدیگر کمک بگیرند، رخ نداد.

تفسیری از مسیحیت وجود دارد که این دین را صلح‌طلب و رحمانی معرفی می‌کند و با این تفسیر، به نوعی می‌خواهد مسیحیت را در مقابل اسلام قرار دهد و اسلام را دین خشونت و جنگ‌طلبی تعریف کند. آیا ادیان ابراهیمی را به لحاظ صلح‌طلبی و رحمانیت می‌توان در مقابل هم قرار داد؟

همه ادیان بر توحید و عدل اصرار می‌ورزند و با تعدی و تجاوز به حقوق انسان‌ها سرسختانه مخالفت می‌کنند، در واقع شرک و کفر و بت‌پرستی و نیز ظلم و تعدی و تجاوز، خط قرمزهای جریان نبوت است و همه ادیان الهی در این خصوص با هم اشتراک دارند، ولی هر کدام از این ادیان دوره‌های مختلفی را پشت سر گذاشته‌اند. در دوره‌ای که حضرت موسی(ع) به رسالت مبعوث شد، علیه فرعون قیام کرد، ولی در دوران حضرت عیسی(ع) شرایط این‌طور نبود و ایشان از یک سو با جریان جهالت، انحراف و تحریف مبارزه می‌کرد و از سوی دیگر، با جریان قدرتی که یهودیت به دروغ مبتنی بر دین برای خود ایجاد کرده بود. در واقع نوع مبارزه حضرت عیسی(ع) با حضرت موسی(ع) متفاوت بود، کما اینکه نوع مبارزه حضرت ابراهیم(ع) با فرعون زمان خود نیز فرق می‌کرد و همان‌طور که روش مبارزاتی ائمه(ع) نیز تفاوت داشت. امروز برخی می‌پرسند حسنی هستی یا حسینی؟ این سؤال نشان می‌دهد که آنها نه امامت و ولایت را شناخته‌اند و نه عصر و روزگار و تاریخ را و این‌طور به قضاوت می‌نشینند که ائمه(ع) با هم اختلاف دارند.

خداوند در قرآن می‌فرماید که عیسی(ع) مصدق حضرت موسی(ع) بود. موسی(ع) با ظلم و ستم مبارزه کرد، اگر عیسی(ع) مصدق او بوده است، پس اولا با ظلم و ستم مبارزه می‌کرده و ثانیا با جریان کفر و الحاد و شرک نیز به مبارزه برمی‌خاسته است، ولو اینکه شرایط عصر و روزگار آنها متفاوت باشد. البته عیسی مسیح(ع) یک لطافت وجودی داشت و عطوفت و صلح و دوستی در پیکره رسالت و نبوت و سیره ایشان آشکارتر است و چنین تلقی‌ای امکان دارد برای جامعه مسیحی امروز وجود داشته باشد، ولی ما نباید این را تهدیدی برای جامعه اسلامی تلقی کنیم، بلکه می‌تواند به عنوان یک فرصت محسوب شود، البته در کنار مبارزه آن حضرت با شرک و کفر و الحاد و نیز تحریف‌ها و انحرافاتی که صاحبان قدرت ایجاد کرده بودند تا سلطه سیاسی و اجتماعی خود را مبتنی بر دین دروغین‌شان بر جامعه تحمیل کنند.

منبع ایکنا
گفت‌وگو درباره مطلبی که خواندید

آدرس ایمیل شما منتشر نمی‌شود.