خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)
آخرین اخبار ادیان ایران و جهان، خبرهای دینی ارامنه زرتشتیان کلیمیان شیعه اقلیت‌های دینی و مذهبی و فرقه‌ها جریان‌‌های دینی

طبیعت و فراخواندنش به سکوت

به نظرم سکوت و تلاش برای کشف زوایای مختلف آن، نه یک ژستِ روشنفکری است و نه یک فانتزیِ مدرن؛ بلکه به عکس، تمرینی است ضروری برای پیدا کردن حال خوب و معنوی‌تر زیستن‌مان

ردنا (ادیان نیوز) – امروز مطلبی خواندم که شگفت‌زده‌ام کرد. بلیز پاسکال، فیلسوف و نظریه پرداز حوزه‌ی ملالت در قرن هفدهم نوشت: «تمام مشکلات بشر ریشه در ناتوانی فرد در تنهایی آرام گرفتن در یک اتاق دارد». طی تحقیقات اخیر در زمینه این گفته پاسکال در یک طرح مشترک میان دانشگاه‌های ویرجینیا و هاروارد، افرادی تک به تک وارد اتاقی بدون موسیقی شدند تا زمانی را بین شش تا پانزده دقیقه در تنهایی مطلق به سر برند. آن‌ها با افکار خود تنها مانده بودند. شرکت‌کنندگان بین سنین ۱۸-۷۲ سال و از مشاغل گوناگون بودند با این حال نتیجه تقریباً یکسان بود. اکثر افراد دچار ناآرامی شدند. با این که چیزی آن‌جا نبود که حواس‌شان را پرت کند، تمرکز در آن محدوده زمانی برای‌شان دشوار بود. در مرحله‌ی بعد دانشمندان تحقیقات را یک قدم فراتر برده و از شرکت‌کنندگان پرسیدند حاضرند به جای دوباره ساکت نشستن، کار ناخوشایندی مانند دریافت شوک الکترونیکی انجام دهند. نتیجه چنین بود: تقریباً نیمی از افراد بالاخره دکمه‌ی شوک الکترونیکی را فشار دادند تا مدت سکوت‌شان کم‌تر شود! نکته‌ حیرت آور این است که تنها ماندن با افکار خویش چنان دردناک است که برخی از شرکت‌کنندگان خودشان شوک الکترونیکی را به خود می‌دادند. یکی از آن‌ها ۱۹۰ بار دکمه‌ی شوک الکترونیکی را فشار داده بود.

از زمان نوجوانی تصویرى در ذهنم نقش بسته که متعلّق به یکی از آثار کارلوس کاستاندا است. در یک سحرگاه مرشدی همراه شاگردش دور آتشی در جنگلی نشسته‌ است. شاگرد آماده است تا درس آن روز را فرا بگیرد. هر چقدر صبر می‌کند، می‌بیند مرشد لب به سخن نمی‌گشاید، فقط چوبی را برداشته، سرش پایین است و آن را آرام آرام می‌تراشد. زمان می‌گذرد و حوصله شاگرد سر می‌رود. پس معترضانه رو به مرشد می‌گوید: پس منتظر چه هستید؟ خیلی وقت است که منتظرم درس امروز را فرا بگیرم. مرشد بدون آن که نگاهش کند می‌گوید: «هم اکنون هم در حال آموزش به تو هستم، در عین حال که مشغول تیز کردن ذهنم هستم». چیزی که مرشد در پی آموختن به شاگردش است، فراگیری و تمرین سکوت است. اهمیّت درنگ کردن و تمرین درکِ زندگی در مرگِ واژه‌ها، درسی است که او می‌خواسته آن روز به شاگردش بدهد.

تا به امروز راه‌های زیادی برای تجربه سکوت بیان شده است؛ مراقبه، یوگا، دوری از گوشی و تبلت، خاموش کردن تلویزیون، روزه‌ی سخن گفتن به قدر ضرورت. یکی از این‌راهها هم رفتن به قلبِ طبیعت است. سفر در این نگاه، نه برای کشف جاذبه‌های پیرامون، بلکه برای خلوت با خود، و شنیدن آن چیزی است که دلیل حضور ما روى زمین است. بسیاری از بزرگان دینی در دامان طبیعت مکاشفه داشتند. مسیح در بیابان و بودا در جوار کوه و رود به روشنگری رسید. موسی چلّه گرفت و در سکوت و در بالای کوه با خداوند خلوت کرد و فرامین ده‌گانه را برای قومش به ارمغان آورد. درخت وسیله گفتگوی او با خدا شد. محمّد(س) نیز براى خلوت و گوشه‌نشینی به غار رفت.

برخی از جویندگان امروزی هم از راز کشف سکوت در طبیعت گفته‌اند. ارلینگ کاگه، کاوشگرِ نروژی، که در پنجاه روز قارّه‌ی جنوبگان را به تنهایی طی کرد می‌نویسد: «سکوت روحیه‌بخش است و من دقیقه‌به دقیقه درون خودم به دنبال این سکوت می‌گردم. طبیعت در قالب سکوت با من حرف می‌زد. هر چه ساکت‌تر می‌شدم، بیش‌تر می‌شنیدم. من بخشی از محیط اطرافم شدم. در نبودِ هم صحبت، مکالمه‌ای را با طبیعت آغاز کردم . افکارم بر فراز دشت‌ها به سمت کوه‌ها رهسپار می‌شد و ایده‌های تازه‌ای منعکس می‌شد».

به نظرم سکوت و تلاش برای کشف زوایای مختلف آن، نه یک ژستِ روشنفکری است و نه یک فانتزیِ مدرن؛ بلکه به عکس، تمرینی است ضروری برای پیدا کردن حال خوب و معنوی‌تر زیستن‌مان؛ در جهانی که به غایت رقابتی است و نمی‌گذارد خود را بشنویم. تمرین سکوت به نوعی بازگشت به رازگونگی جهان؛ تلاش آدمی برای تیز کردن ذهن و گشودن قلبش به روی شگفتی‌های هستی؛ برقرار کردن یک مواجهه دوسویه با طبیعت، ایجاد رابطه‌های عمیقِ غیر کلامی با انسان‌ها و بالاخره شنیدنِ ندای درون است. برای همین مارتین هیدگر نوشت: «همه دیگری‌اند، هیچ کس خودش نیست» و خواست انسانها را به سکوت براى کشف خود ترغیب کند.

پی نوشت: منبع الهام این یادداشت در ستایش سکوت اثر ارلینگ کاگه و بخشی از مطالب نقل شده از همین کتاب است.

یادداشتی از حمیده امیریزدانی

گفت‌وگو درباره مطلبی که خواندید

آدرس ایمیل شما منتشر نمی‌شود.