به گزارش ادیان نیوز به نقل از پایگاه اطلاع رسانی نشست دوره ای اساتید، حضرت آیت الله جوادی آملی در اجلاسیه عمومی نشست دوره ای اساتید که چهارشنبه شب در مدرسه آیت الله العظمی گلپایگانی برگزار شد به عنوان سخنران اصلی جلسه درباره مبانی فکری جریانات تکفیری و وظایف حوزه علمیه نسبت به این جریانات بیانات مهمی ایراد کردند.
متن بیانات معظم له به این شرح است:
جریان کنگره جهانی علیه خطر جریان تکفیری که بزرگان حوزه برگزار کردند و مورد عنایت مقام محترم رهبری قرار گرفت ان شاء الله مورد قبول حق تعالی قرار بگیرد، بزرگانی که در برگزاری این گنگره شرکت کردند، ماجور الهی باشند.
عنصر محوری تکفیر تعصب جاهلی از یک سو و قدرت از سوی دیگر، این دو عنصر که کنار هم قرار بگیرند، شمشیر هم وجود خودش را اعلام می کند. اکثر انبیا گرفتار این جریان بودند. انبیا را مشرکین کشتند و نه ملحدان. ملحد چون تعصب مذهبی نداشت انگیزه ای هم برای کشتن پیامبران نداشت. مشرک بود که می گفت آنچه که گذشتگان ما گفتند همان درست است و آنچه را شما می گویید بر خلاف مرام مذهبی ما است و قتل شما لازم است. تعصب اینها جاهلی بود برای اینکه قبول یا رد اینها بر اساس نظرات گذشتگان بود. هیچ فکری در جاهیلت کهن یا جدید نبود. چیزی را تصدیق می کردند که پدرانشان آن را قبول داشتند. چیزی را رد می کردند که گذشتگان شان رد کرده بودند. «مَّا سَمِعْنَا بِهَذَا فِی آبَائِنَا الْأَوَّلِینَ»
اینکه علم آمده است و گفته «طلب العلم فریضه» و نه فریض، «ه» در اینجا برای مبالغه است یعنی تا نفس می کشید ثواب می برید. هر مشکلی در جامعه پیش می آمد بخش وسیعی از آن بر اثر جاهلیت بود. قدرت وقتی در کنار بی سوادی آمد شمشیر را هم به همراه دارد.
اگر حوزه و نظام با فرهنگ غنی کتاب و عترت نباشد، خطر تکفیر همیشه جامعه اسلامی را تهدید می کند. دین آمده است تا انسان ها آلهه دورغین را اله نپندارند. ابراهیم سوزی محصول همین تفکر تکفیری ها بود وگرنه در خاورمیانه ملحد هم وجود داشت.
شما در جریان اشاعره و معتزله می بینید که وقتی جاهلیت مذهبی قدرت را به اشاعره داد، غالب متفکران معتزلی به وسیله بنی العباس اعدام شدند. این طور نیست که خطر تکفیر تازه درآمده باشد. احیاء العلوم غزالی از یک سو و تفسیر فخر رازی از سوی دیگر، این دو بال نیرومند تفکر اشعری، وقتی با حکومت یکی شدند، بساط معتزله را قلع و قمع کردند.
بحث های کلامی در حوزه ها مطرح نیست، حوزه حوزه فقه و اصول است
خدا حاج آقا رضا همدانی را رحمت کند. مرحوم کاشف الغطا در احکام خود دارد که جبریه و مفوضه نجس اند. مرحوم حاج آقا رضا همدانی با این حکم ها مخالفت داشت و اعتقاد داشت که این از عمیقترین مسائل نظری پیچیده است، مگر فهمیدن مفوضه و جبریه آسان است؟ ایشان گفت که خیلی از فقهای ما رفتند تا جبر را باطل کنند، گرفتار تفویض شدند. چون این بحث ها، بحث های کلامی است که در حوزه ها مطرح نیست. حوزه حوزه فقه و اصول است. اگر ما یک کلام مقارن می داشتیم همراه با این کارهایی که شیخ طوسی و سید مرتضی کردند، اگر فقه مقارن مرحوم علامه با کلام مقارن دیگران همراه می شد، ما نجات پیدا می کردیم. خدا رحمت کند آخوند خراسانی را که گفت این کار کار من نیست. مگر با فقه و اصول می شود تفویض و جبر و توحید را حل کرد؟
از گذشته دور و گذشته میانی و گذشته حال می بینیم که جاهلیت مذهبی اگر با قدرت همراه شد شمشیر را به همراه دارد. این گالیله را که به آتش کشیدند، این کار جاهلیت مذهبی بود و این کشیش هم که قرآن را به آتش می کشد باز کار آن است. گالیله سوزی که با قرآن سوزی که فرقی ندارد. گالیله را به دلیل اینکه می گفت زمین به دور خورشید حرکت می کند سوزاندند. همین کشیشان الیوم قرآن سوزاندند. این دیگر لازم نیست داعشی بیاید و کسی را بکشد. البته در شرق هم این کارها را داشتیم.
اساس کار این است که اگر حوزه که رسالتش به دوش شما بزرگواران است به فقه و اصول بسنده نکند و به علوم عقلی و توحید و وحی و نبوت و امامت بپردازد و کارهای کلامی کند یک حوزه فعال و زنده ای است. در آن حالت دیگر نه سخن از گالیله سوزی است و نه سخن از قرآن سوزی.
خدا رحمت کند سید مرتضی را، اگر خروجی نجف را بردارید تمامی حوزه های علمیه شرق و غرب جهان تشیع دچار مشکل می شود. این به برکت حضرت امیر علیه السلام است. اما شش حجت جهان تشیع هم در مدینه هستند ولی مدینه یک چنین خروجی ندارد. مدیریت دقیق و فهیم داشتن، حوزه را نجات می دهد. مدیریت حوزه علمیه نجف را به سید مرتضی دادند. سید مرتضی نوه دختری ناصر کبیر است و بخشی از اموال جدش به ایشان رسیده بود. ایشان اولا اصل وقف کردن و همچنین اصل اداره حوزه های علمیه را به خیلی ها فهماند که به هیچ کدامشان عمل نشد. ایشان بخشی از اموالش را وقف کرد برای تهیه کتاب طلبه ها که آن روز تهیه آن برای آنها بسیار دشوار بود. این معنای احیای وقف است که انسان چه چیزی وقف کند. بعد ایشان آمد و حوزه علمیه تاسیس کرد. مرحوم بحرالعلوم نقل می کند که سید مرتضی در جلسات درس طلبه ها، یک طلبه ای دید که خیلی خوب می فهمد و اشکال می کند به او ماهی دوازده دینار شهریه داد، طلبه دیگری بود که او هم خوش استعداد بود به او هشت دینار ماهی شهریه می داد. کسی که دوازده دینار می گرفت شد مرحوم محمد حسن طوسی که دو کتاب از کتابهای اربعه را نوشت و کسی که هشت دینار شهریه می گرفت، قاضی عبدالجبار بود. اگر سید مرتضی اینها را مدیریت نمی کرد، ایشان به این حد نمی رسید. طلبه با استعداد در پیشگاه خدا مسئول است. البته این به این معنی نیست که کسی در حوزه نامی و نانی داشته باشد و پسوند العظمی داشته باشد مقرب تر است. ممکن است یک روحانی در یک روستایی خالصا برای خدا احکام الهی را بگوید و در قیامت جزء مقربان حساب شود. اما مدیر حوزه باید تشخیص دهد که چه کسی به درد رهبری جامعه، چه کسی به درد تفکر عقلانی و چه کسی به درد تفکر نقلی می خورد.
قاضی عبدالجبار متفکر معروف معتزلی کتاب المغنی را در بیست جلد نوشت. در جلد بیستم شبهاتی را بر علیه امامت وارد کرد. سید مرتضی جواب این اشکالات را در کتاب الشافی داده است و شاگرد ایشان آن را تلخیص کرده است به نام امالی. قاضی عبدالجبار وقتی کتاب الشافی را دید آن را به یکی از شاگردان خود داد تا آن را نقد کند. اما سید مرتضی بیکار ننشت ایشان به سلار دیلمی گفت همه این کتابها را مطالعه کن و نقد پاسخ خودت را بیاور. این مدیریت سید مرتضی است. این برای متقدمین در بحث های کلامی است.
تا کتاب است و علم است و گفتمان علمی است، شمیر نیست. چرا بخشی از سلفیه معاویه را سلف صالح می دانند. چون هم آنها می خواستند اینها جبری فکر کنند و هم تفکر جبر به سود دستگاه اموی بود. حرف مرحوم حاج آقا رضا همدانی این بود که تفکر جبر چون موافق دستگاه اموی بود اشاعره زنده ماندند و معتزله رخت بر بستند.
کتاب اسدالغابه فی شرح الصحابه می گوید که معاویه می خواست کمیِ امکانات مردم آن روز را توجیه کند گفت که خدا برای شما از دفتر غیبش این اندازه قرار داده است شما چه اعتراضی دارید؟ بزرگواری برگشت به معاویه گفت که چرا مغالطه می کنی؟ خدا هر جه بخواهد به اندازه نیاز مردم نازل می کند خدا فرمود مردم عائله من هستند. نه تنها مردم بلکه تمام مار و عقرب های عالم هم عائله من اند. خدا به اندازه کافی به این ملت داد تو بر اثر بی عرضگی نتوانستی مدیریت کنی و به خزینه خودت سپردی.
در سده های میانی نوبت به خواجه نصیر می رسد. بعد از تفکر کلامی قاضی عبدالجبار، تفکر فلسفی خواجه نصیر پیش آمد. ایشان یک کتابی نوشته است به نام اثبات واجب. دبیران کاتبی قزوینی خواجه را نشناخته بود. این رساله را نقد کرد. خواجه باز این نقد را دید و یک رساله دیگری نوشت. خواجه این بار با عنوان محقق طوسی وارد شد و رساله پنجمی نوشت. این بار دبیران این را دید و آن را به عنوان کتاب درس می دادند و یک کتابی به عنوان اعتراف نامه نوشتند که ما اعتراف داریم که شاگرد شماییم. بعد خواجه یک کتابی نوشت به عنوان محبت نامه. آن روز آن قضیه علمی با مدیریت خواجه ختم به خیر شد.
تا علما دست به قلم بودند خطر داعش گرچه بالقوه بود اما به فعلیت نمی رسید
در عصر اخیر مرحوم سید شرف الدین فعالیت داشت. تا اینها دست به قلم بودند خطر داعش گرچه بالقوه بود اما به فعلیت نمی رسید. حوزه های علمیه باید تفکر کلامی را ترویج کند. درایت مرحوم علامه را بینید که ایشان یک فقه مقارن نوشت هر جا سخن از شافعی و حنفی است می گوید شافعی این را گفته حنفی این را گفته و شیخ مفید این را گفته است. هرگز نمی گوید فلان شاگرد این را گفته امام صادق علیه السلام این را گفته. امام آنها را با شاگرد امام می سنجد.
حوزه ها موظفند تا به این توجه داشته باشند که “إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَهٌ آیَهٌ مُحْکَمَهٌ أَوْ فَرِیضَهٌ عَادِلَهٌ أَوْ سُنَّهٌ قَائِمَهٌ”. ما در حوزه گفتیم که ثَلَاثَهٌ آیَهٌ مُحْکَمَهٌ در فقه و اصول، فَرِیضَهٌ عَادِلَهٌ در فقه و اصول و سُنَّهٌ قَائِمَهٌ در فقه و اصول. این طور شد که دست حوزه خالی شد. ما باید تفسیر و علوم عقلیه و کلام داشته باشیم. براهین قوی و قواعد عقلی چه در نهج البلاغه و چه در احتجاجات امام رضا علیه السلام را باید بشناسیم.
اگر آیه محکمه جای خودش را در حوزه باز می کرد این حوزه می توانست در مسائل وحدت حرفی برای گفتن داشته باشد اما ما فقط می گوییم که وحدت خوب است همین. اما او دارد فکر می کند که شیعه مشرک است. راه برای نجات حوزه ها باز است. الان غرب از آدم کشتن خسته شده که دم از دموکراسی می زند. در همین قرن اینها بیش از ۷۰ میلیون را کشتند.
من ضمن تشکر از مراجع بزرگوارمان که این همایش را برگزار کردند و همچنین از شما فقیهان و استادان حوزه هم حق شناسی می کنم که چشم و چراغ حوزه شمایید. اگر شما این معارف عقلی را کنار قواعد ساده فقهی بگذارید می بینید که فاصله بسیاری دارند. اینها خیلی بالاتر است و خیلی کوشش می خواهد.
ائمه علیهم السلام در زمان خودشان در مورد علوم عقلی شاگردان بسیاری داشتند. این شاگرد پروری باید الان هم باشد. اینها اگر باشد حوزه ها بر اساس پیام خون شهدا باید آنچنان مهد علم باشد که این هفتاد ملیت را که در این شهر قم هستند از معارف اسلام تغذیه کند.
غفرالله لنا و لکم
/۲۵۰/۳۰/۲۰