به نظر ادیان الهی ودرراس آن اسلام ، راه اصلی وصول به آرامش، دست یازیدن به «صلح توحیدی» است .صلح توحیدی صرفا به معنای اجتناب از جنگ میان انسانها نیست و از دیدگاه انسان محوری نشأت نمی گیرد . صلح توحیدی نوعی معرفت است وبه معنای تسلیم در مقابل خداوهستی واحد است.
ردنا (ادیاننیوز): درقرن بیستم میلادی بشریت پس از پشت سرنهادن دو جنگ جهانی خانمانسوز وخستگی کامل از جنگ وستیز به این نتیجه رسید که باید در سایه صلح وآرامش زندگی کندوگرنه هستی بشروزیست اودرروی کره زمین، در خطر نابودی است.برای این منظور به تشکیل جامعه ملل وسرانجام به سازمان ملل متحد و امضاء وصدورمنشور بین المللی مبادرت ورزید. بنابراین اگر قرن بیستم میلادی را «قرن صلح» بنامیم گزاف نگفته ایم . اما با اندکی تامل این نکته را درمی یابیم که صلح در نظرنویسندگان اصل منشور ونیز تمامی کسانی که پیرامون آن از فلاسفه وحقوقدانان غربی قلم زده ومیزنند ، بوده وهم اکنون نیز میباشد این است که صلح به معنای عدم وقوع جنگ ودرگیری اعم از گرم ویا سرد است. جالب آنست که مطالعه اثار متفکرین عصر روشنگری ودرراس آنان ایمانوئل کانت حکیم آلمانی نشان میدهد که آنان برای تحقق صلح آرمانی جز تشکیل این گونه مجامع حقوقی چاره ی دیگر نمی دیدند. ولی برغم وجود وتلاش وقفه ناپذیرسازمانهای مزبور،وصدور چندین قطعنامه وموافقتنامه ، پس از گذشت نیم قرن ووقوع چندین درگیری مسلحانه جای این سئوال وجوددارد که مشکل اصلی چیست وراه حل نهائی را باید از چه نقطه ای آغاز کرد.؟
به نظر ادیان الهی ودرراس آن اسلام ، راه اصلی وصول به آرامش، دست یازیدن به «صلح توحیدی» است .صلح توحیدی صرفا به معنای اجتناب از جنگ میان انسانها نیست و از دیدگاه انسان محوری نشأت نمی گیرد . صلح توحیدی نوعی معرفت است وبه معنای تسلیم در مقابل خداوهستی واحد است.اصل وحدت هستی برای خلقت وصدور جهان از مبدأ هستی هدفی قائل است وانسان به عنوان بخشی از جهان درمقابل اهداف مبدأ هستی یعنی حق متعال تسلیم است. این گونه معرفت ، نه تنها جامعه بشری رابه به دوبخش خودی وناخودی بخش نمی کند تا همواره در ستیزبا ناخودی باشد، این معرفت حتی کل جهان را به دو بخش ذی روح وبی روح تقسیم نمی کند، تا طبیعت رابخش بی روح جهان بداند وهمواره با آن بجنگد وآنرا به تباهی وفساد بکشد.
دراین نظام معرفتی همه موجودات واجزای جهان «مُسلم» اندیعنی تسلیم حق متعالند وکلیه اجزای جهان با هم ودر کنار هم با کمال دوستی ومودت ، مشغول عبادت خداوندند. والشمس والقمر بحسبان والنجم والشجر یسجدان(الرحمن/۶-۷) . والسلام
جنگ وتشاجر درطول تاریخ بشر وجودداشته ودارد.عده ای از فلاسفه گفته اند جنگ وتشاجر لازمه ذات بشراست واجتناب ناپذیرمی باشد . هراکلیتوس وپارمیندوس چنین می اندیشیدند.
در قرن ۱۸ فیلسوف معروف آلمانی کانت رساله ای بنام صلح پایدار نوشت .گفته می شود که او این عنوان را از هتلی در هلند گرته گرفته بودکه در بالای آن هتل تابلوئی به دیوار نصب شده بود وتصویرگورستانی را نشان میداد ونوشته بود« سرزمین صلح پایدار.( The land of perpetual peace ) منظور از آن سرزمین قبرستانی بود که در نزدیکی آن هتل وجودداشت.البته کانت آنجا را ندیده بود واصولا در تمام زندگیش از آلمان بیرون نرفته بود ولی با مطالعه همه جاها را میدانست .
گفته اند کانت منظورش از عنوانی که برای کتابش گذاشته نوعی طعن وشوخی داشته است .می خواهد بگوید صلح پایدار جایش قبرستان است وفقط میان مردگان امکان برقراری دارد.البته کانت به راه حلی که رسیده است یک راه حل حقوقی است .او پیشنهادچیزی شبیه به آنچه امروز سازمان ملل نام دارد را مطرح می کند یعنی سازمانی از بیرون ناظر بر صلح جهانی باشد.اما خودمان دیدیم که این راه حل چندان موفق نبوده است. رساله کانت به زبان اصلی- که البته در زمان فعلی به زبان های مختلف ترجمه شده – حدود ۱۳۰ صفحه است . یکی از منتقدین کانت مینویسد به عدد صفحاتی که دراین رساله بکاررفته تنها در آلمان بعداز تألیف این رساله جنگ اتفاق افتاده ، چه برسد به تعداد جنگی که در سراسر جهان رخ داده است .
ولی به هرحال طرح کانت اثر خودرا به جای گذاشت. درقرن بیستم میلادی بشریت پس از پشت سرنهادن دو جنگ جهانی خانمانسوز وخستگی کامل از جنگ وستیز به این نتیجه رسید که باید در سایه صلح وآرامش زندگی کندوگرنه هستی بشروزیست اودرروی کره زمین، در خطر نابودی است. برای این منظور به تشکیل جامعه ملل وسرانجام به سازمان ملل متحد و امضاء وصدورمنشور بین المللی مبادرت ورزید. بنابراین اگر قرن معاصررا «قرن صلح» بنامیم گزاف نگفته ایم . اما با اندکی تامل این نکته را درمی یابیم که صلح در نظرنویسندگان اصل منشور ونیز تمامی کسانی که پیرامون آن از فلاسفه وحقوقدانان غربی قلم زده ومیزنند ، بوده وهم اکنون نیز میباشد این است که صلح به معنای عدم وقوع جنگ ودرگیری اعم از گرم ویا سرد است. جالب آنست که مطالعه آثار متفکرین عصر روشنگری ودرراس آنان ایمانوئل کانت حکیم آلمانی نشان میدهد که آنان برای تحقق صلح آرمانی جز تشکیل این گونه مجامع حقوقی چاره ی دیگر نمی دیدند. ولی برغم وجود وتلاش وقفه ناپذیرسازمانهای مزبور،وصدور چندین قطعنامه وموافقتنامه ، پس از گذشت نیم قرن ووقوع چندین درگیری مسلحانه جای این سئوال وجوددارد که مشکل اصلی چیست وراه حل نهائی را باید از چه نقطه ای آغاز کرد.؟
به نظر ادیان الهی ودر راس آن اسلام ، راه اصلی وصول به آرامش، دست یازیدن به «صلح توحیدی» است .صلح توحیدی صرفا به معنای اجتناب از جنگ میان انسانها نیست و از دیدگاه انسان محوری نشأت نمی گیرد . صلح توحیدی نوعی معرفت است وبه معنای تسلیم در مقابل خداوهستی واحد است.اصل وحدت هستی برای خلقت وصدور جهان از مبدأ هستی هدفی قائل است وانسان به عنوان بخشی از جهان درمقابل اهداف مبدأ هستی یعنی حق متعال تسلیم است. این گونه معرفت ، نه تنها جامعه بشری رابه به دوبخش خودی وناخودی بخش نمی کند تا همواره در ستیزبا ناخودی باشد، این معرفت حتی کل جهان را به دو بخش ذی روح وبی روح تقسیم نمی کند، تا با طبیعت رابخش بی روح جهان بداند وهمواره با آن بجنگد وآنرا به تباهی وفساد بکشد.
دراین نظام معرفتی همه موجودات واجزای جهان «مُسلم» اندیعنی تسلیم حق متعالند همه اجزای جهان با هم ودر کنار هم با کمال دوستی ومودت ، مشغول عبادت میباشند.
ابعاد گوناگون صلح توحیدی
الف- صلح با خدا
منظور از صلح با خدا «ایمان» به خدااست . تعلیمات توحیدی قرآن مجید بر دو اصل استوار است ؛ ایمان وعمل صالح . این دو اصل از یکدیگر تفکیک پذیر نیست ، واصل دوم بدون اصل نخستین بی ارزش است، ولی اصل نخستین نقش علت دارد واصل دوم معلول اصل اول است وهرچند میتواند تقویت کننده اصل نخستین شود ، ولی معلول است وعلت آن نیست .ایمان به معنای اعتقاد ذهنی به مثلا یکتائی خدا ونبوت پیامبر نیست. ایمان به معنای سپردن دل به خدا وتسلیم درمقابل اوست.به تعبیر دیگر ایمان به خدا پناه گرفتن در فضای الهی است. خدائی که سلام ومنبع ومبدأآرامش است. هُوَ اللَّهُ الَّذی لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ (حشر/۲۳)او خدایی است که معبودی جز او نیست، حاکم و مالک اصلی اوست، از هر عیب منزّه است، به کسی ستم نمیکند، آرمش وپناه دهنده است، مراقب همه چیز است، قدرتمندی شکستناپذیر که با اراده نافذ خود هر امری را اصلاح میکند، و شایسته عظمت است؛ خداوند منزّه است از آنچه شریک برای او قرار میدهند! (۲۳)
ایمان یعنی درآغوش خدا به طورمدام آرام گرفتن .خدائی که یاد او موجب ارامش دل است .
الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ تَطْمَئنِ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئنِ الْقُلُوبُ(رعد/۲۸)
همان کسانی که ایمان آوردهاند و دلهای ایشان با یاد خداوند آرام میگیرد؛ آگاه باشید! با یاد خداوند دلها آرام مییابد.
اصل ایمان در تمام ادیان ابراهیمی که ادیان توحیدی است نقش بسیار مهمی دارد .
مارتین لوتر ، کسی که حدود پانصد سال قبل مذهب پروتانتیزم را در مسیحیت بنیان نهاد ، یکی از اصول ۹۹ گانه اش که همان روز اول بردرکلیسای شهر گوتنبرگ آلمان نصب کرد همین اصل ایمان است. اودر آثارش می نویسد که من همواره در باورهای مسیحی خود مطالعه می کردم وانهارا باز خوانی وباز بینی می نمودم .به خصوص آنکه در کتاب مقدس بسیار دقت وژرف اندیشی داشتم. روزی در حال مطالعه عهد جدید ناگهان یک آیه مراتکان داد.دیدم گویی این آیه با من صحبت می کند.
ب-صلح با خود
در تعلیمات اسلامی اولین گام برای رسیدن به صلح توحیدی ، تلاش برای ایجاد صلح در درون خود است. یعنی خود عِلوی او بر خود سفلی پیروز شود وآنرا تسلیم خود نماید. خود سفلی که عبارت از مجموعه خواستهای نفسانی است اگر غالب شود وبه تعبیر قرآن مجید هوای او به جای خدای بشر بنشیند وبجای آنکه آدمی تسلیم حق متعال وخالق جهان شود ، تسلیم او شود ، دیگر هیچ ارزش انسانی ندارد ، موجودی بسیار خطرناک خواهد شد.قرآن می فرماید:
أَ رَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکیلاً (۴۳فرقان/)
آیا دیدی کسی را که هوای نفسش را معبود خود برگزیده است؟! آیا تو میتوانی او را هدایت کنی ؟! (فرقان/۴۳)
این چنین موجودی که دردرون خویش کارزار داشته ومغلوب شده وتسلیم حق نشده تابه سلام وآرامش برسد ، از حیوانات نیزپایین تر وبرای جهان خلقت خطرناکتر خواهد بود . این موجود به قوانین الهی حاکم برجهان اعتنا نمی کند زمین را بفساد میکشد . حیوانات وحشی چنین نیستند زیرا آنان به حکم طبیعت خویش مطیع قوانین زیست محیطی هستند وهرگز تخطی نمی کنند.قرآن مجید می فرماید:
وَ لَکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلیَ الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَوَئهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ(اعراف/۱۷۶)
و او به پستی گرایید، و از هوای نفس پیروی کرد! مثل او همچون سگ (هار) است
ج-صلح با دیگر انسانها
نظام معرفتی صلح توحیدی نظامی است مبتنی بر قبول توحید ، مفهومی که حقیقت آن در سطوح مختلف برزندگی انسان تاثیر میگذارد . برداشت صحیح از توحید تنها منبع علم فقه وکلام وامثال آن نمی باشد .به یقین مسیر اندیشه جدیدی را پیش روی بشر میگذارد وجهان بینی خاصی را برای انسان فراهم میسازد که با تمام مکتبهای ایده آلیستی وتربیتی متفاوت است . دراین نظام تفکر توحیدی واسطه مستقیم هرشخص با حق متعال وهماهنگ کننده انسان با جریان هستی است.به دیگر سخن توحید بیانگر وحدت انسان وجهان است. اصل توحیدانسان را نه تنهانوعی واحدکه اعضای خانواده واحد میداند.اثر صلح توحیدی آنست که بر روابط میان انسانها صلح میان یک خانواده ، صلحی همراه با مهربانی برادرانه، پدرانه ومادرانه حاکم می سازد.به آیه زیر توجه کنید:
یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ (/الحجرات۱۳)
ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروهها و قبیلهها کردیم تا یکدیگر را باز شناسید، بیگمان گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است.
همانطور که ملاحظه می کنید دراین ایه سه نکته مهم وجوددارد:
۱-مخاطب این آیه عموم انسانها هستند ونه فقط جامعه مومنین ویا مسلمین.
۲-این آیه همه انسانها را عضو یک خانواده واحد بشری دانسته وپدر ومادر همه آنان را یک مرد وزن برشمرده است .
وحدت خانواده بشری در مقدمه اعلامیه جهانی حقوق بشر گوئی زیر بنای کلیه اصول قرارداده شده است . به شرح زیر:
۳-تعارف یعنی شناسائی حقوق اعضای خانواده واحد بشری هدف خلقت انسانها است.
۴-درآیه فوق یکی از اصول صلح توحیدی را شناسائی واحترام به تنوع فرهنگی محسوب داشته است. یعنی وحدت خانواده بشری بیانگر یکپارچگی وبرابری همه انسانها ست نه یک لباسی ویکپارچگی ظاهری ویک زبانی. تنوع فرهنگی ولی برخورداری از حقوق برابر.
۵- آیه شریفه باارزش ترین فرد انسانی نزد خداوند را با تقوا ترین آنها دانسته ونا گفته پیداست تقوا در این آیه شریفه تقوای درون دینی نیست .مراد از تقوا دراین آیه رعایت همان اصل مطرح شده در صدر آیه یعنی احترام به اعضای خانواده بشری وتعارف وشناسائی حقوق دیگران ونادیده گرفتن خودبرتربینی قومی ، نژادی وحتی فکری است .
تمایز ایمان وکفر نزد حداوند محاسبه میشود و در حقوق شهروندی واین جهانی تاثیری ندارد. هیچ گروهی نباید خودرا فرزندخدا ویانماینده خاص خدا بداندودیگران را به دیده حقارت بنگردواورا به اطاعت خویش وادارد.
جالب آنست که قرآن مجید قیاس بین پیامبران را هم امری بیهوده ونادرست دانسته ، زیرا همه آنان پیامبران الهی وپیروان آنان کلا یک جامعه بشری واحدرا تشکیل میدهند.
وَ لِکُلِّ أُمَّهٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ (۴۷یونس/)
برای هر امّتی، رسولی است؛ هنگامی که رسولشان به سوی آنان بیاید، بعدالت در میان آنها داوری میشود؛ و ستمی به آنها نخواهد شد! (۴۷)
در قرآن مجید به صراحت عناوینی از قبیل فرزندان خدا ، دوستان خدا واولیاء خدا برای خویش دانستن وازین رهگذر خودرا برتر ازادیگران دیدن را نفی نموده ومخالف توحید دانسته است.
وَ قالَتِ الْیَهُودُ وَ النَّصاری نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُکُمْ بِذُنُوبِکُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ إِلَیْهِ الْمَصیرُ (مائده/۱۸)
یعنی : یهود ونصاری خودرا فرزندان ودوستان خدا وازاین رهگذر خودرا معاف از هرگونه بازخواست دانستند ، این اشتباهی بزرگ است.آنان بشروهمانند سایرین هستند .عفو وعذاب بدست خداوند است وآسمان وزمین دراختیار اوست وهیچکس دراین امر امتیازی ندارد.
قُلْ یا أَیُّهَا الَّذینَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ (۶الجمعه/)
بگو: ای یهودیان! اگر میپندارید که از میان مردم، تنها شما دوستان خداوندید اگر راست میگویید پس باید متمایل به مردن باشید.{در حالی که همیشه از مرگ نگرانید}
مقتضای توحید سلب هرگونه پرستش است وپرستشِ وابستگی های خود وخودی از زشت ترین چهره های شرک محسوب است.
به دیگر سخن درنظام معرفتی صلح توحیدی تفاوت میان فرهنگها، اشخاص ، جوامع وادیان همه در مقابل عظمت خداوند محوشده ورنگ می بازد .
جالب توجه اینکه درقرآن مجید دین حق را «اسلام» عنوان داده است. این عنوان از نام یک پیامبر ویا یک قوم گرفته نشده تا موجب جدائی گردد. عنوانی است که از سلم یعنی امنیت وصلح مشتق است ودر سایه تسلیم در مقابل حقیقت تحقق می یابد.این عنوان میتواند تمام ادیان توحیدی را شامل گردد.
درآیه زیر به صراحت آرامش وامنیت را درسایه صلح توحیدی یعنی توجه به مبدأ هستی دانسته است:
بَلی مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (۱۱۲بقره/)
آری، کسی که روی خود را تسلیم خدا کند و نیکوکار باشد، پاداش او نزد پروردگارش ثابت است؛ نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین میشوند. (بنا بر این، بهشت خدا در انحصار هیچ گروهی نیست.) (۱۱۲بقره/)
دورشدن هرگونه ترس، واهمه ،نگرانی وافسردگی از جامعه بشری مدیون روی آوری به توحیدیعنی تسلیم به حقیقت است.
نزاع ها ، خونریزی ها ، حنگهای بین اقوام ، ملل که معلول هواهای نفسانی وکج اندیشی ها وخودخواهی ها انجام می گیرد به خاطر دورشدن از صلح توحیدی است.
مردان بزرگ تاریخ مردان صلح بوده اند نه مردان جنگ وخونریزی . قرآن مجید پیروزی را عنوان صلح قرار داده وفرموده است : انا فتحنا لک فتحا مبینا ( سوره فتح/۱) بیگمان ما به تو پیروزی آشکاری دادیم.پیروزی آشکار اقدام رسول الله (ص) برصلح حدیبیه می باشد . پیامبر اکرم (ص) به رغم اعتراض افراد زیادی از نزدیکان وهمراهان خودش مبادرت به انعقاد قرارداد با مشرکین کرد وبه موجب آن متعهد شد که به مدینه بازگرددواز ورود به مکه برای زیارت بیت الله منصرف شود.همین قرارداد بود که مقدمات فتح مکه را بدون خونریزی برای مسلمانان مهیاساخت.
انصافا باید تصدیق کرد که در بسیاری مواقع شجاعت درصلح به مراتب بالاتر ووالاتر از شجاعت در میدان نبرد است. لذا میتوان حضرت امام حسن مجتبی را باید از شجاعترین امامان شیعه (ع) دانست . آن بزرگوار درشرائطی تصمیم به صلح گرفت که بخشی از سپاهیان وی و مردم عراق از تصمیم آن حضرت برای صلح ناخشنود بودند و گروهی به شیوه خوارج، امام را به دلیل پذیرش صلح گناهکار دانستند. مخالفت با صلح تنها از سوی خوارج ابراز نشد بلکه برخی از شیعیان بزرگ امام نیز ناخشنودی خود را از پذیرش صلح ابراز کردند. از جمله این افراد میتوان به حجر بن عدی، عدی بن حاتم، مسیب بن نجبه، مالک بن ضمره، سفیان بن ابی لیلی، بشیر همدانی، سلیمان بن صرد، ابو سعید عقیصا و قیس بن سعد از یاران امام حسن(ع)، اشاره کرد .
اما پرهیز از خونریزی و حفظ جان مسلمانان از عمده اهداف امام حسن(ع) بود. به همین دلیل نیز هنگامی که معاویه او را برای جنگ با خوارج دعوت کرد امام فرمود:اگر میخواستم با کسی از اهل قبله جنگ کنم، اول با تو نبرد میکردم؛ ولی من از تو دست برداشتم و برای صلاح امت اسلام و حفظ خون مسلمانان با تو کنار آمدم»
به نظر برخی از نویسندگان جامعه اسلامی در شرایطی قرار داشت که ممکن بود جنگ با معاویه، اصل دین را از بین ببرد. به دلیل اختلافات داخلی خطر شکست در برابر لشکر روم بیشتر شده بود. از سوی دیگر خستگی مردم از اختلافات درونی و جنگهای پی در پی ممکن بود به پایبندی آنان به اسلام لطمه بزند. به هرحال رعایت منافع ومصالح ملی وتصمیم گرفتن حتی اگرهم با مخالفت افکار عمومی مواجه و موجب انزوا گردد ، نشانه ای بزرگ است که فقط می توان در سیمای شجاعان تاریخ مشاهده کرد.
د- صلح با جهان پیرامون
توحیدنه تنهابر یکتائی خدواند تاکید دارد ،وحدت جامعه بشری ودرنهایت بریکپارچگی تمامی هستی راآموزش میدهد . باصطلاح حکمت متعالی آموزه اصلی در معرفت توحیدی ، کثرت در وحدت ووحدت در کثرت است . یعنی مجوعه ای ازتنوعات وجزئیات کثیر ودر عین حال وجودی واحد که همه نمود هستی مبدأ خودهستند.قرآن میفرماید:
وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلیمٌ (۱۱۵بقره/)
مشرق و مغرب، از آن خداست! و به هر سو رو کنید، خدا آنجاست! خداوند بینیاز و داناست! (۱۱۵)
ودر آیه دیگر می فرماید:
سَنُریهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فی أَنْفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ وَ لَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهیدٌ (۵۳فصلت/)
ما نشانههای خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها(انسانها) نشان میدهیم تا برای آنان آشکار گردد که او حق است؛ آیا کافی نیست که پروردگارت بر همه چیز شاهد و گواه است؟! (۵۳)
اصل توحید فراهم کننده شناخت مخلوق از خالق خویش است تا از رهگذر این شناخت به حقیقت هستی دست یابد وبا پشتوانه این بینش تعالی یابد وصلح وآرامش دنیای اورا فراگیرد.در این معرفت سرنوشت انسان جدا از طبیعت نیست وسرنوشت طبیعت جدا از انسان نخواهد بود.
انسان توحیدی بجای آسیب زدن به طبیعت پیرامون، آنرا کتاب مطالعه ووسیله ترقی معنوی می داند.
الَّذینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ (۱۹۱)
همانها که خدا را در حال ایستاده و نشسته، و آن گاه که بر پهلو خوابیدهاند، یاد میکنند؛ و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند؛ (و میگویند:) بار الها! اینها را بیهوده نیافریدهای! منزهی تو! ما را از عذاب آتش، نگاه دار! (۱۹۱)
قرآن مجید یکی ازآثار تربیت دینی را چنین بیان میکند:
وعباد الرحمن الذین یمشون علی الارض هونا (فرقان/ ۶۳ )
بندگان خالص خداوند برروی زمین با نرمی وتواضع راه میروند.منظور از راه رفتن همزیستی با زمین است.به دیگر سخن قرآن مجید انسانهارا به دوقسم تقسیم میکند برخی همزیستی با زمین ندارند ، برای طبیعت حقوقی قائل نیستند ، گوئی همه حقوق را برای خودشان میشناسند ، برطبیعت تجاوز میکنند وگروهی دیگر خودرا جزئی از طبیعت میدانند وبرای همه اجزای طبیعت حقوق قائلند . این دسته چنین تربیتی را از بندگی خدا دریافت کرده اند .
مفهوم بندگی خدا با بندگی انسانها دارای مفهوم مشترک نمی باشد .مفهوم بندگی بندگان خدا مالکیت اعتباری واطاعت است. صاحب برده به انگیزه بهره کشی امر ونهی میکند وهیچ انگیزه دیگری ندارد. درحالیکه بندگی خداوند نوعی معرفت است ، یعنی بندگی بیشتر، معرفت بالاتر.معرفت بیشتر رقاء نفسانی بیشتر . ودرحقیقت به تعبیر حکمت متعالیه بندگی خداوند مرحله ایست از قرار گرفتن درسیر الی الله .انا لله وانا الیه راجعون . یعنی عبادت موجب فنای فی الله است که کل من علیها فان ویبقی وجه ربک ذوالجلال والاکرام وبقول حافظ شیراز:
خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد / که بندگان کمند تو رستگارانند
* مصطفی محقق داماد؛ رئیس مطالعات اسلامی فرهنگستان علوم و بخش حقوق اسلامی دانشگاه شهید بهشتی