بودا مصیبت انسانی را اینگونه توصیف میکند: گرفتار شدن در چرخ رنج، زندگی کردن در تعقیب دائمی آنچه میخواهیم، و شورش علیه چیزی که ما را پس زده است.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، وقتی به درد و رنج فکر میکنیم، معمولاً آنان را یکسان میدانیم؛ بر این اساس، وقتی درد هست، رنج هم هست. و ما فقط در صورتی میتوانیم از رنج رهایی پیدا کنیم که درد را از بین ببریم. اما آیا این نگاه درست است؟ خوب، بنا به فلسفه بودیستی، حتی اگر این دو تجربه به هم مرتبط هستند، درد و رنج دو چیز اساساً متفاوت هستند. عبارتی بودایی هست که به یک حقیقت اساسی از وجود اشاره میکند: «درد اجتنابناپذیر است، اما رنج اختیاری است.» دارایی، موقعیت اجتماعی ما اما با وجود سختیهایی که با آن مواجه میشویم، میزان رنجی که ما ایجاد میکنیم همچنان برای هر فرد متفاوت است. بزرگترین بدبختی بهسختی بر برخی افراد تأثیر میگذارد، در حالی که کوچکترین ناراحتی افراد دیگر را به حالت عذاب عمیق میکشاند. بنابراین، آیا ممکن است بگوییم که رنج چیزی است که میتوانیم مدیریت کنیم و همیشه نباید از درد ناشی شود؟
اولین حقیقت اصیل بودیسم به ما میگوید که رنج بخشی از زندگی در جهان است و به اشکال مختلف مانند غم و اندوه، ترس از دست دادن و سوگواری ظاهر میشود. اکثر مردم (اگر نه همه) این اشکال رنج را در مقطعی از زندگی خود تجربه می کنند. خبر خوب این است که بودا راهی برای خروج ارائه میدهد، زیرا بودا آموزههای خود را برای پایان دادن به رنج طراحی کرد. بخشی از این فرآیند درک این موضوع است که مصیبت توسط نیروهای خارجی اجتنابناپذیر است، اما ما میتوانیم رنج بیشتر را به حداقل برسانیم. این مقاله به دیدگاه بودایی در مورد درد و رنج میپردازد و اینکه چگونه می توانیم کمتر رنج ببریم، حتی اگر ناملایمات و بدبختیها بخشی از زندگی هستند.
ما به عنوان انسان نمیتوانیم از طبیعت ناپایدار زندگی فرار کنیم. محیط ما همیشه تغییر میکند. گاهی زندگی برای ما ثروت به ارمغان میآورد و زمانی دیگر زندگی هر چه داریم را از ما میگیرد. بر اساس آیین بودا، اگر فکر کنیم که میتوانیم از حرکات نامنظم و غیرقابل پیشبینی جهان فرار کنیم، دید روشنی از واقعیت نداریم. بنابراین، شفافیت جایی است که راه خروج از رنج آغاز میشود، یعنی مشاهده چگونگی اوضاع، از جمله حقیقت در مورد شرایط انسانی، که احتمالاً بسیار بدتر از آن چیزی است که اکثر مردم فکر میکنند. آیا اینطور نیست که ما با انباشت ثروت، تأکید بیش از حد بر محافظت از خود و تلاشهای مداوم برای حفظ چیزی که واقعاً نمیتوانیم کنترل کنیم، به توهم حفظ خود چنگ میزنیم؟
به عنوان یک فرهنگ وسواس به ایمنی و جلوگیری از سختی، ممکن است یک حقیقت اساسی را که بودا به ما ارائه میدهد انکار کنیم: هر کاری که انجام دهیم، نمیتوانیم از فروپاشی همه چیز فرار کنیم. این بدان معناست که علیرغم تلاشهای ما برای محافظت از خود و فرار از چیزهایی مانند پیری، مرگ، فاجعه، و از دست دادن، این عناصر وجودی را متحمل خواهیم شد.
بودیسم به این تغییرات اجتنابناپذیر در زندگی اشاره میکند: لذت و درد، سود و زیان، ستایش و سرزنش، شهرت و بدنامی. بیشتر مردم زندگی خود را به دنبال لذت، کسب، تمجید و شهرت میگذرانند اما از روی دیگر سکه اجتناب میکنند. اما انجام این کار ما را به بازیچه محیط خود تبدیل میکند تا اینکه بر سلامت روانی خود مسلط شویم. از این رو، برای اکثر مردم، آرامش درونی آنها به هوا و هوس کیهان بستگی دارد.
بودا مصیبت انسانی را اینگونه توصیف میکند: گرفتار شدن در چرخ رنج، زندگی کردن در تعقیب دائمی آنچه میخواهیم، و شورش علیه چیزی که ما را پس زده است. این مکانیسم منجر به ناامیدی میشود، زیرا ما همیشه از دست دادن آنچه داریم و مواجهه با چیزهایی که از آن اجتناب میکنیم میترسیم. اما اگر به واقعیت زندگی دقیقتر نگاه کنیم، اگر بگذاریم خوشبختیمان به شرایط بیرونی بستگی داشته باشد، هرگز چیزی را که به دنبالش هستیم، نمییابیم، زیرا هر نعمتی با نفرین همراه است. در هر لذتی ریشه درد نهفته است که همان لذت رفتن و ناتوانی در بازپس گیری آن است. با سود همیشه احتمال از دست دادن وجود دارد. تمجید میتواند به سرزنش تبدیل شود و با شهرت خطر افترا نیز به همراه دارد. بنابراین، هر چه بیشتر به شرایط بیرونی مطلوب دلبستگی کنیم، بیشتر مستعد مخالفتهای نامطلوب آنها میشویم.
مسئله این است: همه این تغییرات شرایط اساساً در کنترل ما نیست. هرچه سر راهمان میآید، سر راهمان میآید. ممکن است در ترافیک مجروح شویم یا در یک کوچه تاریک توسط دزد چاقو بخوریم. و حتی اگر به طور کامل از مکانها دوری کنیم، میتوانیم طعمه بیماری شویم و به دلیل مواردی مانند بلایای طبیعی و جنگ، زیست و آرامش خود را از دست بدهیم. اگر فکر کنیم میتوانیم از درد دوری کنیم، خود را گول میزنیم. علاوه بر این، تلاش برای اجتناب از درد به خودی خود دردناک است. از آنجایی که ممکن است ناراحتی را به حداقل برسانیم، همچنان از ترس مواجهه با آن رنج میبریم.
بودیسم وجود رنج را تصدیق میکند، اما در عین حال راهی برای فرار از آن ارائه میدهد. پادزهر رنج با پیروی از مسیری به دست میآید که جادهای به سوی آزادی از رنج در نظر گرفته میشود: آگاهی و نچسبیدن به توهم از جمله ابزارها برای جلوگیری از رنج در میانه دنیای امروز است، راهحلی که بودیسم و فلسفه آن به بشر ارائه میدهد.
الان این رسماً تبلیغ بودیسم محسوب نمیشه؟