خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)
آخرین اخبار ادیان ایران و جهان، خبرهای دینی ارامنه زرتشتیان کلیمیان شیعه اقلیت‌های دینی و مذهبی و فرقه‌ها جریان‌‌های دینی

بررسی حکم موسیقی بدون مبانی عقلی و قرآنی امکان‌پذیر نیست

درس‌گفتار آیت الله سروش محلاتی درباره فقه موسیقی - جلسه اول:

ردنا – ما معتقدیم مسأله آلات موسیقی را جدای از مبانی‌ای که در قرآن هست و جدای از احکام عقلی نمی‌توان بررسی کرد و با بررسی این موارد باید به سراغ روایات رفت. توجه به این نکته حتی می‌تواند فهم ما از روایات را نیز تحت تاثیر قرار دهد.

آیت الله سروش محلاتی از اساتید دروس خارج حوزه علمیه قم گفت: ما معتقدیم مساله آلات موسیقی را جدای از مبانی‌ای که در قرآن هست و جدای از احکام عقلی نمی‌توان بررسی کرد و با بررسی این موارد باید به سراغ روایات رفت. توجه به این نکته حتی می‌تواند فهم ما از روایات را نیز تحت تاثیر قرار دهد.

به گزارش ردنا (ادیان نیوز)؛ این استاد حوزه علمیه در اولین جلسه از سلسله درس‌گفتارهای خود با موضوع «بررسی فقهیِ موسیقی، آلات لهو  و آلات مشترکه» به تشریح مبانی عقی و قرآنی این بحث پرداخت و گفت: بحث دلالت روایات، در طول بحث آیات است و تا وقتی که دلالت آیات در این موضوع مشخص نشود، نوبت به روایات نمی‌رسد.

متن و صوت کامل درس‌گفتار آیت الله سروش محلاتی درباره فقه موسیقی پیش روی شماست:

غناء در موضوع آوازخوانی و مربوط به صدای خود انسان است، با تعریفی که در مورد غناء گفته می شود: «مدّ الصوت» و صدا را کشیدن و گاهی گفته می شود «ترجیع الصوت» یعنی فراز و فرود صوت. همه این تعاریف به خوانندگی بر می گردد. بحث دیگری درباره ملاهی و ابزار و ادوات موسیقی است. طبل و سنج و نی و تار همه جزء این ابزار است. اما گاهی افراد بحث موسیقی و غناء را به جای هم به کار می برند، حال آنکه این دو با هم متفاوت است. البته در بسیاری از موارد ابزار موسیقی و خوانندگی با هم استفاده می شود.

بحث آلات لهو در کتب فقهی ما ریشه‌دار بوده و روایاتی نیز در این زمینه به ما رسیده است. این بحث یک بحث خطرناک است یعنی عده ای از فقهای ما معتقدند که این بحث از قلمرو اجتهاد خارج است. به نظر این افراد اجتهاد در امور غیرقطعی صورت می گیرد اما در احکام قطعی و مسلّم جایی برای اجتهاد وجود ندارد. به عنوان مثال، وجوب نماز یک امر قطعی و مسلم است و جای اجتهاد نیست، حرمت شرب خمر امری مسلّم است و دیگر نمی توان درباره آن اجتهاد کرد. لذا اگر کسی به حریم این امور وارد شده و درباره آنها تردید داشته باشد، با خطر کفر روبرو می شود؛ چرا که در مسلّمات شریعت نمی‌توان بحثی را ارائه کرد.

ادعای اجماع منقول و محصّل بر حرمت

در بسیاری از مسائل فقهی نیز علمای ما ادعای اجماع دارند اما ممکن است که فردی در مساله‌ای که مجمعٌ علیه است وارد شده و نظری دیگر را ارائه کرده و در اعتبار اجماع مناقشه کند. در مسأله حرمت ملاهی ادعای اجماع منقول و محصّل مطرح شده است و فقهایی مانند صاحب جواهر این ادعا را مطرح کرده‌اند. تا این مقدار، اجماع می تواند قابل قبول باشد، چه این اجماع را دلیل مستقل بدانیم و چه آن را مستند به ادله دیگر بدانیم. کسانی که ادعای اجماع دارند معتقدند که حرمت لهو، یک حکم متفقٌ علیه نزد جمیع فقهاء بوده و مخالف و منکری در این مسأله وجود ندارد.

حرمت موسیقی و ادعای ضرورت دینی

ولی بالاتر از اجماع در این موضوع مطرح شده است. چون اگر کسی خلاف اجماع نظر بدهد، نهایت مرتکب یک خطای فقهی شده و نقد فقهی متوجه او می گردد؛ اما در اینجا برخی از فقهاء ادعای «ضرورت فقه» را مطرح کرده‌اند. برخی نیز «ضرورت مذهب» را مطرح کرده و گفته اند این حرمت در مذهب امامیه ضروری است و بالاتر از مذهب، «ضرورت دین» است مانند وجوب نماز که ضرورت دین بوده و برای هر فرد مسلمانی این امر ضروری است و اسلام با این امر ضروری حتی نزد غیرمسلمانان شناخته می شود.

مرحوم آیت الله خوئی درباره ملاهی و ابزارهای نوازندگی قائل به حرمت از نوع ضروری دین شده و وقتی که امر ضروری دین شد، منکر آن، منکر امر ضروری بوده و منکر امر ضروری، از دین خارج شده است. تعبیر ایشان در مصباح الفقاهه این است که: «حرمت هذا القسم من ضروریات الدین بحیث أن منکرها خارج عن زمره المسلمین». اینگونه اضهار نظرها کار علمی را دشوار کرده و کسی که وارد این بحث می‌شود باید مواظب باشد؛ چرا که با کمترین تردید، در معرض اتهام کفر قرار می گیرد.

انکار ضروری مستلزم کفر نیست

اما اگر این موضوع را ضروری نیز بدانیم، با حاشیه‌ای روبرو هستیم که این حاشیه نوعاً توسط فقهاء در امور ضروری مطرح شده است و امام خمینی(ره) یکی از این فقهاء است. آنها معتقدند انکار ضروری مستلزم کفر نیست مگر آنکه مستلزم انکار نبوت و رسالت و یا انکار توحید باشد. لذا اگر کسی در ادله بحث اجتهادی داشته باشد و این بحث به تردید و انکار در حکم حرمت بینجامد و این انکار بدین معنا باشد که چنین حکمی در اسلام وجود نداشته و پیامبر چنین مطلبی را بیان نکرده، منجر به کفر نمی شود. حتی با قبول پذیرش حرمت ملاهی، بین حرمت و شهرت و اجماع و ضرورت فقه و ضرورت مذهب و ضرورت دین فاصله زیادی است که در مسأله فعلی نمی‌توان آن را به سرعت طی کرد.

در هر صورت مسأله حرمت ملاهی را فقهای ما به عنوان یک مسأله سنگین مطرح کرده‌اند. مطرح شدن ضروری بودن حکم حرمت، از همان ابتدا ثقل و سنگینی خاصی را برای محقق و پژوهشگر ایجاد می‌کند و در هر صورت در مقام بحث علمی باید جرأت دنبال کردن مباحث به صورت دقیق وجود داشته باشد.

آغاز بحث از روایات

نوعا علماء و فقهاء در موضوع ملاهی، بحث را از روایات آغاز کرده و بر این باورند که بحث ملاهی و استفاده از ادوات موسیقی بحثی است که جنبه عقلی و قرآنی ندارد و دلیل حرمت آن منحصر در روایات است. آنها در بحث‌های خود از همان ابتدا به بحث از روایات پرداخته و حدود بیست روایتی را که در این موضوع وارد شده مورد بررسی قرار می‌دهند.

در درس نامه غنا و موسیقی که مباحث فقهی رهبری انقلاب در آن بیان شده، در صفحه ۳۴۳ آمده است که در قرآن آیه‌ای یافت نشده که از آن بشود برای حکم آلات موسیقی استدلال کرد. پس استدلال به کتاب در اینجا مورد بحث نیست.

ایشان در ادامه می‌گویند برخی نیز به عقل استدلال کرده و می‌خواهند ثابت کنند که اینها محرّم است و در باب غناء نیز این را می‌گویند و این هم انصافا حرف گفتنی نیست و هیچ عقلی دلالت بر این معنا نمی‌کند و خیلی از عقلای عالم هستند که حتی موسیقی را لازم می‌دانند.

قرآن مقدم بر روایات

ما این شیوه را نمی‌پذیریم؛ چرا که در مورد موضوعات دوگونه دلالت قرآن قابل طرح است:

یکی اینکه آیا روایاتی وجود دارد که برای بیان حکم به آیات قرآن استناد کرده باشد یا خیر. بررسی‌ها نشان می‌دهد در مساله غناء که همان آوازخواندن است، به برخی از آیات در روایات استناد شده و بحث حرمت آن مطرح گردیده است. روایاتی نیز وجود دارد که در آن به آیات قرآن درباره ملاهی استناد شده است.

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی -با صرف نظر از اینکه این مجموعه یک تفسیر و یا مجموعه‌ای از چند تفسیر است-ذیل برخی از آیات، بحث ملاهی مطرح شده است؛ از جمله این آیات، آیه سوم سوره مومنون است که می‌فرماید: «وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»؛ در تفسیر علی بن ابراهیم در ذیل این آیه آمده است: «یعنی الغناء و الملاهی»؛ در اینجا ملاهی از مصادیق لغو بیان شده است. همین روایت را مرحوم طبرسی در مجمع البیان و در ذیل این آیه مطرح کرده است.

آیه دیگر، آیه ششم سوره لقمان است که می‌فرماید: «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ». در تفسیر قمی آمده است: «الغناء و شرب الخمر و جمیع الملاهی».

آیه دیگر، آیه یازدهم سوره جمعه است که می‌فرماید: «وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَهً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَیْهَا وَتَرَکُوکَ قَائِمًا قُلْ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَهِ وَاللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقِینَ». در این آیه نیز دوبار کلمه لهو به کار رفته و در توضیح آن در روایتی که علی بن ابراهیم نقل می‌کند آمده وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله در حال نماز بودند، عده‌ای ایشان را تنها گذاشته و به سراغ تجارت و لهو و گروه‌هایی که دنبال نوازندگی بودند رفتند: «یضربون بالدفوف و الملاهی». یعنی سخن از دف و استفاده از این آلات است.

می توان درباره دلالت یا عدم دلالت این ادله بر حرمت بحث کرد اما به هرحال مهم این است که استفاده از آلات لهو و موسیقی به عنوان یکی از مصادیق، در ذیل آیات بیان شده است؛ لذا نمی توان بحث از این آیات را نادیده گرفت. بحث دلالت روایات، در طول بحث آیات است و تا وقتی که دلالت آیات در این موضوع مشخص نشود، نوبت به روایات نمی‌رسد.

آیاتی که می‌تواند اشاره به ملاهی باشد

مورد دوم اینکه در قرآن کریم مطلبی که مستقیم به آلات موسیقی پرداخته باشد وجود ندارد اما عناوینی هست که ممکن است قابل انطباق بر استفاده از آلات موسیقی باشد و این آلات، به عنوان آلات لهو شناخته می‌شود. اگر در قرآن آیه و یا آیاتی باشد که حکم لهو را بیان کند، قهرا می‌توان حکم آلات لهو را نیز از قرآن استخراج کرد و دیگر نیازی نیست که الزاما در روایات استنادی وجود داشته باشد.

ممکن است گفته شود، برخی از آلات موسیقی کاربرد دوگانه دارند؛ ولی این بحث، بحث دیگری است. پرسش این است که تا زمانی که آلتی، آلت لهو است، آیا می‌توان حکم آن را از قرآن استخراج کرد یا خیر؟ روایتی که احکامی را بیان کرده‌اند از عنوان‌های آلات اللهو و ملاهی استفاده کرده‌اند، پس اگر در قرآن درباره حکم لهو آیه‌ای وجود دارد، می تواند از آن استفاده کرد.

حکم عقل

درباره حکم عقل نیز برخی گفته‌اند عقل در این زمینه حکمی ندارد و نمی‌توان از آن استفاده کرد اما برخی از بزرگان در کتابهای خود حرمت لغو و لهو را مستند به عقل کرده‌اند. صاحب ریاض لعب را عقلا امری قبیح می‌داند و می‌خواهد از قبح، نهی شرعی را اثبات کند. منع گاهی عقلی و گاهی نقلی است. علماء برای منع عقلی از تعبیر «قبح» استفاده می‌کنند و برای منعی که منتسب به شارع باشد، از «حرمت» استفاده می‌کنند.  صاحب ریاض در این موضوع می‌گوید: «فاذا ثبت القبح، ثبت النهی». چون عقل استفاده و بازی با این ابزارها را قبیح می‌داند، می‌توانیم به نهی شرعی نیز برسیم. هم اکنون بحث از قابل قبول بودن یا قبول نبودن این استدلال مطرح نیست بلکه نظر به آن است که برخی از فقهاء پایه این بحث را بر اساس عقل قرار داده‌اند. وقتی که استناد به عقل شد، قلمرو قبح به شدت مضیق خواهد بود چون عقل به صورت کلی حکم به قبح این ابزار نمی‌کند حتی مواردی را نیز تجویز و به آن تشویق می‌کند. اگر از حکم عقل استفاده شد، تنها موارد خاصی برای حکم به قبح باقی می‌ماند. باید پرسید که این موارد چه مواردی است؟ در اینجا عقل روی عنوان موسیقی یا عنوان آلات موسیقی یا عنوان یک ابزار خاص مانند تار حکمی ندارد ولی اگر این آلات، آلات لهو شناخته شد، می‌توان از عقل پرسید که آیا استفاده از آلت لهو و خود لهو از نظر عقل جایز هست یا نیست. در اینجا با یک مساله مهم و مشکل روبرو می‌شویم و آن حکم لهو از نظر عقل است. اگر عقل لهو را تقبیح کند، به کاربردن آلات آن را نیز قبیح می‌داند و اگر حکمی به تقبیح لهو نداشته باشد، استفاده از آلات آن را نیز قبیح نمی‌داند.

زشتی مراتب دارد

عقل استفاده از آلات موسیقی را هم به حدی که استفاده از آن مستوجب مواخذه باشد، قبیح نمی‌داند. وقتی عقل حکم به زشتی کاری می‌کند، این زشتی مراتبی دارد؛ گاهی فقط تقبیح است و گاهی فراتر از تقبیح عقلی، فرد مرتکب فعل، مستحق مواخذه قرار می‌گیرد. اگر کسی وقت خود را به لغو می‌گذراند، عقل رفتار او را به دلیل انجام کار بیهوده تقبیح می‌کند اما از این مقدار تقبیح، حرمت شرعی استفاده نمی‌شود. به عبارت دیگر، قبیح بودن با کراهت و حرمت شرعی سازگار است و صرف اثبات قبح عقلی، برای نتیجه‌گیری حرمت شرعی کافی نیست. این اشکال را محقق ایروانی در حاشیه مکاسب خود نسبت به کلام صاحب ریاض مطرح کرده و گفته اگر قبح پذیرفته شود، باز این قبح برای اثبات تحریم کافی نیست. چاره‌ای جز دارای مراتب دانستن لهو نیست. وقتی چنین امری پذیرفته شد، گفته می‌شود آن مرتبه شدید و قبیح از لهو که سر از حرمت شرعی در می‌آورد چه مرتبه‌ای است.

نظر آیت الله بروجردی

مرحوم آیت الله بروجردی دراین‌باره می‌گوید اگر لهو را از نظر قبح عقلی، در این قلمروی که سایر بزرگان بدان اشاره کرده‌اند بپذیریم، استفاده از حکم عقل برای فتوای به حرمت موسیقی دارای اشکال خواهد بود. آیت الله بروجردی در بحث نماز مسافر در مساله صید لهوی می‌گوید عقل، قبح مواردی از الحان موسیقیایی را که سبب خروج انسان از حالت عادی و انجام رفتارهای غیرمتعارف می‌شود می‌فهمد و آن را محکوم می‌کند و این موسیقی می‌تواند حالت مستی شراب را در انسان ایجاد کند.

پس مرتبه‌ای از لهو که قبح آن عقلا ثابت است می‌توان داشت و قبح آن را مبنا قرار داد (بحث اینکه آیا روایات به همین مقدار کفایت کرده و یا قائل به توسعه در حرمت شده، بحث دیگری است). به هر حال مساله استفاده از آلات لهو چنان نیست که با موضوع حکم عقل بی‌ارتباط باشد و بتوان بدون توجه به آن به سراغ روایات رفت.

آیت الله بروجردی در البدر الزاهر می‌گوید: «حرمه بعض أقسام اللهو و إن کانت قطعیه، لکن لا یمکن الالتزام بحرمه جمیع أقسامه، إذ المحرّم من اللهو هو ما أوجب خروج الإنسان من حالته الطبیعیّه بحیث یوجد له حاله سکر لا یبقى معها للعقل حکومه و سلطنه، کالألحان الموسیقیّه التی تخرج من استمعها من الموازین العقلیّه و تجعله مسلوب الاختیار فی حرکاته و سکناته، فیتحرک و یترنّم على طبق نغماتها و إن کان من أعقل الناس و أمتنهم. و بالجمله: المحرّم منه ما یوجب خروج الإنسان من المتانه و الوقار قهرا، و یوجد له سکرا روحیّا یزول معه حکومه العقل بالکلیّه، و من الواضحات أنّ التصیّد و إن کان بقصد التنزّه لیس من هذا القبیل.» ایشان معتقد است که مراتب دیگر لهو منتهی به حرمت نمی‌شود و ممکن است کراهت داشته باشد و حرمت در این مرحله قابل انطباق با ملاهی هم هست. از این جهت ارتباطی بین آلات لهو و موضوع مورد بحث پیدا می‌شود.

ما معتقدیم مساله آلات موسیقی را جدای از مبانی‌ای که در قرآن هست و جدای از احکام عقلی نمی‌توان بررسی کرد و با بررسی این موارد باید به سراغ روایات رفت. توجه به این نکته حتی می‌تواند فهم ما از روایات را نیز تحت تاثیر قرار دهد.

 

ادیان نیوز را در اینستاگرام دنبال کنید.
خبرنگار محمد علی خرمی مشکانی
گفت‌وگو درباره مطلبی که خواندید

آدرس ایمیل شما منتشر نمی‌شود.