خدا مرا بر شریعت و دینی باگذشت، و در موارد خودش سهل و آسان مبعوث کرده است؛ دینی است عملی، دین غیر عملی نیست.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، استاد مطهری در کتاب «سیری در سیره نبوی» سخنان پیامبر(ص) درباره آسان گرفتن دین را بیان می کند و می نویسد: هی به مردم نگو «مگر دینداری کار آسانی است، دینداری مشکل است، خیلی هم مشکل است، فوقالعاده مشکل است، کار هرکس هرکس نیست، هرکس که نمیتواند دیندار باشد، کار هر بز نیست خرمن کوفتن- گاو نر میخواهد و مرد کهن». هی از مشکل بودن دینداری میگویی، در نتیجه او میترسد و میگوید وقتی اینقدر مشکل است پس آن را رها کنیم. پیغمبر میفرمود: «یسِّرْ» آسان بگیر.
همچنین میفرمود: بُعِثْتُ عَلَی الشَّریعَهِ السَّمْحَهِ السَّهْلَهِ
خداوند مرا بر شریعت و دینی مبعوث کرده است که باسماحت (باگذشت) و آسان است. دین اسلام سماحت دارد. به یک انسان میگویند «سماحه» یعنی انسان باگذشت، ولی «دین باگذشت است» یعنی چه؟ مگر دین هم میتواند باگذشت باشد؟ دین هم باگذشت است ولی اصولی دارد. چطور؟ دینی که به شما میگوید وضو بگیر، همین دین به شما میگوید اگر زخم یا بیماریی در بدن تو هست و خوف ضرر داری، بیم ضرر داری- نمیگوید یقین به ضرر داری- تیمم کن، وضو نگیر.
این معنیاش سماحت این دین است؛ یعنی یک دینِ یک دنده لجوج بیگذشت نیست، در جایش گذشت دارد. یا میگوید روزه واجب است. واقعاً اگر انسان بدون عذر روزهای را بخورد گناه مرتکب شده است. ولی همین دین میبینیم در جای خودش گذشت زیادی نشان میدهد: «یریدُ اللهُ بِکمُ الْیسْرَ وَ لا یریدُ بِکمُ الْعُسْرَ». در مورد روزه است؛ مسافر هستی، در مسافرت روزه گرفتن برای تو سخت است، روزه نگیر، بعد قضایش را بگیر: «یریدُ اللهُ بِکمُ الْیسْرَ». مریض هستی: «وَ مَنْ کانَ مَریضاً اوْ عَلی سَفَرٍ فَعِدَّهٌ مِنْ ایامٍ اخَرَ یریدُ اللهُ بِکمُ الْیسْرَ وَ لا یریدُ بِکمُ الْعُسْرَ» یعنی دینی است باسماحت و باگذشت. حتی وقتی خوف ضرر داری (لازم نیست صددرصد یقین داشته باشی) [همینطور است[ و ممکن است این خوف از گفته یک طبیب فاسق یا کافر در دل تو پیدا بشود، ولی به هر حال این خوف و نگرانی در قلب تو پیدا شده است. و حدیث داریم که لازم نیست این خوف و نگرانی برای دیگران پیدا بشود و دیگران خائف باشند، «انَّ الْانْسانَ عَلی نَفْسِهِ بَصیرَهٌ»
. اگر تو خودت در قلب خودت احساس میکنی که خوف داری که نکند این روزه بیماری تو را تشدید کند، همین کافی است و لازم نیست از کس دیگر بپرسی. حتی برای یک پیرمرد یا پیرزن یا یک زن مُقرِب (یعنی زن حاملهای که نزدیک وضع حمل اوست) لزومی نیست که خوف ضرر باشد. یک پیرمرد یا پیرزن ممکن است خوف ضرر هم نداشته باشد ولی [چون[ به حد پیری و فرتوتی رسیده [روزه بر او واجب نیست[. این، سماحت و گذشت است.
مرحوم آیت الله حاج شیخ عبد الکریم حائری (اعلی الله مقامه) در آخر عمر که پیرمرد بود و روزه برایش سخت بود، روزه میگرفت. به ایشان گفته بودند: چرا شما روزه میگیرید؟ شما خودتان در رساله نوشتهاید و فتوای خودتان است که بر شیخ و شیخه روزه واجب نیست. آیا فتوایتان عوض شده یا هنوز خودتان را شیخ (یعنی پیر) حساب نمیکنید؟ گفت: نه، فتوایم تغییر نکرده، خودم هم میدانم پیرم. پس چرا افطار نمیکنید؟ گفت: آن رگ عوامیام نمیگذارد.
پیغمبر فرمود: «بُعِثْتُ عَلَی الشَّریعَهِ السَّمْحَهِ السَّهْلَهِ» خدا مرا بر شریعت و دینی باگذشت، و در موارد خودش سهل و آسان مبعوث کرده است؛ دینی است عملی، دین غیر عملی نیست. اتفاقاً از نظر آنهایی که از بیرون دارند نگاه میکنند، یکی از چیزهایی که به موجب آن اسلام همه را جذب میکند همین سهولت و سماحت این دین است. پیغمبر فرمود یک نفر مبلّغ باید مبلّغ سماحت و سهولت این دین باشد، کاری کند که مردم به امر دین تشویق و ترغیب بشوند.
[انسان بر نفس خود آگاه است. در قرآن (قیامه/ ۱۴). آمده است: «بَلِ الْانْسانُ عَلی نَفْسِهِ بَصیرَهٌ».