پروفسور هاردین سخنرانی خود را در سه بخش ارائه داد که با بحث کلی در مورد چگونگی دستیابی به درک خوشبینانهتر از خودمان، که شامل رشد ما به عنوان جنین است، آغاز میشود.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، هانس دریش در اواخر قرن بیستم در یک محیط آزمایشگاهی جنینی را به چهار سلول تشکیلدهندهٔ آن جدا کرد. با جدا کردن این سلولها و فراهم کردن محیطهای رشد جداگانه، هر سلول به جای ساختن یکچهارم جنین، به جنین کوچک متناسبی تبدیل میشود. اتفاقی مشابه در انسان رخ میدهد، همانطور که در دوقلوهای یکسان مشاهدهشده که خود را در پاسخ به تغییر شرایط سلولی تنظیم میکنند. این آزمایش موجب شد دریش به یکی از فیلسوفان برجسته اوایل قرن بیستم و شاید معروفترین آنها تبدیل شود.
به طرز شگفتانگیزی ساختهشده؛ جنین، آینده و اعتقاد مسیحی[۱]
نویسنده: محمدمهدی دوستمحمدی
جف هاردین[۲] در حال حاضر دارای موقعیت استاد و رئیس در گروه برجستهٔ جانورشناسی در دانشگاه ویسکانسین-مدیسون[۳] است. زمینه تحصیلی چشمگیر او شامل اخذ تحصیلات از دانشکده بینالمللی الهیات و کسب مدرک دکترا در بیوفیزیک از دانشگاه برجسته کالیفرنیا در برکلی است. تحقیقات هاردین به سمت درک تنظیم ژنتیکی حرکت سلولی و چسبندگی سلولی در طول رشد جنین انجام شدهاست، با پیامدهایی که فراتر از محافل علمی، به ویژه در رابطه با نقصهای مادرزادی انسان و سرطان است. تخصص پروفسور هاردین از اهمیت زیادی برای برنامه مطالعات مذهبی در دانشگاه ویسکانسین برخوردار است.
پروفسور هاردین سخنرانی خود را در سه بخش ارائه داد که با بحث کلی در مورد چگونگی دستیابی به درک خوشبینانهتر از خودمان، که شامل رشد ما به عنوان جنین است، آغاز میشود. در بخش اول، او به موضوع زیبایی جنین پرداخته و روند شکلگیری، رشد، تغییر و تمایز جنین را مشخص کرد. هاردین معتقد است که جنین شناسی زیبایی پنهان و عمیقی دارد و به گفته جاناتان ادواردز[۴] فیلسوف و متکلم آمریکایی استناد میکند که هر چه زیبایی پیچیدهتر باشد، مبهمتر میشود و بنابراین برای درک آن نیاز به تلاش اساسی دارد. «زیبایی عمیق» به ساختار عمیق خلقت خدا در جهان طبیعی اشاره دارد و زیستشناسی اساساً تلاشی برای کشف شکل عمیقتری از زیبایی است. هاردین تأکید میکند که لقاح با اسپرمی آغاز میشود که یک در یک میلیون شانس باروری تخمک را دارد.
سپس سلول حاصل به جانداری تبدیل میشود که دارای تریلیونها سلول است. ظرفیت خودسازماندهی جنین قابل توجه است، از یک تخمک بارور ساده گرفته تا تبدیل هر قسمت از ارگانیسم چندسلولی به قسمتهای مختلف (تمایز) و مورفوژنز[۵] (ریختزایی) که بدن را شکل میدهد. پروفسور هاردین در حوادث و فرایندهایی که در این دوره رخ میدهند، حس زیبایی شدیدی را درک میکند، که دیدگاهی مشترک میان دانشمندان خداشناس مسیحی مانند خودش و سایر محققان خداناباور است.
هاردین توجه مخاطبانش را به مقایسهای جذاب بین درک زیبایی در میان دانشمندان در زمینههای زیستشناسی و فیزیک، به عنوان یک نتیجه از تحقیقات براندون ویدیاناتان[۶] جلب میکند. او ادعا میکند که فیزیکدانان جنبههایی مانند تقارن، تناسب، نظم پنهان، یا الگوها را به میزان بیشتری نسبت به زیستشناسان میشناسند. با این حال، زیستشناسان نیز این ویژگیهای مشابه را درک میکنند و زیبایی پیچیدگی فرایندهایی را که مطالعه میکنند در سطوح سلسلهمراتبی درک میکنند.
پروفسور هاردین ارتباط میان فرم و عملکرد را با ارائه چندین مثال که ارتباطی معنوی ایجاد میکنند، بررسی میکند. مسیحیان ادعا میکنند اشکال زیبایی که در طبیعت مشاهده میشوند، مظهر نهایی زیبایی هستند، زیرا از فعالیت خلاقانهٔ خدای خالق نشأت میگیرند. جان کالوین[۷]، متکلم و الهیدان مسیحی، معتقد است که خدا معمار تعالی است و خلاقیتهای خود را با خرد و قدرت بینهایت میآمیزد، که منجر به زیبایی پر زرق و برق میشود و سرشار از نبوغ است.
در بخش بعدی، پروفسور هاردین در مورد انعطافپذیری قابل توجه جنین توضیح میدهد. او به آزمایشی اشاره میکند که توسط هانس دریش[۸] در اواخر قرن بیستم انجام شد، که در آن دریش در یک محیط آزمایشگاهی جنینی را به چهار سلول تشکیلدهندهٔ آن جدا کرد. با جدا کردن این سلولها و فراهم کردن محیطهای رشد جداگانه، هر سلول به جای ساختن یکچهارم جنین، به جنین کوچک متناسبی تبدیل میشود. اتفاقی مشابه در انسان رخ میدهد، همانطور که در دوقلوهای یکسان مشاهدهشده که خود را در پاسخ به تغییر شرایط سلولی تنظیم میکنند. این آزمایش موجب شد دریش به یکی از فیلسوفان برجسته اوایل قرن بیستم و شاید معروفترین آنها تبدیل شود.
در این بخش، پروفسور هاردین آزمایش دیگری را تشریح میکند که در آن جنینهای سه موش، اگر در یک مرحلهٔ خاص کنار هم قرار بگیرند، به هم متصل میشوند و جنین واحدی را تشکیل میدهند که به عنوان موش کایمریک[۹] شناخته میشود. این پدیده تأییدی است بر انعطافپذیری فوقالعادهٔ جنینهای اولیه پستانداران. علاوه بر این، او معتقد است که در این مرحله میتوان سلولها را از یک جنین به جنین دیگر تزریق کرد. دکتر بلمونته[۱۰] از سن دیگو آزمایشی را انجام داد که در آن سلولهای انسانی به جنین خوک تزریق شدند تا اندامهای انسانی تولید شود.
پروفسور هاردین به دکتر شینیا یاماناکا[۱۱] اشاره میکند که کشف کرد میتوانید هر سلولی را بردارید و آن را وادار به ساخت چهار پروتئین کنید تا تبدیل به سلولی پرتوان و فوقالعاده انعطافپذیر شود. به افتخار دکتر یاماناکا این پروتئینها را فاکتورهای یاماناکا نامیدند. این سلولها، سلولهای بنیادی نام دارند و با روشهای خاصی میتوانند به هر نوع سلولی مانند سلولهای پانکراس یا عصبی تمایز یابند. این کشف پیشرفتی بالقوه برای درمان بسیاری از بیماریها یا نقصهای اندام است.
علاوه بر این، پروفسور هاردین به مقالاتی از آوریل ۲۰۲۳ اشاره میکند که نشان میدهند جنین میمون مصنوعی در رحم یک میمون مادر قرار دارد. این عمل همچنین در جنینهای انسانی مطالعه میشود و سؤالات پیچیدهٔ اخلاقی مطرح میکند.
در بخش آخر پروفسور هاردین مفاهیمی تحت عنوان جنین و خودمان را با رویکرد باورهای دینی مطرح میکند. اینکه جایگاه انسان و این جنین کوچک که تبدیل به انسان بزرگی میشود در کجای هستی است. اینکه انسانها بهواسطهٔ اندازهشان مهم نیستند بلکه بر اساس رابطهشان با خداوند اهمیت مییابند. وی اشاره میکند که بسیاری از مباحث مطرح شده در مسحیت مانند تثلیث و جلوهٔ روح القدس در قالب حضرت مسیح، بیانگر آشکارگی ابتدا و انتهای داستان ما برای خداوند است.
او این موضوع را که عیسی نیز به خاطر همه جنینها جنینی شد، به عنوان فردی مسیحی موجب افزایش همذاتپنداری با خدا دانست که مایهٔ امیدواری در حال و آینده است.
ارجاعات:
[۱] Wonderfully Made: Embryos, the Future, and Christian Belief
[۲] Jeff Hardin
[۳] University of Wisconsin-Madison
[۴] Jonathan Edwards
[۵] morphogenesis
[۶] Brandon Vaidyanathan
[۷] John Calvin
[۸] Hans Driesch
[۹] chimeric mouse
[۱۰] Juan Carlos Izpisua Belmonte
[۱۱] Shinya Yamanaka