برای تبارشناسی مقوله احسان و نیکوکاری این جستار عمدتاً بـا ارجـاع مستقیم به ۳۹ کتاب عهد عتیق اهمیت و گستره نیکوکاری را در این مجموعه بررسی و تحلیل میکند، همچنین به ایـن پرسـش پاسـخ میگوید آیا بهرغم باور به آموزه برگزیدگی یهود، کتب مقدس یهود احسان بـه دیگراندیشان را نیز توصیه میکنند یا خیر؟
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، احسان، نیکوکاری، خیراندیشی، و نوع دوستی از جمله ارزشهای اخـلاقی- دینی است که تـاریخی بـه درازنای پیدایش انسان دارد و ریشه آنها در نهاد آدمی و حتی عهد عتیق است.
به بیانی دیگر، آدمی به حکم فطرت خویش، از تماشای رنج بینوایان آزرده خاطر میشود و درونش با یاری محرومان آرامش مییابد. اینکه اجتماعی بودن ویـژگی سرشتی آدمیان است یا آدمی بنابر نیاز مبرم معیشتی، از دیرباز به زندگی اجتماعی روی آورده، مورد اختلاف اندیشمندان رشتههای علوم اجتماعی و تاریخ است، ولی در هر صورت، همواره آدمیان در جامعه زندگی کردهاند و روابـط آنـان با دیگران بر بنیاد اخلاق، دین و قانون شکل گرفته است.
اساساً، حیات و قوام انسان در گرو پیوستگی و وابستگی است. دانشمندان و مصلحان ادیان در گفتار و آثار خود مردم را به مهربانی، همبستگی، همدلی و احسان دعـوت نموده و آنها را از مقومات زندگی اجتماعی و جامعه برشمردهاند. خشیت از خداوند یا عالم غیب، و شفقت یا عدالت نسبت به خلق خدا دو رکن رکین همه ادیان است. همه ادیان از مردم زندگی اخـلاقی خـواستهاند و دستورهای آنها به نحوی برای اصلاح بشر مقرر شده است.
احسان از دیدگاه واژهشناسی به معنای نیکی کردن، نیکویی نمودن؛ و از نظر اصطلاحی به معنای انجام نیکی در مقابل بدی افراد در چـهار چـوب شـرایط احکام الهی است و از جمله ارزشـهای فـقهی- اخـلاقی است که روح انسان را رشد و کمال میدهد، و اجازه نمیدهد آدمی از بعضی از فجایعی که در پیرامونش میگذرد، بیاعتنا گذر کند و سبب برداشتن کینهها و دشـمنیها و دوری از واگـرایی اجـتماعی و دستیابی به همگرایی اجتماعی میشود.
عهد عتیق شـامل ۳۹ کـتاب است که بجز بخشهایی از کتابهای عزرا و دانیال که به آرامی نگاشته شدهاند، در ابتدا به زبان عبری تدوین شدهاند و سـه بـخش:۱ تـورات،۲ انبیا،۳ و نوشتهها۴ را در بر میگیرد. گر چه بنابر سنت یهود، قـدیمیترین بخشهای آن مربوط به
TNK=Tanakh
Torah
Nebi’im
Ketubim
وحی زمان حضرت موسی میشود، ولی امروزه محققان تاریخ تدوین صورت مکتوب این سه بخش را بـترتیب تـا قـرن چهارم، قرن دوم و حدود ۱۰۰ قبل از میلاد هم میکشانند.
این جستار عمدتاً بـا ارجـاع مستقیم به ۳۹ کتاب عهد عتیق، اهمیت و گستره نیکوکاری را در این مجموعه بررسی و تحلیل میکند و همچنین به ایـن پرسـش پاسـخ میگوید آیا بهرغم باور به آموزه برگزیدگی یهود، کتب مقدس یهود احـسان بـه دیـگراندیشان را نیز توصیه میکنند یا خیر؟
۲. غایت شریعت و اخلاق در دین یهود
عهد عتیق یا تورات مـجموعه دربـردارنده احـکام و سرودهای مذهبی قوم یهود است: «کتاب عهد عتیق در واقع یک سند کامل و متقن تـاریخ آن قـوم است که مورخان عبری آن را به قلم آوردهاند».۲۶ ناگفته پیداست که، تصور چگونگی تـعامل انـسان بـا خدا از ابتداییترین و اساسیترین تعالیم ادیان به شمار میآید و میتوان گفت «اساساً دیانت موضوع رابـطهای اسـت بین انسان و خدا».۳۷ دیگر آموزههای ادیان کم و بیش، مستقیم یا غیرمستقیم، میکوشند ایـن ارتـباط را روشـنتر ترسیم کنند.
ادیان توحیدی، با ایمان و اتکاء به خدای یگانه بهعنوان آفریننده هستی، عالِم و تـوانا بـر هر چیز و خیرخواه و مهربان نسبت به همه مخلوقات، مسیر روشنی برای رسـیدن بـه هـدف خود که همانا شناخت، نزدیکی و قرب پروردگار است، ترسیم کردهاند تا انسان با گام نـهادن در ایـن راه، و پیـروی از دستورات الهی بتواند با اطمینان به منزل مقصود راه یابد.
در یهودیت، ایـن مـسیر از طریق شریعت تجسم مییابد. یهودیت از ادیان شریعتمحور است. در هیچ یک از ادیان زنده جهان، شریعت چنین مـنزلتی نـدارد. پشتوانه و غایت شریعت در تمام دوران سیر مذهبی قوم یهود همانا اعتقاد به خـدای واحـد عادل در نظام
Reichert, Andreas, “Bible”, The Brill Dictionary of Religion, Edited by Kocku von Stuckrad, Vol.I, Leiden Brill, Boston, ۲۰۰۶, p.170.
ناس، جان بایر، تاریخ جـامع ادیـان، تـرجمه علی اصغر حکمت، تهران، انتشارات علمی و فـرهنگی، ۱۳۸۶ش، ص ۴۸۴.
بـوبر، مارتین، کسوف خداوند: مطالعاتی در باب رابطه دین و فلسفه، ترجمه عباس کاشف و ابوتراب سـهراب، تـهران، نشرو پژوهش فرزان روز، ۱۳۸۰ش، ص ۱۰۲.
طبیعی و دسـتگاه اجـتماعی عالم اسـت.۱ در تـورات بـارها و بارها بر این تأکید شده کـه سـعادت و خوشبختی، در پرستش خدای یگانه و اطاعت از او است.۲ از این نظر، باید خدا را اطاعت و خـدمت کـرد. «اوامر او را نگاه داشته، به او بچسبید و او را بـه تمامی دل و تمامی جان خـود عـبادت نمایید».۳ «مرا بخوان و تو را اجـابت خـواهم نمود».۴ خدایی که به بندهاش رحمت میکند؛ «رحمت میکنم تا هزار پشت، بـر آنـانی که مرا دوست دارند و احـکام مـرا نـگاه دارند».۵
بالاتر از هـمه ایـنها، خداوند در همه موارد، رحـمت خـود را با عدالتش عجین مینماید و با نظر لطف و احسان بر همه مخلوقاتش مینگرد: «خداوند بـرای هـمگان نیکوست و رحمت هایش بر همه مـخلوقات اسـت».۶ به حـدی کـه خـداوند در مرحله نخست به تـنبیه فرد شریر نیز مایل نیست، مگر به اصلاح او: «من خواهان مرگ شخص شریر و بدکار نـیستم مـگر این که شخص شریر از راه و روش (بد) خـود تـوبه و بـازگشت نـموده تـا زنده بماند».۷ تـأکید بـر عدالت الهی از این جنبه نیز حائز اهمیت است که انسان به پیروی از راه و روش خداوند و الحاق بـه آن مـوظف گـردیده است: «در راه و روشهای خداوند، سلوک نما»۸ ، تا بـدین گـونه وجـود خـود را مـقدس نـموده و به خدای خود نزدیکتر شود.
وانگهی، انسان باید در برابر خدای یهوه همواره بکوشد تا گرفتار خشم و غضب او نگردد: «آنانی که خداوند را ترک نمایند، نابود خواهند گردید».۹ «بـنابراین آسمان را متزلزل خواهم ساخت و زمین از جای خود متحرک خواهد شد. در حین غضب یهوه صبایوت و
ناس، جان بایر، ص ۴۸۴.
سلیمانی اردستانی، عبدالرّحیم، یهودیت، چاپ دوم، قم، انتشارات آیت عشق، ۱۳۸۴ش، ص ۸۷.
یوشع، ۲۲ : ۵.
ارمیا، ۳۳ : ۳.
تثنیه، ۵ : ۱۰.
مـزامیر، ۱۴۵: ۹.
حـزقیال، ۳۳ : ۱۱.
تثنیه، ۲۸ : ۹.
اشعیا، ۱: ۲۸.
در روز شدت خشم او».۱ میتوان در این زمینه اندیشید که خداشناسی تورات، بلکه تمام دیانت یهودیت، برمحور «خشیتالهی» میچرخد و این نکتهای است که تاریخ یهود و کتاب مقدسشان، آن را تأیید میکند. «در کـتاب مـقدس دو اصل دائماً تکرار میشود، قدرت خداوند و خدمتی که به قوم خود با اعمال قدرت انجام داده است، ترس از خداوند که در صورت عدم اطاعت از او بـا هـمان قدرت رهاییبخش خود هلاکت و فـلاکت بـه بار خواهد آورد.
در تورات سل، تب، مرض، قحطی و بلا و … تا حد خوردن بچههای خود در شمار تهدیدها و وعدههای یهوه ذکر شده است. این اعمال فضایل انـسانی نـیست، بلکه در یک رابطه بـین یـهوه و قوم او میثاقی برقرار گردیده که یهوه قوم خود را محافظت خواهد کرد و در مقابل نیز قوم او باید اوامر او را اطاعت کنند و جز او به دیگری سر فرود نیاورند».۲
اساساً، مطابق انسانشناسی یهودی و مطابق دیـدگاه حـاخامها، آدمی دو گرایش درونی دارد: گرایش خوب (یِصِر طوو)۳ و گرایشی به شرارات (یِصِرها- راع)۴. گرایش نخست انسان را به پیروی از خواستههای میصواها۵ و نگهداری پیمانی که با خدا داشته است متمایل میکند، در مقابل گرایش دیـگر مـمکن است آدمـی را به دنبال دل و در پی چشمش به گناه راهنمون شود. برای متخلف همیشه امکان توبه یا تشووا (برگشت)۶ که او را بـه طرف رابطهای درست با خدا بر میگرداند وجود دارد. توبه حقیقی، مـیتواند بـه تـبدیل گناهان پیشین به اعمال عادلانه منجر شود.۷
درهای تشووا همیشه باز دانسته شده و نوشتههای اخلاقی و تقویآموز مـحاسبه نـفس صادقانه را تشویق میکنند تا یهودیان تأمل کنند که تا چه اندازه عمل آنـان از فـرمان الهـی قصور دارد.۸ برای نمونه، در کتاب مقدس۹ فهرستی از فرمانهای مختلف خداوند ارائه
همان، ۱۳: ۱۳.
آشتیانی، جلال الدین، تحقیقی در دیـن یهود، چاپ دوم، بی جا، انتشارات نگارش، ۱۳۶۸ش، ص ۲۶۸.
Yetzer tov
Yetzer ha-ra
میصوا: فرمان، و به طور کلی هر عـمل دینی.
Teshuvah
آنترمن، اَلن، باورها وآیـینهای یـهودی، ترجمه رضا فرزین، چاپ اول، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۵ش، ص ۵۵.
همان، ص ۵۶.
لاویان، ۱۹: ۲-۳۷.
شده که درباره موضوعات اخلاقی (شامل احترام به والدین، کمککردن به فقرا، رعایت عدل و صداقت، و لطف و عطوفت به مـحرومان)، فقهی (مثل آداب روز شنبه، قربانی و مانند آن) و کلامی (از قبیل به بیهودگی نام پروردگار را بر زبان نیاوردن) است. از این رو، انسان میتواند با پیروی از این احکام به تقوی و پرهیزگاری مورد نظر دست یابد.
به عـلاوه، فـقط با اعمال بدنی آدمی میتواند میصواها را انجام دهد و از خطاهای گذشته توبه کند. بنابراین، بسیاری از پارساییها نوعی فوریت و ضرورت دارند. این فوریت و ضرورت به آدمی یادآور میشود که نمیتوان در مسائلی کـه سـرنوشت ابدی آدمی تأثیر میگذارد تعلل و تأخیر روا داشت.۱ «زیرا خداوند هر عملی، چه خوب چه بد، حتی اگر در خفا انجام شود را به داوری می کشد».۲ و به هر کس طبق اعمالش جـزا داده مـیشود.۳ بنابراین، اگر مفهوم میصوا و پاداش و مجازاتی را که لازمه آن هستند مبنا قرار دهیم، به معنای آن است که معتقد شدهایم رستگاری نه از ایمان، بلکه از عمل ناشی میشود.۴
بنابر آنچه آمد، مـیتوان دریـافت سـعادت فردی و اجتماعی، در پرتو عمل نـیک و مـقدس بـه دست میآید. به گفته مزامیر۵ «از بدی اجتناب نما و نیکویی بکن؛ صلح را طلب نما و در پی آن بکوش. چشمان خداوند به سوی صالحان است و گـوشهای ویـ بـه سوی فریاد ایشان. روی خداوند به سوی بدکاران اسـت تـا ذکر ایشان را از زمین منقطع سازد».۶ در جای دیگر آمده است: «صالحان وارث زمین خواهند شد و در آن تا به ابد سکونت خـواهند نـمود» و نـیز۷ «نور خدا بر مردمان صالح میتابد و شادمانی نصیب نیکوکاران مـیگردد».
بدین گونه آموزههای اخلاقی نیز جوهره یهودیت است که البته در بخشهای متأخر عهد عتیق بر آن بیشتر تأکید مـیشود: «رهـنمودهایش طـریق دوستی و محبت است و همه
آنترمن، اَلن، ص ۵۶.
جامعه، ۱۲: ۱۴.
ارمیا، ۱۷: ۱۰.
آنترمن، اَلن، ص ۵۸.
مزامیر،۳۴: ۱۴- ۱۶.
همان،۳۷ : ۲۹.
هـمان، ۹۷ : ۱۱.
راهـهایش به صلح ختم میشوند».۱ بخشهای اصلی شریعت عهد عتیق شامل بسیاری از فرمانهای اخلاقی مهم است و دعـوت بـه امـور اخلاقی، دغدغه اولیه و فرجامین پیامبران است که آشکارا بیان میکنند. برای مـثال، مـیکاه مـیگوید: «با چه چیز باید به حضور یهوه حاضر شوم و در مقابل او سر فرود آوریم؟ آیا بـاید بـا آتـش نیاز و گوسالههای یک ساله نزد او بیایم؟ آیا یهوه از تقدیم هزارها قوچ و دهها هزار نهر روغـن خـشنود خواهد شد؟ ای مرد از آن چه نیکوست و آنچه خداوند از تو انتظار دارد آگاه شدهای. او جز عـمل بـه حـقیقت و انصاف، سلوک با فروتنی در مقابل خدای خویش، وفای به عهد و میل به رحمت و نـیکی چـیز دیگری از تو نمیطلبد.۲ به گفته ارمیا «مختون بودن کافی نیست؛ انسان باید در دل هـم مـختون بـاشد».۳
کتاب اشعیای نبی باب ۵۷ در توجیه گمراهان عاصی و حقطلبان و راستان، قربانی و تقدیم هدایا را بیثمر معرفی مـیکند. گـفته شده است که آنها هرگز موجب تسلّی خداوند نخواهد گردید و فقط عـدالت و اعـمال درسـت نجاتبخش خواهند بود. باب ۵۸ اشعیا در وصف ایمان و تقوی، روزه و شعائری را که فقط برای حفظ ظاهر عـمل مـیشود مـورد استهزا قرار داده و از زبان یهوه میگوید: «آیا تو این را روزه مینامی؟ این است روزهای کـه مـورد پسند یهوه است؟
هرگز! مگر روزهای که من میپسندم این نیست که زنجیرهای ناحق را بگسلید و بندهای یـوغ را بـاز کنید و مظلومان را آزاد سازید و رانده و دربندشدگان را در خانه خویش پذیرایی کنید؟ اگر برهنهای را میبینی او را بـپوشانی و نـان خود را به گرسنگان تقسیم کنی و از کمک بـه خـویشان دریـغ ننمائی؟ در این صورت، رحمت من مثل خورشید صـبحگاهی بـر تو خواهد درخشید، و زخمهای تو زود شفا خواهد یافت. من همیشه با تو خـواهم بـود و تو را نجات خواهم داد، و حضور مـن تـو را از هر جـهت حـمایت خـواهد کرد. وقتی دعا کنید، به شـما پاسـخ خواهم داد، و وقتی مرا بخوانید، به شما جواب میدهم». بر این اساس، بـاید گـفت: «در سراسر این دو فصل رضایت یهوه فـقط در عدالتخواهی و عمل
امثال، ۳ : ۱۷.
مـیکاه، ۶ : ۶-۸.
ارمـیا، ۹ : ۲۶.
صالح انسان توجیه میشود و کـوچکترین اشـارهای به تقدیم قربانی و هدایای دیگر نیست، بلکه بهطوریکه دیدیم آنها را بیثمر مینامد».۱
عـاموس نـبی در فصل پنجم آیات ۲۱ الی ۲۷ از زبـان یـهوه مـیگوید: «من از عیدهایتان بـیزارم و از مـحافل مذهبی شما نفرت دارم. قـربانیهای سـوختنی و هدایای آردی شما را نمیپذیرم و به قربانی حیوانات چاقی که جهت شکرگزاری میآورید، توجّهی ندارم…بـه عـوض، بگذارید که عدالت مثل آب و انصاف مـانند نـهری همیشه در جـریان بـاشد. ای قـوم اسرائیل، در مدّت چهل سـالی که در بیابان بودید، آیا برای من قربانی و هدیه میآوردید؟ هرگز!» همچنین، هوشع نیز این قربانیها را بـیخاصیت و حـتی شرربار توصیف میکند. یهوه میگوید: «مـن رحـمت و مـحبت را مـیپسندم نـه قربانی. من خـواهان هـدایای سوختنی شما نیستم،
بلکه از شما توقع دارم که مرا بشناسید».۲ از عهد عتیق، بهویژه کتب متأخر آن میتوان نـتیجه گـرفت کـه این شعائر بهطور یقین ورای معنای ظاهری، دارای مـعنای بـاطنی نـیز هـستند کـه لب کـلام دین است و گرنه چگونه ممکن بود همه انبیاء مهم یهوه به این صراحت آنها را نفی کنند؟ بنابراین مقصود عمل بیشتر نیست، بلکه عمل بهتر و نیکو است. به عـبارت دیگر، «بهشت و جهنم در خود ماست و باید نیکی را به خاطر نیکی انجام داد».۳ از همین رو، خداوند دوست دارد که هر کارگزاری که کار میکند، نیکو کار کند؛ خداوند، در هر کاری، نیک انجام دادن آن را فرمان داده اسـت کـه این البته معنا و مقصودِ احسان و نیکوکاری است.
۳. احسان و نیکوکاری در عهد عتیق
قانون موسوی احسان و نیکوکاری را یکی از پایههای اساسی انسانیت میشناسد. احسان و نیکوکاری منحصر در نوع خاصی نبوده و حد و مرز نـمیشناسد و از هـمان محیط کوچک خانواده تا محیط گسترده جامعه قابل اجرا است و همه حوزههای زندگی از عواطف، گفتار و رفتار را شامل میشود. در اخلاق کتاب مقدس همواره خـدا از کـارهای بدکاران متنفّر
آشتیانی، جلال الدیـن، ص ۲۸۷.
هـوشع، ۶: ۶.
آشتیانی، جلال الدین، ص ۲۶۷.
است، امّا پیروان راستی را دوست میدارد.۱ از همین روی، نور خدا بر مردمان صالح میتابد و شادمانی نصیب نیکوکاران میگردد.۲
از مهمترین ارزشهای اخلاقی کـتاب مـقدس میتوان از احسان به والدیـن، احـسان به سالمندان و بیوه زنان، احسان به معلولین و ناتوانان جسمی، احسان به همنوع و همسایه، احسان به بیگانگان و غریبان، احسان به یتیمان و مستمندان، و احسان به کارگران و بردگان نام برد:
۳. ۱. احسان به والدیـن
از شـعارهای بنیادین دین یهود این است که: عشق به خداوند بدون عشق به همنوعان کامل نیست. این اصل در مورد احترام به والدین که درست در مرحلهای پایینتر از عشق به خداوند قرار داده شـده،۳ نـیز بهکار مـیرود.۴ عهد عتیق بر احسان و نیکی نسبت به برخی از افراد جامعه که نیازمند توجه بیشتری هستند، تأکید مـیکند؛ از جمله کسانی که احسان در حق آنان مورد تأکید و ترغیب قرار گـرفته، احـسان و نـیکی به والدین است. در عهد عتیق پس از توحید و اعتقاد به وحدانیت خداوند از مردم خواسته شده که در حق پدر و مادر احـسان کـنند. بنابراین نمیتوان از ایمان و توحید به خدا سخن گفت درحالی که در حق پدر و مادر نـیکی نـکرد. در لاویـان آمده است که: «به پدر و مادرتان احترام بگذارید و مقرّرات سبت مرا رعایت نمایید، زیرا من خـداوند خدای شما هستم».۵
امثال، ۱۵: ۹.
مزامیر، ۹۷ : ۱۱.
قرآن کریم نیز این دستور عهد عتیق را اشـاره و نقل کرده است: وَإِذْ أَخـَذْنَا مـِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَذِی الْقُرْبَی وَالْیَتَامَی وَالْمَسَاکِینِ وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِیمُواْ الصَّلاَه وَآتُواْ الزَّکَاهَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلاَّ قَلِیلًا مِّنکُمْ وَأَنتُم مِّعْرِضُونَ (بقره،) یعنی: و چون از فرزندان اسرائیل پیمان محکم گرفتیم کـه جز خدا را نپرستید و به پدر و مادر و خویشان و یتیمان و مستمندان احسان کنید و با مردم [به زبان] خوش سخن بگویید و نماز را به پا دارید و زکات را بدهید آنگاه جز اندکی از شما [همگی] به حالت اعراض روی بـرتافتید.
یـتس، کایل و دیگران، جهان مذهبی: ادیان در جوامع امروز، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۸ش، ص ۶۴۲.
لاویان، ۱۹: ۳.
از جمله وظایفی که در قبال پدر و مادر وجود دارد عبارت است از: مخالفت نکردن با نظر آنان، صـدا نـزدن ایشان با نام کوچک، خجالت زده نکردن آنان آنگاه که با بچههای خود در ملأعام بدرفتاری میکنند و عصبانی نشدن از آنها. همچنین باید فرزندان خوراک و پوشاک پدر و مادر خویش را فراهم کنند، وقتی کـه آنـان وارد میشوند به پا خیزند، و از آنان حتی پس از مرگ به احترام یاد کنند. اگر کهولت والدین مانع از آن است که فرزند بتواند از ایشان مراقبت کند و خود شخصاً غمخوار آنان شود، مـیتواند آنـها را تـرک گوید اما باید از کسان دیـگری بـخواهد کـه مراقب آنان باشند.۱
شناختهشدهترین آموزههای اخلاقی کتاب مقدس یعنی «ده فرمان»، که تاریخ آن را برخی بین سدههای ۱۶ تا ۱۳ پیش از میلاد و گروهی مـربوط بـه پس از ۷۵۰ق و یـا ادوار بعد دانستهاند؛۲ در سفر خروج۳ و تثنیه۴ آمده است. از ایـن ده حـکم مجزا، دستکم شش مورد آن مستقیماً دارای محتوا و اهمیت اخلاقی است: الف. به پدر و مادرت احترام نما؛ ب. قتل نکن؛ ج. زنا نکن؛ د. دزدیـ نـکن؛ هــ. علیه همنوع خود شهادت دروغ نده؛ و. به اموال نزدیکانت طمع نـداشته باش. اما چهار فرمان باقیمانده (من پروردگار و خدای شما هستم…؛ تنها خدای یگانه باید پرستیده شود؛ هیچگاه نـام خـدا را بـیهوده و عبث به کار نبرید؛ مراسم روز شنبه را بهپادارید) بیشتر به موضوعات کـلامی و عـبادی مربوط است. بسیاری از قوانین تورات در گروه اول قرار میگیرند که براساس آن، عبادت خداوند در گرو داشتن روابـط مـحترمانه، انـسانی و اخلاقی با همنوعان است.
بنابر آنچه اشاره شد، از جمله این احکام احـسان و احـترام بـه والدین است که به گفته کتاب مقدس سبب طولانی شدن عمر نیز میشود: «پدر و مـادر خـود را احـترام کن تا عمر تو در سرزمینی که به تو میدهم طولانی شود».۵ به هر حـال، انـسان باید فرزندی درستکار و
آنترمن، اَلن، ص ۲۴۸.
Doniger, Wendy (ed.), Merriam-Webster’s Encyclopedia of World Religions, Merriam-Webster incorporated, 1999, p.1083.
خروج، ۲۰: ۲-۱۷.
تثنیه، ۵ : ۶- ۲۱.
خروج، ۲۰: ۱۲؛ و نک: تثنیه، ۵: ۱۶.
دانا باشد تا بـاعث خـوشی و خـشنودی پدر و مادر شود.۱ زیرا «فرزند احمق مایه غم و اندوه پدر و تلخکامی مادر است».۲
در بینش و نگرش عـهد عـتیق، همّ و غم انسان باید این باشد که به نصیحتهای پدر توجه کند و تعالیم مـادر را فـراموش نـکند.۳ به علاوه، باید هر امر و خواستهای که پدر و مادر دارند انجام دهد و سخنان آنان را پیوسته بـه خـاطر داشته باشد و بر گوش خویش بیاویزد. تعالیم آنها هنگام سفر راهنما، شـبها مـحافظ، و روزهـا مشاور انسان خواهد بود. اوامر پدر و مادر مانند چراغی روشن است و سرزنشهای ایشان طریق زندگی را بـه انـسان مـیآموزد.۴ کسی که به خدا ایمان دارد باید به احسان به پدر و مادر بیاندیشد و در ایـن راه هـیچ کوتاهی نکند.
از نظر عهد عتیق، کسانی که به والدین خود بیاحترامی کنند، مورد لعنت خداوند قـرار مـیگیرند.۵ گذشته از این، هر کس با پدر خود بدرفتاری کند و یا مادر خود را از خـانه بـیرون کند، ننگ و رسوایی به بار میآورد.۶ و نـیز: «کـسی کـه پدر خود را مسخره و مادر خود را تحقیر کند، زاغـها چـشمانش را از کاسه بیرون میآوردند و لاشخورها بدنش را میخورند»۷ و «هر کس که پدر یا مادر خود را بـزند، بـاید کشته شود».۸ در ضمن، عهد عـتیق تـوصیه میکند کـه: «بـه نـصیحت پدرت که تو را به وجود آورده است، گـوش بـده و مادرت را هنگامی که پیر میشود، خوار نشمار».۹ در این آیه به نظر مـیرسد مـادر حق ویژهای دارد و احسان و نیکی به او مـقدم است.
امثال، ۲۳ : ۲۴.
همان، ۱۷: ۲۵.
هـمان، ۱ : ۸.
امـثال، ۶ : ۲۰.
تثنیه، ۲۷ : ۱۶.
امثال، ۱۹: ۲۶.
همان، ۳۰ : ۱۷.
خروج، ۲۱ : ۱۵.
امـثال، ۲۳: ۲۲. هـمچنین فقره مذکور یادآور آیه ۲۳ سوره اسراء است: وَقَضَی رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحـْسَانًا إِمـَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کـِلاَهُمَا فـَلاَ تـَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ وَلاَ تـَنْهَرْهُمَا وَقـُل لَّهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا «و پروردگـار تـو مقرر کرد که جز او را مپرستید و به پدر و مادر [خود] احسان کنید اگر یکی از آن دو یا هـر دو در کـنار تو به سالخوردگی رسیدند به آنـها [حـتی] اوف مگو و بـه آنـان پرخـاش مکن و با آنها سـخنی شایسته بگوی».
فرزند حتی پس از فوت پدر و مادر، همچنان وظیفهای اخلاقی در قبال آنها دارد. باید پس از مرگ آنـها دیـن آنها را ادا کند و برای آنان استغفار نـماید، وظـیفهای کـه در قـبال مـرگ پدر و مادر وجود دارد ایـن اسـت که فرزند مسؤولیت دارد از نحوه مناسب دفن والدین خویش مطمئن گردد، و مخارج مراسم خاکسپاری را بپردازد.۱ در مورد مـرگ پدر یـا مـادر سوگواری به مدت یک سال کامل بـه طـول مـیانجامد، امـا البـته پس از دو یـا سه ماه که عزادار سر و وضع نامناسبی پیدا میکند میتواند موی خویش را کوتاه کند.۲
۳. ۲. احسان به سالمندان و بیوهزنان
یهودیت دینی تاریخگراست و به سنتها سخت پیوند خورده اسـت، از این رو، در این دین پیران از عوامل مهم حفظ و انتقال میراث گذشته به شمار میآیند. کتاب مقدس کلمه زاقن، به معنای «پیر» را برای حکیم به کار میبرد؛ زاقن رهبر طبیعی جامعه مـحسوب مـیشد و به او بسیار احترام میگذاشتند.۳
اشعیای نبی از جمله پیامبرانی است که به قوم یهود انذار میدهد که چون قوم تمرد کرده و همه به حقوق یکدیگر تجاوز و جوانان به پیران بـیاحترامی کـنند و فرومایگان نسبت به بزرگان خود بیادب شوند، روز خداوند نزدیک خواهد بود و قوم دچار عذاب خواهند شد.۴ از جمله آموزههای اخلاقی عهد عتیق، احترام بـه خـادمان جامعه و سالمندان و عالمان دینی اسـت. هـمان گونه که فرزند باید حرمت پدر و مادر خود را نگاه دارد، افراد جامعه نیز باید بزرگان خادم خود را محترم شمارند. به گفته کتاب مقدس «بزرگ قوم خـود را نـاسزا مگو»۵ و «از پیش پای ریشسفیدان بـرخیز و بـه پیران احترام بگذار».۶ و به بیانی دیگر،
آنترمن، اَلن، ص ۲۴۸.
همان، ص ۲۵۲.
همان، ص ۲۴۷.
اشعیا، ۳ : ۵.
خروج،۲۲: ۲۸.
لاویان، ۱۹: ۳۲.
«ریش سفیدان را محترم شمارید».۱ ناگفته نماند که بعد از این آیات عبارت «من یهوه هستم» ذکر میشود. تفاسیر سـنتی یـهود، همواره عبارت «من یهوه هستم» را مهم تلقی میکنند، این عبارت تأکیدی است بر تکلیفی خاص، و توضیح آن که اگرچه ممکن است کسی نباشد که قانون حفظ ضعیف یا پیر را به مـرحله عـمل درآورد، ولی خـدایی هست که تو را به دل ملزم میسازد.
البته از فرمان «پیش پای مویسپیدان بلند شو و به پیران احترام بگذار» چـنین فهمیده شده است که پیران ۷۰ سال به بالا، خواه دانشمند بـاشند یـا نـباشند، شایسته احترام یاد شده هستند. گذشته از تکلیف عمومی احترام گزاردن به پیران، میصوای خاصی نیز بر عـهده کـودکان است که باید والدین خویش را احترام کنند و از آنان بترسند. مطابق برخی نظریات ایـن احـترام بـاید پدربزرگ و مادربزرگ را نیز، هر چند به درجهای کمتر، در برگیرد.۲
از دیگر سو، در موضوع احسان به سـالمندان و سالخوردگان، عهد عتیق توجه خاصی به جایگاه بسیار ضعیف بیوهزنان و ایفای حقوق آنـها دارد: «من، خداوند، به شـما دسـتور میدهم از روی عدالت و راستی رفتار کنید و با بیوهزنان بدرفتاری و ظلم نکنید».۳ «نیکوکاری را بیاموزید و از بیوه زنان حمایت کنید».۴ در عین حال، در مورد عقوبت ظلم و ستم بر بیوه زنان گفته شده است که: «حق بـیوه زنان را پایمال نکنید؛ چون این کار موجب نابودی شما خواهد شد».۵ به بیانی دیگر، «بر بیوه زن یا یتیم ظلم مکنید و هر گاه بر او ظلم کردی، و او نزد من فریاد برآورد، البـته فـریاد او را مستجاب خواهم نمود و خشم من مشتعل شود، و شما را به شمشیر خواهم کشت، و زنان شما بیوه شوند و پسران شما یتیم».۶
از همین روی، خداوند همواره خود را حامی و تکیهگاه بیوهزنان معرفی میکند: «خداوند خـانه مـردم متکبّر را ویران میکند، امّا از دارایی بیوهزنان حفاظت مینماید».۷ «بیوه
همان، ۱۹: ۱۵.
آنترمن، اَلن، ص ۲۴۸.
ارمیا، ۲۲ : ۳؛ و نک: زکریا، ۷ : ۱۰.
اشعیا، ۱: ۱۷.
ارمیا، ۷ : ۶.
خروج، ۲۲: ۲۲- ۲۴.
امثال، ۱۵: ۲۵.
زنان شما میتوانند به من متّکی باشند».۱ «زیرا خداوند از بیوه زنـان مـراقبت مینماید».۲ و همواره دادرس بیوه زنان است.۳ بر این اساس، کسانی که در مورد بیوه زنان بیعدالتی میکنند، مورد لعن خداوند قرار خواهند گرفت.۴ در هر حال، عهد عتیق اهتمام ویژهای در رسیدگی بـه امـور زنـان سالخورده و زنان بیوه داشته اسـت و از پیـروان خـود خواسته که املاک بیوه زنان را صاحب نشوند؛۵ و لباس بیوهزنان را در مقابل قرضی که به ایشان میدهند، گرو نگیرند.۶ با این همه، بـه ایـن مـقدار اکتفا نمیکند و سهم و بهرهای از ده درصد محصول زمین را بـرای بـیوهزنان مقرر میکند.۷
۳. ۳. احسان به معلولین و ناتوانان جسمی
درست است انسانی که دچار آسیب، معلولیت و ناتوانایی طبیعی شده است، سـختیهایی پیـشرو دارد، امـا باید بداند که اگر کر و لال یا کور آفریده شده اسـت، خواست و اراده خداست۸ و از آنجا که در دین موسی، همه انسانها دارای حقوق مشخص هستند، کمک و احسان به معلولین نیز حائز اهـمیت بـسیار اسـت. در حالی که برخی از اقوام، در زمان حضرت موسی، نوزادان ناقصالعضو را هلاک مـیکردند و بـرای آنانی که کاستی جسمانی داشتند، هیچ حقوقی قائل نبودند، حضرت موسی در آن دوران کهن، فرمان میدهد: «به اشـخاص کـَر، دشـنام ندهید و پیش پای مردمان کور، سنگ لغزش نیندازید، بلکه از من
ارمیا، ۴۹ : ۱۱.
مـزامیر، ۱۴۶: ۹.
هـمان، ۶۸ : ۵.
تـثنیه، ۲۷ : ۱۹.
اشعیا، ۱۰: ۲.
تثنیه، ۲۴ : ۱۷.
همان، ۲۶: ۱۳.
خروج، ۴ : ۱۱.
بترسید، زیرا من خداوند خدای شما هستم».۱ و همچنین «ملعون بـاد کـسی کـه کوری را از راه منحرف سازد».۲
طبق دستورات عهد عتیق، جامعه باید نگهدار و نگهبان کمتوانان باشد و نـباید نـاشنوا هدف دشنامگوئی قرار گیرد و نباید نابینایان مورد ظلم و ستم قرار گیرند و در دفاع از خـود بـازمانند. چـنین امری علاوه بر مفهوم ظاهری، معانی عمیقتری نیز در بردارد؛ همانند آنکه، اگر کسی انـسان بـیتجربهای را به راهی دشوار میخواند،
همانند آن کسی است که سنگ را از سر راه نابینا برنمیدارد. سـرانجام بـاید گـفت، خداوند به معلولین و ناتوانان بشارت میدهد که در روز موعود، کورها را بینا میسازد، و افتادگان را بر میخیزاند.۳ در آن روز، چـشمان کـوران باز خواهد شد و گوشهای کران مفتوح خواهد گردید. آنگاه لنگان مثل آهـو جـستوخیز خـواهند نمود، و زبان گنگ خواهد سرایید:۴ «مردمان لنگ را نجات میدهم و ننگشان را به عزّت و افتخار تبدیل مـیکنم و آن وقـت تـمام دنیا آنها را تحسین میکنند».۵
۳. ۴. احسان به همنوعان و همسایگان
یکی از مهمترین بخشهای کـتاب مـقدس درباره دوست داشتن و محبت به همسایه، سفر لاویان فصل ۱۹ آیات ۱۸-۱۱ است: «به همنوع(همسایه) خود دروغ نـگویید. بـه همنوعت ستم نکن و به حق او تجاوز منما. درباره همنوع خود به انـصاف و عـدالت داوری کن. اگر جان همنوعت را در خطر دیدی بـیکار نـایست. هـمنوعت را در دل دشمن ندار، و همنوعت را حتماً نصیحت کن تـا بـه خاطر او خطاکار نشوی.
همنوعت را مانند خودت دوست بدار و محبت نما». در حقیقت، عهد عـتیق، حـتی بخشهای قدیمیتر آن، از شخص میخواهد کـه دوسـتدار همنوع بـاشد و قـلب را سـرشار از احسان به همنوع کند. نه تـنها نـباید به برادر و همنوع خود ناسزا گفت، بلکه حتی «در دل» نیز نباید کینه نـسبت بـه او را راه داد. در اینجا
لاویان، ۱۹: ۱۴.
تثنیه، ۲۷ : ۱۸.
مزامیر، ۱۴۶: ۸.
اشعیا، ۳۵: ۵- ۶.
صـفنیا، ۳ : ۱۹.
برای تبیین این نـکته، بـه نظریه اریک فروم اشاره مـیکنیم کـه معتقد است تعلیمات اساسی تمام ادیان بزرگ انسانگرا را میتوان در یک جمله خلاصه کـرد: هـدف آدمی غلبه بر خودشیفتگی خـویشتن اسـت. ایـن هدف در احادیث عـبری نـیز با کلامی متفاوت بـیان شـده است که آن نیز به معنای غلبه بر خودشیفتگی است.
عهد عتیق میگوید: همسایهات را مـثل خـود محبت نما، در این جا مراد آن اسـت کـه شخص دسـتکم چـنان بـر خودشیفتگیاش غلبه یابد کـه همسایهاش را چون خودش «محبت» نماید.۱ این هدف پرورش روان که با اصطلاح روانشناسی بیان شده است، در اصـل هـمان است که پیشوایان بزرگ روحانی نـوع بـشر بـا کـلام دیـنی- روحانی آن را بیان داشـتهاند. بـا آنکه این مفاهیم متفاوتند، اما جوهر و تجربه نهفته در آنها یکی است.۲
به هر حال، در عهد عـتیق بـرای حـفظ حریم همسایه گفته شده است که: «عـلیه هـمسایه خـود شـهادت دروغـ مـده. به خانه همسایه خود طمع مکن. به زنش، غلامش، کنیزش، گاوش، الاغش و هر چیزی که مال همسایهات میباشد طمع نداشته باش»۳ و در عبارتی دیگر: «کسی که همسایه خـود را حقیر شمارد ناقص العقل میباشد».۴ بدین سان، در اخلاقیات یهودی، توهین و بیحرمتی به همنوع و حتی تهدید همنوع هرچند جنبه عملی به خود نگیرد، و در حد طمع باقی بماند، نیز نوعی بیحرمتی و رذالت اخـلاقی شـناخته میشود.
همچنین در کتاب مقدس آمده است که: «احسان را از اهلش باز مدار، هر وقت که از دستت بر میآید. اگر میتوانی اکنون به همسایهات کمک کنی، به او نگو برو و فردا بـیا. بـر همسایهات قصد بدی مکن، هنگامی که او نزد تو در امنیت ساکن است».۵ و نیز «اگر ردای همسایه خود را به عنوان گرو گرفتید، قبل از غروب آفتاب آنـ را بـه او پس بدهید. چون که این تـنها ردایـی است که او خود را با آن گرم میکند و با آن میخوابد. اگر او نزد من دعا و
فروم، اریک، دل آدمی و گرایشش به خیر و شر، ترجمه گیتی خوشدل، چاپ یـازدهم، تـهران، انتشارات پیکان، ۱۳۸۷ش، صص ۱۰۴- ۱۰۵.
هـمان، ص ۱۰۶.
خـروج، ۲۰: ۱۶- ۱۷.
امثال، ۱۱: ۱۲.
همان، ۳: ۲۷- ۲۹.
زاری کند، دعای او را مستجاب خواهم کرد».۱ باری، عشق به خداوند بدون عشق به همنوع کامل نیست؛ این هدف، در یوم کیپور یا روز فدیه آشکارا دیده میشود. یوم کیپور نقطه اوج فـرایند تـوبه و درخواست آمرزش خدا است. اما از آنجا که اعتقاد بر آن است که خدا فقط در صورتی میتواند گناهانی را که آدمی به زیان دیگران انجام داده است ببخشد که فرد خسارت دیده، زیان رسـاننده خـود را ببخشد، گـناهکار باید پیش از یوم کیپور بخشش همنوع خود را به دست آورد. رسم است که یهودیان نزد کسانی که بـه آنان بدی کردهاند میروند و میکوشند آنان را راضی کنند، و این کوشش مـصالحهجویانه تـا سـه بار ادامه مییابد.۲
با این همه، نباید از نظر دور داشت که آیا کلمه «همنوع» شامل غیریهودیان نیز مـیشود یـا نه؟ این مطلب صحیح است که در تفسیر کلمه همنوع که در قوانین تورات بدان اشـاره شـده اسـت، تلمود بارها توضیح میدهد که مقصود از همنوع، یهودیان است و نه کافران و بتپرستان؛ اما این تـوضیح برای آن است که مطالب کتاب مقدس در برخی از موارد باید فهمیده و توجیه شود.
بـه هر حال، چه از روی اصـول مـنطق و چه حقاً و انصافاً نمیتوان از این نکته استنباط کرد که دانشمندان یهود به کار بردن و رعایت اصول اخلاقی را فقط درباره همکیشان خود توصیه کردهاند. از مطالعه و بررسی بیطرفانه ادبیات تلمود چنین برمیآید کـه به طور کلی نظریه دانشمندان یهود درباره اخلاقیات جنبه همگانی و جهانی دارد و تنها معطوف به افراد ملت آنها نیست.
۳. ۵. احسان به یتیمان و مستمندان
در تورات یتیمان نیز فراموش نشدهاند و به آنها نیز تـوجه شـده است: «بر یتیم ظلم نکنید و هر گاه بر او ظلم کردی، و او نزد من فریاد برآورد، البته فریاد او را مستجاب خواهم فرمود».۳ طبق کتاب مقدس، انسان باید همواره احسان و نیکوکاری را بیاموزد و خواهان اجـرای عـدالت باشد و این در حالی ممکن است که به ستمدیدگان کمک کند و به داد
خروج، ۲۲: ۲۶- ۲۷.
آنترمن، اَلن، ص ۲۷۱.
خروج، ۲۲ : ۲۲.
یتیمان برسد.۱ اساساً، خداوند خود را حامی و پدر یتیمان میداند۲ و اوست که به داد یتیمان میرسد۳ و از یتیمان مـراقبت مـیکند.۴ گذشته از این، پیامبران نیز خود را حامی و تکیه گاه یتیمان به شمار میآوردند و با آنان با احسان و نیکوکاری رفتار میکردند.۵ بر این اساس، از مردم خواسته شده که از روی عدالت و راستی رفـتار کـنند و بـا یتیمان بدرفتاری و ظلم نکنند۶ و آنـان را از حـقوقشان مـحروم نسازند؛۷ و همچنین، اجازه ندهند حق یتیمان پایمال گردد.۸
از دیگر مصادیق احسان، دستگیری از فقرا و مستمندان است. در تورات گفته شده است که خـوشا بـه حـال کسانی که در اندیشۀ فقرا هستند، زیرا خداوند آنـان را هـنگام سختی نجات خواهد داد.۹ اساساً، اگر به فقرا کمک کنی، هرگز محتاج نمیشوی، امّا اگر روی خود را از آنها برگردانی، مورد لعـنت قـرار مـیگیری.۱۰ کمک به فقرا موجب عاقبت به خیری است؛۱۱ زیرا بـر طبق کتاب مقدس کسی که به فقرا ظلم میکند، به آفریننده آنها اهانت کرده است و هر که بـه مـردم مـسکین ترحّم میکند، خدا را احترام کرده است.۱۲
بدین سان، گفته شده اسـت کـه: «اگر گرسنگان را سیر کنید و نیاز محتاجان را برآورید، آن وقت تیرگیهای اطراف شما به روشنایی نیمروز مبدل خـواهد شـد، در آن صـورت، همیشه شما را در مکانهای خشک هدایت میکنم و شما را با چیزهای نیکو سیر خـواهم کـرد. مـن شما را قوی و سالم نگاه خواهم داشت و شما مثل باغی خواهید بود که آب
اشعیا، ۱: ۱۷.
مـزامیر، ۶۸ : ۵.
تـثنیه، ۱۰: ۱۸.
مـزامیر، ۱۴۶: ۹.
نک: ارمیا، ۴۹: ۱۱.
همان، ۲۲ : ۳.
تثنیه، ۲۴ : ۱۷.
ارمیا، ۷ : ۶.
مزامیر، ۴۱ : ۱.
امثال، ۲۸ : ۲۷.
نک: دانیال، ۴ : ۲۷.
امثال، ۱۴: ۳۱.
فراوان دارد، و مثل چشمهای کـه هـیچ وقت خشک نخواهد شد».۱ خداوند خود مظلومان را دادرسی میکند و گرسنگان را نان میبخشد۲ و مـسکینان را بـا انـصاف رهبری خواهد کرد.۳ بر حسب تعالیم عهد عتیق، انسان باید از فقیران و مستمندان دستگیری کـند تـا این حد که مسکینی باقی نماند: «تا این که در میان تو مسکین نـباشد»۴ و «هـر وقـت که از دستت برمیآید، از احسان کردن به محتاجان کوتاهی مکن».۵
در تفکر یهودی، احسان و توجه به کـسانی کـه از ثروت و نعمت کمتری برخوردارند، صرفاً کاری خیرخواهانه و از روی نوعدوستی نبوده، بلکه اقـدامی عـدالتخواهانه اسـت. حقوق افراد فقیر در ارتباط با غذا، سرپناه و لباس در دین یهودی به یک ادعای حقوقی عـلیه ثـروتمندان تـبدیل میشود.۶ از اینروی، کتاب مقدس مردم را به احسان و کمک مالی به مستمندان و فـقیران تـشویق میکند و تأکید میکند که این احسان باید بدون هیچ چشمداشتی صورت گیرد.
در این خصوص، در مورد لزوم قـرض دادنـ به فقرا آمده است که: «هر گاه یکی از برادرانت فقیر باشد دلت را بـر بـرادر مسکینت سخت نکن و دستت را نبند؛ بلکه حـتماً دسـتت را بـرای او باز کن، حتماً به اندازۀ نیازش، آن چـه را کـسر دارد به او قرض بده».۷ در عین حال گفته شده است که، هرگاه یکی از اسرائیلیان هـمسایه تـو فقیر و تنگدست شود، به او کـمک نـما. تو بـاید از او هـمانند کـارگران خودت حمایت کنی تا بتواند در مـیان شـما زندگی کند. از او سودی نگیر، بلکه از خدای خود بترس و اجازه بده که بـا تـو زندگی کند. از پولی که به او قرض مـیدهی، سود نگیر و چون بـه او غـذا میدهی، توقّع فایده نداشته بـاش.۸ در ضـمن، گرویی فرد فقیر را آنگاه که به آن نیاز دارد، نباید نزد خود
اشعیا، ۵۸: ۱۰-۱۱.
مـزامیر، ۱۴۶: ۷-۸.
هـمان،۲۵: ۹-۱۰.
تثنیه، ۱۵: ۴.
امثال، ۳ : ۲۷.
یتس، کایل و دیـگران، ص۶۴۲.
تـثنیه، ۱۵: ۷- ۸.
لاویـان، ۲۵: ۳۵-۳۷؛ نک: خروج، ۲۲: ۲۵.
نـگه داشـت.۱ بنابر ملاحظات فوق، در هـر حـال، باید فقیران را مورد حمایت و احسان مالی و عاطفی قرار گیرد و اگر پولی به آنها قرض داده شـود، نـباید انتظار بهره و سود داشت و اگر گـرویی از آنـان گرفته مـیشود، نـباید بـدان دل بست.
در عین حال، تـلمود همین قانونگذاری را ادامه داده است و وسایل جمعآوری غذا و پول برای فقرا را مشخص میسازد. ابن میمون، در نشان دادن اهـمیت ایـن مطلب در جامعه یهودی قرون وسطی، در کـتاب مـیشنه تـورات۲ ده فـصل را بـه ضرورت کمک بـه فـقرا و نیازمندان، اختصاص میدهد. ۳
نویسندگان: حسین حیدری و خدیجه کاردوست فینی