خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)
آخرین اخبار ادیان ایران و جهان، خبرهای دینی ارامنه زرتشتیان کلیمیان شیعه اقلیت‌های دینی و مذهبی و فرقه‌ها جریان‌‌های دینی

وقتی شرق با غرب روبه‌رو شد/ گزارشی فرانگر و تامل‌برانگیز از بیش از نیم‌هزاره عثمانی

نگاهی به کتاب «عثمانیان: خان‌ها، قیصرها، خلیفه‌ها» نوشته مارک دیوید بائر؛

مارک دیوید بائر یک مورخ و آمریکایی-انگلیسی و استاد تاریخ بینامللی در مدرسه اقتصاد لندن است و دکترای خود را از دانشگاه شیکاگو گرفته است. او به‌ویژه روی تاریخ عثمانی و آلمان و مسلمانان در اروپا تمرکز دارد و شش کتاب در این زمینه‌ها نوشته است. در کتاب اخیر خود با عنوان «عثمانیان: خان‌ها، قیصرها، خلیفه‌ها» او همین خط را دنبال کرده است.

به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، در ماه مه ۱۴۵۳، نیروهای نظامی عثمانی تحت فرمان سلطان محمد دوم، پایتخت بزرگ بیزانس، قسطنطنیه، استانبول کنونی را تصرف کردند. لحظه‌ای برجسته بود. شهری که به عنوان یکی از بزرگ‌ترین شهرهای جهان مسیحیت تلقی می‌شد و سلطان آن را «روم دوم» توصیف می‌کرد، به دست فاتحان مسلمان افتاده بود و سلطان حتی خود را «قیصر» نامید.

پس از یک محاصره طولانی، محمد سوار بر اسب سفید خود به ایاصوفیه رفت، کلیسای «حکمت الهی» ارتدکس یونانی قرن ششم، که در آن زمان بزرگ‌ترین ساختمان جهان بود. او دستور داد یک مناره به آن اضافه شود و آن را به مسجد تبدیل کند، اما از بازسازی قسطنطنیه به عنوان یک شهر کاملاً مسلمان خودداری کرد. در عوض، او مدارا و تنوع تحت تسلط سنی‌ها را که عثمانی‌ها بیش از یک قرن در جنوب شرقی اروپا انجام می‌دادند، ترویج کرد- مدت‌ها قبل از آن‌که جوامع مسیحی اروپایی اقلیت‌های دینی خود را تحمل کنند. طبقه حاکم جدید عثمانی بیش‌تر از مسیحیان مسلمان‌شده تشکیل شده بود.

استدلال اصلی مارک دیوید بائر در این کتاب بسیار خواندنی این است که بیش از ۶۰۰ سال از امپراتوری عثمانی را باید به عنوان بخشی جدایی‌ناپذیر از تاریخ اروپا دید، نه به عنوان چیزی جدا از آن، مانند روایت‌های نادرستی که شرق و غرب، و مسیحیت و اسلام، را به عنوان متضاد تصویر می‌کنند.

مارک دیوید بائر

مارک دیوید بائر

گزارش‌های سنتی اروپایی از حکومت عثمانی به جای موضوعات سکولار، در راستای اهمیتی که به نوزایی، اصلاح‌طلبی و روشن‌گری داده شده است، بر مذهب تأکید دارند. اما، همان‌طور که نویسنده ادعا می‌کند، «داستان آن‌ها بخشی ناشناخته از داستانی است که غرب درباره خود می‌گوید.» این امپراتوری جهانی در اوج قدرت خود، نزدیک به یک چهارم مساحت اروپا – صربستان، بوسنی، مجارستان و یونان مدرن – را اداره می‌کرد و بخش‌های بزرگی از خاورمیانه، از جمله اماکن مقدس مسلمانان مکه، مدینه، و اورشلیم تا شمال آفریقا را تصاحب کرد.

داستان در اواخر قرن سیزدهم با عثمان، بنیان‌گذار سلسله عثمانی آغاز می‌شود – یک کوچ‌نشین مسلمان ترک که با گله‌های اسب، گاو، بز و گوسفند به آناتولی با اکثریت مسیحی و سپس عمدتاً ارمنی یا یونانی مهاجرت کرد. پسر عثمان، اورهان، اولین واحدهای نظامی را از اسرای اسیرشده در مناطق تحت سیطره مسیحیان، سازمان‌دهی کرد. گرویدن به اسلام به یکی از ویژگی‌های اصلی زندگی عثمانی تبدیل شد، همان‌طور که عمل برادرکشی – سلاطینی که برادران خود را می‌کشتند تا جانشینی آرام را تضمین کنند – و همین طور شورش‌های «دراویش منحرف»: مسلمانان صوفی تندرو.

بائر، استاد تاریخ بیناملل دانشکده اقتصاد لندن، «میراث سه‌جانبه عثمانی» را «بیزانسی-رومی، تورک-مغولی و مسلمان» و با «ملقه‌ای اوراسیایی» تعریف می‌کند. عثمانی‌ها در عصر نوزایی به بزرگ‌ترین شریک تجاری اروپای غربی تبدیل شدند. در حالی که پادشاه هنری هشتم انگلستان از لباس پوشیدن به سبک مد روز خود لذت می‌برد، سلیمان اول (که در ۱۵۲۰-۱۵۶۶ حکومت کرد)، اولین سلطانی که خود را «خلیفه» خواند، با صفویان ایرانی در شرق و هابسبورگ‌ها در غرب می‌جنگید.

این کتاب ساختار بسیار خوب ساختاربندی شده است. فصل‌های گاه‌شمارانه متمرکز بر حاکمان متوالی، با فصل‌های موضوعی که به مسائل فرهنگی، تصویرهای مسیحایی از سلطان، ظهور عثمانی‌ها به عنوان قدرت دریایی و نیز نگرش به زنان، یهودیان و خواجه‌ها در سیاست‌های دودمانی می‌پردازند، دنبال می‌شوند.

فتوحات سلیم اول وسعت امپراتوری را دو برابر کرد و بائر می‌نویسد که در پایان قرن شانزدهم عثمانی‌ها «به اوج قدرت سیاسی و شکوفایی جهانی خود رسیده بودند». اما پس از محاصره شکست‌خورده وین در سال ۱۶۸۳، افول ایجاد شد. دلایل شکست شامل فاصله زیاد شهر از استانبول، از دست دادن برتری قدرت شلیک عثمانی و گسترش امپراتوری‌های رقیب در مرکز اروپا بود. در نیمه دوم قرن هجدهم روسیه به عنوان دشمن اصلی عثمانی‌ها جایگزین صفویان شد. و این تزار نیکلاس اول بود که از امپراتوری در آستانه جنگ کریمه به عنوان «مرد بیمار اروپا» یاد کرد.

این برچسب «مرد بیمار» به ویژه در طول سلطنت ۳۳ ساله سلطان عبدالحمید دوم مد شد که خشم اروپا را برانگیخته بود و به دلیل قتل عام ارامنه به عنوان «سلطان سرخ» شناخته می‌شد. او پارلمان را به حالت تعلیق درآورد و جرقه ظهور انقلابیونی به نام ترک‌های جوان را برانگیخت که قدرت عثمانی را از بین می‌بردند. آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۵ با نسل‌کشی ارامنه دنبال شد.

نسخه‌ای مشخص از شرق‌گرایی عثمانی در اداره امپراتوری در حال انقباض نقشی ایفا کرد و نخبگان استانبول خود را نیرویی متمدن نسبت به اعراب، بادیه‌نشینان و کردها می‌دانستند – چیزی که یک پژوهش‌گر به طرز زیرکانه‌ای آن را «بار مسئولیت مردان سفید فینه‌پوش» نامید. در نهایت، ملی‌گرایی ترکی جایگزین ملی‌گرایی مسلمان عثمانی در زمان مصطفی کمال (آتاتورک) شد، که زبان جدیدی را برگشود: ترکی مدرن، که از کلمات عربی و فارسی پیراسته شده بود و به جای خط عربی به لاتین نوشته می‌شد. کردها در جمهوری جدید ترکیه به عنوان «وحشی» تلقی می‌شدند.

خاطرات مهم‌اند: در سال ۱۹۱۸، ژنرال فرانسوی که پس از پیروزی متفقین وارد استانبول شد، پس از ۴۵۰ سال با تقلید تحقیرآمیز تعمدی از محمود دوم، بر اسب سفید سوار بود.

کتاب خوب بائر گزارشی فرانگر و تامل‌برانگیز از بیش از نیم‌هزاره عثمانی و- اکنون ناگفته نماند – تاریخ اروپا ارائه می‌دهد.

منبع ایبنا
گفت‌وگو درباره مطلبی که خواندید

آدرس ایمیل شما منتشر نمی‌شود.