خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)
آخرین اخبار ادیان ایران و جهان، خبرهای دینی ارامنه زرتشتیان کلیمیان شیعه اقلیت‌های دینی و مذهبی و فرقه‌ها جریان‌‌های دینی

همسرگزینی در ایران معاصر و مراسم عروسی نزد ارامنه

عضو هیات علمی گروه انسان‌شناسی دانشگاه تهران از “عروسی ارامنه در روستا” سخن گفت و دکتر شهلا اعزازی عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی و مدیر گروه مطالعات زنان انجمن درباره “تغییرات همسرگزینی در ایران معاصر بحث کرد.

به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، یکی دیگر از نشست‌هایی که در گروه علمی- تخصصی مطالعات زنان انجمن جامعه‌شناسی ایران برگزار شد، به سخنرانی دو عضو این گروه در مورد “خانواده و ازدواج” اختصاص داشت. در این جلسه دکتر شهلا اعزازی عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی و مدیر گروه مطالعات زنان انجمن درباره “تغییرات همسرگزینی در ایران معاصر بحث کرد و دکتر امیلیا نرسسیانس عضو هیات علمی گروه انسان‌شناسی دانشگاه تهران از “عروسی ارامنه در روستا” سخن گفت. گزارش کامل این نشست را در زیر می‌خوانید.

همسرگزینی در ایران معاصر

در بخش نخست این جلسه، دکتر اعزازی سخنرانی خود را درباره تغییرات همسرگزینی در ایران، بر اساس پژوهشی که در این رابطه انجام داده بود، ارائه داد. او در ابتدا توضیح داد که سخنرانی‌اشرا بر اساس یافته‌های حاصل از مصاحبه‌هایی که با سه نسل از زنان در زمستان ۱۳۸۳ و بهار ۱۳۸۴، در مورد چگونگی ازدواج‌، مراسم مربوط به ازدواج‌، باور‌ها و تمایلات و رفتار‌های آنان، صورت گرفته؛تنظیم کرده است و گرچه نتایج این بررسی اکتشافی قابل تعمیم به کلیه ازدواج‌ها در ایران نیست اما می‌‌تواند روند دگرگونی در ازدواج را تا حدودی مشخص سازد.

وی با تأکید بر تفاوت‌های شرایط اجتماعی زندگی در ایران و در پی آن شرایط ازدواج در دوران مربوط به هر یک از سه نسلی که مورد مصاحبه قرار گرفته بودند؛ گفت: نسل اول در برگیرنده زنانی است که در زمان مصاحبه، بیش از ۶۵ سال داشتند، به طور تقریبی، در دهه‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۴۰ ازدواج کرده بودند و در شرایطی زندگی می‌کردند که هنوز تغییرات اجتماعی شدیدی در ایران به وجود نیامده بود. این در حالی است که نسل دوم که در واقع می‌توان آنها را دختران نسل اول‌ها در نظر گرفت، کسانی بودند که از اواخر دهه ۱۳۴۰ تا دهه ۱۳۶۰ ازدواج کرده و در طول زندگی آنها، تغییرات شدیدی در جامعه صورت گرفته است. افزایش جمعیت شهری و میزان باسوادی و حتی افزایش تعداد دانشجویان دختر و پسر، شاغل شدن تعداد بیشتری از زنان و در عین حال، غلبه موج روشنفکری و اعتراضی به تفکرات سنتی و جریانات سیاسی،از جمله این تغییرات بود که باعث شد جوانان این نسل با شیوه‌ای متفاوت از والدین خود زندگی کرده و ازدواج کنند.

وی در ادامه با بیان اینکه نسل سوم در برگیرنده دخترانی است که قسمت اعظم عمر خود را در دوره پس از انقلاب اسلامی گذرانده و با دگرگونی‌های تفکری ناشی از انقلاب رشد یافته‌اند، از اوج گرفتن جدایی جنسی و نظارت اجتماعی بر برخورد‌های دو جنس، کاهش امکان برخورد میان دختران و پسران و در نتیجه کاهش امکان همسرگزینی، تاکید بسیار زیاد بر ضرورت ازدواج، و تبلیغات فراوان در مورد تقسیم نقش سنتی میان زن و مرد در خانواده و در عین حال، ترویج ازدواج به شیوه سنتی، به عنوان مهم‌ترین مواردی نام برد که به تغییرات در همسرگزینی و تقسیم نقش در خانواده در این دوران انجامید. او در عین حال یادآور شد که مشکلات اقتصادی‌، بیکاری و تورم و افزایش بی رویه قیمت کالاها نیز در این دوران، بر نوع مراسم ازدواج و تعهدات افراد و خانواده‌ها تاثیرگذار بوده است.

اعزازی در ادامه، به خطوط کلی و جمعیت‌شناختی تغییرات ازدواج در این سه نسل اشاره کرد و در میان آنها، از افزایش سن ازدواج، کاهش فاصله سنی میان زن و شوهر و افزایش سطح سواد به خصوص در میان زنان نام برد. وی همچنین تغییر رفتارهای ازدواج در میان این سه نسل را از طریق شاخص‌ها و مفاهیمی چون چگونگی انتخاب همسر و آشنایی قبلی با او، مراسم سنتی خواستگاری با تاکید بر مباحث مربوط به مهریه و جهیزیه و نگرش دختران نسبت به این مراسم‌، جشن‌ها و مراسم قبل و بعد از جشن عروسی‌، هزینه‌های مرتبط با ازدواج‌، وظیفه زن و شوهر در ازدواج و رضایت از زندگی مورد بررسی قرار داد.

او در بحث از چگونگی انتخاب همسر، خاطرنشان کرد که در نسل اول و به خصوص در میان روستاییان، انتخاب همسر وظیفه خانواده‌ها بوده است. این در حالی است که در میان زنان نسل دوم، عده‌ای که به دانشگاه رفته و در آن محیط یا محیط کار، امکان آشنایی با جنس دیگر را داشتند، در مورد همسرگزینی چندان تحت تاثیر نگرش‌های سنتی و مذهبی والدین خود نبوده و در نهایت، اگر پس از آشنایی و برقراری رابطه، قصد بر ازدواج بود‌، دختر و پسر والدین خود را در جریان تصمیم‌شان قرار می‌دادند. با این وجود، به گفته این استاد دانشگاه، در مورد نسل سوم، به دلیل شرایط اجتماعی و ممانعت‌های مختلف در مورد برخورد میان دختران و پسران، عموماً اگر رابطه‌ای هم بین آنها به وجود می‌آید، بر اساس نیت ازدواج است.

در عین حال، نقش انفعالی دختران در این رابطه‌هابسیار به چشم می‌خورد؛ تا حدی که در ازدواج‌های میان دانشجویان و یا همکاران، معمولاً پسران پس از انتخاب دختری که احتمالاً مناسب همسریبود، مدتی او و رفتار‌هایش را زیر نظر گرفته و اگر رضایت حاصل می‌شد؛ شخصاً و یا از طریق واسطه قرار دادن فرد دیگری،امکان ملاقات با وی را فراهم می‌کردند و در این ملاقات،به نیت ازدواج، با یکدیگر وارد مذاکره می‌شدند. در موارد دیگر نیز خانواده پسر همسر مناسب را انتخاب کرده و به فرزند خود اطلاع می‌دهد و پس از جلب رضایت او، مراسم خواستگاری صورت می‌گیرد. در صورتی که در این مراسم، مساله خاصی برای رد داماد وجود نداشته باشد و در کلیات خانواده‌ها با یکدیگر به توافق رسیده باشند؛ به دختر و پسر امکانی داده می‌شود که شخصاً توقعات و انتظارات خود از ازدواج را به یکدیگر اعلام کنند تا در صورت توافق آنها، مراسم رسمی آغاز شود.

اعزازی در مورد تغییرات به وجود آمده در مراسم خواستگاری نیز گفت: در نسل اول، خواستگاری دارای مراسم ویژه‌ای بود و حتی افراد زیادی حضور داشتند.

در این جلسه بحث بر سر مهریه صورت می‌گرفت و میزان آن بر طبق آداب و رسوم و عرف زمانهتعیین می‌شد. از آنجا که روستائیان به صورت معمول دارای زمین‌، ملک و احشام بودند مهریه بر اساس همین اموال و بر اساس ویژگی‌های دختر تعیین می‌شد و پدر داماد نیز پرداخت تمام یا بخشی از آن را تقبل می‌کرد. در این جریان، از دید دختران، مهریه آداب و رسوم و سنتی بود که آنها نقش و خواسته‌ای در آن نداشتند.

وی افزود: در نسل دوم تعیین مهریه جهت جلب رضایت والدین بود و حتی دختران بر حد کمتر از معمول نیز اصرار داشتند. پسران نیز با هر مقدار مهریه رضایت می‌دادند. در عین حال در این زمان، مهریه با پول محاسبه می‌شد اما از نظر زوج، این مسأله هیچ نقشی در آینده ازدواج نداشت. این در حالی است که همین نسل اکنون وجود مهریه را در زندگی دختران خود مسأله‌ای مهم می‌داند. به همین دلیل در مراسم خواستگاری نسل سوم نیز بار دیگر، مهریه بحث مهمی است که در مورد آن، علاوه بر خانواده‌ها، دختران نیز نظرات و عقاید خاص خود را بیان می‌کنند.آنها معمولاً میزان مهریه را بسیار مهم تلقی کرده و آن را نشان دهنده علاقه مرد به زن و اعتبار دختر می‌‌دانند.

مدیر گروه مطالعات زنان انجمن جامعه‌شناسی ایران در بخش دیگری از سخنانش، با اشاره به شرایط قانونی فعلی و امکان درج شروط ضمن عقد که در عقدنامه‌ها در جهت بهبود شرایط زندگی زنان، تصریح کرد که تقریباً هیچ یک از دختران نسل سومی که مورد مصاحبه قرار گرفتند، از حقوقی که در ازدواج دارند آگاه نبوده و در زمان ازدواج، در جهت کسب حقوق بیشتر در خانواده، اقدامی انجام نداده‌اند.

آمیزه ای از الگوهای مدرن و سنتی

وی در ادامه به موضوع وظیفه زن و مرد بعد از ازدواج پرداخت و در این زمینه گفت: نسل اول به طور مشخص معتقد بود که وظیفه زن، خانه‌داری‌، رسیدگی به شوهر و فرزندان و وظیفه شوهر نان‌آوری و تامین معاش خانواده است. این تقسیم نقش مشخص از لحاظ سنتی مورد قبول بود و در عین حال باید توجه داشت که به علت زندگی در روستا و یا وجود برخی از اقوام یا مستخدم در خانواده، اصولاً کمک مرد در کار خانه معنا و مفهومی نداشت اما به نظر می‌رسد نسل دوم شاغل تفاوتی میان وظیفه زن و مرد قایل نبودند. این در حالی است که نسل سوم، وظیفه زن و شوهر را در ازدواج به صورت دیگری در نظر می‌گیرد و مفاهیمی مانند “همراهی و همفکری”، “رشد یافتن و رشد دادن”،”محبت کردن” و نظایر آنها نیز مطرح می‌شود اما نکته‌ای که در میان بعضی از زنان نسل سوم دیده می‌شد، جدایی مالی در زندگی بود. به این معنا که آنها مرد را مسئول تامین مخارج زندگی می‌دانستند و معتقد بودند که زن حتی اگر شاغل است، می‌تواند درآمدش را برای خود خرج یا پس‌انداز کند.

دکتر اعزازی در پایان سخنان خود تأکید کرد: در نسل سوم، سنت‌های ازدواج مهم است. نقش مرد نان‌آوری است و این نقش هم از لحاظ قانونی به مردان داده شده و هم تبلیغات فراوانی در مورد آن صورت می‌گیرد. از آنجا که ازدواج دختران نیز با توجه به امکانات مالی مردان صورت گرفته، زنان درآمد‌هایشان را متعلق به خود می‌دانند. از طرف دیگر به علت شرایط زندگی و نداشتن امکانات گسترده،آنها به تنهایی قادر به انجام وظایف خانه‌داری نبوده و چون از کمک والدین و یا مستخدم نیز بی‌بهره هستند، معمولاً از همسران خود تقاضای کمک دارند. در واقع، در نسل سوم، با وجود آنکه ازدواج و انتخاب همسر دارای جنبه‌های سنتی بوده و مهریه بالا‌، جهیزیه کامل و همچنین مراسم ازدواج پر خرج جزئی از زندگی‌های این نسل جدید است و در عین حال، در خانواده نیز تامین معاش بر عهده مرد قرار می‌گیرد، تعارض جالبی دیده می‌شود که طی آن زنان از مردان در انجام کارهای خانه نیز تقاضای کمک دارند.

به گفته وی، این دوگانگی میان ازدواج از طریق سنت‌ها و زندگی به صورت ترکیبی از سنت و روابط مدرن، ناشی از نگرش‌های جدیدی است که در ایران شکل گرفته و می‌توان احتمال داد که تجارب زندگی به دختران نسل سوم آموخته که اگر قرار است با توجه به قوانین موجود در جامعه زندگی شود،بهتر است گزینشی عمل کنند. یعنی به قوانین اسلامی و سنتی تا آن جا که از نظر مادی، به نفع آنهاست، توجه داشته باشند ولی در عین حال با توجه به شرایط مدرن زندگی، نه فقط نان‌آوری بر عهده مرد باشد بلکه از آن جا که آنان نیز شاغل هستند، کار خانگی با کمک یکدیگر صورت گیرد.

عروسی ارامنه در روستا

در ادامه این نشست گروه زنان، دکتر امیلیا نرسسیانس از دیدگاه انسان‌شناسانه، به بررسی شرایط و آیین و رسوم عروسی نزد ارامنه روستایی در سال‌های گذشته پرداخت. او بحث خود را با زمان مراسم عروسی در میان روستائیان ارمنی آغاز کرد و در این باره گفت: در خانواده گسترده روستایی، ازدواج‌ها از اوایل پاییز آغاز می‌شوند؛ چرا که این فصل، فصلی است که کشاورزی پایان یافته و محصول برداشته شده است. از سوی دیگر، از آنجا که مسیحیان چهل روز قبل از عید نوروز را زمان پرهیز بزرگ می‌دانند که در آن، عملاً خوردن غذای گوشتی، امکان‌پذیر نیست؛ از یک روز بعد از جشن روز هیجدهم فوریه که شبیه جشن چهارشنبه سوری است، تا پاییز سال بعد عروسی‌ای صورت نمی‌گیرد.

وی ادامه داد: عروسی‌های ارامنه در روستاها، حدود هفت روز به طول می‌انجامیده و تلاش می‌شده بخش اصلی عروسی در روزهای جمعه، شنبه و یکشنبه برگزار شوند. از سوی دیگر، چون این مجلس در خانه داماد صورت می‌گرفته، اگر در همسایگی آنها یا از بستگانشان کسی عزادار بود، پدر داماد خود را موظف می‌دانست به همراه یک کله قند و یک بطری شراب، به منزل آنها رفته و از ایشان برای برگزاری مراسم ازدواج پسرش اجازه بگیرد تا بتواند در مجلس اجرای موسیقی داشته باشد که معمولاً از طریق دهل و سرنا بوده است. علاوه بر این، در رسوم آن زمان، اگر عروسی در روز آفتابی صورت می‌گرفت، آن را به فال نیک می‌دانستند اما باریدن باران در روز عروسی را بدشگون تلقی کرده و به اصطلاح می‌گفتند “عروس تابه‌ها را لیس زده”؛ به این معنا که، آن‌طور که باید و شاید، در خانه پدری‌، به او خوش نگذشته است.

دکتر اعزازی

نرسسیانس در بخش دیگری از سخنان خود، به مراسم‌ و آیین‌های مختلفی که در طول این هفت روز برگزار می‌شده پرداخت و در این باره گفت: دوخت لباس عروس چند روز پیش از برگزاری مجلس عروسی، صورت می‌گرفت و یک روز قبل از عروسی آماده می‌شد. در این جریان، خانواده داماد متولی بودند و مدیریت این مراسم کاملاً زنانه، بر عهده مادر داماد بود. برای این منظور، زن‌ها صبح روز مورد نظر جمع می‌شدند و بعد از یکی دو ساعتی که دور هم بودند، دو خانم به خانه عروس می‌رفتند تا اندازه‌های او را بگیرند و در خانه داماد، لباس عروسی را آماده کنند.

معمولاً در این مراسم، رسم بر این بود که هدیه‌ای برای عروس تهیه شود تا او اجازه دهد اندازه‌هایش را بگیرند. در مرحله بعدی، پارچه سفیدی را روی زمین می‌انداختند. مادر داماد از زن‌های مهمان می‌خواست که بیایند و هر کدام به گوشه‌ای از پارچه قیچی بزنند و نهایتاً وقتی نوبت به خیاط می‌رسید، او قیچی را روی پارچه می‌گذاشت و می‌گفت “این قیچی من توان بریدن پارچه را ندارد” و بدین ترتیب، طلب هدیه می‌کرد. سپس پارچه را می‌برید و تکه‌های مختلف را به دست زنان حاضر در مجلس می‌داد تا هر کس، گوشه‌ای از آن را بدوزد.

وی سپس با اشاره به حضور پدر خوانده‌ در میان ارامنه و نقش بسیار مهم او در خانواده، گفت: در عروسی‌های قدیمی، حتما از طرف خانواده داماد، از پدر خوانده دعوت به عمل می‌آمد. او نیز علاوه بر آماده کردن سور و سات پذیرایی، هدیه‌هایی برای عروس تهیه می‌کرد که معمولاً یک سفره سوزن‌دوزی شده، یک جفت کفش و یک تکه زیور آلات را شامل می‌شد.

نرسسیانس افزود: روز قبل از عروسی، مراسم پخت نان برگزار می‌شد که وظیفه آن هم به عهده زنان بود. در این مراسم، معمولاً زن نانوایی می‌آمد، و با گرفتن الکی در دست، از صاحب‌خانه و مهمانان درخواست پول می‌کرد تا نانی پربرکت برای عروسی بپزد. علاوه بر این، اولین جام آب حتماً باید توسط سالمندترین فرد خانواده در آرد ریخته می‌شد تا آن را تبدیل به خمیر کند. در ادامه، بعد از پختن نان‌ها به مهمانان ناهار مختصری داده می‌شد و سپس گاتاها را می‌پختند. در این مراسم، مادر داماد از خویشاوندان خود و به خصوص زنان سالمند می‌خواست که به خانه او آمده و گاتاها را بپزند. در پایان نیز از مهمانان با چای و گاتا پذیرایی می‌شد. در خاتمه مراسم، مادر داماد در یک سینی، کوزه‌ای شراب و تکه‌هایی نان با تعداد فرد می‌گذاشت و آن را به خانه عروس می‌فرستاد. خانواده عروس نیز در همان سینی، نان‌هایی را به تعداد زوج و معمولاً شش عدد، در کنار هدیه‌هایی برای داماد و مادر او، به همراه آواز و موسیقی به خانه داماد می‌فرستاد.

وی خاطرنشان کرد: علاوه بر این، در این روزها، “مراسم گاوپزان” نیز به صورت مردانه برگزار می‌شد. در این مراسم که معمولا بعد از نان‌پزی صورت می‌گرفت، خویشاوندان داماد گوساله‌ای را می‌آوردند، پاهای او را می‌بستند، رو به مشرق روی زمین می‌خواباندند و قصاب با کشیدن یک صلیب در هوا، مبادرت به ذبح آن می‌کرد. در رسم دیگری در همین ارتباط، پدر خوانده یک چاقو و مادر داماد یا همسر پدر خوانده، قفلی را آغشته به خون این حیوان می‌کردند و قفل را در جیب و چاقو را در غلاف خود می‌گذاشتند که این کار برای دور کردن چشم شور و ارواح خبیثه از مراسم عروسی صورت می‌گرفت. در تقسیم گوشت نیز شقه‌ای از گوشت گاو یا گوساله را به خانه عروس می‌فرستادند و شقه دیگری را برای خانه داماد نگه می‌داشتند.

وی در بخش دیگری از سخنان خود، به آیین‌های مربوط به دعوت برای مراسم عروسی نزد ارامنه پرداخت و در این باره گفت: در این جریان، معمولاً زنان خانواده داماد به در خانه خویشاوندان می‌رفتند و آنها را برای جشن عروسی دعوت می‌کردند و برای اینکه تعداد مدعوین را بدانند، به هر خانواده یک قاشق یا یک گاتا می‌دادند. در عین حال، ممکن بود دعوت به صورت جمعی هم صورت گیرد؛ به این ترتیب که نقاره‌چی‌ها با ساز و دهل از بالای پشت بام همه اهالی روستا را به مجلس عروسی دعوت می‌کردند. علاوه بر این داماد نیز دوستان صمیمی و مجرد خود “عزب‌ها” (در زبان ارمنی نیز همین معنی را می دهد) را دعوت می‌کرد و از میان آنها، یک “عزب‌باشی” انتخاب می‌شد که مدیریت کارهای داماد در عروسی را به عهده می‌گرفت. اینکه چه کسانی در گروه عزب‌ها جای می‌گرفتند، به این ترتیب مشخص می‌شد که پیراهن‌های دوستان داماد را جمع‌آوری می‌کردند؛ آنها را می‌شستند و روی بند پهن می‌کردند و بدین ترتیب، از روی پیراهن‌ها مشخص می‌شد که چه کسانی در گروه عزب‌های عروسی جای گرفته‌اند.

عضو هیات علمی گروه انسان‌شناسی دانشگاه تهران ادامه داد: مراسم دیگری که در روستاهای ارامنه وجود داشت مراسم “حنابندان” بود. در این مراسم، مقداری حنا به همراه بقچه‌ای که در آن، هدایایی شامل کفش و لباس و زیور آلات گذاشته شده بود، را با رقص و آواز از خانه داماد به خانه عروس می‌بردند و عروس حنا را در کف دست خود نگه می‌داشت تا رنگ بگیرد. این حنا در واقع، نمادی از تندرستی و قوت زن بود که به مهمانان نیز داده می‌شد. مهمانانی که حنا را آورده بودند، با عسل و بادام پذیرایی می‌شدند و دختران حاضر در مجلس عروسی، به رسم احترام به مهمانان، “تامزارا” (نوعی موسیقی ارمنی) می‌نواختند و با این آهنگ، مردان با یکدیگر به صورت حلقه‌وار می‌رقصیدند و دختران هم روبروی یکدیگر ایستاده و به رقص و پایکوبی می‌پرداختند.

نرسسیانس افزود: مراسم “لباس پوشان داماد” مراسمی بعد از حنابندان بود که در آن، لباس داماد ابتدا توسط کشیش تبرک پیدا می‌کرد. سپس داماد با کمک مردان جوان عزب اصلاح می‌شد و لباس دامادی را به تن می‌کرد. این مراسم نیز با شادی و متلک‌های خاص خود همراه بود. داماد در پایان تاج خود که معمولاً کلاهی پوشیده شده با ابریشم مشکی بود و صلیبی به رنگ‌های سبز و قرمز و سفید، فرو رفته در آن بود، را به سر می‌گذاشت. بعد از آماده شدن داماد، معمولاً وی را در بالاترین قسمت خانه می‌نشاندند تا همه بتوانند او را ببینند و سپس، زنان و به خصوص زنان خانواده عروس پیشانی و گونه داماد را می‌بوسیدند و داماد نیز متقابلاً موظف بود دست راست پدر خوانده و پدر عروس را ببوسد. سپس داماد، پدر خوانده و عزب‌ها برای آوردن عروس به خانه او می‌رفتند. در این زمان، هر کوچه‌ای که منتهی به خانه عروس می‌شد، توسط برادران و خویشاوندان عروس بسته می‌شد و آنها برای باز کردن راه، طلب کادو می‌کردند. گاهی نیز از طرف خانواده عروس جوانی برومند و قوی را می‌آوردند تا با جوانی از خویشاوندان داماد کشتی بگیرد که این ماجرا معمولاً با شکست نماینده داماد خاتمه می‌پذیرفت. از سوی دیگر، پدر و مادر و خویشاوندان داماد نیز به خانه عروس می‌رفتند. خانواده عروس داماد را می‌بوسیدند و با قطعه‌ای قند یا یک عدد سیب از او پذیرایی می‌کردند تا دهانش شیرین شود. لباس عروس که تبرک پیدا کرده و آماده بود، توسط یک زن رقص‌کنان وارد خانه می‌شد. خانواده عروس نیز در حیاط خانه، از مهمانان استقبال می‌کردند و خنچه را می‌گرفتند و باز رقص‌های حلقه‌وار و موسیقی تامزارا تکرار می‌شد.

وی افزود: بعد از آن، مردان در اتاقی بزرگ‌تر و زنان در “اجاق‌خانا” (به معنی جایی که اجاق دارد و اکثر اوقات خانواده در آنجا دور هم جمع می‌شدند) گرد هم می‌آمدند. بساط سرگرمی مردان در اتاق را خانواده عروس مهیا می‌کرد که به واسطه آن، چیستان‌ها و مثل‌ها گفته می‌شد و معماهای سختی طرح می‌شد تا جوان‌های خانواده داماد به آنها پاسخ گویند و پیروز از این بازی‌ها بیرون آیند. پس از مدتی، برادر عروس وارد اتاق زنانه شده و خواهران داماد را می‌بوسید که به این مراسم “بوسه خویشاوندی” می‌گفتند. لباس عروس و حلقه نامزدی را که در یک لیوان شراب انداخته شده بود، برای عروس می‌بردند و دو دختر جوان او را آماده می‌کردند. سپس از پدر خوانده و برادر عروس دعوت به عمل می‌آمد تا بیایند و برادر عروس کمر عروسی را ببندد. در واقع، ارامنه هم مانند دیگران می‌خواستند که فرزند اولشان پسر باشد. بنابراین برادر عروس با بستن کمربند می‌گفت “هفت تا مثل من و یکی مثل تو” که در اینجا هم عدد هفت جنبه نمادین داشت. به همین دلیل، همسر پدر خوانده نیز تاج عروس را با هفت سنجاق روی سر او وصل می‌کرد که کارکرد نمادین این هفت سنجاق دور نگاه داشتن عروس از چشم شور و بلا بود. همسر پدر خوانده شیرینی و نقل بر سر عروس می‌پاشید و بعد از این مراسم، همه با آهنگ غم‌انگیزی به دلیل رفتن عروس از خانه پدری خود، شروع به گریه می‌کردند.

سپس دو تازه عروس از خانواده او، با نوای دهل و سرنا می‌آمدند و شروع به رقص می‌کردند. این بار در دست یکی از آنها شیشه گلاب بود که در واقع نمادی از باروری نزد ارامنه است.

گلاب را به سر و صورت داماد می‌پاشیدند. یکی از دختران شمایل سبزی می‌آورد و آن را به داماد می‌داد و شمایل قرمز رنگ توسط مادر زن بسته می‌شد. نهایتاً کشیش و برادر عروس دستان عروس و داماد را می‌گرفتند و وقتی عروس و داماد مقابل هم قرار می‌گرفتند، کشیش خطبه عقدی برای آنها می‌خواند؛ هر چند که خطبه عقد رسمی‌تری در کلیسا خوانده می‌شد.

در این روز، عزب‌ها از خانه عروس چهار شیء شامل درپوش کوزه، ملاقه، قاشق و گاتا را می‌دزدیدند که هر یک از این اشیاء نمادی از یک ویژگی خوب بود؛ درپوش کوزه نمادی از کم حرف بودن و رازدار بودن زن، ملاقه نمادی از بخشندگی و خانه‌دار بودن زن، قاشق نمادی از قسمتی از خانه پدری که باید همراه دختر می‌بود و گاتا سمبل برکت و دوره زایندگی طولانی که به همراه عروس به خانه داماد برده می‌شدند.

دکتر نرسسیانس همچنین توضیح داد که در رسم دیگری نزد ارامنه، در کفش‌های عروس گندم و جو و کشت بهاره می‌ریختند، با این پندار که عروس پای خود را با برکت به خانه داماد بگذارد اما در این زمان، خانواده عروس با بقیه مهمانان راهی کلیسا نمی‌شدند و می‌ماندند تا پشت سر عروس سبویی را بشکنند تا او دوباره به خانه پدر برنگردد و به عبارت دیگر، با ناراحتی و جدایی روبرو نشود.

وی گفت: در ادامه مراسم، عروس را سوار بر اسب تزئین شده‌ای می‌کردند و به کلیسا می‌بردند و در کلیسا، او را به همراه داماد، به سمت جایگاه ازدواج که جایی محراب مانند است، هدایت می‌کردند. کشیش سرهای آنها را به هم نزدیک کرده و با ریسمانی ابریشمی از رنگ‌های سبز و سرخ، می‌بست. در این هنگام پدر خوانده بر سر آنها صلیب را نگه می‌داشت و چاقو‌ها و قفل‌های بسته شده را بیرون می‌آوردند؛ چرا که دیگر چشم‌های شور نمی‌توانستند کارگر باشند.

کشیش داماد را به گوشه‌ای می‌برد و به او توصیه‌هایی در مورد نزدیکی‌ با همسر می‌کرد. از جمله مهم‌ترین این توصیه‌ها این بود که عصر روز چهارشنبه، جمعه و شنبه، همچنین تمام چهل روز ترحیم و تمام دوران بارداری همسر و چهل روز بعد از زایمان، نزدیکی با زن ممنوع است و این موضوع از همان روز اول ازدواج به مرد گوشزد می‌شد.

نرسسیانس با تأکید بر اینکه با وجود برگزاری مراسم عقد در کلیسا، عروسی یک زوج در واقع از طریق افراد و اهالی اطراف آنها رسمیت یافته و دوام و ضمانت پیدا می‌کرد؛ ادامه داد: بعد از کلیسا، عروس را به خانه داماد می‌بردند.

جلوی در خانه داماد، همه مهمانان چه پیر و چه جوان، وظیفه داشتند برقصند تا نشان دهند که از عضویت عروس در خانه جدید خوشحال هستند. به عروس هم خوراکی خاصی شامل کره و عسل می‌دادند که او از آن با انگشت در دهان خود می‌گذاشت و بعد صلیبی روی در می‌کشید تا در آن خانه همیشه خوشی و خوبی و سعادت حکم‌فرما باشد. سپس عزب‌ها مقابل در خانه داد می‌زدند که “پدر شوهر از خانه بیرون بیا”، “مادر شوهر از خانه بیرون بیا”. در این زمان که همه چیز با شوخی و خنده برگزار می‌شد، پدر شوهر مادر شوهر را کول می‌کرد و هر دو از خانه بیرون می‌آمدند. بعد مادر شوهر شروع به دویدن می‌کرد و پدر شوهر او را دنبال می‌کرد تا ببوسد. در این زمان مادر شوهر دستور نواختن موسیقی می‌داد و بدین ترتیب، شادی و رقص ادامه می‌یافت.

وی افزود: عروس موظف بود با پای راست خود وارد خانه داماد شود و معمولاً جلوی در نان لواشی روی دوش او می‌انداختند تا او با برکت به این خانه بیاید. در اینجا هم عروس و داماد ظرفی سفالی را می‌شکستند تا باز چشم شور را از خانه خود برانند. سپس به اجاق‌خانای محل زندگی خود می‌رفتند و هر دو لب تنور را می‌بوسیدند. نهایتاً عروس را جایی قایم می‌کردند و باز تا از مادر داماد کادویی نمی‌گرفتند، بیرون نمی‌آوردند. رسم دیگری که وجود داشت، این بود که در وقت شام، عروس شام نمی‌خورد و در آن روز خاص، برای او از خانه پدر غذا می‌آوردند. این بدان معنا بود که غذای خانه شوهر هنوز برای او حلال نبود. در شب عروسی، عروس و داماد بیدار می‌ماندند؛ چون معتقد بودند در این شب، زیبایی عروس به داماد منتقل شده و خشونت چهره داماد به عروس انتقال می‌یابد. پس آنها برای جلوگیری از این مصیبت، بیدار می‌ماندند و صبح هر دو آنها به استقبال خورشید می‌رفتند که به نظر می‌رسد این تقدس خورشید از دوره میترائیسم به ارامنه رسیده باشد. در مراسم “تاج‌برداری” که روز بعد انجام می‌شد، از کشیش، پدر خوانده، عزب‌باشی و خویشاوندان نزدیک دعوت می‌شد که بیایند و کشیش تاج ابریشمی بر سر داماد را باز می‌کرد و بدین ترتیب عروس و داماد بعد از آن، به عنوان زن و شوهر در خانواده شناخته می‌شدند. البته پیش از شب زفاف، داماد به خانه عروس می‌رفت و از خانواده او کسب اجازه می‌کرد. رختخواب شب زفاف نیز ظاهراً توسط خواهر داماد که خود زنی ازدواج کرده بود، تهیه شده و در کنار آن، حتماً شراب، میوه و آب سرد گذاشته می‌شد و گاهی هم ملحفه پاکدامنی را نشان می‌دادند. البته اگر زنی باکره نبود، از یکی از خانم‌ها می‌خواست که برای او خون کبوتر بیاورد تا او بتواند روی ملحفه ریخته و با سفید رویی زندگی کند.

دکتر امیلیا نرسسیانس در پایان روایت مردم‌شناسانه خود از مراسم عروسی ارامنه، توضیح داد: عروس بعد از شب زفاف اجازه نداشت که تا چهل روز دست به سیاه و سفید بزند ولی چهارشنبه هفته بعد، باید آب گرمی درست می‌کرد و در آن، پای همه اعضای خانواده را از بزرگ تا کوچک، می‌شست و می‌بوسید و در قبال این خدمت، در تشت برای او سکه می‌انداختند. در مراسم “سرشویان” نیز که یک هفته بعد از شب زفاف برگزار می‌شد، مادر عروس همراه با اعضای خانواده برای سرشویان دختر می‌آمد. آنها معمولاً همراه خود کله قندی می‌آوردند و بعد از شستن سر عروس مجلسی زنانه را با شربت و شیرینی برگزار می‌کردند. در عین حال، بعد از مراسم عروسی، عروس دو هفته اجازه بیرون رفتن از خانه را نداشت اما بعد از این زمان، دوستان او جمع می‌شدند و او را برای گردش و تفریح به بیرون از خانه می‌بردند. دو سه ماه بعد از عروسی هم مادر عروس از مادر شوهر اجازه می‌گرفت که برای چند روزی دختر خود را به خانه‌اش ببرد و این جریان هم باز با هدایا و شیرینی و خشکباری همراه بود. بعد از این چند روز، مادر شوهر به خانه عروس می‌رفت و او را همراه با هدایا و شیرینی‌ها به خانه خود می‌آورد. در عین حال، عروس‌های ارمنی، تا قبل از زایمان اول اجازه نداشتند که به تنهایی در خیابان‌ها و میادین ده ظاهر شوند.

منبع انجمن جامعه شناسی ایران
گفت‌وگو درباره مطلبی که خواندید

آدرس ایمیل شما منتشر نمی‌شود.