خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)
آخرین اخبار ادیان ایران و جهان، خبرهای دینی ارامنه زرتشتیان کلیمیان شیعه اقلیت‌های دینی و مذهبی و فرقه‌ها جریان‌‌های دینی

نقش عقلانیت غربی یهودی در شهادت سردار سلیمانی

عقلانیت غربی است که جناب عبدالوهاب المسیری پانزده قرن بعد از نزول قرآن بر جان رسول خدا (ص) ایمانش را به آن از دست داده است، همچون موارد دیگر ریشه در تبعیت و سرسپردگی به قومی دارد که قرآن از آنان به‌عنوان «قَوْمٌ لا یَعْقِلُون» نام می‌برد.

به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، خبرنگاری از دکتر عبدالوهاب محمد المسیری (متولد ١٩٣٨م و متوفای ٢٠٠٨م در مصر)، دکترای ادبیات تطبیقی از «دانشگاه رتجرز ایالات متحده» و نویسنده‌ی آثار ارزشمند ضد صهیونیستی می‌پرسد: از چه زمانی مطالعه و پژوهش را درباره‌ی پدیده‌ی صهیونیسم آغاز کردید؟ 

المسیری می‌گوید: سال ١٩۶٣م، در ایالات متحده، به لیبرالیسم و گفت‌وگو معتقد بودم و به این مسأله، از این زاویه می‌نگریستم که باید به ابزار عقل پناه بریم تا وضعیت خود را برای غرب شرح دهیم.

می‌گوییم: تفاوت انسان با حیوان در عقل است و البته تفاوت انسان با انسان هم در عقل است. عقل هر اندازه که رشدیافته‌تر باشد به همان اندازه راه نشان می‌دهد. برخلاف حیوان که فقط یک راه پیش پای او وجود دارد. حیوان یا مهاجم است یا مدافع. یا حمله می‌کند تا بِدَرَد و بخورد و یا دفاع می‌کند تا دریده و خورده نشود. به‌قول فوتبالی‌ها حیوانات Play Maker و بازی‌ساز ندارند.

المسیری می‌گوید: اما ناگهان دریافتم که جز ما کسی به عقل ایمان ندارد. آن‌ها همواره ما را به پذیرش واقعیات اندرز می‌دادند؛ چرا؟ برای این‌که صهیونیست‌ها ما را در صحنه‌ی جنگ شکست داده بودند. آن‌گاه دریافتم که مسأله‌ی عقل در میان نیست. مسأله‌ی قدرت در میان است و ما در برابر «تمدن دکارتی» نیستیم، بلکه مواجهه با «تمدن داروینی» داریم که به تنازع بقا و بقای طرفِ قدرتمند معتقد است!

می‌گوییم: در نگاه آقای المسیری غرب فقط به تنازع بقا اعتقاد ندارد، آن نکته‌ی خطرناک، اعتقادِ غرب به بقای طرفِ قدرتمند است، فارغ از مسأله‌ی حق. غرب نمی‌گوید: ملاکِ بقاء، حق است. می‌گوید: ملاکِ بقاء، قدرت است. حال منشأ این قدرت، حق است یا ناحق، برایش علی‌السویه است! در میان گرگ‌های پیر که قدرت شکار را از دست داده‌اند رسمی وجود دارد، آن‌ها دائره‌وار دور هم می‌نشینند و در هر کدام آثار خستگی نمایان شد، گرگ‌های دیگر به او حمله می‌کنند و این هم‌چنان ادامه دارد. گرگ‌ها یا از طریق غریزه و یا از طریق تجربه به اینجا رسیدند که آنچه در تنازع بقاء به کار آنان می‌آید عقل نیست، قدرت است!

المسیری می‌گوید: در این اوضاع، برخی از مفاهیمی که پیش‌ترها در ذهنیّت من شکل گرفته بود، از پایه سُست شد. پس از آن، به مطالعه و پژوهش درباره‌ی پدیده‌ی صهیونیسم (به‌عنوان بخشی از ساختار تمدن غربی) روی آوردم و در درونِ من، ایمان به الگوی لیبرالیسم (که با اقبال جهانِ غرب به صهیونیسم سازگار نمی‌آمد) فروریخت.

می‌گوییم: از نشانه‌های عقل سلیم دوری از جزم‌گرایی است. عقل سلیم علاوه بر این‌که صاحبش را از ایستایی بازمی‌دارد، بر فرهنگ، روش و منشِ «بدانم و بمیرم بهتر است تا این‌که ندانم و بمانم»، پای‌فشاری دارد. حقیقت‌طلبی تا آخرین لحظه‌ی عمر جزء لاینفک عقل سلیم است. آقای المسیری دُگم و متوقف نیست، آنچه پیش از سفر به آمریکا در رابطه با غرب و تمدن آن آموخته است را غیر قابل خدشه نمی‌داند. همین‌که مفاهیم ذهنی‌اش را با واقعیت‌های ملموس در تضاد می‌بیند، به نقد و اصلاح یافته‌های ذهنی اقدام می‌کند.

بعد از این پاسخ، خبرنگار می‌پرسد: آیا می‌توان چنین برداشت کرد که شما کاملاً از لیبرالیسم دست شُسته‌اید و حتی به‌عنوان چارچوب گفت‌وگو نیز به آن اعتقادی ندارید؟

المسیری می‌گوید: به لیبرالیسم به‌عنوان راهکار و مقررات گفت‌وگو (و نه به‌عنوان عقیده‌ای سیاسی، یا اقتصادی یا اجتماعی) ایمان دارم؛ زیرا اختلاف بین بشر، حقیقتی اسلامی است. شما به‌عنوان یک مسلمان اعتقاد دارید که اسلام دین حق است و هم‌چنین می‌دانید که دیگران چه‌بسا به آنچه شما ایمان دارید، ایمان ندارند. از این‌رو برای حل‌وفصلِ این نزاع، به گفت‌وگو پناه می‌برید. من به این ابزارها ایمان دارم: «برخورد برهان با برهان» و «تمسک به عقل در فهم دیگری».

می‌گوییم: خدای متعال در آیه ١٣ سوره حجرات خطاب به آحاد مردم می‌فرماید:
یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ.

ما شما را از زن و مردی بیافریدیم. و شما را در قالب ملت‌ها و قبیله‌ها درآوردیم تا یکدیگر را بشناسید. این‌که یکی در آفریقا به‌دنیا آمده و دیگری در آسیا، یکی اهل کاناداست و دیگری اهل موگادیشو، یکی در ایرلند زندگی می‌کند و دیگری در یمن، یکی چشم آبی است و دیگری چشمانی به رنگ دیگر دارد، یکی سفید است و یکی سیاه، یکی عرب است و دیگری عجم، همه‌ی اینها برای این است که یکدیگر را بشناسیم، نظم و انضباط در جامعه مستقر شود، ازدواج، رفت و آمد و داد و ستد سامان گیرد.

هیچ‌یک از «شُعُوباً وَ قَبائِلَ» که در آیه آمده و دیگر چیزها، سبب برتری نیست. و می‌دانید که تمام ظلم‌ها، جنگ‌ها، نزاع‌ها، حق‌کُشی‌ها، غارتگری‌ها، کشتارها، استثمارها و استحمارها ریشه در برتری‌طلبی و اعتقاد به این‌که من یا ما دارای ژن خوب هستیم، دارد. چه این کلمه را بر زبان بیاورند یا در دل نگه‌دارند.

آنچه سبب کرامت و ارتفاع رتبه‌ی انسان نزد خدا می‌شود، این است که تا چه اندازه – به‌فرموده قرآن حکیم- پای‌بندی به تقوای الهی دارید. و اگر به قرآن اعتقاد ندارید، بگویید تا کجا اصول انسانی را مراعات می‌کنید.

المسیری می‌گوید: غربِ معرفتی، به ارزش‌های قدرت و بقا مستند است. غرب غارتِمان کرد، ولی با ما جنگ نکرد، لذا فهم غرب جز از راه تجربه‌ی امپریالیسم (یعنی گفت‌وگو با جهان با زبان تفنگ) برای ما ممکن نیست.

می‌گوییم: در نگاه جناب المسیری غربِ معرفتی و امپریالیسم هر دو سَر می‌بُرند، یکی با شمشیر یکی با گوشواره. او به گفت‌وگو می‌نشیند تا به‌اصطلاح با پنبه سر ببرد. دیگری بدون گفت‌وگو بمب می‌اندازد، خانه خراب می‌کند، راکت و گلوله می‌زند.

المسیری می‌گوید: از این رو ایمان من به عقلانیت غربی از هم پاشید و این، زمانی بود که دریافتم غربی‌ها مروّجان و مبلّغان خشونت صهیونیستی هستند؛ نه از آن‌رو که صهیونیسم را عقیده‌ای عقلانی و خیرآور برای بشر می‌دانند، بلکه تنها برای آن‌که به مدد صهیونیسم بر ما چیره می‌شوند. متأسفانه با صراحت باید بگویم که این کارِ بوزینگان است.

می‌گوییم:جناب المسیری بنا به دلائلی از به خدمت گرفتن کلمه‌ی یهود پرهیز دارد و به‌جای آن لفظ صهیونیسم به‌کار می‌برد.

امروز چه بپذیرید و چه نپذیرید «غربِ مسیحی» و «غربِ معرفتی» به طُفیلی یهود ارتزاق می‌کند. این سنگدلیِ مستمر که بی‌محابا در گوشه گوشه‌ی دنیا از فرزندان رشید اسلام و غیراسلام قربانی می‌گیرد، ریشه‌اش در یهود و شاخه و برگش را «مسیحیتِ یهودی‌شده» تزیین می‌کند: ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَهِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَه. [بقره ٧۴]

و این تکبّر، زبان‌درازی و عدم نزاکت در زبان از آنِ یهود است که غربِ مسیحی بوزینه‌وار آن را تقلید می‌کند: لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِیرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِیاءُ سَنَکْتُبُ ما قالُوا وَ قَتْلَهُمُ الْأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَق. [آل‌عمران ١٨١]

و این حرص بی‌حد در دنیاطلبی که بعید است حالا حالاها دست از سر غربِ به‌اصطلاح مسیحی بردارد و ما همچنان باید نظاره‌گر چپاول و غارت سرزمین‌های اسلامی و مردم بینوا باشیم، پیش و بیش از آن‌که ریشه در مسیحیت داشته باشد، ریشه در یهودیت دارد: وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى‏ حَیاه. [بقره ٩٢]

و اگر کدخدا و نوچه‌های اروپایی‌اش با پا گذاشتن بر تقوی و پرهیزگاری «نقض عهد» می‌کنند و برجام‌زدگانِ مفلوک را در خماری رها می‌سازند به این جهت است که سر در توبره‌ی یهود دارند: الَّذِینَ عاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ یَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِی کُلِّ مَرَّهٍ وَ هُمْ لا یَتَّقُون. [انفال ۵٩]

و اکنون در پایان این نوشته‌ی مختصر توجه و عنایت مسئولینی که تصمیم دارند از دشمن عنود به‌واسطه به شهادت رساندن سردار مقاومت حاج قاسم سلیمانی انتقام سخت بگیرند را به آیه ١۴ سوره حشر جلب می‌کنم که می‌فرماید:
لا یُقاتِلُونَکُمْ جَمِیعاً إِلاَّ فِی قُرىً مُحَصَّنَهٍ أَوْ مِنْ وَراءِ جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَیْنَهُمْ شَدِیدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِیعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُون.

یقین داشته باشید که یهودیان ضعیف‌تر و ترسوتر از آنند که با شما بجنگند. امروز نه از «قُرىً مُحَصَّنَهٍ» خبری هست و نه از «وَراءِ جُدُرٍ»! مطمئن باشید آنها جرأت مقابله و مقاتله‌ی جمعی با شما نخواهند داشت. آنها نمایش وحدت می‌دهند و این در حالی‌است که عداوت و دشمنی همه‌ی وجودشان را در بر گرفته است.

و اما نکته آخر، عقلانیت غربی است که جناب دکتر عبدالوهاب المسیری پانزده قرن بعد از نزول قرآن بر جان رسول خدا (ص) ایمانش را به آن از دست داده است، همچون موارد دیگر ریشه در تبعیت و سرسپردگی به قومی دارد که قرآن از آنان به‌عنوان «قَوْمٌ لا یَعْقِلُون» نام می‌برد،

اولاً: سالبه به انتفاع موضوع است، عقلی وجود ندارد!
ثانیاً: آنچه در یهود و در غربِ یهودی‌زده وجود دارد عقلی که شمای انسان شرقی و شمای مسلمان به‌دنبال آن هستی، نیست:
تلْکَ النَّکْرَاءُ، تِلْکَ الشَّیْطَنَهُ، وَ هِیَ‏ شَبِیهَهٌ بِالْعَقْلِ وَ لَیْسَتْ بِالْعَقْلِ.
(شخصى از امام صادق علیه‌السلام پرسید: عقل چیست‌؟ فرمودند: چیزى است که به‌وسیله آن خدا را بپرستند و بهشت را به‌دست آورند. راوى گوید: گفتم: آنچه معاویه داشت چه بود؟ فرمودند: نیرنگ و شیطنت بود، آن مانند عقل است ولى عقل نیست.)

منبع اندیشکده مطالعات یهود
گفت‌وگو درباره مطلبی که خواندید

آدرس ایمیل شما منتشر نمی‌شود.