خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)
آخرین اخبار ادیان ایران و جهان، خبرهای دینی ارامنه زرتشتیان کلیمیان شیعه اقلیت‌های دینی و مذهبی و فرقه‌ها جریان‌‌های دینی

معنای زندگی در آرای ویکتور فرانکل و عبدالحسین نوری

از نظـرِ عبدالحسین نوری معنای زندگی خداست و اوست که رنج ها را تبیین می کند یا معنا می بخشد و اینگونه نیست که انسان در رنج معنای زندگی خودش مثلاً خدا را بیابد.

به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، پرسش از معنای زندگی، یکی از اصیل ترین سـوالات انسـان اسـت. سـوال اساسـی در این مورد آن است که یا زندگی معنادار است و در صورت معناداری چه چیـز یـا چـه چیزهایی به زندگی انسان معنا می بخشند؟

در میـان متفکـران متعددی که به بحث دربارۀ معنا پرداختـه انـد، ویکتورفرانکـل (١٩٠۵ــ ١٩٩٧ )جایگـاه ویژه ای دارد.

وی روانپزشک، عصب شناس و پدیدآورندۀ مکتب معنادرمانی اسـت و تلاش های زیـادی در ارتبـاط بـا معنادار کردن زندگی افراد کرده است.

آنچـه موجـب کمـال فکـری و تأسـیس مکتـب جدیـد معنادرمانی یا لوگوتراپی توسط فرانکل در روانشناسی شد، حضور وی در اردوگاه مخوف کـار اجبـاری بود.

وی در جنگ جهانی دوم به علت یهـودی بـودن از سـال ١٩۴٢ تـا ١٩۴۵ ابتـدا در اردوگاه «آشویتس» و سپس در اردوگاه کار اجباری «داخـائو » زنـدانی شـد . خـانواد ۀ وی کشته شد و نامزدش که ظاهراً جزو قربانیان این اردوگاه ها بـود ، هرگـز پیـدا نشـد.

او در اردوگاه های کار اجباری بـا مشـاهده ی وضـعیت مـردم ، پـی بـه راز بزرگی برد که همین تفکرات باعث بوجود آمدن مکتبـی بـا عنـوان therapy Logo) معنـا درمانی) شد.

طرح نظریه ی ارادۀ معطوف به معنا، تا حدودی روانشناسی او را به رویکرد معنوی و عرفانی نزدیک می کند و امکان تطبیق نظر وی با آرای یک عارف را قابلِ توجیه می کند زیرا جستجوی معنا از درون تجربه های عرفانی از مشخصه های عرفا محسوب می شود. بر همین اساس و بر مبنای مفهوم معنا به بررسی تطبیقی آرای ابوالحسـین نـوری (٢٢۵ــ ٢٩۵هـ .ق) عارف برجسته قرن سوم و ویکتور فرانکل روانشناس برجسته ی قرن بیستم پرداخته شده است.

احمـدبن محمـد بَغَـوی هـروی ، مشهور به ابن بَغَوی و ملقب به ابوالحسین نـوری از عرفـای خراسـانی الاصـل و صـوفیان مشهور بغداد اسـت.

ابوالحسین نوری جایگاه ویژه ای در نزد عرفای بزرگ قرن سوم دارد؛ بـه گونـه ای کـه وی را امیرالقلوب، قمرالصوفیه و طاووس العبـاد نیـز لقـب داده انـد.

در این نوشتار به بررسی معنا از دیدگاه فرانکل و عبدالحسین نوری و عواملی که باعث معنا یافتن زندگی می شوند پرداخته می شود.

مفهوم معنا از نظر فرانکل و ابوالحسین نوری

هسته و اساس مکتب معنا درمانی فرانکل، آن است که همه ی نابسـامانی های روانـی، به این بر می گردد که شخص معنایی برای زندگی خود نمی یابـد و هـدفی بـرای زندگی در سر ندارد.

در نگرش فرانکل معنا جایگـ اه ویـژه ای دارد. او بـرخلافِ نظریـه ی فرویـد مبنـی بـر اراد ۀ معطوف به لذت و همچنین برخلافِ نظریه آدلر مبنی بر ارادۀ معطوف به قدرت، انگیزش بنیادین انسان را ارادۀ معطوف به معنا می دانست.

به عقیدۀ وی این انگیزش چنان نیرومند است که قادر است تمام انگیزش های دیگـر انسان را تحت الشعاع قرار دهد؛ چراکه اگر زندگی بی معنا باشد، دیگر دلیلی بـرای ادامـه آن وجود نخواهد داشت.

برهمین اسـاس ، وی ارادۀ معطـوف بـه معنـاداربودن زنـدگی را شرط حیاتی سلامت روان دانسته است و معیار نهایی رشد و پرورش شخصیت سـالم را میزان ارادۀ معطوف به معنا در زندگی می داند؛ به این معنی که به هـر میزانـی فـرد بـه جستجوی معنا بپردازد، برای هدف بخشیدن به زندگی خود، حائز شخصیت سالم اسـت.

ازنظرِ وی نبودِ معنا در زندگی، به نوعی بیماری روانی اندیشه زاد منجر می شود که ویژگی خاص آن، بی هدفی در زندگی و احساس پـوچی اسـت ؛ وضـعیتی کـه وی آن را پدیـده ی گسترده و شناخته شدۀ قرن بیستم می داند و آن را آسیبِ روانی توده های نسل حاضر یا پوچ گرایی می نامد و تنها راه برون رفـت از ایـن مشـکل را یـافتن معنـای زندگی می داند.

در سوی دیگر سبک زندگی عرفانی که در اینجا ابوالحسین نوری نماینده ی آن می باشد آکنده از معناسـت. در واقع عرفان اساساً بر اساس معنازایی برای زندگی استوار است لذا بین نظریه فرانکل در باب جستجوی معنا برای زندگی و نظریات عرفا به طور کلی و ابواحسین نوری به شکل خاص همسانی زیادی وجود دارد.

در یک دسته بندی کلی سه مسئله ی عمده ی ایثار، زبان تمثیلی و سماع به کمال رسیده از بزرگترین موارد تشخص نوری محسوب می شوند که هر سه در فرایند معنایابی زندگی از اهمیت زیادی برخوردارند.

معنویت در آرای فرانکل و ابوالحسین نوری

در سبک زندگی عرفانی معنا با معنویت پیوند خورده است که این معنویت در بسیاری موارد با تجربه دینی همراه می باشد در نگرش فرانکل نیز معنایابی زندگی با معنویت پیوند های زیادی دارد.

از نظر فرانکل معنویت، متضمن ویژگی های غیرمادی زندگی است که از جسم یا سایر امور مادی و محسوس کاملاً متمایز است. معنویت به معنای احساس مرتبط بودن با موجودی متعالی و خارج از وجود شخصی است. موجودی که می تواند برای زندگی فرد معنا و هدفی فراهم سازد و در سایه آن معنا، به آرامش و اسایش درونی برسد. این موجود متعالی الزاماً خدا نیست. بر این اساس، معنویت مفهومی است فراگیر که دین (ارتباط با خدا ) می تواند بخشی از آن باشد. معنویت زمانی به عنوان جنبه ای از دین و راهی به سوی پیوند عمیق با خدا بود، اما امروزه برای برخی، خدا تنها هدف جست و جوی معنوی نیست، بلکه می تواند یکی از راه های جست و جوی معنوی ممکن باشد.

در دیدگاه ابوالحسین نوری نیز معنویت در معنایابی زندگی از اهمیت بالایی برخوردار است.

ابوالحسین نوری به مثابه ی یک عارف بر جایگاه خداوند تأکید دارد و مطـابق این گفتارش که «هرکس به اشیا و امور به واسطه ی خداوند بیندیشد، رجوع و بازگشتش در تمام به سویِ خداوند است».

تمام امور و اسباب وابسته به خداوند اسـت و لذا معنا را نیز نمی توان امر مستقل از خداوند لحاظ کرد. تدبر و تعقل در نقـش خداونـد در آفرینندگی اشیا این قابلیت را اعطا می کند که انسـان از ظـاهر بـه سـویِ بـاطن و از اسباب به سویِ آفریننده رجوع کند. در نگرش ابوالحسین نوری ایـن رجعـت ، سرمنشـأ تجلی و سریان معنا در زندگی است.

در بعد معنویت علیرغم قرابت هایی که بین نظریه فرانکل و آرای نوری وجود دارد اما شاهد تفاوت مهمی نیز هستیم.

در اندیشه ی ابوالحسین نوری، معنا بـا ایمـان در پیونـد است و ایمان، شرط معنا در نظر اوست؛ حتی ایمانی که وی از آن سخن می گوید نه یک باور سطحی، بلکه ایمان انسان کامل است؛ انسانی که در سطح فراخودآگاه به سر می برد؛ از این رو، نمی توان در درون انسان بی ایمان حداقل معنایی را که او از آن سخن می گوید، جست؛ درحالیکه در اندیشه ی فرانکل چنین قیـدی وجـود نـدارد و حتـی ملحـدان نیـز می توانند پذیرای معنای موردِنظر او باشند.

درواقع بحث فرانکـل بـه مصـداق خاصـی از معنا ناظر نیسـت و بـه اصـل معنـاداری یـا معنـاخواهی توجـه مـی کنـد کـه واقعیتـی روانشناختی است و برای همه ی انسان ها و در سطحی خودآگاه مطرح است. هرچنـد کـه در ناخودآگاه فرامعنایی وجود دارد و تبیین کنندۀ آن اسـت. بـر همین اسـاس وی از ارادۀ معطوف به معنا سخن می گوید و ابوالحسن نوری از ارادۀ معطوف به فرامعنا.

آزادی در دیدگاه فرانکل و ابوالحسین نوری
یکی دیگر ابزارهایی معنا در زندگی آزادی می باشد.

به عقیده ی فرانکل انسان موجودی است با میدان آزادی محدود؛ او در انتخاب شرایط و عوامل، آزاد نیستف بلکه آزاد است در برخورد با شرایط، چه واکنشی را انتخاب کند. انسان همیشه با مجموعه ای از محدودیت ها احاطه شده است و هریک از این محدودیت ها نقاط جهشی برای آزادی وی به شمار می روند. انسان با برخورداری از آزادی می تواند از هر آنچه بر او حاکم است(نیروها زیست شناختی، روان شناختی و جامعه شناختی)، از طریق تسخیر آنها، شکل دادن به آنها یا حتی گردن نهادن به آنها، خود را برهاند و بر همه آنها چیره شود. به این ترتیب، این شرایط (زیستی، روانی و اجتماعی )هستند که خواه ناخواه در برابر آزادی و انتخاب انسان، سر فرود آورده و تسلیم می شوند. شرایط نمی توانند انسان را کاملاً تحت سلطه ی خود درآوردند.

فرانکل آزادی را به معنای رهایی از سه چیز می داند: ۱- غریزه ها ۲- خوی ها و عادات ۳- محیط. یقیناً انسان غرایزی دارد، ولی این غرایزه ها مالک انسان نیستند و برخلاف آنچه فروید می گوید آدمی می تواند در پذیرش یا رد تمایلات غریزی آزادانه تصمیم گیری کند.

بنا بر گزارش سلمی، ابوالحسین نوری آزادی را عبارت از رهایی از بند هوا و ترک تمام لذت های نفسانی دانسته است. ایـن گـزارش علاوه بر اینکه تأکید ابوالحسـین نـوری را بـر ضـرورت آزادی و محاسـبه ی نفسـانی نشـان می دهد، نمایانگر جستن معنا در فراسوی منِ نفسانی است. معنا در نگـرش ابوالحسـین نوری در فراسوی من نفسانی قرار گرفته است؛ در جایی که گوهر وجود آدمـی (روح) از قیدوبندهایی که مانع رشد و تعالی است، آزاد شده است.

همچنان که ذکر شد، فرانکل آزادی را رهایی از بند سه چیز معرفی می کند که بنا بر این گزارش ابوالحسین نوری به دو مورد از بندهای تنیده بـر پـای آزادی روحـی انسـا ن اشاره می کند که این دو مورد را مـی تـوان معـادلی بـرای غرایـز و خـوی هـای نفسـانی اشاره شدۀ فرانکل در نظر گرفت. بـه نظـر مـی رسـد ، مـوردِ سـومی کـه فرانکـل بـه آن اشاره کرده است؛ یعنی محیط، از نگاه عارف قرن سوم پنهان نمانده است.

بنا بر گـزارش عطار، ابوالحسین نوری آزادی را رهایی از تمـام زنجیرهـای اسـارت درونـی و بیرونـی و مبارزه با طاغوت نیز می داند. این گفتار علاوه بر اشاره بـه اسـارت درونـی ، به صورتِ عامتر به اسارت بیرونی اشاره می کند که می توان آن را معادلی بـرای شـرایط و افکار محیطی دانست که از بیرون، آزادی انسان را به بند می کشند.

معنای زندگی

مسئولیت در دیدگاه فرانکل و ابوالحسین نوری

مسئولیت نیز یکی دیگر از مفاهیمی است که در امر معنادهی به زندگی حائز اهمیت می باشد.

مکتب معنادرمانی فرانکل انسان بودن را به معنای مسئول بودن می داند. مسئول پاسخگویی و پاسخگو بودن به وضعیت های زندگی و پاسخگویی به چگونگی تفسیر زندگی، یعنی تفسیری در راستای خداپرستی یا بی خدایی.

در نگرش اگزیستانسیالیستی فرانکل، انسان مسئول تحقق و ساختن آگاهانه ی نحوۀ بودنِ خویشتن است؛ ازهمین رو، وی بزرگترین مسئولیت انسان را یافتنِ معنای زندگی خود می داند؛ از طرف دیگر، اشاره می کند که یافتن معنا، منـوط به خروج از خویشتن و ارتبـاط بـا شـخص دیگـری غیـر از خـود اسـت. بنابراین، حضور در جامعه و پذیرش مسئولیت های جمعـی ، یکـی از عوامـل زمینـه سـاز کشف معناست. همچنان که جامعه و محیط می تواند بندی بـر پـای آزادی و اسـتعلای انسان باشد، می تواند از عوامل مهم زمینه ساز کشف در زندگی انسانی باشد کـه اسـتعلا یافته است.

در نگرش عرفانی، تربیت و تصعید نفس و همچنین احاطـه و کنتـرل بـر احـوال آن نخستین مسئولیتی است که بر عهدۀ انسان اسـت.

ابوالحسـین نـوری ضـمن تأکیـد بـر مسئولیت تحقق و تربیت خویش، برخلافِ نگرش زاهدانه و انزواطلب غالب در قرن سـوم اظهار می دارد که تحقق فراروندگی انسان در اجتماع امکان پذیراست. ازهمین روست که از دنیا با نام سـرای خـدمت یـاد مـی کنـد.

سـرایی کـه مسئولیت های آن در ساختن هستی و چگونگی انسان نقش بسزایی ایفا مـی کنـد. او در سرای خدمت نه تنهـا خـود را مسـئول اسـتعلا و آزادی خـویش از بنـدهای محیطـی و جسمانی می دانست؛ بلکه می کوشید دیگران را نیز از این بندها بره اند و به سویِ اسـتعلا سوق دهد. می توان خصیصۀ اخلاقی وی مبنی بر امر به معروف و نهی از منکر را تلاشی در همین جهت ارزیابی کرد. علاوه بر این، موضع گیـری وی در مقابـل معتضـد عباسی نیز مؤیّد همین امر است .

مطـابق گزارش های تاریخی، ابوالحسین نوری، نه تنها صوفی آزاده ای است کـه بـا اتخـاذ طریـق عرفانی سرنوشت خود را به دست خود با رهیدن از منِ نفسانی رقم مـی زد؛ بلکـه در راه فراروی از منِ نفسانی به مسئولیت جمعی توجه کرد و با بی پروایی یـک مصـلح ، در پـی تغییر سرنوشت فکری جامعه بود و در این راه از ایثار جان نیز فروگذار نکرد.

شایان ذکر است، مطابق گزارش ها، روزی ابوالحسین نوری خمره های شراب خلیفه را شکست و در برابر عتاب خلیفه، خود را محتسب معرفی کرد و آنگاه که خلیفـه پرسـید:« تو را چه کسی محتسب کرده؟» گفت: «آنکه تو را خلیفه کرده است.»

این گزارش، نقش خداوند یا به تعبیـر لوگـوتراپی فرامعنـا را در احسـاس مسـئولیت نشـان می دهد؛ بنابراین در این بحث نیز فرامعنا، با اعطای مسئولیت، به زندگی معنا می بخشـد و کارکرد اصلاح گری را به زندگی ابوالحسین نوری اعطا کرده و معنا را در بطن لحظـات زندگی او جاری ساخته است.

در نگرش ابوالحسین نوری انجام مسئولیت جمعی بایـد بـی چشـم داشـت باشـد. در همین مورد در تذکره الاولیا آمده است که وی دو غـلام بچـه را از آتـش نجـات داد و در برابر این کار از ارباب آنها پاداش نپذیرفت.

معنای زندگی

رنج در دیدگاه فرانکل و ابوالحسین نوری

رنج در فرایند معنای زندگی و در نظریه معنادرمانی فرانکل مفهومی محوری می باشد.

فرانکل در کتاب جستجو بـرای معنـا بـه ایـن امـر اشـاره مـی کنـد کـه در موقعیت های اجتناب ناپذیر و رنجش آور، پذیرش رنج و تلاش برای یافتن معنای آن، ازجملـۀ عوامل زمینه سازِ معناست.

بر مبنای اندیشه ی اگزیستانسیالیستی، رنج پدیـده ای انسـانی اسـت که می تواند زمینه ی رشد و تعالی انسان را فراهم آورد.

شـایان ذکـر اسـت رنـج هـایی در زمـره ی ارزش های وجودی قرار دارند که نتیجه ی بی تدبیری یا انتخاب های نادرست شخصی نباشـند و همچنین راه گریزی از آن وجود نداشته باشد. از نظرِ فرانکل چنین رنج هـایی، لازمه و جزء جدایی ناپذیر زندگی و فرصت های پنهانی کمال محسوب می شوند؛ زیرا مـادامی که انسان رنج می کشد، در حالت تنش بین آنچه هست و آنچه باید باشد، به سر مـی بـرد ؛ در این حالت می تواند دربارۀ آرمان ها بیندیشد و به بُعد کمال درونی خـود بیشـتر توجـه کنـد.

رنج بردن، تنشی سالم و تحول عمیقی است که انسان را از آنچه نباید باشـد، آگـاه مـی سـا زد و به سوی معنایی ارضا نشده سوق می دهد.

لذا انسان سالم کـه انگیزه و هدف اصلی زندگی را رسیدن به لذت نمی داند، رنج را ارزشمند مـی یابـد و پـذیرای رنج های معنازاد می شود و به جستجوی معانیِ مستتر در آن می پـردازد. ازایـن رو، در نگـرش فرانکل رنج در زمرۀ عوامل زمینه ساز معنا قرار دارد.

این نوع نگرش به کارکرد مثبـت رنـج ، در گـزارش هـای تـاریخی و آثـار مربـوط بـه ابوالحسین نوری نیز وجود دارد؛ به گونـه ای کـه مشخصـ ۀ بـارز عرفـان وی را اصـرار در تحمل رنج برشمرده اند.

مطابق گـزارش عطـار ، ابوالحسـین نـوری درد و انـدوه را از لـوازم طریقـت عرفـانی میدانست. از محتوای این گزارش آشکار است کـه در نگـرش وی، رنج امر منفور و شایسته ی گریز محسوب نمی شـود ؛ بلکـه لازمـه و جـزء جدانشـدنی حیات معنوی است که آدمی را می پیراید و راه کمال می آمـوزد. بـدیهی اسـت کـه ایـن نگرش ارزشی به رنج بر اعتقاد به فرامعنا ابتنا دارد.

درکتاب طبقات الصوفیه آمده است که روزی جنید و ابوالحسین نوری بیمـار شـدند . ابوالحسین نوری بیماری خود را از دیگران پنهان میداشت. به او گفته شد: چرا بیمـاری خود را همچون جنید آشکار نکردی؟ ابوالحسین نوری پاسخ داد: ما گرفتـار نـاگواری و بلا نشده بودیم که سزاوار باشد، نام شکایت را بر زبان بیاوریم و این گونه سرود:

اگر بیمار باشم شایسته آنــم

پس تو شایسته شکــری

چه شیرین، قلبی باقی نمانده

که به بیماری بگوید امان

همچنان که در این گزارش دیده میشود، ابوالحسین نـوری میـان فنـای عاشـقانه و رضایت به رنج ها، ارتباطی متین برقرار می کند.

در دیدگاه ابوالحسین نوری، پیوند رنج ها با خواست خداوند، تسلیم و سـپردن تمـام امـور به خداوند در نهان و آشکار، آنچنان اهمیت دارد که وی آن را معنای حقیقی اسلام می داند. انسان با معرفت به اینکه خداوند صلاح وی را بهتر می داند، تسلیم می شود؛ ازاین رو، نجسـتن سود و زیان امور و همچنین بی اعتقادی به تشخیص مطلـق سـود و زیـان از جانـب انسـان، عاملی مهم برای تضمین آرامش و پذیرش اتفاقات خلاف خواسته، خواهد بـود.

در طریقت ابوالحسین نوری این آرامش حتی در بلایا، به واسطه ی خداوند و ذکر دائـم بـر قلـب جاری می شود و با هیچ ناملایمتی از میـان نمـی رود. از همـین روسـت کـه وی ویژگی عارف یا فقیر صادق را رضایت و آرامش در رنج می داند. به رغمِ وجود این نقطه اشتراک که نوری و فرانکل هر دو از کارکرد تربیتی رنـج هـا و تحمل و پذیرش آنها سخن می گویند؛ اما نکته ی مهم این است که شیوۀ متفاوتِ نگرش آن دو را از هم متمایز می کند؛ فرانکل رنج ها را وضعیت هایی می داند که معنا را در آنها می توان کشف کرد.

این در حالی است که چنـین دیـدگاهی نسـبت بـه رنـج در سـخن ابوالحسین نوری وجود ندارد؛ این امر به این علـت اسـت کـه از نظـرِ او معنای زندگی خداست و اوست که رنج ها را تبیین می کند یا معنا می بخشد و اینگونه نیست که انسان در رنج معنای زندگی خودش مثلاً خدا را بیابد. لذا ارزش هـای نگرشـی در رویکـرد وی پیامد مستقیم معنادارکردن زندگی با خداوند است.

منابع:

ماهیت انسان و نیازهای متعالی او از دیدگاه ویکتور فرانکل – طلعت حسنی بافرانی – روان شناسی و دین – شماره ۱۲ – ۱۳۸۹

بررسی عوامل زمینه ساز معنا در نگرش ابوالحسین نوری و ویکتور فرانکل – یاسمن سلمانی – قدرت اله خیاطیان – ادیان و عرفان – شماره یکم – ۱۳۹۸

جایگاه و آثار ابوالحسین نوری در عرفان – امید مجد – شماره ۲۷ – ۱۳۸۹

معنای زندگی از دیدگاه ویکتور فرانکل – هاشم قربانی – شماره ۳ – ۱۳۸۸

منبع حقوق نیوز
گفت‌وگو درباره مطلبی که خواندید

آدرس ایمیل شما منتشر نمی‌شود.