آمریکا با نگاه به آینده شکست ظاهری را پذیرفت/ طالبان آبشخور القاعده و داعش است
تحلیل وضعیت منطقه با روی کار آمدن طالبان؛
نباید مساله را آنقدر ساده تصور کنیم که بگوییم آمریکا شکست خورده است و نباید مساله را آنقدر پیچیده کنیم که بگوییم آمریکا هرکاری را بخواهد می تواند انجام دهد. آنچه که مسجم است این است که آنان به دنبال برنامه هایی هستند که بتوانند زمینههای رسیدن به اهداف آینده به نسبتا دورتر خود را فراهم کنند.
«مهدی مطهرنیا»، استاد دانشگاه و آینده پژوه در گفت و گو با ردنا (ادیان نیوز) به تحولات افغانستان پرداخت و گفت: بازی بسیار پیچیده تر است آن است که در ظاهر نشان داده می شود. آیا می شود طالبان برای گرفتن پنجشیر با این همه مشکل روبرو باشد اما بدون شلیک گلولهای به کابل برسد؟ آیا می شود اشرف غنی میلیاردها پول را به راحتی از افغانستان خارج کند اما آمریکا فرصت برداشتن اسلحههای خود را نداشته باشد؟ ما نباید دچار ساده انگاری استراتژیک شویم.
وی با بیان اینکه افغانستان تکهای از پازل تغییر و تحولات بینالمللی و ضعیفترین منطقه ژئوپولتیک و ژئواستراتژیک برای تغییر و تحول در «هافلند بزرگ» است، تبیین کرد: پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و گذار جامعه بینالملل از نظام دو قطبی جهان و فروپاشی آن، جهان به دنبال نظم نوین جهانی رفت. در مرکزیت این اراده بوش پدر قرار داشت. او نظم نوین جهانی را در سال ۱۹۹۰ میلادی بیان کرد. بوش در کنگره آمریکا گفت دوران جدیدی آغاز شده و باید نظم نوینی ایجاد شود. باید به رهبری آمریکا نظمی سرشار از رفاه، آزادی، عدالت و دور از ترور در جهان شکل بگیرد. پس از گذار از دهه ۱۹۹۰ و قبل از ورود به قرن ۲۱ آمریکاییها تئوری پیش دستی خود را شکل و محتوا بخشیدند.
سناریوی جذاب آمریکا
مطهرنیا عنوان کرد: نظریه جنگ تمدنهای هانتینگتون، نظریه نظم جهانی بوش پدر، با چسبندگی به نظریه جنگ علیه تروریسم مثلثی را تشکیل داد که دکترین امنیتی آمریکا یعنی پیشدستی آمریکا را شکل بخشید. واقعه ۱۱ سپتامبر ده سال پس از سخنرانی بوش پدر در ۱۹۹۰ انجام شد. ایالات متحده آمریکا به بهانه مبارزه با تروریسم و رودررویی با القاعده به افغانستان ضعیفترین منطقه جغرافیایی هافلند بزرگ هجوم آورد و بیست سال در آنجا ماند و ثروت زیادی را در آنجا هزینه کرد. به ناگاه در سال ۲۰۰۱ میلادی و با بهانه فشار افکار عمومی ایالات متحده و همراهی تیم بایدن از جمله برنز رئیس CIA و دیگر همراهان او زمینههایی ایجاد شد تا آمریکا اعلام کند که از افغانستان خارج میشود و بدون آنکه گلوله ای شلیک شود نیروهای آمریکایی بدون اسلحههایشان از افغانستان خارج شدند؛ یک سناریو بسیار جذاب که افتادن چند فرد از هواپیما هم آن را به نمایش گذاشت تا نشان دهد که چسبندگی با آمریکاییها حتی در بیرون هواپیمای آمریکایی در منطقه وجود دارد.
استاد علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی گفت: طالبان که تجسم تحجر و انسداد دینی است سر کار میآید و گروهی حکومت را به دست میگیرد که آبشخور القاعده و داعش است؛ در حالی که سخن از نابودی بنیادگرایی اسلامی در قالب رادیکالیسم سنی مطرح میشود و در ایران پایان داعش با نامه سردار معروف سپاه پاسداران اعلام گشته، دوباره شاهد زنده شدن سرچشمه های افراط گری مذهبی در چارچوب طالبانیسم هستیم. از سویی سردار اعلام کننده پایان داعش در عراق به دست آمریکایی ها ترور شده است.
محاصره منطقهای ایران
مطهرنیا با طرح این موضوع که پیوند طالبان با القاعده و به ظاهر اصطکاک آن با داعش میتواند در دو سوی ایران معنادار باشد، اظهار کرد: اگر داعش در عراق مجدد قدرت بگیرد و حکومت اسلامی عراق و شام را بخواهد احیا کند، همگرایی این دو حکومت با هم و رو در روی آنها از سوی دیگر با یکدیگر می تواند دو نتیجه را در بر داشته باشد؛ یکی اینکه ایران را در منطقه افراطیگری اهل تسنن قرار دهد و و دیگر لازم نیست ایالات متحده در منطقه ظهور عینی داشته باشد و هزینه های زیاد را بپردازد بلکه میتواند حضور خود را معنادار کند و کمربند حمایتی همگرایی اسرائیل و کشورهای عربی مانند قطر، عربستان به همراه همراهی پاکستان شکل بگیرد. این همان محاصره منطقه های تهران در چهارچوب دکترین محدودسازی همکاریهای بینالمللی با ایران و محاصره منطقهای ایران است چیزی که در سال ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ آن را بارها بیان کردم.
کنترل چین اولیت آمریکا
این تحلیلگر مسائل سیاسیبا تأکید بر اینکه در سیاست و در تحرکات استراتژیک هیچ چیز تصادفی نیست؛ ممکن است اشتباه صورت گیرد اما تصادفی نیست، مطرح کرد: آمریکاییها تصادفی اسلحه های خود را در افغانستان نمی گذارند تا از آن کشور خارج شوند. نمایش بمباران اسلحهها، همراه با نمایش انتقال بخشی از آنها به ایران میتواند پشتوانه حرکتهایی باشد که احتمال وقوع در آینده را دارد.
وی ادامه داد: اما نتیجه دوم این است که آمریکاییها بر اساس نظریه هافسند لیندر بزرگ، اگرچه اولیتشان فلات ایران و ایران است؛ ولی اولویتشان کنترل چین است دروازه های ورودی به آسیای شرقی و جنوب شرقی مانند آسیای غربی و جنوب غربی بار دیگر افغانستان است و احیای خطر طالبان از سال ۲۰۰۱ به ۲۰۲۱ نقطه عزیمت دیگری است که می تواند تونل انتقالی ناامنی از غرب آسیا به شرق آسیا را هدایت کند.
آشوب در منطقه بدون حضور مستقیم نیروهای آمریکا
این استاد دانشگاه گفت: اگر آمریکاییها بتوانند بین پاکستان و هندوستان یک وحدت استراتژیک ایجاد کند و در عین حال بین افغانستان و پاکستان یک همگرایی ایجاد کنند خواهند توانست شاهراه ارتباطی زمینی، دریایی و چهارچوبهای بهتری برای پرواز هواپیماهای امریکایی و متحدین آنها را در جنگ احتمالی آینده فراهم سازد.
وی افزود: سنتکام پایگاه مرکزی آمریکا به گونهای در دهانه فرماندهی خود این منطقه را قرار داده و مثلث بندی حضور آمریکاییها در منطقه متوجه پکن از یک سو و متوجه تهران از سوی دیگر خواهد بود. در اینجا نکتهای به نظر میرسد و آن اینکه اگر آمریکاییها بتوانند منطقه را بدون حضور خود به آشوب بکشند و اسرائیل مدیریت محاصره منطقه تهران را به عهده بگیرد و در عین حال اگر همگرایی اعراب با اسرائیل از یکسو و با بنیادگرایی مذهبی رادیکال اهل تسنن از سوی دیگر شکل بگیرد، میتواند نتایج این دو رهیافت را از عمق استراتژیک بیشتری برخورد سازد؛ چرا که ایران به واسطه پرنده هستهای نمی تواند نفت خود را بفروشد و از طرف دیگر با افزایش قیمت نفت عرصه بر رقبای اقتصادی آمریکا که به انرژی این منطقه نیاز دارند تنگتر میشود و بدین گونه، در عرصه معادلات آینده قدرت آمریکاییها به دو نتیجه می رسد؛ با بالا ماندن قدرت نفت، عقبماندگی ناشی از کووید ۱۹ را جبران و از سوی دیگر میتوانند گلوگاه خلیج فارس و تنگه عدن را کنترل و بدین ترتیب عرصه را بر رقبای خود محدود کنند.
بازی پیچیده منطقه
مطهرنیا گفت: آمریکا می تواند اروپای متحد را به طرف خود جذب کند و واگرایی اروپا از آمریکا را کنترل کند و از طرف دیگر چین را در حلقه فشار در ارتباط با نیازهای انرژیک خود قرار دهد. آمریکا شیری است که در غار نشسته و همه را به غار فرا می خواند، ولی کسی از این غار به راحتی خارج نمی شود و فقط هزینه خود را افزایش میدهد.
این تحلیلگر مسائل سیاسی خاطرنشان کرد: آمریکا خود نیز هزینه بالایی صرف کرده اما این تحولات منطقه ای به نفع آینده این کشور بوده و به باقی ماندش در جایگاه ابرقدرت کمک می کند.
وی تصریح کرد: بازی بسیار پیچیده تر از آن است که در ظاهر نشان داده می شود. آیا می شود طالبان برای گرفتن پنجشیر با این همه مشکل روبرو باشد اما بدون شلیک گلولهای به کابل برسد؟ آیا می شود اشرف غنی میلیاردها پول را به راحتی از افغانستان خارج کند اما آمریکاییها فرصت برداشتن اسلحههای خود را نداشته باشد؟ ما نباید دچار ساده انگاری استراتژیک شویم. نباید مساله را آنقدر ساده تصور کنیم که بگوییم آمریکا شکست خورده است و نباید مساله را آنقدر پیچیده کنیم که بگوییم آمریکا هرکاری را بخواهد می تواند انجام دهد. آنچه که مسجم است این است که آنان به دنبال برنامه هایی هستند که بتوانند زمینههای رسیدن به اهداف آینده به نسبتا دورتر خود را فراهم کنند. از این رو، عقب نشینی آمریکا از افغانستان، واقعیت دارد اما از حقیقتی که در باب آن شعار داده می شود تهی است و به نظر می رسد که این عقب نشینی برای ایجاد فرصت برای رسیدن به اهداف آینده است.
مطهرنیا گفت: غرب از زبان عبدالله دوم پادشاه اردن از هلال شیعه سخن گفت و بعد از این سخن جنگهای نیابتی آغاز شد و در این شرایط انرژی به بشکه ای ۱۵۰ دلار رسید. با این افزایش قیمت، بالاترین ثروت به کشورهای اسلامی منطقه وارد شد. اما چند ریزدولت پیوسته به غرب توانستند از این دلارها در جهت توسعه ملی خود استفاده کنند. کشورهای مدعی منطقه مانند ترکیه و ایران و افغانستان درگیر هزینه های گزاف در منطقه شدند. تنها کشوری که درگیر نشد و پتانسیل قدرت را داشت پاکستان بود. این کشور امروز برخواسته است. پاکستان هم از طرف عربستان و آمریکا قابل کنترل است. یعنی یک تعامل معنادار درحال شکلگیری است. در این شرایط محوریت می تواند با اسرائیل باشد و زمینه هایی برای ایجاد آشوب در منطقه فراهم شود.