تفکر نخبهکشی حاصل قضاوت یکسویه قتل «امیرکبیر»ها است
گفتگویی با مهراب صادق نیا به مناسبت سالروز شهادت امیرکبیر؛
صادق نیا معتقد است؛ متهم کردن جامعه ایران به نخبه کشی با تمسک به رویدادهایی مانند قتل امیرکبیر، قضاوت یکسویه است. چرا که ما نقطه مقابل این رویدادها را نیز در جامعه ایران داریم. ضمن اینکه بی تفاوتی جامعه ایران درباره قتل امیرکبیر را باید در شرایط آن روزگار بررسی کرد و دید آیا این اتفاق محصول ساختار قدرت است و یا محصول بی تفاوتی کنش گران؟
شما هم احتمالا این سخن را که «جامعه ایران نخبه کش است» شنیده باشید. این موضوع سالهاست که در میان جامعه روشنفکری و فرهنگی کشور تکرار می شود. آنان که چنین نظری دارند از اتفاقاتی که برای امیرکبیر، مصدق، قائم مقام فراهانی و غیره افتاده برای تایید گفته خود استفاده می کنند.
در همین راستا و به مناسبت سالروز قتل امیرکبیر، حجت الاسلام و الملسمین مهراب صادق نیا، جامعه شناس و عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب به خبرنگار ردنا (ادیان نیوز) گفت: اینکه در تاریخ ایران اصلاح گران و اصلاح طلبان اجتماعی در مسیر خود تنها ماندهاند یک واقعیت تاریخی است. اما این جامعه نخبگان خود را در برهههای مختلف تکریم کرده و حتی در برخی از مواقع در این زمینه چنان افراط گردیده که نخبگان تبدیل به یک سلبریتی و و نفوذشان از نهادهای رسمی و حکومتی بیشتر شده است.
وی افزود: متهم کردن جامعه ایران به نخبه کشی با تمسک به رویدادهایی مانند قتل امیرکبیر، قضاوت یکسویه است. چرا که ما نقطه مقابل این رویدادها را نیز در جامعه ایران داریم. ضمن اینکه بی تفاوتی جامعه ایران درباره قتل امیرکبیر را باید در شرایط آن روزگار بررسی کرد و دید آیا این اتفاق محصول ساختار قدرت است و یا محصول بی تفاوتی کنش گران.
این جامعه شناس ادامه داد: وقتی به آن روز نگاه می کنیم می بینیم که حکومت آن زمان، یک حکومت پادشاهی و غیر دموکراتیک است. مردم در آن زمان نقشی نداشتند و حاکمان بودند که با مخالفان خود اینگونه رفتار می کردند و به دلیل استبداد حاکم، مداخله و حمایت از نخبگان برای مردم پرهزینه بوده است.
صادق نیا گفت: بسیاری از مردم توان پرداخت این هزینه ها را ندارند و سراغ حمایت از نخبگان نیز نمی روند. اگر بنا است نخبه کشی را به کسی نسبت دهیم، این صفت برای حکومتهایی به کار رود که با نخبگان و منتقدان خود، بدترین رفتار را داشته است.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: کسانی که جامعه ایران را نخبه کش می دانند، نقش حاکمیت آن زمان را بر این اتفاقها نادیده گرفته و حکومت آن زمان را تبرئه می کنند. آنها مایلند که افرادی مانند ناصرالدین شاه را اهل مدرنتیه معرفی کرده و افرادی مانند قائم مقام فراهانی و امیرکبیر و مصدق را افرادی امل و ضد مدرنیته معرفی کنند. یعنی حاکمیت شاهان قاجار یا پهلوی را تبرئه و بار اتهام را بر دوش مردم می اندازند. ما برای تحلیل پدیده ها باید همه جوانب را در نظر بگیریم. نمی توان جامعه ایران را جامعه نخبه کش دانست.
حکومتهای غیردمکرات تاب تحمل نخبگان را ندارند
صادق نیا گفت: حکومتها به ویژه در دوره قاجار نخبگی را در سطح شهروندان خود یک نوع تهدید می دانست. این حکومت مایل به میان مایه بودن شهروندان بود. میان مایه بودن شهروندان برای این حکومتها خوب و باعث دوام آنها می شد. نخبگی و افزایش تحصیلات شهروندان قدرت آنها را به چالش می کشید و تهدید بود.
وی افزود: در جوامع دموکراتیک نخبگی افراد به تغییر در ساختار حکومت نمی انجامد. چرا که نخبگان می توانند توده را با خود همراه کرده و خواسته خود را از طریق صندوق رای اعمال کنند. اما در حکومت قاجار یا پهلوی چون صندوق رای وجود ندارد اگر نخبگان سایر مردم را با خود همراه کنند، خواسته آنها از طرقی مانند شورش خیابانی ظهور پیدا می کند. لذا حکومتهای غیردموکرات نمی توانند وجود نخبگان را تحمل و آنها را با اتهامات مختلف حذف می کنند.جامعه ایران نسبت به روشنفکران بدبینی تاریخی دارد.
بدبینی تاریخی جامعه ایران نسبت به روشنفکران
صادق نیا گفت: به صورت طبیعی جامعه ایران نسبت به روشنفکران بدبینی تاریخی دارد. عمده روشنفکرانی که در روزگار معاصر در ایران پیدا شدند، تئوری توسعه خود را بر اساس نظریه بازسازی دنبال می کردند. بر اساس این نظریه، توسعه وقتی ممکن است که یک جامعه فرهنگ خود را دست کاری کند. چون پیشفرض توسعه در این نظریه آن است که سنتها و آداب و رسوم و فرهنگ موجود مانع توسعه است و برای رسیدن به توسعه ای که صورت عینی آن در غرب اتفاق افتاده، چاره ای به جز دستکاری فرهنگ نیست.
وی افزود: دستکاری فرهنگی، در هر جامعه ای به صورت طبیعی حساسیت هایی را ایجاد می کند. مردم به آداب و رسوم و سنتها و عقائد و باورداشتهای خود تعلق خاطر دارند. آنها در برابر مبنای نظر توسعه موضع می گرفتند. مردم احساس می کردند که دارند بی هویت می شوند. لذا با روشن فکران هم صدا نمی شدند. این سبب بدگمانی به روشنفکران شد.
این استاد دانشگاه ادامه داد: طیف روشنفکری در ایران معمولا فاصله زیادی با توده مردم داشته است. مشکلاتی که مردم داشتند کمتر به چشم اصلاح گرها می آمده است. آنها می خواستند اصلاحات را از سطح حاکمیت و از بالا لحاظ کنند ازبن رو توده مردم فراموش می شدند. مردم اصلاح گرها را در سختی ها و تنگناها کنار خود نمی دیدند. این غیبت اصلاح گرها در کنار مردم در شرایط خاص سبب می شود که با برخی از این افراد همدلی نمی کنند. این عدم همراهی، نخبه کشی نیست. مردم اگر در پاره ای از موارد اطراف مصلح اجتماعی جمع نشده اند، به سبب ذهنیت و بدگمانی بوده که وجود داشته است.
وی تصریح کرد: به همان اندازه که برای تنها گذاشتن مصلحان شواهد و قرائن وجود دارد، شواهدی نیز وجود دارد که مردم نخبگان خود را تکریم و احترام می کنند و برای نخبگان سرمایه اجتماعی در نظر می گیرند. لذا این توصیف جامعه ایران به نخبه کشی ناقص است.
هراس اخلاقی جامعه ایران نسبت به روشنفکران
صادق نیا گفت: نمی شود گفت در این رویدادها درصد تقصیر مردم یا فعالان اجتماعی چقدر بوده است. پدیده های اجتماعی فعالیتهای برهمکنش و دو سویه هستند. جامعه ایران نسبت به پدیده روشنفکری و اصلاح گران تا اندازه ای بدگمان است. چون بین خود و اصلاحگران فاصله دیده و مصلحان نتوانسته اند توده را با خود همراه کنند. دیگر اینکه مصلحان نیز توسعه را در قالب تئوری بازسازی دنبال می کردند. لذا این نقد درباره بی توجهی به واقعیت های زندگی توده و کم لطفی و بی توجهی به فرهنگ بومی و سنتی به مصلحان وارد است. آنها تلاش می کردند اصلاحات را از سطح کلان آغاز کنند. نخبگان بین خود و توده مردم مرزی ایجاد کرده و گاهی توصیفهای نادرستی از جامعه ایران دارند و این باعث می شود که فاصله آنها از مردم بیشتر شود.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: جامعه ایران نسبت به روشنفکران هراس اخلاقی دارد. یعنی معمولا مصلحانی در این جامعه می توانند موفق باشند که رابطه خود را با توده درست کرده و از موضع تکبر با مردم سخن نگویند و با مردم زبان مشترکی داشته باشند. آنها باید بتوانند از موضع برابر با مردم سخن بگویند.