به گزارش ادیان نیوز، یکی از همرزمان غواص شهید علی اصغر ربیع نتاج؛ دانشجوی ممتاز دانشکده الهیات دانشگاه تهران و بنیانگذار مجمع اسلامی کوثر در فیلم مستند شماره ۱۹۸ روایت فتح روایت می کند:
شهید علی اصغر ربیع نتاج، دریادل مازندران و اهل فریدونکنار بود. در آن لحظات که می خواستیم به قصد خطوط عملیاتی سوار هلی کوپترها شویم، ناگهان به یاد سید عارف دریادل مان شهید علی اصغر ربیع نتاج افتادیم که شش ماه قبل در همین جا با او آشنا شده بودیم. روز دوم عملیات کربلای ۱۰ بود و نغمه ی خوش غزلی که از آسمان سینه ی آن دلاور نزول می یافت، فضای خاطره را پر می کرد:
ای که با خون ، خاک میهن را زدشمن پس گرفتی
حق خویش را از پنجه ی آلوده ی کرکس گرفتی
در کنار چشمه ی خون ، ره به خار و خس گرفتی
با کسان پیوسته و جان از تن ناکس گرفتی
دل گرفتن از منال و منزل و بستر خوش است
عزم میدان کردن و لبیک بر رهبر خوش است
های و هوی زندگانی را فروختن دل گرفتن
هم رکاب کاروان عشق در سنگر خوش است
زیر نور اختران تنها به پاس شب نشستن
انس با تیر و تفنگ و تسبیح داور خوش است
زیر خط سرخ آتش در دل شب حمله کردن
در میان دود آتش گاه کر و فر خوش است
در دل میدان مین و نور چون روز منور
زیر آتش خیز رفتن در دل معبر خوش است
در میان انفجار و غرش تیر و گلوله
صف به صف سنگر به سنگر حمله بر کافر خوش است
در طلوع و صبح حمله با تمام دوستان
کندن سنگر برای تثبیت محور خوش است
با سپاه کربلا آزاد کردن کربلا را
بوسه بر قبر حسین با دیدگاه تر خوش است
باید قربانی شویم تا آیندگان ذبح نگردند
بسیجی شهید سید علی اصغر ربیع نتاج در سال ۱۳۴۳ در فریدونکنار به دنیا آمد. از همان دوران تحصیل در مقطع ابتدایی به مطالعه کتب غیردرسی و دینی مشغول شد. زمانی که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید او یک نوجوان ۱۴ساله بود. دوران قبل از انقلاب در تظاهرات و نوشتن شعار علیه رژیم روی دیوارهای شهر و پخش اعلامیه شرکت داشت.
در دوران جنگ تحمیلی وظیفه رفتن به جبهه را بر دوش گرفت و برای نخستین بار عازم جبهه ذوالفقاری آبادان شد. وی در سال ۶۲ در رشته اقتصاد دیپلم خود را اخذ کرده بود و یکسال بعد در رشته الهیات دانشگاه تهران مشغول به تحصیل گشت.
این شهید والامقام نهایتاً در سوم اردیبهشت ۶۶ در منطقه عملیاتی کربلای۱۰ به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
در گزیدهای از وصیتنامه شهید دانشجو «علی اصغر ربیع نتاج» چنین آمده است:
وصیتها و سفارشهای شهیدان ما کم نیستند ولی کجاست گوش شنوا؟! درد ما این است که جای خالی این شهیدان را کسی نمیتواند پُر کند. کسانی که یک تنه در مقابل گردانی میایستادند و مقاومت کردند و تشنگی کشیدند اما واقعاً جای تعجب است هزاران شایعه و تهمت علیه همین انسانهای پاک و بسیجیها درست کردند که آنان برای پول یا چیز دیگر به جبهه میروند و دین و تقوی از یادشان رفته است!
اینان انسانهایی بودند که قدر آنان را کسی نشناخت و حیف بود با کسانی زندگانی میکردند که همپرواز آنان نبودند.
برادران! باید آن کسی که زن و مال و فرزند و… را رها کرده و به جبهه آمده و با کسی که امروز و فردا میکند و در برابر خود مانع و مشکلات خانوادگی را ظاهر میبینند و عزم جبهه نمیکند، فرق داشته باشد.
مگر نه اینکه عاشق با خون سخن میگوید و با خون پیام میدهد. نمیدانم چرا برخی از جهاد واهمه دارند؟
به مردم بگویید که ما باید خونین زندگی کنیم چون وارث خون شهیدانیم. ما امروز باید دست و پا بزنیم تا دیگران نروند و باید قربانی شویم تا آیندگان ذبح نگردند.
منبع: رزمندگان شمال