به گزارش ادیان نیوز، سردار محسن رضایی که با شکل گیری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مسئولیت سازمان اطلاعات سپاه را عهده دارد شده بود، در بازگویی خاطرات خود به چگونگی شناسایی و دستگیری گروه فرقان توسط اطلاعات سپاه اشاره می کند.
رضایی:جلسات تشکیل سپاه پاسداران که به اتمام رسید، تقریباً چند روز بعد، گروهی به نام «فرقان»، سپهبد سید محمد ولی قرنی ـ اولین رئیس ستاد مشترک ارتش پس از پیروزی انقلاب اسلامی ـ و سپس آیتالله مطهری را شهید کردند.
من فکر میکردم این حوادث یک یا دو سال دیگر شروع میشود و ما وقت داریم که سازمان اطلاعاتی امنیتی را درست کنیم تا بتوانیم با کمک آن از انقلاب پاسداری کنیم، اما این مسائل که پیش آمد، در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی جلسهای تشکیل شد و شورای مرکزی و جمعی از دوستان مأمور شدند که روی این پروژه کار کنند و من هم یکی دو سفر به شیراز و مازندران و برخی جاهای دیگر رفتم تا شعب استانی سازمان را تشکیل دهم.
در شیراز با «شیرازی» آشنا شدم و در مازندران نیز بهکمک یکی از دوستان، تشکیلات سازمان را سازماندهی کردیم ولی همچنان نگران حادثه بودیم و نمیدانستیم چه کار باید بکنیم چون یکی دو ماه از انقلاب نگذشته بود که این حوادث اتفاق افتاد البته دولت موقت هم انسجام لازم را نداشت و نهادهای امنیتی نیز در کشور شکل نگرفته بود.
در کشور احساسات و شور انقلابی جریان داشت و سلاح بسیار زیادی در دست مردم بود؛ درحقیقت، همه چیز از هم پاشیده شده و بیسازمانی و عدم انسجام تشکیلاتی در همه جا دیده میشد؛ ساختار اداری قبلی بهکلی نابود شده و نهادها و سازمانهای جدید نیز درحال تأسیس بودند.
در چنین شرایطی گروه «فرقان» که با رهبری یک طلبه جوان به نام «اکبر گودرزی» [۲] شکل گرفت، اعضای این گروه قصد داشتند تعداد زیادی از روحانیون مبارز و سران نظام را ترور کنند.
در آن موقع، مسئولان نظام محافظ و نگهبان نداشتند و هرکسی بهراحتی میتوانست آنها را ترور کند زیرا خبری از پلیس و امنیت نبود. بهعلاوه گروه «فرقان» یک گروه جوان و ناشناخته بود و برعکس گروههای دیگر مانند مجاهدین خلق یا حزب موتلفه اسلامی، تقریباً هیچ شناختی از آنها وجود نداشت.
آنها جوانانی مذهبی اما احساساتی بودند که با برداشت سطحی از قرآن و نهجالبلاغه برای بیشتر مفاهیم دینی مصادیق عینی ساخته و با یک برنامه حسابشده بهدنبال کشتن برخی از مسئولان و چهرههای انقلابی بودند.
درحقیقت، کار بسیار خطرناکی را شروع کرده و تعدادی از متدینترین، انقلابیترین و وفادارترین نیروهای انقلاب و امام را نشانه گرفته بودند.
بنابر این در مرحله اول، امثال سپهبد سید محمدولی قرنی، آیتالله مطهری، دکتر محمد مفتح، مهدی عراقی[۳] و پسرش محمد حسام و… را شهید کردند و به جان خیلی دیگر مانند هاشمی رفسنجانی، خسروشاهی[۴] و مقام معظم رهبری، سوءقصد ناموفق کردند. حتی انفجاری که سبب جانبازی مقام معظم رهبری شد را بعضیها به منافقین نسبت میدهند، اما زیر سر فرقان بود و آنها این کار را کردند.[۵]
درحقیقت، گروه فرقان تعداد زیادی از افراد را نشانه گرفته بودند که شهید کنند و اگر فرصت پیدا میکردند، احتمالاً ده تا پانزده نفر دیگر از سران نظام را شهید میکردند؛ ما با چنین جریانی مواجه بودیم البته بخشهای عمدهای از اطلاعات بعد از دستگیری آنها به دست ما رسید.
میخواهم بگویم ما با جریان ناشناختهای مواجه بودیم که با اتکا به آیات قرآن و شعارهای اعتقادی و ظاهر اسلامی نزدیکترین افراد به حضرت امام را مورد هدف قرار داده بود و در این شرایط هنوز واحد اطلاعات سپاه راه نیفتاده بود. من تقریباً خردادماه دو سه هفته بعد از شهادت آیتالله مطهری، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را رها کرده و به سپاه رفتم.
ما سه هفته بعد از اولین ترورها، اطلاعات سپاه را راهاندازی کردیم؛ یعنی عملیات فرقان زودتر از راهاندازی اطلاعات شروع شده بود و ما باید کاری میکردیم. لذا دوستان ما در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی خیلی کمک کردند؛ اگر از کادر سازمان استفاده نمیکردیم، واقعاً نمیدانستیم چه کار کنیم.
برادرانی مانند «رمضانی» که قبل از انقلاب هم با من بودند بهاتفاق دکتر «محمدی» و دو سه نفر دیگر هسته اولیه را تشکیل داده و کار را شروع کردند.
بعد از مدتی، هاشمی رفسنجانی تیم «حسین معماری» را به من معرفی کرد؛ این تیم که خودشان بهطور خودجوش کار روی فرقان را شروع کرده بودند، گفتم کارتان را ادامه دهید لذا دو تیمی که روی فرقان کار میکرد را باهم مرتبط کردیم و بعد از سه چهار ماه کار، در مهر ۵۸، این دو تیم باهم هماهنگ شدند، ولی محور اصلی کار همان هستهای بود که از بچههای سازمان آمده بودند.
ـ آقای معماری سپاهی بود؟ چگونه با آقای هاشمی در ارتباط بود؟
رضایی:نه هیچکدام از چند نفری که با «معماری» آمدند، نیروی سپاه نبودند و بحث ورود آنها به سپاه مطرح نبود. البته مدیریت کار کاملاً با خود من بود؛ بهسبب آنکه اطلاعات سپاه با تأخیر تشکیل شده بود، راهی نداشتیم جز اینکه از کادرهای انقلابی استفاده کرده، خودمان را به حوادث برسانیم.
پس اگر میخواستیم صبر کنیم اطلاعات سپاه بهطور کامل راهاندازی بشود و سپس بهسراغ فرقان برویم، ممکن بود حوادث تلخ دیگری اتفاق بیفتد؛ لذا ما از ظرفیت همه گروهها چه در سپاه و غیرسپاه استفاده کردیم و بهمرور زمان، این افراد باهم هماهنگ شدند.
بهعلاوه، تعدادی از بچههای سپاه که آمادگی لازم برای همکاری با ما را داشتند، به «رمضانی» معرفی میکردیم. همچنین از توان فنی تعدادی از برادران در اداره دوم ارتش نیز بهره بردیم.
یک روز مرتضی الویری کسی را به من معرفی کرد که بهنوعی با گروه فرقان ارتباط پیدا کرده بود؛ من این فرد را به «رمضانی» و «محمدی» دادم و این آقا نفر اصلی برای نفوذ در تشکیلات فرقان شد.
او به ما خبر داد یکی از نیروهای کادر فرقان در جستوجوی خانهای برای اجاره است. ما از این فرصت استفاده کرده، خانه دوطبقهای در نزدیکی بیت حضرت امام را اجاره کرده و در طبقه اول، یکی از برادران پاسدار به نام آقای قایقران را با خانوادهاش قرار دادیم تا از نزدیک مراقب اوضاع باشد و طبقه دوم را ازطریق عامل نفوذی خود به کادر فرقان پیشنهاد دادیم.
خوشبختانه آن فرد آمد و در طبقه دوم مستقر شد و ما هم بهکمک دوستانمان در اداره دوم ارتش در همهجای آن خانه میکروفون کار گذاشته و گفتوگوی افراد و جلسههای گروه فرقان را شنود میکردیم.
از خلال شنودها به اطلاعات خوبی دست یافتیم؛ بهعلاوه، تیم تعقیب و مراقبت ما نیز فعال شد و با تعقیب افرادی که به آن خانه تردد داشتند، اطلاعات خود را پیرامون فرقان تکمیل کردیم.
متأسفانه شهادت دکتر مفتح کار را برای ما سخت کرد؛ ما نمیدانستیم آیا خانههای تیمی فرقان را که تاکنون شناسایی کردیم بزنیم یا نه و اگر به این خانهها حمله کنیم، آیا موفق خواهیم شد تا از ترور افراد دیگر توسط فرقان جلوگیری کنیم یا اینکه احتمال دارد اعضای فرقان هوشیار شده و از دسترس ما خارج شوند.
این تردید تا دی ۱۳۵۸ که همه خانههای تیمی گروه فرقان را شناسایی کرده و به آنها حمله کردیم، بین دوستان ما مطرح بود.
ـ شما هنگامیکه گروه فرقان، آیتالله مطهری را زده بودند، در مهرماه از بند ۲۰۹ زندان اوین بازدید کردید. آیا دوستان واحد اطلاعات حین بازجوییها سرنخی به دست آوردند که شما افراد دیگری مانند «قاضیانی» و «نوری» را به کمک فرستادید؟
رضایی:دوستانی که نام بردید را برای بازجویی از مظنونان دخیل در شهادت شهید مفتح به بند ۲۰۹ زندان اوین فرستادیم؛ بعد از شهادت ایشان در آذر ۵۸، به نتیجه رسیدیم که به هر طریق ممکن حمله به خانههای تیمی گروه فرقان را شروع کنیم و به یازده خانه تیمی حمله کردیم و بدین شکل نزدیک به پنجاه نفر از اعضای فرقان دستگیر شدند.
«معماری» بهسبب ارتباطی که با هاشمی رفسنجانی و شهید «لاجوردی»[۶] داشت، جایی را در زندان اوین[۷] شناسایی کرده بود که بعداً به بند ۲۰۹ معروف شد؛ جای خیلی خوبی بود؛ اولاً فضای باز و اتاقهای بزرگ آن بهگونهای بود که میشد کاملاً آن را از جاهای دیگر جدا کرد.
حتی میشد بخش بازجویی را هم آنجا برپا داشت زیرا آنجا از همه ابعاد مستقل بود؛ برادرانی که قبلاً آنجا بودند، آن را به دوستان ما تحویل دادند و افراد فرقان که در حمله به ۱۱ خانه تیمی دستگیر شده بودند به آنجا آورده شدند.
ما از بازجوییهای هر فرد برای اطلاعاتگرفتن از دیگری استفاده میکردیم؛ خوشبختانه در حمله دوستان ما به خانههای تیمی، «اکبر گودرزی» رهبر فرقان نیز در یکی از خانهها بود که دوستان ما وارد خانه شده، نام برده را دستگیر کردند.
وقتی مطمئن شدیم «گودرزی» دستگیر شده، نفس راحتی کشیدیم، زیرا نگران آن بودیم که چند نفر اول گروه «فرقان» مانند «گودرزی» یا عباس نصیری[۸] ضارب شهید مطهری، فرار کنند.
رسول گیاهی هم یکی از کادرهای مهم فرقان بود؟
ـ رضایی:بله؛ ما نگران بودیم آنها فرار کنند، ولی الحمدلله بیشتر کادر اصلی و اعضای فعال فرقان را گرفتیم. تنها رسول گیاهی…
ـ رسول گیاهی کشته شد…
رضایی:بله؛ یادم آمد، رسول گیاهی در تعقیب و مراقبت کشته شد.[۹]
شما در هر یازده عملیات شرکت داشتید و ظاهراً اسم رمز عملیات هم یا زهرا(س) بود؟
ـ رضایی: مدیریت و فرماندهی عملیات با من بود؛ درعینحال، بچههای عملیات، تعقیب و مراقبت و شنود همگی با هماهنگی کامل در اختیار «محمدعلی رمضانی» … بودند و من به آنها گفته بودم که عملیات را با رمز یا زهرا(س) آغاز کنید.
به برکت اسم حضرت زهرا(س) این عملیات با موفقیت کامل همراه بود و بدون آنکه کسی از بچههای ما شهید شود، همه آنها را گرفتیم؛ درحالیکه تمام اعضا و خانههای تیمی گروه فرقان هم اسلحه، نارنجک و مواد منفجره و هم تجهیزات دیگر در اختیار داشتند.
پی نوشت ها:
۱ـ محمدولی قرنی در سال ۱۲۹۲ در تهران به دنیا آمد. وی در سال ۱۳۰۹، وارد دانشکده افسری شد و در سال ۱۳۳۶، بهاتهام توطئه برای سرنگونی پهلوی دوم دستگیر و به زندان و اخراج از ارتش محکوم گردید. با پیروزی انقلاب اسلامی، قرنی اولین رئیس ستاد مشترک ارتش شد و در مقابله با آشوبهای کردستان ایفای نقش کرد. قرنی در سوم اردیبهشت ۱۳۵۸، بهدست چند تن از اعضای گروه فرقان بهشدت مجروح شد و کمی بعد به شهادت رسید.
۲ـ ماشاءالله گودرزی معروف به اکبر گودرزی در سال ۱۳۳۸ در الیگودرز استان لرستان به دنیا آمد. وی در سال ۱۳۵۱، برای تحصیل علوم مذهبی به مدرسه دینی خوانسار و مدتی بعد به شهر قم و پس از یک سال به تهران رفت و در مدارس چهلستون و حاج شیخ عبدالحسین به تحصیل علوم دینی پرداخت. گودرزی همزمان با تحصیل، جلسات تفسیر قرآن در مناطق مختلف تهران برپا میکرد و همین زمان، نشریه فرقان را منتشر کرد. او در سال ۱۳۵۶، از لباس طلبگی خارج شده، گروه فرقان را پایهگذاری کرد و بعد از پیروزی انقلاب خط مشی ترور را در دستور کار گروه قرار داد. وی در ۱۸ دی ۱۳۵۸ در خانهای تیمی در خیابان جمالزاده، دستگیر و در سوم خرداد ۱۳۵۹ در سن ۲۱ سالگی، بههمراه چند نفر دیگر از اعضای گروه فرقان محاکمه و به اعدام محکوم شد.
۳ـ مهدی عراقی در سال ۱۳۰۹ در تهران به دنیا آمد. او یکی از بنیانگذاران حزب مؤتلفه اسلامی و از فعالان ترور حسنعلی منصور بود که بعد از انقلاب، مسئول زندان قصر شد و در ۴ شهریور ۱۳۵۸ بههمراه پسرش بهدست عناصر گروه فرقان به شهادت رسید.
۴ـ گروه فرقان نزدیک به بیست ترور انجام داد و دهها ترور دیگر را نیز در دستور کار داشت، اما برخلاف آنچه در این مصاحبه گفته شده، کسی به نام آقای خسروشاهی در لیست ترور گروهک فرقان قرار نداشته است. برای مطالعه بیشتر؛ ر.ک. علی کردی، گروه فرقان، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۷.
۵ـ درمورد عوامل سوءقصد به جان حضرت آیتالله خامنهای دو دیدگاه متفاوت مطرح است: برخی برخلاف نظر دکتر رضایی معتقدند که فرقان هیچ نقشی در ترور ایشان نداشت؛ زیرا براساس شواهد تاریخی هسته مرکزی گروه فرقان در این زمان دستگیر شده و در زندان بودند.
آنها بر این باورند که این ترور بهدست جواد قدیری از اعضای سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، ولی بهشیوه فرقان انجام شد. البته بازخوانی رویدادها و اسناد این دوره گویای این نکته است که سازمان مجاهدین خلق (منافقین) بهواسطه عامل نفوذی خود در فرقان از بیشتر تصمیمات و اقدامات این گروه باخبر بوده و بیشتر مواقع از ضعف نظامی و اطلاعاتی آنها بهره لازم را برده، بیشتر اقدامات خود را بهطور غیرمستقیم توسط فرقان به انجام میرساندند اما بهاتکای آنچه آقای رضایی و دوستانشان در این مصاحبه بازگو کردهاند، میتوان گفت بقایای فکری و تشکیلاتی گروه تروریستی فرقان تا مدتی بعد باقی بوده و دو تن که خود را رهروان راه فرقان میدانستند، در ترور نافرجام به جان آیتالله خامنهای نقش داشتند.
۶ـ سید اسدالله لاجوردی در سال ۱۳۱۴ در تهران به دنیا آمد. وی پس از آشنایی با حزب مؤتلفه اسلامی وارد مبارزه شد و در ترور حسنعلی منصور در سال ۱۳۴۳ نقش داشت. او در جریان رسیدگی به پرونده گروه فرقان با نظر آیتالله بهشتی دادستان انقلاب تهران گردید. لاجوردی در اول شهریور ۱۳۷۷ در محل کسبوکار خود در بازار تهران، بهدست دو نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق (منافقین) ترور شد.
۷ـ زندان اوین در منطقه اوین ـ درکه استان تهران قرار دارد. ساخت این زندان در زمینی بهوسعت ۴۳ هکتار از دهه ۱۳۴۰ آغاز و در سال ۱۳۵۰ افتتاح شد. اکنون زندان اوین یادآور خاطرههای مبارزان انقلاب علیه رژیم شاه است.
۸ـ آقای رضایی قاتل اصلی شهید آیتالله مطهری و ضارب مستقیم وی را عباس نصیری ذکر کرده است، اما هیچ نامی از عباس نصیری در مجموعه کادر و افراد گروه فرقان به چشم نمیخورد. به نظر میرسد یا اشتباه اسمی رخ داده است یا آقای رضایی و دوستان ایشان در اطلاعات سپاه از افراد و اخباری مطلع هستند که تاکنون در نوشتههای رسمی اشارهای به آنها نشده است.
۹ـ ظاهراً دو نفر از اعضای این گروه نیز به خارج از کشور گریختند. گاهی نیز اطلاعیهای از گروه فرقان در برخی سایتهای خبری خارج از کشور دیده میشود. در آستانه انتخابات نهمین دوره ریاستجمهوری ایران در ۲۷ خرداد ۱۳۸۴، چند انفجار صورت گرفت که ازطرف وزیر کشور به گروه فرقان نسبت داده شد.
منبع: دفاع پرس