گروه اندیشه ــ دعای عرفه معجونی ناب از همه خوبیهاست. از یک سو ندای عاشقانه و مناجات عارفانه با خداست و از سوی دیگر سرشار از معارف توحیدی، اعتقادات کلامی و باورهای دینی است. فرازهایی که در اوج بلاغت از اسرار خلقت انسان، آناتومی بدن و حتی لایه اذن گذر میکند و در انتهای تواضع و بندگی در درگاه پروردگار مهمترین حوائج انسان را میطلبد.
هر میهمانی آدابی دارد و خلوت با میزبان نیز شرایطی میطلبد. شرایط میهمانی خداوند آمادگی معنوی و طهارت روحی است و از همین روست که به زائر خانه خدا واجب شده تا برای میهمانی خدا از حرم بیرون برود. او ابتدا باید با زمزمه دعا و مناجات در عرفه درون خود را صفا میبخشد تا در صحرای مشعر از هر علقه دنیایی ببرد و پیوسته به یاد خداوند باشد: «فَاذْکُرُوا اللّه َعِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ». سپس نماد شیطان درون را با رجم سنگها از خود دور کند و امیال نفسانی خود را ذبح سازد و با تراشیدن موی جمال خود قربانی کند تا آماده زیارت خانه خدا شود.
دعای عرفه امام حسین(ع) از حیث زمان، مکان، مصدر و محتوا ویژگیهای بلندی دارد؛ روز عرفه برکتی همچون شب قدر دارد و گفتهاند کسانی که از احیای شبهای قدر جا میمانند منتظر شب و روز عرفه باشند. بیابان عرفات نیز چون رصدگاهی است که رو به بینهایت نصب شده و مناجاتکنندگان با دوربینهای مختلف به تماشای بینهایت نشستهاند. در نقطهای در میانه همین صحرا امامی معصوم(ع) که دل در ملکوت دارد، تمام جهان هستی را به یک باره و به عنوان یک واحد به تصویر میکشد. به همین سبب نیز محتوای دعا سرشار از معارف توحیدی و عرفانی است که شرح تفصیلی آن چندین هزار دفتر میطلبد. بزرگان بسیاری در تفسیر این دعا شروح نوشتند و در دریای معارف آن به صید گوهر پرداختند.
اما معمولاً انسان امروزی فرصت اندکی برای توجه به چیزی غیر از اشتغالات روزمره دارد تا به تأمل در فرازهای دعا بپردازد یا با مطالعه شروح، توفیق درک مفاهیم آن حاصل شود؛ زیرا بشر امروز اساساً از اهمیت دعا غافل است. این در حالی است که خداوند در آیات پایانی سوره فرقان به رسولش دستور میدهد تا به مردم تذکار دهد: اگر دعاى شما نباشد، پروردگارم هیچ اعتنایى به شما نمىکند، پس شما که [آیات خدا و پیامبرش را] تکذیب کردید، [کیفر آن] ملازمتان خواهد بود: «قُلْ مَا یَعْبَأُ بِکُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُکُمْ فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَکُونُ لِزَامًا»(فرقان/۷۷). پیش از ورود به قرائت این دعا در روز عرفه، خوب است با معارف کلی و نقشه راه آن آشنا شویم تا در هر فراز از آنچه با خدا مناجات میکنیم صورت کلی در ذهن داشته باشیم.
فراز و نشیب دعا
دعای عرفه مناجات بسیار عجیبی است که ضمن سوز و گداز و توسل ذیل عنایت الهی، نظم ظریف و فراز و نشیبی مشهودی به خود میگیرد که حالات نفسانی انسان را با خود همراه و متحول میسازد؛ زیرا به تعبیر علامه جوادی آملی، انسان کامل تجلیات متعددی دارد که گاهی در اوج با خدا مناجات میکند و گاهی نیز در فرودست مطلبی را درخواست میکند.
در یک فراز از خداوند طلب مقام احسان میکند که گویا خداوند را مشاهده میکند: «اَللَّهُمَّ اجْعَلْنِی أَخْشَاکَ کَأَنِّی أَرَاکَ» اندکی که پیش میرود اوج میگیرد و محتوای بلند «الاْمِرُ اِلهى تَرَدُّدى فِى الاْثارِ یُوجِبُ بُعْدَ الْمَزارِ فَاجْمَعْنى عَلَیْکَ بِخِدْمَهٍ تُوصِلُنى اِلَیْکَ کَیْفَ یُسْتَدَلُّ عَلَیْکَ…» را بر زبان جاری میکند، اما وقتی نیز خواستار مسئلهای دنیایی و جزئی میشود: «وَ انْصُرْنِی عَلَی مَنْ ظَلَمَنِی وَ أَرِنِی فِیهِ ثَارِی وَ مَآرِبِی وَ أَقِرَّ بِذَلِکَ عَیْنِی». البته در پس خواستههای دنیوی نیز برخی اسرار نهفته است؛ زیرا امام معصوم که به اسرار خلقت آگاه است، برای فتح تجربه درونی جدید دست نیاز به سمت خداوند بالا میبرد.
در این فرازها مطالب متعدد در اوج بلاغت بشری و سوز عاشقانه در کنار هم چیده شده است؛ مسائلی از معرفت به خداوند و صفات جمال و جلال او تا شناخت و تجدید عهد با پیامبران و اظهار عقیده. در این فراز و نشیب امام(ع) در آفاق جهان سیری اندیشهوار دارد و در این بین به برخی معجزات اشاره میکند، نعمتهای متکثر و بیپایان الهی را برمیشمرد و از عنایت الهی از آغاز وجود تا انتهای عمر سپاسگزاری میکند. تضرع به درگاه الهی و اعتراف، انابه و درخواست عفو بخش مهمی از دعاست. در ادامه نیز با افتتاح صلوات بر پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) حوایج مطرح میشود و از خداوند تقاضای نور، رحمت و مغفرت و پاداش اخروی میکند. سرّ این جریان فراز و فرود و نالهها برای این است تا شایستگیهای لازم جهت ورود به ضیافت الهی را به دست آوریم.
۱- معرفی صفات الهی
«اَلْحَمْدُ لله الَّذى لَیْسَ لِقَضآئِهِ دافِعٌ …؛ ستایش خاص خدایى است که براى قضا و حکمش جلوگیرى نیست و نه براى عطا و بخششش مانعى و …».
در آغاز دعای عرفه بیست وصف از اوصاف الهی بیان شده است که هر کدام به خداشناسی و توحید افعالی اشاره دارد؛ بیست صفتی که دوره کامل معارف اعتقادی ضروری را مرور میکند. اینکه تمام جهان هستی نمودار فعل و خواست الهی است، حکومت مطلق برای اوست که گاهی با قضا و گاهی با عطا نمود مییابد. اساساً رکن اصلی دعای عرفه خداشناسی است.
جالب آنجاست که شروع دعا با حمد و سپاس از قضای الهی است. قضایی که هیچ کس نمیتواند جلوی آن را بگیرد؛ در روایات داریم که خداوند به چهار دسته بیاعتناست؛ از جمله کسی که از قضای الهی راضی نیست. بنابراین وقتی که نه برای قضا الهی و نه عطایش مانع و دافعی نیست، چرا باید بر قضایی که بر حکمت رانده انسان راضی نباشد.
۲ – تجدید عهد و اقرار به ربوبیت
پس از برشماری اوصاف الهی، این فراز ضمن بیان اشتیاق و گرایش قلبی به خداوند، به مقام ربوبیت الهی شهادت میدهد. سپس به مراحل رشد خود و الطاف ربوبی الهی را به شکل جزئیتر ذکر میکند: وجود مرا به رحمت خود پیش از آنکه چیز قابل ذکرى باشم آغاز کردى و مرا از خاک آفریدى و در میان صلبها جایم دادى و از حوادث زمانه و تغییرات روزگار و سالها ایمنم ساختى و از صلبى به رحمى کوچ کردم در ایام قدیم و گذشته و قرنهاى پیشین».
۳ – نعمت هدایت و ولایت
«لَمْ تُخْرِجْنِی لِرَأْفَتِکَ بِی وَ لُطْفِکَ لِی وَ إِحْسَانِکَ إِلَیَّ فِی دَوْلَهِ أَئِمَّهِ الْکُفْرِ…؛ و از روى مهر و رأفتى که به من داشتى و احسانت نسبت مرا در دوران حکومت پیشوایان کفر به جهان نیاوردى، … ولى در زمانى مرا بدنیا آوردى … از هدایتى که اسبابش را برایم مهیا فرمودى و در آن مرا نشو و نما دادى…»
این عبارت قدرشناسی از نظام الهی است که از نبوت، ولایت و هدایت به عظمت یاد شده است. شاید اگر تصریح امام(ع) در دعای عرفه نبود کمتر کسی از این منت الهی که بعد از دوران جاهلی به دنیا آمده ایم، خداوند را سپاس میگذاشت. این قدر در دنیای خود غرقیم که از اینکه در این دوره از زمان که زمان وفور رفاه، اطلاعرسانی و حکومت حداقلی قانون در جهان است خدا را شکر کنیم. البته شکر امام(ع) بر نعمت امامت و هدایت است، ولی سؤال اینجاست که چقدر جوانان ما از مقایسه مقطع تاریخی زندگی خود نسبت با گذشته آگاهی دارند.
۴ – خودشناسی و شکرگزاری از مصادیق ربوبیت
«فابْتَدَعْتَ خَلْقى مِنْ مَنِىٍّ یُمْنى… ؛ در نتیجه وجودم را پدید آوردى از نطفه ریخته شده و در تاریکیهاى سه گانه میان گوشت و خون و پوست جایم دادى، و مرا در آفرینش وجودم گواه نگرفتى، و چیزى از کار خلقتم را به من واگذار ننمودى، سپس براى آنچه در علمت از هدایتم گذشته بود مرا کامل میانه به دنیا آوردى، و در حال کودکى و خردسالى در میان گهواره محافظت نمودى، و از بین غذاها شیر گوارا نصیبم کردى، و دل دایهها را بر من مهربان نمودى و مادران پرمهر را به پرستارىام گماشتى».
در این فراز امام(ع) به شکل اجمالی به بسیاری از نعمتها اشاره میکند؛ از مرحله منی، رحم مادر، خلقت کامل، مادران مهربان، شیر گوارا، سخن گفتن … تا اینکه به حد رشد و بلو کامل برسد. در این بین آغاز مرحله نطق اتمام نعمتهای شایان پروردگار ذکر شده است که گویا شروع معرفت و منطق است. در این فرازها با بیان مراحل آفرینش انسان خودشناسی او نیز تکمیل میشود و موقعیت خود در هستی پی میبرد.
درس نخستی که از این فراز میگیریم این است که باید در برخی فرصتها درباره نعمتهاى خدا بیندیشیم که بدون آنها چه میکردیم. با مشاهده نعمتها توجه میکنیم که چه کسى آنها را به ما داده و خود را بدهکار او میدانیم، در این حال دیگر بر علیه منعمی که این همه نعمت به ما داده است تلاش نمیکنیم. وقتی به نعمتهای الهی نیندیشیم به کمبودها و عیبها فکر میکنیم و لذتی از از زیباییهای زندگی نمیبریم و همیشه طلبکار خداییم؛ بنابراین دعاى عرفه، به ما شکر خدا را یاد میدهد که درباره اش بیندیشیم، همان گونه که قرآن کریم بارها پس از ذکر نعمتی از نعم پروردگار تکرار میفرماید که «فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ».
۵- تربیت در دانشگاه پیامبران
«حَتّى إ ذَا اکْتَمَلَتْ فِطْرَتى وَاعْتَدَلَتْ مِرَّتى…؛ تا آفرینشم کامل شد، و تاب و توانم معتدل گشت، حجّت را بر من واجب نمودى، چنان که معرفتت را به من الهام فرمودی و با شگفتیهاى حکمتت به هراسم افکندى، و به آنچه در آسمان و زمینت از پدیدههاى خلقت پدید آوردى بیدارم نمودى، به سپاس گزارى و یادت آگاهی ام دادى، و طاعت و عبادتت را بر من واجب نمودى، و آنچه را پیامبرانت آوردند به من فهماندى، و پذیرفتن خشنودى ات را بر من آسان کردى»
۶- خدایی در همین نزدیکی
«فَاِنْ دَعَوْتُکَ اَجَبْتَنى وَاِنْ سَئَلْتُکَ اَعْطَیْتَنى وَ اِنْ اَطَعْتُکَ شَکَرْتَنى…؛ پس اگر بخوانمت، اجابتم نمایى، و اگر از تو درخواست نمایم، عطایم کنى، و اگر اطاعتت کنم قدردانى فرمایى، و اگر به شکرت برخیزم بر نعمتم بیفزایى، همه اینها کامل کردن نعمت هایت بر من و احسانت به سوی من است».
۷- نعمتهای فراتر از شمارش
«فَأَىَُّ نِعَمِکَ یا اِلهى اُحْصى عَدَداً…؛ خدایا کدامیک از نعمت هایت را به شماره آورم و یاد کنم، یا براى کدمیک از عطاهایت به سپاسگذارى برخیزم درحالى که پروردگارا، بیش از آن است که شماره گران برشمارند…»
همانگونه که در قرآن کریم نعم پروردگار غیرقابل شمارش بیان شده است: «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَهَ اللَّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ»؛ جدا از نعمتهای آشکار، به تصریح امام(ع) آنچه از بدحالى از انسان بازگردانده میشود از آنچه از سلامتى کامل و خوشحالى نمایان میشود، بیشتر است.
۸- کالبدشکافی در مسیر شکر
«وَعَقْدِ عَزَماتِ یَقینى وَخالِصِ صَریحِ تَوْحیدى وَ باطِنِ مَکْنُونِ ضَمیرى …؛ و باور تصمیمات یقینم، و یکتاپرستى بى شائبه صریحم و درون پوشیده نهادم، و آویزههاى راههاى نور چششم، و چینهاى صفحه پیشانىام، و روزنههاى راههاى نفسم، و پرّههاى نرمه تیغه بینىام، و حفرههاى پرده شنوایىام، و آنچه که ضمیمه شده و بر ان بر هم نهاده دو لبم، و حرکتهاى سخن زبانم، و جاى فرو رفتگى سقف دهان و آروارهام، و محل روییدن دندانهایم، و جاى گوارایى خوراک و آشامیدنىام، …».
۹- اذعان به ناتوانی از شکر
«لَوْ حَاوَلْتُ وَ اجْتَهَدْتُ مَدَی الاْءَعْصَارِ وَ الاْءَحْقَابِ لَوْ عُمِّرْتُهَا أَنْ أُوءَدِّیَ شُکْرَ وَاحِدَهٍ مِنْ أَنْعُمِکَ مَا اسْتَطَعْتُ».
حضرت بعد از تشریح اجزای بدن خود را نام میبرد و با تمام آنها گواهى مىدهد که اگر روزگاران طولانی مىکوشیدم که شکر یکى از نعمتهایت را بجا آورم نخواهم توانست، جز با منتت جدیدی؛ زیرا توفیق شکر هر یک از نعمتهای خدا، نعمت جدید است که نیاز به شکر تازه دارد: «وَاِنْ تَعُدُّوا نِعْمَهَ الله لا تُحْصُوها» آری همان گونه که انسان از ستایش خداوند ناتوان است، بهترین راه ستایش او اظهار ناتوانی است، چنان که توجه به عجز از معرفت، معرفت خداست.
۱۰- برهانهای قرآنی در توحید
«یا اِلهى اَشْهَدُ بِجَُهْدى وَجِدّى وَ مَبْلَغِ طاعَتى وَ وُ سْعى وَ أَقُولُ مُؤْمِناً مُوقِناً…؛ معبودا گواهى میدهم به تلاش و کوششم، و به قدر رسایى طاعت و ظرفیتم، و از باب ایمان و یقین میگویم: سپاس خداى را که فرزندى نگرفته، تا از او ارث برند، و براى او در فرمانروایى اش شریکى نبوده تا با او در آنچه پدید آورده مخالفت کند. و سرپرستى از خوارى برایش نبوده، تا او را در آنچه ساخته یارى دهد، پس منزّه است او، منزّه است او، اگر در آسمان و زمین معبودهایى جز خدا بود، هر آینه هر دو تباه مىشدند و متلاشى میگشتند، منزّه است خداى یگانه یکتا، و بى نیاز، که نزاده، و زاده نشده و احدى همتایش نبوده است».
حضرت با اقرار به حقانیت وحی با انتهای جهد و توان خود از باب یقین به تنزیه خداوند از صفات سلبیه همچون شریک و فرزند داشتن میپردازد و به استدلال قرآن در خراب شدن آسمان و زمین در صورت وجود دو صاحب اختیار و مداخلهگر میپردازد. بعد از استشهاد به آیه برخی صفات ثبوتیه خداوند اشاره میکنند و با صلوات بر پیامبر(ص) و آل مطهرش(ع) به پایان میبرند. آنگاه آن حضرت، شروع به درخواست از خدا میکنند:
۱۱- خدایی که میبینی
«اَللّهُمَّ اجْعَلْنى اَخْشاکَ کَانّى أَراکَ؛ خدایا چنانم کن که از تو خشیت داشته باشم گویا که تو را میبینم»
خشیت ترسی است که از علم و معرفت ایجاد میشود: آموزه این فراز این است که انسان باید در هر لحظه خدا را حاضر ببیند. علم به حضور در محضر خداوند هم موجب ترک گناه میشود و هم مقام عظیمی را در پی دارد؛ قرآن کریم میفرماید: «رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَٰلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّه؛ خدا از آنها خشنود است و آنها از خدا خشنودند؛ و این (مقام والا) برای کسی است که از پروردگارش خشیت داشته باشد».
۱۲- خوشبختی بر مدار تقوی
«وَاَسْعِدْنى بِتَقویکَ وَلا تُشْقِنى بِمَعْصِیَتِکَ؛ و با پرهیزگارى مرا خوشبخت گردان، و به نافرمانىات بدبختم مکن»
آنچه موجب سعادت انسان است، خودنگهداری و مواظبت بر نفس است که در لسان دین تقوی نام نهاده شد. بنابراین ابزار کسب خوشبختی (و نه خود خوشبختی) با تقوا به دست میآید و در طرف مقابل دلیل بدبختی و خواری نفس معصیت است. انسانی که مادیات و رفاه دنیوی را محور خوشبختی(خیالی) خود قرار میدهد از مدار سعادت حقیقی خارج شده است.
۱۳ – یکسانی تعجیل و تأخیر در بر دوست
«وَخِرْلى فى قَضآئِکَ وَبارِکْ لى فى قَدَرِکَ حَتّى لا احِبَّ تَعْجیلَ ما اَخَّرْتَ وَلا تَاْخیرَ ما عَجَّلْتَ…؛ و خیر در قضایت را برایم اختیار کن، و به من در تقدیرت برکت ده، تا تعجیل آنچه را تو به تأخیر انداختى نخواهم، و تأخیر آنچه را تو پیش انداختى میل نکنم»
۱۴ – طلب غنا به جای استغنا
«اَللّهُمَّ اجْعَلْ غِناىَ فى نَفْسى…؛ خدایا قرار ده، بى نیازى را در ذاتم، و یقین را در دلم، و اخلاص را در عملم، و نور را در دیدهام، و بصیرت را در دینم و مرا به اعضایم بهرهمند کن، و گوش و چشمم را دو وارث من گردان، و مرا بر آن که به من ستم روا داشته پیروز فرما، و در رابطه با او انتقام و هدفم را نشانم ده، و چشمم را بدین سبب روشن گردان. خدایا گرفتارى ام را برطرف کن، و زشتى ام را بپوشان، و خطایم را بیامرز و شیطانم را بران و دینم را ادا کن».
خداوند غنی مطلق و غیرخدا فقیر مطلق است. انسانها در برخورداری نعمت سه گونهاند؛ ۱- فقیری که چیزی ندارد. ۲- گداخویی که مال دارد، ولی گرفتار بخل است. مستغنی یعنی نیازمندی که با داراییهایش نیاز خود را میتواند برآورده سازد. ۳- بینیازی که اساساً به چیزی احتیاج ندارد. در این میان تنها گروه سوم به اندازه غنای خود، آیت خدای سبحان هستند و مهم همین بی نیازی است نه استغنا؛ زیرا بی نیازی نه زحمتی به دنبال دارد و نه سبب گناه میشود. ولی رسیدن به چیزی و استغنا با آن همراه چه بسا همراه رنج و مایه طغیان شود: «کَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى؛ حقا که انسان سرکشى مىکند همین که خود را بىنیاز پندارد».
۱۵- نه به خاطر من، به خاطر نعمتهایت ببخش
«اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ کَما خَلَقْتَنى فَجَعَلْتَنى سَمیعاً بَصیراً…؛ خدایا تو را سپاس، مرا آفریدى، و شنوا و بینا قرار دادى، و تو را سپاس که مرا پدید آوردى، و از روى رحمت، آفریده های متناسب قرار دادى، درحالیکه از آفرینش من بی نیاز بودى، پروردگارا به اینکه مرا پدید آوردى. پس در خلقتم تناسب نهادى، پروردگارا به اینکه آفرینشم را آغاز نمودى، و صورتم را نیکو نمودى، پروردگارا به اینکه به من احسان کردى و در خویشتنم عافیت نهادى، پروردگارا به اینکه محافظتم تمودى و موّفقم داشتى، پروردگارا به اینکه بر من نعمت بخشیدى و راهنمایى ام نمودى.»
۱۶- در همه حال نگهبانم باش
«صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَعِنّى عَلى بَواَّئِقِ الدُّهُورِ..؛ بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا بر بلاهاى روزگار، و حوادث شبها و روزها یارى ده، و از هراسهاى دنیا، و گرفتاریهاى آخرت نجات ده، و مرا از شرّ آنچه ستمگران در زمین انجام میدهند کفایت کن، خدایا از آنچه مىترسم مرا بس باش و از آنچه حذر میکنم نگهدارى کن، و در نفسم و دینم از من نگهبانى فرما و مرا در سفرم نگهدار، و در خاندان و مالم جانشین باش، و مرا در آنچه نصیبم فرمودى برکت ده، و در نزد خویش خوارم ساز، و در دیدگان مردم بزرگم کن، و از شرّ جن و انس سالمم بدار و به گناهانم رسوایم مساز، و به باطنم سبکم منما، و به عملم دچارم مکن، و مرا از نعمتایت محروم مفرما.»
۱۷ – به چه کسی واگذارم میکنی
«اِلهى اِلى مَنْ تَکِلُنى؟….؛ به غیر خود واگذارم مکن. خدایا، مرا به که واگذار میکنى؟ به نزدیک تا با من به دشمنى برخیزد، یا به بیگانه تا با من با ترش رویى برخورد کند یا به آنان که خوارم میشمرند؟، و حال اینکه تو خداى من، و زمامدار کار منى».
۱۸ – نالههایی از غربت
«اَشْکُو اِلَیْکَ غُرْبَتى وَبُعْدَ دارى…؛ من به تو شکایت میکنم، از غربتم، و دوری خانه آخرتم، و سبکی ام نزد کسی که اختیار کارم را به او دادى».
امام حسین(ص) از این غربت و دلتنگی ناله می زند و از این بغض به خدا شکایت میکند. حضرت در فرازهای پیشین با اذعان به عجز و تمنا از خدا به اینکه او را به دیگری واگذار نکند از غربت و دلتنگی خود با خداوند عاشقانه راز و نیاز میکند.
۱۹ – آن قدر عذرخواهی میکنم تا ببخشی
«اِلهى فَلا تُحْلِلْ عَلَىَّ غَضَبَکَ … لَکَ الْعُتْبى لَکَ الْعُتْبى حَتّى تَرْضى؛ خدایا غضبت را بر من فرود نیاور، اگر در مقام خشم کردن بر من نباشى، از غیر تو باک ندارم، منزّهى تو، جز اینکه عافیتت بر من گستردهتر است، از تو درخواست میکنم پروردگارا به نور جمالت، که زمین و آسمانها به آن روشن گشت، … که مرا بر خشمت نمیرانى، و ناخشنودی ات را بر من فرود نیاورى، خشنودى حق توست، خشنودى حق توست، تا پیش از آن راضى شوى».
۲۰ – ای خدای مکه و مشعر
لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرامِ وَالْمَشْعَرِ الْحَرامِ….؛ معبودى جز تو نیست، پروردگار خانه محترم، و مشعر الحرام، و خانه کعبه که برکت را در آن نازل فرمودى، و آن را براى مردم ایمن ساختى،ای آن که با بردباری اش از گناهان بزرگ گذشت، اى آن که با فضلش نعمتها را کامل ساخت، اى آن که با کرمش گسترده و فراوان عطا کرد، اى توشه ام در سختی ها، اى همراهم در تنهایى، اى فریادرسم در گرفتاری ها، اى سرپرستم در نعمتها، اى خداى من و خداى پردانم ابراهیم و اسماعیل و اسحق و یعقوب، و پروردگار جبراییل و میکاییل و اسرافیل و پروردگار محمّد خاتم پیامبران و اهل بیت برگزیده اش و نازل کننده تورات و انجیل و زبور و قرآن و فروفرستنده کهیعص و طه و یس و قرآن حکیم».
۲۱ – اگر رحمت تو نبود…
«اَنْتَ کَهْفى حینَ تُعْیینِى الْمَذاهِبُ فى سَعَتِها…؛ تو پناهگاه منى زمانى که راهها با همه وسعتشان درمانده ام کنند، و زمین با همه پهناوری اش بر من تنگ گیرد و اگر رحمت تو نبود، هر آینه من از هلاک شدگان بودم، و نادیده گیرنده لغزشم تویى، و اگر پرده پوشی ات بر من نبود، هرآینه من از رسواشدگان بودم، و تویى که مرا با پیروزى بر دشمنانم تأیید میکنى، و اگر یارى تو نبود هر آینه من از شکست خوردگان بودم، اى که وجودش را به بلندى و برترى اختصاص داده، در نتیجه اولیایش به عزّت او عزیز میشوند،ای آن که پادشاهان در برابرش یوغ ذلّت بر گردن هایشان گذاشته اند، در نتیجه از حملاتش ترسانند».
۲۲ – دو اعجاز علمی در دو عبارت
«یا مَنْ کَبَسَ الاَْرْضَ عَلَى الْمآءِ وَسَدَّ الْهَوآءَ بِالسَّمآءِ؛ اى آن که زمین را بر آب انباشت، و هوا را به آسمان بست».
کبس سه معنا دارد و در اینجا به این معناست که «زمین را بر گستره آب وسعت بخشیدی»؛ این دو معنا دارد؛ یکی اینکه آب را به جهت خشکی عقب می نشیند و دریا میشود و دیگر اینکه بخشهایی از زمین سطح آب را میپوشاند و آبهای زیرزمینی تشکیل میدهد. مانند کسی که کابوس می بیند و تحت تاثیر عوامل در خواب چنگ می زند و تقلا می کند. در اینجا نیز تمام تقلاهای زیرزمینی به حاصل از کبس زمین بر دریاست.
سد هوا در آسمان در دانش امروز به لایه ازن اشاره دارد که تا ۱۳ کیلومتری زمین امتداد دارد و منجر به امکان زندگی در زمین است. بنابراین این خبری غیبی از وجود لایه اذن است که مانع از خروج هوا میشود. این دو عبارت کوتاه دو اعجاز علمی بلند در چهارده قرن پیش را بیان میدارد. امام در این دعا از آسمان و لایه اذن تا کوچکترین حفرههای بدن را به میانه میآورد تا رابطه خود و مردم با خدا را بر بستری از معرفت و عشق و بندگی ارتقا دهد.
۲۳- تو با احسان و من با اسائه آمدم
«یا مَنْ قَلَّ لَهُ شُکْرى فَلَمْ یَحْرِمْنى…؛ اى که شکرم براى او اندک است ولى محرومم نساخت، خطایم بزرگ شد، پس رسوایم نکرد، و مرا بر نافرمانیها دید، ولى در بین مردم رسوایم ننمود،… اى که با من به خیر و احسان روبرو شد، و من با بدى و نافرمانى با او روبرو گشتم، اى که به ایمان هدایتم نمود، پیش از آنکه سپاس نعمتهایش را بشناسم»
۲۴- شکر، شکر و باز هم شکر
«یا مَنْ حَفِظَنى فى صِغَرى یا مَنْ رَزَقَنى فى کِبَرى …؛ اى که در خردسالی حفظم نمود، و در بزرگسالى رزقم داد، اى که عطاهایش نزد من شماره نشود، و نعمتهایش تلافى نگردد، اى که در بیمارى خواندمش، پس شفایم داد. و در حال برهنه گی پوشاند مرا، و در حال گرسنگى سیرم کرد و در حال تشنگى سیرابم نمود، و در حال خوارى، عزّتم بخشید، و در حال نادانى معرفتم بخشید، و در حال تنهایى افزونم نمود، و در حال غربت، بازم گرداند، و رد حال ندارى، دارایم کرد، و در یاریخواهى، یاریام فرمود، و در ثروتمندى محرومم نکرد، و از درخواست همه اینها باز ایستادم، پس او شروع به عنایت بر من نمود، حمد و سپاس توراست، اى که لغزشم را نادیده گرفت و اندوهم را زدود، و عایم را اجابت نمود، و عیبم را پوشاند، و گناهم را آمرزید، و مرا به خواسته ام رساند و بر دشمنم پیروز گرداند، اگر نعمتها و عطاها و بخشش هاى باارزشت را برشمارم هرگز نمیتوانم به شماره آرم، اى سرور من.»
۲۵ – هموار تو بودی که…
«اَنْتَ الَّذى مَنَنْتَ اَنْتَ الَّذى اَنْعَمْتَ اَنْتَ الَّذى اَحْسَنْتَ…؛ تویى که حفظ کردى، تویى که پرده پوشى نمودى، تویى که آمرزیدی تویى که نادیده گرفتى، تویى که قدرت دادى، تویى که عزّت بخشیدى، تویى که کمک کردى، تویى که مساعدت فرمودى، تویى که تأیید نمودى، تویى که نصرت دادى، تویى که شفا بخشیدى، تویى که سلامت کامل دادى، تویى که گرامى داشتى….بزرگ و برترى، حمد و شکر همیشگى توراست»
۲۶- من بودم که…
اَنـَا الَّذى اَسَاْتُ اَنـَاالَّذى اَخْطَاْتُ اَنـَاالَّذى هَمَمْتُ اَنـَاالَّذى جَهِلْتُ اَنـَاالَّذى غَفَلْتُ…؛ پس مرا بیامرز، منم که بد کردم، منم که خطا کردم، منم که قصد گناه کردم، منم که نادانى نمودم، منم که غفلت ورزیدم، منم که اشتباه کردم، منم که به غیر تو اعتماد کردم، منم که در گناه تعمّد داشتم، منم که وعده کردم،… و به گناهانم اقرار میکنم، پس مرا بیامر».
انسان همیشه خوب است که زشتىهاى خود را با خوبیهاى خدا مقایسه کند و به یاد بیاورد که خدا به او چه عنایت کرده و در مقابل چه کرده است؟ این مقایسه موجب میشود تا انسان مقدارى به پستى خود پى ببرد و دچار تکبر نشود. همچین وقتى مقایسه کنیم که خدا چه نعمتهایى را به من داده در حالی که من بىشرمى کردهام، دیگر امید انسان از خدا قطع نمیشود.
۲۷- اکنون با چه چیزی با تو مواجه شوم
«فَاَصْبَحْتُ لا ذا بَر آءَهٍ لى فَاَعْتَذِرَُ …فَبِأَىِّ شَىْءٍ اَسْتَقْبِلُکَ یا مَوْلاىَ اَبِسَمْعى اَمْ بِبَصَرى …؛ اکنون چنانم، که نه دارنده زمینه برائتم تا عذرخواهى کنم، و نه داراى قدرتم، تا یارى ستانم، اى مولای من با چه وسیله اى با تو روبرو شوم؟، آیا با گوشم، یا با دیده ام، یا با زبانم، یا با دستم، یا با پایم، آیا این همه نعمت هاى تو نزد من نیست؟ و من به همه اینها تو را معصیت کردم، اى مولاى من، تو را بر من حجّت و راه است، اى آن که مرا از پدران و مادران پوشاند، از اینکه مرا از خود برانند، و از خویشان و برادران، از اینکه مرا سرزنش کنند، و از پادشاهان از اینکه مجازاتم نمایند، مولاى من اگر اینان آگاه میشدند، بر آنچه تو بر آن از من میدانى، در این صورت مهلتم نمیدانند».
۲۸ – سلوک شیفتگان ناب
«إِلَهِی حَقِّقْنِی بِحَقَائِقِ أَهْلِ الْقُرْبِ وَ اسْلُکْ بِی مَسْلَکَ أَهْلِ الْجَذْبِ؛ پروردگارا! مرا به حقایق اهل قرب محقق کن و چون سالکان مجذوب راه ببر»
در این فراز حضرت بالاترین درجات معرفت و بهترین نوع سیر و سلوک را از خدا خواسته است؛ به بیان علامه جوادی آملی، سالکان چهار گونه هستند. سالکانی که تنها با استدلال علمی طی طریق می کنند که همیشه در راه هستند. سالکانی که شیفته ناب هستند و از آغاز تا انجام با جذبه الهی پیش میروند و سلوک علمی و عملی ندارند. سالکانی که ابتدا با سلوک علمی و عملی پیش می روند ولی در پایان جذبه حق آنها را در برمی گیرد و گونه آخر سالکان که با جذبه آغاز می کنند ولی در میانه راه به استدلال علمی روی می آورند.
حضرت در این فراز از خداوند سلوک شیفتگان ناب را طلب می کنند تا تمام کارهای خود را با جاذبه الهی انجام دهند. آنان بندگان مقرب و انسانهای کامل هستند.
۲۹ – غیر تو ظهوری ندارد
«أَیَکُونُ لِغَیْرِکَ مِنَ الظُّهُورِ مَا لَیْسَ لَکَ حَتَّی یَکُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَکَ…؛ آیا براى موجودات دیگر، ظهورى است که براى تو نیست تا آنها نشان دهنده تو باشند، کى پنهان بودى، تا نیاز به دلیلى داشته باشى که دلالت بر وجودت کند، و کى دور شده اى که آثار تو در عالم هستى ما را به تو رهنمون گردد، کور باد، چشمى که تو را مراقب خود نبیند، و زیانکار باد، تجارت بنده اى که نصیبى از حب و عشق تو ندارد»
در این فراز امام حسین(ع) میفرماید که نه تنها ظهور تو کمتر از ظهور دیگران نیست، برای آشکار شدن به آنان نیاز نداری بلکه هرگونه ظهور غیر تو از آنِ توست. در نتیجه این جلوهها پیش از آن که دیگران را بنماید، تو را نشان میدهد. به عبارت دیگر، نه اینکه دیگران توان راهنمایی به سوی تو را ندارند، بلکه تو از چنان جلوهای برخورداری که به راهنمایی به سویت نیازی نیست؛ اگر چیزی از جهتی نامحدود است، جای خالی نمیگذارد تا دیگران آن را پر کنند. از این رو نمیتوان تصور کرد که دیگران از ظهوری برخوردار باشند که خداوند آن را نداشته باشد.
این پیام پایان ندارد…