اگر دارالتبلیغ میتوانست در تبلیغ انجمن حجتیه موفق باشد، طبیعی است که رژیم به آن کمک میکرد حتی این کمک در حد به وجود نیاوردن مانعی جدید برای دارالتبلیغ کافی بود.
ردنا (ادیان نیوز) – این نوشتار مشروح مصاحبه حجت الاسلام والمسلمین مصطفی اسکندری، استاد حوزه و دانشگاه و مسئول سابق طرح و برنامه شورای عالی حوزههای علمیه است؛
به عنوان اولین سؤال تاریخچه ای از شکل گیری دارالتبلیغ بفرمایید
شکلگیری دارالتبلیغ در وضعیتی بود که حوزه آهسته آهسته از حالت کاملاً سنتی خود خارج میشد و قصد داشت در تبلیغ دین و مسائل جامعه به سوی مسائل جدید برود؛
هدف و انگیزه اصلی دارالتبلیغ تربیت طلبههایی بود که بتوانند در داخل و خارج از کشور، دین را تبلیغ کنند؛ در بدو تأسیس از فضلای آن روز استفاده کردند که بسیاری از آنها امروز از مراجع تقلید هستند؛
این فضلا درباره مسائل جدید مطلب مینوشتند؛ از اینها دعوت شد که به دارالتبلیغ بیایند و تدریس را آغاز کنند؛ از این افراد میتوان به حضرات آیات مکارم و سبحانی (از مراجع تقلید فعلی)، آقایان مرحوم مصطفی زمانی (بعداً مؤسسهای برای خود تأسیس کرد)، سید هادی خسروشاهی، داود الهامی، علی حجتی کرمانی (برادر آقای محمد جواد حجتی کرمانی)، رضا گلسرخیکاشانی، مرحوم حاج مجتبی عراقی و مانند اینها اشاره کرد.
در دور نخست ۱۲۵ نفر و در دوم ۱۴۵ نفر گزینش شدند، اسامی این افراد را به علت دسترسی نداشتن به لیست گزینش شدهها در اختیار نداریم و نمیدانم که آیا بعد از این دو دوره باز هم گزینشی بوده است یا خیر.
در این دفتر کلاسهایی برای تبلیغ و پرورش مبلغ برگزار میکردند، علاوه بر آن، نشریه ای برای کودکان به نام «پیام شادی» و یک انتشارات داشتند؛ انتشاراتی که دارالتبلیغ داشت پس از چند سال یک کتابفروشی را هم احداث کردند تا از مرحله تألیف تا فروش کتاب را در اختیار داشته باشند.
آقای شریعتمداری از مجله «مکتب اسلام» پشتیبانی میکرد اما آن مجله به اینها وابسته نبود؛ مجله مکتب اسلام از زمان مرحوم آقای بروجردی تأسیس شد و بنیانگذاران اصلی آن حضرات آیات مکارم، سبحانی و چند نفر دیگر بودند؛
بیشتر این افراد از حلقه درسی مرحوم سید محمد محقق (پدر آقایان محقق داماد و داماد مرحوم آقا شیخ عبدالکریم) بودند که این مجله را تأسیس کردند؛ این مجله را میتوان اولین مجله با رویکرد تبلیغ دین دانست که مقالاتی راجع به دین به زبان فارسی در آن منتشر میشد که دارای مخاطبان زیادی بود؛
زبان فارسی از آن جهت دارای اهمیت است که پیش از آن علما و فضلای حوزه بیشتر به زبان عربی و کمتر با نوشتار فارسی کار میکردند؛ درباره استقبال از این نشریه، نقل شده است که گاهی تیراژ آن به چهل هزار نسخه هم میرسیده است. خلاصه اینکه هر چند مجله مکتب اسلام وابسته به آقای شریعتمداری نبود اما از آن پشتیبانی میکرد.
حوزویان و دانشگاهیان در دارالتبلیغ تدریس میکردند؛ از اساتید حوزوی حضرت آیتالله مکارم، حضرت آیتالله سبحانی، مرحوم شهید مطهری، آیتالله شبیری زنجانی، سید صدرالدین بلاغی و همچین عطاءالله عاملی (که دقیق او را نمیشناسم) بودند و از مدرسین دانشگاهی مرحوم آقای بازرگان، مرحوم آقای علیاکبر پرورش، آقای سید مرتضی شبستری و مرحوم آقای طالقانی بودند.
از آنجا که شرط ورود به دارالتبلیغ داشتن تحصیلات حوزوی بود، شاید بتوان گفت این مؤسسه برای افراد به مثابه تحصیلات تکمیلی بود؛ البته تحصیلاتی که حوزه به آنها توجهی نداشت و در حوزه مرسوم نبود؛ درسهایی که در دارالتبلیغ تدریس میشد عبارت بود از عقاید، بررسی ادیان و مذاهب، تفسیر و علوم قرآن، حفظ قرآن، حدیثشناسی، حفظ حدیث، تاریخ اسلام، آشنایی با جهان اسلام و کشورهای اسلامی، ادبیات فارسی و عربی و فن خطابه، البته در بحث فن خطابه یک بار از مرحوم فلسفی رضوان الله تعالی علیه دعوت کردند تا در آنجا تدریس کند ولی وی این دعوت را نپذیرفت.
آیا انتشارات دارالتبلیغ مسئولیت نشر مجله مکتب اسلام را برعهده داشت و آن را چاپ می کرد؟ آن چاپخانه و دستگاههای چاپ آنجا از چه راهی تهیه شده بود؟ آن هم در زمان رژیم شاه.
انتشارات مکتب اسلام دارالتبلیغ بود؛ درباره دارالتبلیغ، اختلافی بین بزرگان روحانیت بود؛ عدهای از اساتید که پیشتر به آنان اشاره شد، ادعا داشتند که دارالتبلیغ جایی برای پرورش مبلغ است؛ این افراد اضافه میکردند این موقعیتی است که در اختیار ما قرار داده شده است تا بتوانیم خدمتی به جامعه روحانیت ارائه دهیم و طلاب را با علوم و مباحث جدیدی که لازم دارند آشنا کنیم تا در امر تبلیغ دین در داخل و خارج از کشور موفق باشند.
اما عدهای از علما، در رأس آنها امام خمینی(ره) و طرفداران ایشان از اول درباره دارالتبلیغ بدبین بودند؛ این افراد به دو گروه تقسیم میشدند؛ عدهای تأسیس دارالتبلیغ را هماهنگ با رژیم میدانستند؛ اینها از ابتدا میگفتند: رژیم قصد داشته است که دانشگاهی برای دین و معارف دینی تأسیس کند تا تبلیغ دین را خود در دست بگیرد؛
از آنجا که شاه موفق به انجام این کار نشده است دارالتبلیغ این نقش را بر عهده گرفته است؛ اگر این دیدگاه را در نظر بگیریم پاسخ شما داده شده است؛ یعنی اثبات میشود که کمکهایی از جانب شاه انجام میشده است؛ بنابراین زمینه را برای احداث چاپخانه و صدور مجوزها فراهم کرده است؛ این نظر را نه میشود با شواهد متقن اثبات کرد و نه میتوان آن را رد کرد اما برخی شواهد بر این نظریه دلالت دارد.
فعالیت برون مرزی حوزههای علمیه در زمان رژیم پهلوی مانند دوران جمهوری اسلامی نبود؛ اگر کسی قصد داشت در سطح بینالملل تبلیغ دین را انجام دهد بدون هماهنگی رژیم نمیتوانست کاری انجام دهد؛ ازاینرو شواهدی حاکی از این است که گویا هماهنگیهایی وجود داشته است.
اما عدهای دیگر از انقلابیون اعتقاد نداشتند که دارالتبلیغ با رژیم هماهنگ است یا بر اساس توطئهای از سوی رژیم بنا نهاده شده است؛ بلکه میگفتند: هرچند رژیم در این مسأله هیچ دخالتی نداشته باشد، اما نفس این کار به نوعی سرگرم کردن طلبهها و انحراف آنان از مسیر انقلاب است که رژیم شاه این مسیر را میپسندد.
این نظر دوم پسندیدهتر و قابل اثبات است؛ رژیم واقعاً به کسانی که چنین کارهایی انجام میدادند بها میداد، مشکلات را از سر راهشان کنار میزد؛ برای نمونه زمینه را برای انجمن حجتیه فراهم کرده بود تا بتوانند به راحتی تبلیغ کنند و هیچ مانعی بر سر راهشان وجود نداشت، چون این انجمن مشغولیتی برای عدهای از مردم بود که به دنبال انقلاب و مخالفت با رژیم نباشند؛ دارالتبلیغ هم در حوزه علمیه قم میتوانست این نقش را بازی کند؛ اگر دارالتبلیغ میتوانست در این زمینه موفق باشد، طبیعی است که رژیم به آن کمک میکرد حتی این کمک در حد به وجود نیاوردن مانعی جدید برای دارالتبلیغ کافی بود.
با مطالبی که عرض شد، احتمال دوم قابلیت اثبات بیشتری دارد؛ بالاخره به نوعی برای رژیم قابل قبول بود که دارالتبلیغ اینجا تأسیس شود تا طلبهها از مسیر انقلاب منحرف شوند؛ با فرض اینکه هیچ یک از اینها نباشد، فرض سوم این است که این افراد خودشان دارالتبلیغ را راهاندازی کردند و هر چند احداث چاپخانه هزینه داشت اما در آن زمان امکان انجام این کار بود چون آقای شریعتمداری از مراجع تقلیدی بود که مریدان پولداری داشت؛ اما نظر دوم قویتر است و شاید صحیحتر باشد.
علت مخالفت امام این بود که اینها آب به آسیاب رژیم میریزند؟
امام خمینی (ره) این حرکت را نوعی انحراف از مسیر انقلاب میدانستند هرچند ناخواسته باشد؛ این بحث جداگانهای است که در آن باید به شخصیت مرحوم آقای شریعتمداری بپردازیم و روش و منش او را بررسی کنیم؛ البته او از دستاندرکاران این امر، جدا است؛
ما نمیتوانیم کسانی را که نام بردیم و از دستاندرکاران دارالتبلیغ بودند و در آنجا مسئولیت داشتند را مانند آقای شریعتمداری بدانیم؛ آقای شریعتمداری تیپ فکری دیگری داشت؛ او اصلاً انقلابی نبود، هیچ وقت اهل انقلاب نبود و از اساس انقلاب را قبول نداشت؛
آقای شریعتمداری میگفت شاه بماند و طبق قانون اساسی سلطنت کند؛ از این رو انقلاب را راهکار خوبی نمیدانست؛ بر همین اساس رابطه خوبی با شاه داشت.
بسیاری از کسانی که خاطراتشان درباره مرحوم آقای شریعتمداری ثبت شده است، میخوانیم که او روابط خیلی خوبی با رژیم شاه داشت؛ بنابراین هماهنگیهایی با شاه داشته است، حتی اگر هماهنگی هم نباشد ناخواسته موجب انحراف در انقلاب شده است؛ به این دلیل مرحوم امام فعالیت دارالتبلیغ را قبول نداشت و با آن مخالف بود.
علاوه بر امام، برخی بزرگان دیگر حوزه مانند مرحوم آیتالله ستوده که سیاسی نبودند با این کار مخالف بودند؛ من از شخص آیتالله ستوده شنیدم که گفت: «از من خواستند به آنجا بروم و درس داشته باشم ولی من به آنجا نرفتم و نمیروم» به احتمال زیاد این افراد هم مشکلی در کار دارالتبلیغ میدیدند؛ اینها افرادی سیاسی نبودند اما اگر جایی میدیدند که فعالیت آنها آب به آسیاب رژیم میریزد از انجام آن فعالیت امتناع میکردند.
نظر آقای گلپایگانی چه بود؟
– درباره نظر آقای گلپایگانی خبر ندارم.
چرا شهید مطهری در دارالتبلیغ تدریس میکرد؟
– بعضی آقایان از شهید مطهری نقل میکنند که گفته بود: «هدف من آموزش بعضی معارف و مطالب جدید به طلبهها است ولی اگر احساس کنم که امام دوست ندارند من به آنجا بروم و آنجا را تأیید نکنند، نمیروم؛ بعد هم دیدیم که ادامه نداد».
مخالفت امام قبل از تأسیس دارالتبلیغ بود؟
– بله، بین امام خمینی (ره) و مرحوم آقای شریعتمداری اختلافاتی درباره انقلاب بوده است؛ مرحوم آقای شریعتمداری انقلابی نبود، بعد از وفات آیتالله بروجردی (ره)، مرجعیت در قم به عهده چهار نفر قرار میگیرد؛ این چهار نفر مرحوم امام خمینی (ره)، مرحوم آیتالله گلپایگانی، مرحوم آقای شریعتمداری و مرحوم آقای نجفی بودند؛
آقای شریعتمداری در مسائل انقلاب هماهنگی لازم را با سه نفر دیگر نداشت، یعنی آن سه نفر خیلی در این مسائل هماهنگتر بودند؛ به یاد دارم که اگر گاهی آقای شریعتمداری در مجالس انقلاب حضور پیدا میکرد به خاطر این بود که وجههای حفظ کند و میدانست اگر در این مجالس شرکت نکند برایش بد میشود و در جامعه زشت است وگرنه آقای شریعتمداری به انقلاب معتقد نبود؛
او به هیچ وجه به دنبال براندازی رژیم نبود.
غلبه با کدام رویکرد بود؟
– اوایل اینطور نبود اما آهسته آهسته رویکرد امام خمینی (ره) درباره رژیم غلبه پیدا کرد؛ بویژه طلبههای جدیدی که وارد حوزه شدند بیشتر انقلابی بودند و این مسأله باعث هماهنگی بیشتر روحانیت با انقلاب شد.
بزرگان فعلی حوزه چه رویکردی داشتند؟ آنها که هم شاگرد امام بودند و هم در دارالتبلیغ فعالیت میکردند؟
– ابتدای امر مواضع مراجع درباره انقلاب واضح نبود تا افراد بتوانند به راحتی تصمیم بگیرند؛ بعضی مسائل را میدانستند اما کمرنگ بود؛ از طرفی آقایانی که به دنبال ایجاد اصلاحاتی در حوزه بودند و سعی میکردند تفکرات جدیدی را به حوزه وارد کنند و آن را به روزتر کنند، احساس میکردند دارالتبلیغ با پشتوانه مرجعیت میتواند زمینهای برای ایجاد اصلاحات در حوزه باشد؛
به این جهت برخی از آقایان به دارالتبلیغ وارد شدند؛ جذب این افراد به همین علت بود؛ البته برخی از آنان بعداً متوجه شدند که در اینجا ممکن است انحرافی از تفکر انقلابی پیدا کنند، ازاینرو یا مانند مرحوم شهید مطهری فاصله گرفتند یا حداقل فاصله خود را با آن بیشتر کردند تا به آنجا وابسته نباشند.
رژیم شاه کار را به جایی رسانده بود که کسانی که کمترین بینش سیاسی داشتند راهی برای دفاع از آن نداشتند؛ آقایان هم حاضر به همکاری با کسانی که در زمین رژیم بازی میکردند نبودند، مگر از روی ناچاری. که آهسته آهسته تقریباً همکاریها از بین رفت و مانند زمان آغاز به کار دارالتبلیغ نبود.
البته فضای جدیدی که به وجود آمده بود برای برخی جذابیت داشت؛ یادم هست که مرحوم علامه طباطبایی (ره) در سمینارهایی که در دارالتبلیغ برگزار میشد شرکت میکرد و حتی گاهی سخنرانی داشت؛ آن زمان مانند اکنون و حتی فضای بعد از انقلاب نبود که فضا باز باشد و ما بتوانیم با اقشار مختلف، تحصیلکردها و دانشگاهیان ارتباط داشته باشیم؛
حوزه در فضایی بسته قرار داشت که اگر روزنهای برای تفکرات جدید پیدا میشد و امکان گفتوگو با افراد تحصیلکرده به وجود میآمد برای عدهای جاذبه داشت و حاضر به همکاری میشدند.
آمریکاییها در تأسیس دارالتبلیغ نقش داشتند؟
– من این مطلب را شنیدهام که این ساختمان را آمریکاییها ساختند، اما نمیدانم چه کاری در آن انجام میدادند.
– در خاطرات رهبر معظم انقلاب میخوانیم «این ساختمان را آقای شریعتمداری به مبلغ دو میلیون تومان خریداری کرد، من حساب کردم یک مرجع تقلید در یک سال برای شهریه طلبهها هشتاد هزار تومان پول میدهد» مقایسه مقام معظم رهبری نگاه اول را که فرمودید تقویت نمیکند؟
– بله، اما به دلیل اینکه در این زمینه تحقیق متقنی صورت نگرفته است نمیتوانیم با قاطعیت صحبت کنیم؛ برای مثال میتوانیم به اسناد ساواک مراجعه کنیم؛ قطعاً ساواک درباره این مطلب اسناد دقیقی داشته است که ما آنها را جمع آوری نکردهایم؛ باید بدانیم که چرا آمریکاییها در قم ساختمان میسازند؛ آمریکاییها از ساختن این ساختمان هدفی دارند، حال چرا آن را به آقای شریعتمداری میفروشند؟ چرا از هدف خود در ساختن این ساختمان دست میکشند؟ آیا از اول آن را برای دارالتبلیغ ساختهاند؟ متأسفانه درباره این موضوع کار نشده است؛ اطلاعات بنده هم در این زمینه ناقص است.
حضرتعالی به صورت داوطلب به دارالتبلیغ رفته بودید؟
– بله من چند بار در سمینارهای دارالتبلیغ شرکت کردم.
برایتان ملموس بود که اینها از مسیر انقلاب منحرف شدهاند؟
– در سمینارهایی که ما میرفتیم مباحث علمی مطرح میشد؛ برای مثال آقای محمدجواد مغنیه و آقای بازرگان در سمینارها صحبت میکردند؛ به یاد دارم که مرحوم علامه طباطبایی یک بار در آنجا صحبت کرد؛ البته در آن زمان ما بچه طلبه بودیم و تازه به قم آمده بودیم؛ بعضی از صحبتهایی که میشنیدیم بسیار از سطح ما بالاتر بود؛ مباحثی علمی در آنها مطرح میشد که لازم بود، اما انقلابی نبود.
منبع: پایگاه جریان شناسی اسباط