شیوه نزول وحی و سرآغاز رسالت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) به شیوهایی که عایشه نقل کرده صحیح نیست چون او در آن زمان به دنیا نیامده بود و روایت جابر با روایت او معارض است. علاوه بر آن پیامبر قبل از بعثت نبوت داشته و نزول فرشته ها برای ایشان چیز جدیدی نبوده است.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، از جمله اهانتها و جسارتهایی که بخاری در صحیح خود، پیرامون پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نقل کرده، مبعث پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) است؛ وی در آن روایت، به نقل از عایشه آورده: … هنگامیکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) در غار حراء بودند، فرشتهای بر ایشان نازل شد و گفت بخوان! پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند که نمیخوانم، آن فرشته، حضرت را محکم در آغوش گرفت و به شدت به ایشان فشار آورد؛ در مرتبه دوم و سوم آن فرشته میگفت: بخوان و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) از خواندن ابا میکردند؛ پس فرشته گفت: إقرأ باسم ….[۱]
این روایت، دارای اشکالات متعددی است، ازجمله:
اولاً: نقل کننده این روایت عایشه است و او طبق نقل اهل سنت، بعد از بعثت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) به دنیا آمد، پس این روایت مرسل است.
ثانیاً: فشار وارد کردن به جسم مبارک پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، عمل بیخودی و عبث بوده است! اگر بالفرض پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نپذیرفتند که چیزی بخوانند، باید به ایشان میفرمود که من مبعوث از جانب خداوند متعال هستم و شما پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) هستید، پس بخوان.
ثالثاً: این همه ترس از جانب پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) کاملاً غیر طبیعی بوده است. حضرت عیسی با اینکه در سنین نوزادی مبعوث به نبوت شدند، ولی هیچ ترسی از این مساله نداشتند؛ علاوه بر آن، حضرت یحیی در سنین کودکی و حضرت یوسف در سنین نوجوانی به نبوت مبعوث شدند، ولی هیچکدام از آنها ترس و واهمهای از دیدن آن فرشتهها و وحی نداشتند. اضافه بر آن، فرشتهها باید حداقل، احترام و ادب در برخورد خود با بزرگترین حجت الهی را مراعات میکردند.
البته اگر جبرائیل به همان نحوی که بر پیامبرمان نازل شد، بر حضرت عیسی نازل میشد، باید حضرت مریم، جهت دفع وحشت از حضرت عیسی، یک حرزی برای ایشان درست میکردند!
رابعاً: بر اساس این روایت، (روایت عایشه)، اولین آیهای که بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نازل شد، آیات ابتدای سورهی علق باشد، ولی بر اساس روایت جابر که بخاری نیز آن را نقل کرده، اولین آیهای که بر حضرت نازل شد، آیهی «یا ایها المدثر» است؛ علاوه بر آن، در حدیث جابر، شیوه نزول جبرئیل با آنچه که عایشه نقل کرده است، تعارض دارد؛ با وجود این تعارض نمیتوان به روایت پر از اشکال عایشه ملتزم شد.[۲]
خامساً: از فجایع روایت عایشه همین بس که در آن روایت آمده که در ابتدا، حضرت خدیجه ایشان را دلداری میدادند و پس از آن، حضرت را نزد ورقه بن نوفل فرستاد، تا اینکه ورقه، نبوت حضرت را تأیید کرد و سکونت و آرامش به حضرت بازگشت؛ در حالیکه نبوت انبیاء در عالم ذر معین شده بود و از آنان، در همان عالم پیمان گرفته شده بود.[۳]
علاوه بر آن، در روایات اهل تسنن آمده که حضرت فرمودند: «من پیامبر بودم، درحالیکه آدم بین روح و جسد بوده است.»[۴] پس به هیچ عنوان نمیتوان پذیرفت که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) از نبوت و رسالتشان خبر نداشتند، تا اینکه ورقه بن نوفل به ایشان اطلاع دادند.
جهت حسن ختام، روایت شیعه در بعثت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را میآوریم. امام باقر (علیهالسلام) میفرماید: جبرائیل بر پیامبر نازل شد و فرمود: ای محمد بخوان! پیامبر فرمود: چه بخوانم؟ جبرائیل فرمود: بخوان به نام پروردگارت که خلق کرده است یعنی نور شما را قبل از اشیاء خلق کرده …[۴]
پینوشت:
[۱]. «حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ بُکَیْرٍ قَالَ حَدَّثَنَا اللَّیْثُ عَنْ عُقَیْلٍ عَنْ ابْنِ شِهَابٍ عَنْ عُرْوَهَ بْنِ الزُّبَیْرِ عَنْ عَائِشَهَ أُمِّ الْمُؤْمِنِینَ أَنَّهَا قَالَتْ: أَوَّلُ مَا بُدِئَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مِنْ الْوَحْیِ الرُّؤْیَا الصَّالِحَهُ فِی النَّوْمِ فَکَانَ لَا یَرَى رُؤْیَا إِلَّا جَاءَتْ مِثْلَ فَلَقِ الصُّبْحِ ثُمَّ حُبِّبَ إِلَیْهِ الْخَلَاءُ وَکَانَ یَخْلُو بِغَارِ حِرَاءٍ فَیَتَحَنَّثُ فِیهِ وَهُوَ التَّعَبُّدُ اللَّیَالِیَ ذَوَاتِ الْعَدَدِ قَبْلَ أَنْ یَنْزِعَ إِلَى أَهْلِهِ وَیَتَزَوَّدُ لِذَلِکَ ثُمَّ یَرْجِعُ إِلَى خَدِیجَهَ فَیَتَزَوَّدُ لِمِثْلِهَا حَتَّى جَاءَهُ الْحَقُّ وَهُوَ فِی غَارِ حِرَاءٍ فَجَاءَهُ الْمَلَکُ فَقَالَ اقْرَأْ قَالَ مَا أَنَا بِقَارِئٍ قَالَ فَأَخَذَنِی فَغَطَّنِی حَتَّى بَلَغَ مِنِّی الْجَهْدَ ثُمَّ أَرْسَلَنِی فَقَالَ اقْرَأْ قُلْتُ مَا أَنَا بِقَارِئٍ فَأَخَذَنِی فَغَطَّنِی الثَّانِیَهَ حَتَّى بَلَغَ مِنِّی الْجَهْدَ ثُمَّ أَرْسَلَنِی فَقَالَ اقْرَأْ فَقُلْتُ مَا أَنَا بِقَارِئٍ فَأَخَذَنِی فَغَطَّنِی الثَّالِثَهَ ثُمَّ أَرْسَلَنِی فَقَالَ {اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ}
فَرَجَعَ بِهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَرْجُفُ فُؤَادُهُ فَدَخَلَ عَلَى خَدِیجَهَ بِنْتِ خُوَیْلِدٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا فَقَالَ زَمِّلُونِی زَمِّلُونِی فَزَمَّلُوهُ حَتَّى ذَهَبَ عَنْهُ الرَّوْعُ فَقَالَ لِخَدِیجَهَ وَأَخْبَرَهَا الْخَبَرَ لَقَدْ خَشِیتُ عَلَى نَفْسِی فَقَالَتْ خَدِیجَهُ کَلَّا وَاللَّهِ مَا یُخْزِیکَ اللَّهُ أَبَدًا إِنَّکَ لَتَصِلُ الرَّحِمَ وَتَحْمِلُ الْکَلَّ وَتَکْسِبُ الْمَعْدُومَ وَتَقْرِی الضَّیْفَ وَتُعِینُ عَلَى نَوَائِبِ الْحَقِّ فَانْطَلَقَتْ بِهِ خَدِیجَهُ حَتَّى أَتَتْ بِهِ وَرَقَهَ بْنَ نَوْفَلِ بْنِ أَسَدِ بْنِ عَبْدِ الْعُزَّى ابْنَ عَمِّ خَدِیجَهَ وَکَانَ امْرَأً قَدْ تَنَصَّرَ فِی الْجَاهِلِیَّهِ وَکَانَ یَکْتُبُ الْکِتَابَ الْعِبْرَانِیَّ فَیَکْتُبُ مِنْ الْإِنْجِیلِ بِالْعِبْرَانِیَّهِ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَکْتُبَ وَکَانَ شَیْخًا کَبِیرًا قَدْ عَمِیَ فَقَالَتْ لَهُ خَدِیجَهُ یَا ابْنَ عَمِّ اسْمَعْ مِنْ ابْنِ أَخِیکَ فَقَالَ لَهُ وَرَقَهُ یَا ابْنَ أَخِی مَاذَا تَرَى فَأَخْبَرَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ خَبَرَ مَا رَأَى فَقَالَ لَهُ وَرَقَهُ هَذَا النَّامُوسُ الَّذِی نَزَّلَ اللَّهُ عَلَى مُوسَى یَا لَیْتَنِی فِیهَا جَذَعًا لَیْتَنِی أَکُونُ حَیًّا إِذْ یُخْرِجُکَ قَوْمُکَ.» بخاری، صحیح، ج۱، ص۵، دار طوق النجاه، ۱۴۲۲ق.
[۲]. «حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ مَنْصُورٍ حَدَّثَنَا عَبْدُ الصَّمَدِ حَدَّثَنَا حَرْبٌ حَدَّثَنَا یَحْیَى قَالَ سَأَلْتُ أَبَا سَلَمَهَ أَیُّ الْقُرْآنِ أُنْزِلَ أَوَّلُ فَقَالَ:{یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ}. فَقُلْتُ: أُنْبِئْتُ أَنَّهُ {اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ} قَالَ أَبُوسَلَمَهَ سَأَلْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ أَیُّ الْقُرْآنِ أُنْزِلَ أَوَّلُ فَقَالَ: {یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ}. فَقُلْتُ أُنْبِئْتُ أَنَّهُ {اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ} فَقَالَ لَا أُخْبِرُکَ إِلَّا بِمَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ جَاوَرْتُ فِی حِرَاءٍ فَلَمَّا قَضَیْتُ جِوَارِی هَبَطْتُ فَاسْتَبْطَنْتُ الْوَادِیَ فَنُودِیتُ فَنَظَرْتُ أَمَامِی وَخَلْفِی وَعَنْ یَمِینِی وَعَنْ شِمَالِی فَإِذَا هُوَ جَالِسٌ عَلَى کُرْسِیٍّ بَیْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ فَأَتَیْتُ خَدِیجَهَ فَقُلْتُ دَثِّرُونِی وَصُبُّوا عَلَیَّ مَاءً بَارِدًا وَأُنْزِلَ عَلَیَّ{یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ قُمْ فَأَنْذِرْ وَرَبَّکَ فَکَبِّرْ}.» بخاری، صحیح، ح۴۵۴۳.
[۳]. «وَإِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثَاقَهُمْ وَمِنْکَ وَمِنْ نُوحٍ وَإِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى وَعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ وَأَخَذْنَا مِنْهُمْ مِیثَاقًا غَلِیظًا.[احزاب/۷]
[۴]. «۴۲۰۹ – حدثنا أبو النضر الفقیه و أحمد بن محمد بن سلمه العنزی قالا : ثنا عثمان بن سعید الدارمی و محمد بن سنان العوفی ثنا إبراهیم بن طهمان عن بدیل بن میسره عن عبد الله بن شقیق عن میسره الفخر قال : قلت لرسول الله صلى الله علیه و سلم متى کنت نبیا ؟ قال : و آدم بین الروح و الجسد
هذا حدیث صحیح الإسناد و لم یخرجاه
تعلیق الذهبی قی التلخیص: صحیح.»
حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۲ ص۶۶۵، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۱۱ق.
[۴]. «أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الشَّیْبَانِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ یُوسُفَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ کَیْسَانَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ قَالَ: نَزَلَ جَبْرَئِیلُ عَلَى مُحَمَّدٍ ص فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ اقْرَأْ قَالَ وَ مَا أَقْرَأُ قَالَ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ یَعْنِی خَلَقَ نُورَکَ الْأَقْدَمَ قَبْلَ الْأَشْیَاءِ- …»
مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار، ج۳۶، ص۱۷۶، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳ ق.