یعنی اگر نگاه کنیم، میبینیم این نگاه غلط، این کجفهمی و بدفهمی در زمینهی شأن زن در جامعه، شاید در حدود صد سال، صدوپنجاه سال بیشتر در غرب سابقه ندارد و از غرب سرریز شده است به جوامع دیگر، از جمله جوامع اسلامی. این یک نقطه است.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، در این نوشتار به پروتکلهای یهود از سوی رهبر انقلاب می پردازیم که طی سه سخنرانی ایشان مطرح کرده اند
مسأله زن
دربارهی مسألهی زن در جامعه، اساس مشکل، دو چیز است؛ دو نقطهی اساسی است که اگر دربارهی این دو نقطه شود فکری کرد، طرحی نو در انداخت و کار پیگیر و مستمری انجام داد، میتوان امیدوار بود که در طول زمان – میانمدت یا بلندمدت – آن چیزی که امروز میتوان آن را بحران مسألهی زن در دنیا دانست، حل شود.
آن دو چیز، یکی عبارت است از نگاه غلط و بد فهمیدن جایگاه زن و شأن زن در جامعه؛ که این نگاه و این بدفهمی از غرب شروع شده و خیلی هم قدیمی و ریشهدار نیست. آن کسانی که مدعی شدند که در پروتکلهای اندیشمندان صهیونیست این مسأله وجود داشته، میشود حدس زد که این، خلاف واقع نیست.
یعنی اگر نگاه کنیم، میبینیم این نگاه غلط، این کجفهمی و بدفهمی در زمینهی شأن زن در جامعه، شاید در حدود صد سال، صدوپنجاه سال بیشتر در غرب سابقه ندارد و از غرب سرریز شده است به جوامع دیگر، از جمله جوامع اسلامی. این یک نقطه است.
نقطهی دوم که اساس مشکل است، بد فهمیدن مسأله خانواده و بد عمل کردن در رفتارهای داخل خانواده است. این دو تا مشکل است که به نظر ما بحران مسألهی زن را – که امروز یک مشکل اساسی در دنیاست – به وجود آورده.
شاید تعبیر «بحران زن»، تعبیر تعجبآوری باشد. امروز مسألهی بحران آب و هوا، بحران آب، بحران انرژی، بحران گرم شدن زمین، بهعنوان مسائل اصلی بشریّت مطرح میشود؛ اما هیچکدام از اینها مسائل اصلی بشریّت نیست.
بیشترِ آن چیزهائی که مشکلات اصلی بشریّت است، برمیگردد به مسائلی که ارتباط پیدا میکند با معنویت انسان، با اخلاق انسان، با رفتار اجتماعی انسانها با یکدیگر؛ که یکی از آنها مسألهی زن و مرد، جایگاه زن، مسألهی زن و شأن زن در جامعه است؛ که این حقیقتاً یک بحران است، منتها به رو نمیآورند، مطرح نمیکنند و سیاستهای مسلّط در دنیا به صرفهی خودشان نمیدانند و شاید برخلاف راهبردهای اصلی خودشان میدانند که این مسأله را مطرح کنند.
در مورد مسألهی اول، که جایگاه زن در زندگی و در جامعه است – با هر تعبیری که میخواهید مطرح کنید، میشود از آن اسم برد – اشکال اینجاست که یک نامعادلهای را بهتدریج به وجود آوردهاند؛ یک طرف ذینفع، یک طرف مورد انتفاع؛ بشریت را اینجوری تقسیم کردهاند.
طرفِ ذینفع مرد است، طرفِ مورد انتفاع عبارت است از زن. این بهطور آرام، با تدریج، با شیوههای گوناگون، با تبلیغات مختلف، در طول دهها سال – که شاید به صد سال، صدوپنجاه سال برسد، که من دقیق نمیتوانم بگویم و این مسأله قابل تحقیق است – در جوامع غربی در درجهی اول، و بعد در جوامع دیگر جا افتاده.
شأن اجتماعی زن را اینجوری معرفی کردند، اینجوری تعریف کردند: زن بهعنوان یک موجودی که مورد انتفاع مرد باید قرار بگیرد. لذا در فرهنگ غربی اگر زن بخواهد در جامعه نمود پیدا کند، شخصیت پیدا کند، حتماً باید از جذابیتهای جنسى خودش چیزی را ارائه بدهد. حتّی در مجالس رسمی، نوع پوشش زن باید جوری باشد که برای طرف ذینفع و منتفع – یعنی طرف مرد – چشمنواز باشد.
به نظر من بزرگترین ضربه، بزرگترین اهانت، بزرگترین حقکشی که در زمینهی مسألهی زن انجام گرفته، همین است.
الگوسازی
امروز سعی میشود در زمینههای گوناگون برای جوامع مختلف الگو تراشیده بشود. حقیقتاً سیاستهایی این را دنبال میکنند.
وقتی شما میبینید فرضاً یک موجود منحرف دوجنسی بدون اینکه یک هنر فوقالعاده برجستهای داشته باشد، یکهو اول در تمام رسانههای آمریکایی و بعد غربی، اسم و رسم پیدا میکند و مجلات معتبر و پرتیراژ غربی عکسهای او را، زندگینامهی او را، سنین مختلف او را، شکلهای گوناگون زنانه و مردانهی او را منعکس میکنند، این را نمیشود حمل بر یک امر تصادفی کرد؛ این، فکرشده است.
اینها الگوسازیهایی است برای منحرف کردن نسلهای بشری. آماج حمله هم فقط ایران نیست.
با مشاهده این چیزها، در ذهن انسان تأیید میشود آن چیزی که سالها قبل بهعنوان پروتکلهای صهیونیستی در دنیا منتشر شد و به زبانهای مختلف ترجمه شد؛ که یکی از مواد آن پروتکلها این بود که باید نسلهای بشری از رویّهها و روشهای انسانىِ متعارف دور بشوند؛ دچار انحرافات اخلاقی بشوند.
حالا هدف چیست، جای بحث فراوانی دارد. یکی از اصول کارهای فراهمکنندگان این تفکر انحرافی و خطرناک صهیونیستی، همین بوده. انسان روزهای اول شاید باور نمیکرد، اما بهتدریج انسان باور میکند. میخواهند الگوسازی کنند؛ حالا این نوعِ بدترش است، اما شکلهای گوناگون دیگری هم دارد.
ما نیاز داریم برای جوان خودمان، برای نسل نونهال خودمان، الگوهایی را از بخشهای مختلف مشخص کنیم؛ آن کس که علاقهی به علم دارد، آن کس که علاقهی به هنر دارد، آن کس که علاقهی به ادبیات دارد، آن کس که علاقهی به تاریخ دارد، آن کس که علاقهی به کارهای عملی دارد، آن کس که علاقهی به کشاورزی یا صنعت یا فناوری دارد، هر کدام بتوانند الگوهای شایسته خودشان را پیدا کنند. این یکی از کارهای لازم ماست….
اهانت به کرامت زن
دوم: بررسی و نقد نظریههای رائج دنیا، بدون انفعال. این مسألهی بدون انفعال، خیلی مسألهی مهمی است. البته من امشب از اولین سخنران که مطالبی را بیان کردند، تا آخر، این روح را دیدم؛ دیدم نگاه، نگاه انتقادی است به وضعی که در غرب در مورد زن و بهخصوص در مورد خانواده وجود دارد.
البته انتقادهایی که شما به غرب کردید، بیشتر در زمینهی خانواده بود؛ اما عقیدهی من این است که بیشترین جریمهی غرب در مسألهی زن و خانواده، در نگاهش به زن است؛ و این را با یک جمله و دو جمله نمیشود توصیف کرد.
بزرگترین ضربه و اهانت به کرامت زن را همین سیاست غربی دارد انجام میدهد. همین فمینیستهای افراطی هم – که خب، لایههای متعددی دارند – مِن حَیثُ لایَشعُر [=بدون اینکه بفهمند] دارند به زن ضربه میزنند.
حالا من حیث لایشعر که میگوییم، نگاه خوشبینانه است – یعنی اینهایی که دستاندرکارند، ظاهراً نمیفهمند چه کار دارند میکنند – احتمال دارد سیاستگذارانی، برنامهریزانی در پشت صحنه هستند که آنها میفهمند دارند چه کار میکنند؛ کمااینکه این احتمال در همان پروتکلهای صهیونیسم کاملاً پیشبینی شده. یعنی ضایع کردن جنس زن و او را مظهری برای استفادهی شهوانی مرد قرار دادن، در مواد آن پروتکلها هست.
حالا ممکن است کسی در اعتبار و صحت سند آن پروتکل خدشه کند، لیکن وقتی آدم دستگاه صهیونیسم و شبکهی تبلیغاتی صهیونیسم را ملاحظه میکند، میبیند عملاً همین کار را میکنند؛ حالا اگر هم برایشان واجب نشده، به نحو مستحب دارند انجام میدهند؛ ملتزمند این کار را بکنند، و دارند میکنند.
زن را ضایع میکنند. یعنی آنچنان رسم و عرف و عادتِ لایتخلّف شده که کسانی جرأت نمیکنند برخلاف آن رفتار کنند. در یک مجلس رسمی، یک مرد باید با لباس رسمی بیاید؛ پاپیون بزند، یقهاش بسته باشد، آستینش هم تا سر مچ باشد؛ نه اجازه دارد شلوارک بپوشد، نه اجازه دارد تیشرت بپوشد؛ اما یک خانم در همان جلسهی رسمی، حتماً بایستی بخشهای مهمی از بدنش عریان باشد؛ اگر پوشیدهی کامل بیاید، محل اشکال است؛ اگر بدون جذابیتها بیاید، محل اشکال است؛ اگر آرایشنکرده بیاید، محل اشکال است! این شده عرف. افتخار هم میکنند!
در غرب، به خصوص در آمریکا و در شمال اروپا – کشورهای اسکاندیناوی – مراکز مهمی وجود دارد که اصلاً بنای کارش بر عرضهی جنسی زن در مقابل مرد است؛ در روزنامهها و مجلات هم تبلیغ میشود، هیچکس هم اعتراض نمیکند! این شده عرف، این شده عادت. چه ضربهای برای زن از این بالاتر؟
الگو درست کردن برای زنان به این شکل – زنانِ خودشان را میگویم و کشورهایی که دنبالهرو آنهایند، نه زنان ما را – یکی از بزرگترین ضربههایی است که دارند میزنند. بنابراین نباید در مقابل این فرهنگ غلط انفعال داشت. غرب در قضیهی زن و خانواده، در یک گمراهی و ضلالت عمیقی به سر میبرد. فقط خانواده نیست؛ بلکه در مورد شخصیت زن، هویّت زن، غرب در یک گمراهی عجیبی است.