هر دو حوزه قم و نجف هم سنتی بودهاند به وقتش و هم انقلابی بودهاند به وقتش و سعی نکنید از هر فرصتی سوء استفاده کنید و بین این دو حوزه کهن که مانند دو بال برای جهان تشیع هستند، افتراق ایجاد کنید!
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، روحانیت تشیع بر اساس آموزههای اهل بیت(ع) همیشه در مقابل ظالمان و ستمکاران و در کنار مظلومان و مستضعفان بودهاند و لکن شکل و چگونگی آنها بر اساس مصلحتها و تابع شرایط زمان و مکان بوده است.
در پی سخنان برخی افراد نا آگاه و یا مغرض که سعی دارند مشی حوزههای نجف و قم را از هم متمایز بدانند و از این رهگذر افتراقی بین جهان تشیع ایجاد کنند، مرتضی نجفی قدسی یادداشتی را به این شرح قلمی کرده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
«وَأَطِیعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَاصْبِرُواْ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ»
(انفال،۴۶)
و از خدا و پیامبرش اطاعت کنید و با همدیگر نزاع و کشمکش نکنید چون سست و بیرمق میشوید و هیبتتان هم از بین میرود و صبر و مقاومت کنید و بدانید که خدا با صابران است.
در سالهای اخیر گاهی برخی افراد نا آگاه و یا مغرض این گزاره را مطرح میکنند که مکتب قم چنین است و یا مکتب نجف چنان است و با این صغری و کبرای نادرست نتایج غلطی هم استنباط میکنند و عدهای ساده و نا آگاه هم باور میکنند که راه اینها از هم جداست گر چه هر دو حوزوی و شیعه اثنی عشری هستند!
در پی دیدار پاپ با مرجع تقلید شیعیان در نجف، به خصوص این نغمه سراییها بیشتر شده و متأسفانه عدهای به طبل اختلاف میکوبند و بعضاً حرمت شکنی هم میکنند و این دقیقاً همان چیزی است که دشمن مکار میخواهد تا از موضوعی تفسیر و القاء غلط بکند و بین دو ملت بزرگ ایران و عراق و حوزههای قم و نجف که دو بال جهان تشیع هستند، اختلافافکنی کند.
ما برای اثبات بطلان این مطلب لازم است به سابقه حوزههای ایران و عراق نگاهی داشته باشیم و ببینیم که آیا واقعاً این حوزهها در ادوار مختلف تاریخی متفاوت بودهاند و هر یک مکتب جداگانهای محسوب میشوند و یا خیر این گزاره از اساس غلط و نادرست است.
لزوم توجه به دوران ۲۵۰ ساله ائمه اطهار (ع)
اولاً این نکته را متذکر میشویم که دوران ۲۵۰ سال ائمه اطهار علیهم السلام هیچکدامشان یکسان نیست و هر یک از آن ذوات مقدسه بر اساس شرایط زمان و مکان خود و مصلحتی که تشخیص میدادند عمل میکردند و ما چون آنها را «کُلّهم نور واحد» میدانیم عملکرد همه آنها را یکی میدانیم گر چه از لحاظ شکلی متفاوت هستند، ما نمیتوانیم بگوییم که مثلاً حضرت امام حسن مجتبی (ع) صلح طلب بود و یا حضرت امام حسین (ع) انقلابی بود و یا امام سجاد (ع) فقط سرش در دعا و مناجات بود و یا امام باقر و امام صادق علیهم السلام هم فقط اهل درس و بحث بودند! همه اینها یکی هستند یعنی اگر امام حسن (ع) هم در زمان امام حسین (ع) واقع میشد همان کار حضرت سیدالشهداء را انجام میداد و بالعکس و یا اگر امام حسین (ع) در زمان امام صادق (ع) واقع میشد همان کار حضرت صادق (ع) را انجام میدادند و بالعکس، شکلها به حسب ظاهر متفاوت است ولی ماهیت یکی است و هیچ فرقی با هم ندارند و ما اگر این معنا را بفهمیم بسیاری از مسائل برایمان حل خواهد شد.
ما برایمان تمام ائمه اطهار واجب الاطاعه هستند و همه آنها حجت الهی بودهاند و عملشان بر اساس عصمت بوده است و نعوذ بالله هیچ اشکال و ایرادی را به نحوه عملکرد آنان مطلقاً وارد نمیدانیم.
علمای بزرگ شیعه هم که جانشینان حضرت ولی عصر ارواحنا فداه در روی زمین هستند، سلوکشان تابع سلوک پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) است. آنان با استفاده از قرآن به عنوان منبع متقن وحی الهی و فرمایشات حضرات معصومین (ع) و با تعقل در شرایط زمانی و مکانی و رعایت مصالح عمومی جامعه اسلامی به راهکاری میرسند و بر آن اساس عمل میکنند.
خداوند از علماء عهد و پیمان گرفته که در برابر ظلم ظالمان به مظلومان سکوت نکنند
ثانیاً این نکته را متذکر میشویم که اصول و قواعدی در آموزههای اهل بیت (ع) هست که هیچگاه یک عالم نمیتواند خلاف آن عمل کند و باید در همان خط سیری که ائمه (ع) ترسیم کردهاند رفتار کند، مثلاً امیرالمؤمنین علی (ع) میفرمایند: «وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَنْ لَا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّهِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ … » خداوند از علما عهد و پیمان گرفته که در برابر شکم بارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند! (خطبه ۳ نهج البلاغه)
و باز حضرت در نامه ۴۷ نهج البلاغه میفرمایند: «کُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً» یعنی همیشه دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید. خب اینها قواعد کلی است که در قرآن و آموزههای اهل بیت (ع) جهت حرکت و وظیفه علماء را مشخص کرده است و طبیعی است که عالمان تشیع همواره در همین چارچوب حرکت کرده اند، یعنی همواره پشت و پناه مردم مظلوم بودهاند و در مقابل ظالمان و ستمگران ایستادگی میکردهاند حالا اشکالش متفاوت است.
حوزه نجف در تقابل با استعمار انگلستان
حوزه نجف که سابقهای بیش از یکهزار ساله دارد، هیچگاه در مقابل ظلم و ستم خاموش نبوده است و همواره قیام و جهاد علمای این حوزه بر علیه ظالمان و مستکبران اظهر من الشمس بوده است که به نمونههایی از آن میپردازیم.
در زمان جنگ جهانی اول که دول اسلامی مورد حمله قرار گرفت و قوای ایتالیا به لیبی حمله کرد و انگلیسیها به عراق و روسها و انگلیسیها با هم به ایران حمله کردند، آیتالله العظمی سیدمحمد کاظم یزدی از مراجع عظام نجف صاحب عروه الوثقی فرمان جهاد صادر کرد. در فتوای جهاد این مرجع بزرگ نجف چنین آمده است: «بسم الله الرحمن الرحیم در این ایام که دول اروپایی مانند ایتالیا به طرابلس غرب (لیبی) حمله نموده و از طرفی روسها شمال ایران را با قوای خود اشغال کردهاند و انگلیسیها نیز نیروهای خود را در جنوب ایران پیاده کردهاند و اسلام را در معرض خطر نابودی قرارداده اند، بر عموم مسلمین از عرب و ایرانی، واجب است که خود را برای عقب راندن کفار از ممالک اسلامی، مهیا سازند و از بذل جان و مال در راه بیرون راندن نیروهای ایتالیا از طرابلس غرب و اخراج قوای روسی و انگلیسی از ایران هیچ فروگذار نکنند زیرا این عمل از مهمترین فرایض اسلامی است تا به یاری خداوند دو مملکت اسلامی از تهاجم صلیبیها محفوظ بماند. سیدمحمد کاظم یزدی».
ملاحظه میفرمایید که این مرجع بیدار با فتوای خود چگونه از جهان اسلام اعم از شیعه و سنی دفاع میکند و عرب و عجم را بر ضد قوای دشمن به حرکت در میآورد و این فتوی نشان داد که حفظ کشورهای اسلامی چقدر برای علماء مهم است و آنان حتی در زمان غیبت حضرت حجت (ع) میتوانند فرمان جهاد صادر کنند.
در زمان اشغال عراق در جنگ جهانی اول توسط انگلیسیها علمای نجف و کربلا فتوای جهاد دادند و عده زیادی از مجتهدان بزرگ و طلاب در کنار عشایر غیور عراق از بصره و ناصریه و کوت تا نجف و کربلا و بغداد لباس رزم پوشیدند و با اشغالگران انگلیسی به جنگ پرداختند. در این جنگ آیتالله العظمی سیدمحمد طباطبایی فرزند بزرگ آیتالله العظمی سیدمحمد کاظم یزدی و برادرش سیدمحمود طباطبایی و آیتالله العظمی مصطفی کاشانی و فرزندش سیدابوالقاسم کاشانی، آیتالله العظمی محمد تقی خوانساری، آیتالله العظمی محمد حسین کاشف الغطاء، آیتالله العظمی سیدمحسن حکیم و بسیاری دیگر از علماء در صف اول نبرد با انگلیسیها بودند.
فتوای میرزای شیرازی در تحریم توتون و تنباکو
در جریان سفر سوم ناصرالدین شاه قاجار به اروپا، قراردادی استعماری با کمپانی رژی انگلستان بین دولتهای ایران و انگلیس به امضاء رسید که بر اساس آن امتیاز تجارت توتون و تنباکو به کمپانی رژی واگذار شده بود و این موضوع در اصل با استقلال کشور ایران سازگاری نداشت و اقتصاد کشور را در اختیار غربیها میگذاشت، مرحوم آیتالله العظمی سیدمحمد حسن شیرازی معروف به میرزای شیرازی که حوزه علمیه خود را از نجف به سامرا منتقل کرده بود، به محض اطلاع از این قرارداد استعماری نامهای به ناصرالدین شاه نوشت و او را به حفظ استقلال کشور و لغو این قرارداد فرا خواند که ناصرالدین شاه به این نامه پاسخی نداد و میرزای شیرازی هم گفته بود حالا که شما این قرارداد را باطل نمیکنید ما آن را باطل میکنیم و ناگهان فتوایی تاریخی صادر کرد که:
«بسم الله الرحمن الرحیم، الیوم استعمال تنباکو و توتون بایّ نحو کان در حکم محاربه با امام زمان علیه السلام است. حرره الاقل محمد حسن شیرازی».
به محض اینکه این فتوا با اولین محموله پستی به آیتالله العظمی آشتیانی از مراجع و علمای طراز اول تهران رسید، بلافاصله به دستور ایشان در یکصد هزار نسخه بازنویسی و تکثیر یافت و به تمام نقاط ایران رسید و آنچنان تأثیر گذاشت که حتی در حرمسرای ناصرالدین شاه، خدمه وی قلیانها را شکستند و توتون و تنباکوها را به آتش کشیدند!
اعتمادالسلطنه در کتاب خاطرات خود از نفوذ فتوای میرزای شیرازی مینویسد که در آن زمان به تازگی در تهران میدان بزرگی برای مسابقه اسب سواری فراهم شده بود و هر روز حدود ۳۰ هزار نفر از جوانان به تماشای این مسابقه میپرداختند که بعد از فتوای میرزای شیرازی در این ۳۰ هزار نفر حتی یک نفر از جوانان حاضر به سیگار کشیدن نبود!
اینکه میگویند حرمت مراجع عظام تقلید باید حفظ شود برای نقش آفرینی در چنین روزهایی است که کمر دشمن را با یک فتوا بشکند.
فتوای جهاد آیت الله میرزا محمد تقی شیرازی و «ثوره العشرین عراق»
در آغاز جنگ جهانی اول که متفقین به دولت عثمانی اعلام جنگ کردند ، قوای انگلیسی از دهانه بندر فاو وارد عراق شدند و قصد اشغال بصره را داشتند که بلافاصله عشایر غیور عراق احساس خطر کردند و به استفتاء و کسب تکلیف از میرزا محمد تقی شیرازی (مشهور به میرزای دوم) پرداختند و ایشان در مجموع مبارزات ملت عراق با انگلستان سه فتوای جهادی صادر کرد.
در یکی از این فتاوا که به فتوای دفاعیه مشهور است ، چنین آمده است: «مطالبه حقوق بر عراقیان واجب است و بر آنان واجب است در ضمن خواسته های خویش رعایت آرامش و امنیت را بنمایند و در صورتی که انگلستان از پذیرش درخواست هایشان خودداری ورزد ، جایز است به قوه ی دفاعی متوسل شوند » .
در پی صدور این فتوا نبردهای عشایر و غیور مردان ملت عراق با قوای انگلستان آغاز شد و آیت الله میرزا محمد تقی شیرازی فرزندش شیخ محمد رضا شیرازی را برای پیوستن به مبارزین به کاظمین فرستاد ؛ البته آیت الله میرزا محمد تقی شیرازی شورای پنج نفره ای داشت که عبارت بودند از آیت الله کاشانی ، میرزا احمد خراسانی ، سید محمد علی شهرستانی و فرزندش شیخ محمد رضا شیرازی که معمولا در رهبری نهضت و امور سیاسی از مشورت این بزرگان استفاده می کرد .
آیت الله میرزا محمد تقی شیرازی مجددا در پاسخ به استفتائیه ای از سران عشایر عراق که احساس خطر می کردند، چنین نوشت:
«من برای استقلال عراق فرزند و کلیه کسانی را که در نزدم عزیز و گرامی بودند ، فدا کردم . اینک آماده ام که جان خود را که همه دارایی من است فدا کنم ، اما شما ! چنانچه انگلستان بر غصب حقوقتان اصرار دارد و به جنگ و مقابله با شما برخاسته است ، واجب است با تمام قدرت از خود دفاع کنید و تن دردادن و تسلیم شدن در مقابل آنان حرام است . »
در مجموع با این فتاوی و دیگر فتاوای علمای عراق مجاهدات مسلحانه مردم عراق و عشایر غیور بر علیه قوای اشغالگر انگلیس آغاز شد و در سال ۱۹۲۰ میلادی به پیروزی انجامید که به « ثوره العشرین » عراق مشهور شده است .
فتوای جهاد آیتالله العظمی سیستانی
پس از اشغال پی در پی بخشهای وسیعی از کشور عراق که عمدتاً با تبانی آمریکاییها و بعثیها و برخی مسئولان محلی و با خیانت و خلع سلاح ارتش و محافظین شهرها و استانها انجام شد، به ناگاه مسئولان عراقی دیدند که کشور عراق با توطئه بزرگی روبروست و وهابیون و تکفیریها سپاهی به اسم داعش ایجاد کردهاند و اینها با جنایات وحشتناک و سربریدنها و خونریزیها در حال حرکت به سمت شهرها و عتبات عالیات هستند و بغداد هم در معرض سقوط است و هر چه دولتمردان عراقی به آمریکاییها التماس میکردند که به ما کمک کنید و جلو پیشرفت داعش را بگیرید که آنها جواب منفی میدادند و مشخص بود که برنامهریزی خودشان است و داعش و دیگر گروههای تکفیری توسط عوامل آنها در منطقه مانند سعودیها و دیگران سازماندهی شدهاند و قصد اشغال کل عراق را دارند.
در این هنگام بود که دست یداللهی ظاهر شد و با یک فتوای جهاد آیتالله العظمی سیستانی تمام معادلات و برنامهریزی غربیها و صهیونیستها و وهابیهای سعودی به هم ریخت و میلیونها جوان آماده شهادت و حفاظت از شهرها و روستاهای عراق شدند و شهید بزرگوار قاسم سلیمانی و همرزم فداکار او شهید ابو مهدی المهندس تلاش بسیاری در ساماندهی و آموزش نیروها کردند و بالاخره با تلاش و کوشش و جهاد پیوسته، کل عراق را از سیطره داعش پاک کردند و در همین مدت کوتاهی که داعش برخی شهرها و روستاهای کردنشین، سنی نشین و یا شیعه نشین را اشغال کرده بود چه جنایاتی انجام داد و هزاران کودک و نوجوان را به شبکههای قاچاق انسان که صهیونیستها هستند فروختند و آنها اعضاء بدن آنها را به تاراج بردند و چقدر به نوامیس مسلمین بیحرمتی و تجاوز کردند و خلاصه هر کار پست و شیطانی بود، اینها مرتکب شدند و لذا الان شهرها و روستاهایی که در اشغال داعش بودند قدر فتوای آیتالله العظمی سیستانی این مرجع هشیار و بیدار را بیشتر میدانند چرا که اگر این فتوی نبود آینده عراق کاملاً مانند پرچم داعش، سیاه میشد.
خوب حالا این آقای پاپ که ادعای صلح دوستی دارد، چرا آن زمان که کشور عراق غرق در این مصیبتها بود و حتی مسیحیان عراق هم مورد ستم و تجاوز داعش بودند به یاری ملت عراق برنخاست و حتی به طور لفظی هم در مقابل غربیها و صهیونیستها و حمایتشان از داعش موضع نگرفت، امّا حالا که مجاهدان عراقی پیروز شدند و دشمنان را تار و مار کردند و کشور را نجات دادند به فکر صلح افتادند و حتی همین الان هم حاضر به محکومیت آنها نیستند و عجیب است که وی در دیدار الکاظمی نخست وزیر عراق میخواهد که سلاحها را زمین گذاشته و خشونتها را پایان دهند که از این سخن معلوم میشود که هدف اصلی سفر تحت عنوان صلح، خلع سلاح مجاهدین و نیروهای حشدالشعبی است و در حقیقت باز میخواهند ملت عراق را بیدفاع و بیحفاظ کنند تا جنایتکاران دست پرورده اربابانشان دوباره به جان مردم مظلوم عراق بیفتند.
البته قطعاً با مواضعی که حضرت آیتالله العظمی سیستانی در دیدار پاپ بیان فرمودند و حتی از ملت مظلوم فلسطین هم دفاع کردند، آنان به اهداف صهیونیسم ـ مسیحی خود نخواهند رسید و ملت عراق وحدت خود را حفظ خواهد کرد.
حرکتهای جهادی در حوزه نجف منحصر به اینها نیست و اگر شرح مجاهدات علمای آن حوزه یک هزار ساله بخواهد تبیین شود کتابها باید نوشت، حالا چنین حوزهای که پیشگام در همه مبارزات ضد استعماری و استکباری بوده است را به حوزهای ساکت و خاموش متهم کردن جفا نیست!
نقش مراجع نجف در پیروزی انقلاب مشروطه ایران
حتی پیروزی انقلاب مشروطیت در ایران مرهون حمایت مراجع ثلاثه نجف یعنی آخوند ملامحمدکاظم خراسانی صاحب «کفایه الاصول»، شیخ عبدالله مازندرانی و میرزا حسین خلیلی تهرانی بود که به مخالفت با مظفرالدین شاه قاجار پرداختند و از مشروطه خواهان حمایت کردند، آنها حتی شاه ایران را تکفیر و از سلطنت خلع کردند. آخوند خراسانی انقلاب مشروطیت را نوعی جهاد میدانست که میبایست همه مسلمانان در آن شرکت کنند و او شرکت همگان را در این امر واجب کرده بود.
سیر تطور حوزه قم، تلاشهای علما
بحث حوزههای ایران باید بگوئیم که قبل از قم مرکزیت حوزه تقریباً حدود ۳۰۰ سال از عصر صفویه تا اواخر قاجاریه در اصفهان متمرکز بود و البته شهرهای مهمی چون مشهد، شیراز، تبریز، یزد و همدان هم از حوزههای پرباری برخوردار بودند که شرح مجاهدتهای آنها لااقل از زمان مجلسیها در اصفهان و کبار علمایی که پدید آمدند و چه حرکتهایی داشتهاند، شرح و بسط مفصلی میطلبد که از حوصله این یادداشت دیگر خارج است و اما حوزه قم که قدمتی یکصد ساله دارد هم شرح و بسط مفصلی میطلبد، امّا اگر کسی به نقش آفرینی حضرت آیتالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه و شرایط آن روزگار خفقان رضاخانی توجه کند متوجه میشود که این عالم بزرگوار با چه زحمت و خون دلی این حوزه نوپا را حفظ و آبیاری کرد تا به رشد و کمال برسد.
رضاخان قلدر در سال ۱۲۹۹ شمسی با کودتایی که توسط انگلیسیها حمایت میشد بر کشور ایران حاکم شد و این بعد از آنی بود که سه سال متوالی دولتهای روس و انگلیس مردم ایران را مانند «شعب ابیطالب» در گرسنگی و قحطی مصنوعی قراردادند، آنان تمام مرزهای غربی، شرقی ـ جنوبی و شمالی ایران را مسدود کردند و مانع از ورود هر کالا و مواد خوراکی شدند و حتی رذیلانه گندم و مواد غذایی موجود در شهرها را خریدند و مردم هم نمیدانستند که چه نقشهای برای آنان کشیدهاند و خلاصه قحطی سه ساله ایجاد کردند و از جمعیت ۲۰ میلیونی ایران در آن زمان، ۹ میلیون نفر بر اثر گرسنگی و طاعون و وبای ساختگی آنها مردند و هنگامی که رمق ملت گرفته شد ظالمی مثل رضاخان را مسلط کردند.
بعضی میگویند چرا وقتی مدرس را تبعید کردند علماء و ملت قیام نکردند! خب کاملاً معلوم است آنها سه سال جان ملت را از گرسنگی گرفتند و ۹ میلیون نفر از بین رفتند و آنهایی هم که باقی مانده بودند تاب و توان استقامت نداشتند. در چنین شرایطی آیتالله العظمی میرزا عبدالکریم حائری حوزه قم را تأسیس میکند، رضاخان هم اهداف دشمنان و انگلیسیها را مانند کشف حجاب و قدغنی هر گونه عزاداری برای امام حسین (ع) و ممنوعیت لباس روحانیون را یکی پس از دیگری اجراء میکند.
رضاخان حتی همسر خود را با همراهانش دستور میدهد به قم بیایند و در حرم حضرت معصومه (س) بیحجاب بچرخند و بگردند که با مخالفت مرحوم آیتالله العظمی شیخ محمد تقی بافقی روبرو میشود و خبر به گوش رضاشاه میرسد و بلافاصله با وزیر دربار به قم میآید و با چکمههایش وارد حرم حضرت معصومه شده و مرحوم آیتالله العظمی بافقی را شخصاً کتک میزند و چکمهاش را بر گردن او میفشارد؛ به طوری که نزدیک بود جان بدهد و سپس او را به زندان میافکند و پس از چندی با وساطت آیتالله العظمی حائری یزدی او را آزاد ولی به شهرری تبعید میکند و تا آخر عمر نیز همانجا از دنیا میرود.
حالا در چنین شرایطی که تاب و توان مقاومت برای ملت نمانده و حوزهها و علماء همه تار و مار شده و آیتالله العظمی حائری توانسته حوزهای را در قم سرپا کند، رضاخان خود اقرار کرده که چندین بار قصد داشته است حوزه قم را با خاک یکسان کند ولی دنبال بهانهای بود و مرحوم آیتالله العظمی حائری یزدی با صبر و حلم، نگذاشت رضاخان هیچ بهانهای برای چنین کار پیدا کند. حالا اگر کسی بگوید این حوزه قم چرا در آن موقع قیام نکرد، خب طبیعی است شرایط مهیا نبود. علماء هیچ وقت کار غیرعاقلانه انجام نمیدهند و برای هر کاری و حصول نتیجه محاسبه میکنند و در آن شرایط ایجاب میکرد آیتالله العظمی حائری با سکوتش حوزه قم را از گزند رضاخان حفظ کند تا این حوزه به رشد و کمال لازم برسد و طلابی را تربیت کنند و در حقیقت نیروی حوزوی انقلاب آینده امام خمینی را تأمین نمایند و ملت ایران هم بتواند بعد از آن قحطیها و سختیها قدری خودش را بازسازی کند تا بتوانند در حمایت از علماء و روحانیت به میدان بیاید.
رفتار حضرت آیتالله العظمی بروجردی هم که مرجعیت عامه در جهان اسلام پیدا کردند با کمال ظرافت و رعایت مصلحتها و اولویتها بود و خود حضرت امام هم یکی از کسانی بودند که موجب هجرت آیتالله العظمی بروجردی از بروجرد به قم شدند و سالها این مرجع عظیم الشأن و دیگر علمای بلاد تلاش کردند تا حوزههای علمیه سامانی بگیرد و مکتب تشیع در عالم اسلامی از مهجوریت در آمده و حتی الازهر مصر رسماً فتوا داد و مذهب شیعه را به عنوان یکی از مذاهب رسمی پنجگانه معرفی کرد.
بعد از ارتحال آیتالله العظمی بروجردی و غائله انجمنهای ایالتی و ولایتی حرکت امام خمینی و دیگر علما و مراجع در قم آغاز شد و در خرداد ۱۳۴۲ به اوج خود رسید و حدود ۱۵ سال این حرکت انقلابی فراز و نشیب داشت تا بحمدلله به نتیجه رسید و نظام مقدس جمهوری اسلامی به بار نشست. شما وضعیت اجمالی حوزه قم را در یکصد سال اخیر مشاهده میکنید. چه سیر تطوری دارد؟ حالا آیا درست است دچار افراط و تفریط بشویم و عدهای را متهم به بیتحرکی و صامت و راکد بودن و یا طور دیگر تفسیر کنیم و حال آنکه همه علماء در مقطع خود بر اساس تکلیف خود عمل کردهاند و مأجور هستند.
بنابراین هیچ فرقی بین حوزه قم و نجف نیست. آنهایی که حوزه نجف را غیرانقلابی معرفی میکنند پس این همه فتواهای جهاد با کفار و استعمارگران را چه میگویند؟!
مبارزات آیتالله العظمی سیدمحسن حکیم با حزب بعث عراق
مرحوم آیتالله العظمی سیدمحسن حکیم نیز که در زمان خود مرجعت عامه پیدا کرد با پیدا شدن حزب بعث با تمام وجود با آنها مقابله کرد و با فتوای: «الشیوعیه کفرٌ و الحاد» بزرگترین ضربه را به حزب بعث وارد کرد و تا وقتی هم زنده بود حزب بعث جرأت خیلی از کارها را نداشت چون قدرت مرجعیت فراگیر بود و عشایر غیور عراق هم همه مقلد او بودند، ولی بعد از ارتحال ایشان به یک هفته نکشید که فشارها به حوزه نجف و ایرانیهای ساکن عراق شروع شد و به خوبی به یاد دارم که در آن زمان بعثیها بلندگو بر ماشینهایشان نصب کرده و به ایرانیها هشدار میدادند که یک هفته فرصت دارید عراق را ترک کنید که ما هم در همان زمان به ایران بازگشتیم.
صدام و حکومت بعثی بعدها از کینهای که از آیتالله العظمی حکیم به دل داشتند تمام فرزندان و دودمان ایشان را شهید و آواره کردند. البته به دیگر علماء هم رحم نکردند، بسیاری از علماء را در زندانهای مخوف کشتند و جسدشان را هم تحویل ندادند و معلوم نیست بعد از انتفاضه عراقیها بر سر حضرت آیتالله العظمی خویی چه آوردند که مرموزانه در بیمارستان از دنیا رفت.
در زمان جنگ اعراب و اسرائیل واکنشهای علماء و حوزه نجف را ببینید. بیانیه آیتالله العظمی خویی را در آن مقطع ببینید و بیخود صغری و کبرای غلط برای خود نچینید و بعد هم نتیجه بگیرید که حوزه نجف سنتی است و انقلابی نیست! خیر آقا هر دو حوزه قم و نجف هم سنتی بودهاند به وقتش و هم انقلابی بودهاند به وقتش و سعی نکنید از هر فرصتی سوء استفاده کنید و بین این دو حوزه کهن که مانند دو بال برای جهان تشیع هستند، افتراق ایجاد کنید!