این فرقه زاهد منش و بسیار متواضعِ از شاخه های معنوی مسیحیت کاتولیک است که ضمن اطاعت پاپ واتیکان، وفادار به سنتهای اخلاقی و رفتاریِ قدیس فرانسیس نیز هستند.
ردنا (ادیان نیوز) – تابستان سال ۱۳۹۲ بود که به دعوت مرکز مطالعات قدیس فرانسیس، به دانشگاه سَنت باناوانچر، در بوفالو نیویورک سفر کردم. در چهار هفتهای که در آن دانشگاه مشغول پژوهش و بهرهبرداری از غنیترین کتابخانهی مطالعات قدیس فرانسیس بودم، تجربهی زیستهی بسیار ارزشمندی را نیز از سر گذراندم. به جای اسکان در مهمانسرای استادان و یا خوابگاه دانشجویان، اتاقی در صومعهی کشیشان فرانسیسی (فِرایرها) به من داده شد. همزیستی و گفتگو با پدران روحانی در طول اقامتم، اولین تجربهی من در همزیستی با یک گروه غیرمسلمان بود.
فرقه ی زاهد منش و بسیار متواضعِ فرانسیسی، از شاخه های معنوی مسیحیت کاتولیک است که ضمن اطاعت و فرمانبری از پاپ واتیکان، وفادار به سنتهای اخلاقی و رفتاریِ قدیس فرانسیس نیز هستند.
این گروه ابتدا در سال ۱۲۰۹ میلادی به همت فرانچسکو (معادل ایتالیاییِ فرانسیس)، پسر یک تاجر پارچه در شهر آسیزی، برای گروهی از مردان مسیحی شکل گرفت و “برادران کوچک” نام گرفتند. کمی بعد، به درخواست قدیسه کِلِر، شاخه ی زنان این فرقه (با نام کِلِرهای فقیر) نیز تشکیل شد.
در قرن بیستم، با درخواست و پیگیری عدهای از مسیحیان که علاقمند به دنباله روی از تعالیم اخلاقی و معنوی قدیس فرانسیسبودند اما نمیخواستند زندگی صومعهای و رهبانی را برگزینند، شاخهی سومی با عنوان “فرانسیسی های عادی و سکولار” نیز به این فرقه اضافه شد. هم اکنون، گروه مردان با اندک اختلافی در مدیریت و مناسک، و با تفاوت در رنگ شِنِل (زُنّار) هایشان در سه رنگ قهوهای (OFM)، خاکستری (Capuchin)، و سیاه (Conventual)، سه گروه اصلیِ برادران کوچکِ این فرقه را نمایندگی میکنند. آموزهی اصلی همهی شاخهها و تقسیمهای فرانسیسیها، سه گانهی فقر (poverty)، عفّت (chastity)، و اطاعت (obedience) است. قدّیس باناوانچر که خود هفتمین رهبر این فرقه از حیث تاریخی محسوب میشود، در کتاب ‘سفر جان بسوی خدا’ میگوید که خداوند تلاش دارد پس از جداییِ انسان، با او آشتی کند و درک این معنا که او عاشق این بازگشت است، ما را به وجد میآورد و دیگر دنبال خودکفایی و استقلال خویش از دیگران نمیرویم. وی تاکید میکند که هیچ انسانی نباید در حاشیه قرار گیرد و بی ارزش قلمداد شود؛ زیرا انسانها در عین حال که همنوعاند و از این جهت خواهر و برادرند، هر یک موجودیت خاصی دارند.
باناوانچر معتقد است “فروتنی” ریشه و نگهبان همهی ارزشهاست و با فروتنی، چهرهی خدا در دیگریِ بیگانه دیده می شود.