استاد بازنشسته دانشگاه شریف اظهار کرد: فارغالتحصیلان دانشگاه اسلامی باید افرادی عالم، متدین و معتقد به خودکفایی و استقلال کشور باشند تا بتوانند با فرهنگهای مهاجم بیگانه، که در تعارض با اسلام هستند، مقابله کنند. همچنین باید امکان تضارب آرا فراهم باشد، چراکه ابزاری برای شکوفایی علم است.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، نشست «ایده دانشگاه اسلامی؛ راهکارها و چالشها» روز سهشنبه ۳۰ آذر از سوی پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی با ارائه مهدی گلشنی، استاد بازنشسته دانشگاه صنعتی شریف، برگزار شد.
در ادامه متن سخنان وی را میخوانید:
در دوران کنونی اولین باری که موضوع دانشگاه اسلامی مطرح شد در سال ۱۹۳۰ در علیگر هند بود. در آن سال چند درس معارف را ارائه دادند، اما مرحوم علامه مودودی، نقدی عالمانه بر این موضوع کرد و گفت که دانشجویان در بقیه اوقات با دروس سکولار سروکار دارند. بنابراین محصول آن دانشگاه مارکسیسم، لیبرالیسم و … است. وی توصیههای بسیار خوبی کرد و به نظرم سرنخ علم دینی را به دست داد اما تا نیمه دوم قرن بیستم دنبال نشد و افرادی نظیر نقیب العطاس و دکتر نصر موضوع علم دینی را مطرح کردند.
ابعاد ظاهری و باطنی دانشگاه اسلامی
منظور از دانشگاه اسلامی چیست؟ آیا قرار است کاوش علمی به شکل دیگری اجرا یا برخی ظواهر اسلامی رعایت شود؟ دانشگاه اسلامی هیچکدام از اینها نیست. دانشگاه اسلامی بُعد ظاهری و باطنی دارد. بعد ظاهری این است که شعائر اسلامی در آن رعایت شود، اما این به تنهایی کافی نیست، بلکه در درجه اول برای دانشگاه اسلامی بُعد باطنی مهم است که حاکمیت بینش و منش اسلامی در افرادِ آن دانشگاه است. در این دانشگاه علم و فن در حد اعلای تحقیقات روز است و بینش و منش دینی نیز در آن حاکمیت دارد.
منظور از بینش یا جهانبینی دینی چیست؟ منظور علوم طبیعی و انسانی است. لذا باید رابطه این دو با دین مشخص شود. در جهان غرب و اسلام نظریاتی وجود دارد؛ از جمله اینکه برخی علم و دین را کاملاً متعارض و جدا میدانند و متأسفانه بعضی از آنها مذهبی هستند که میخواهند همه چیز را از قرآن و سنت بگیرند و یک عده نیز مادهگرایان هستند که میخواهند همه چیز را از ماده بگیرند. دسته دیگر معتقدند که علم و دین هر دو با یک جهان سروکار دارند و باید تبیین منسجمی درباره جهان به دست بدهند. به همین دلیل به یک جهانبینیِ وحدتبخش نیاز است. لذا دین یک متافیزیک جامع برای علم فراهم میکند تا فعالیت علمی را توجیه کند. این همان حرف مرحوم مودودی است که دو سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در کنفرانس مکه مطرح شد.
نقش دین در علم چیست؟
از نظر بنده علم در عرض دین نیست، بلکه در طول دین است. کاوش و فعالیت علمی چنانکه عالمان تراز اول اسلام گفتهاند یک عبادت است و فیزیکدانان و دانشمندان متدین غربی هم چنین برداشتی داشتهاند. حال نقش دین در علم چیست؟ مسلماً نقش آن فقط تأکید بر نماز و روزه نیست، بلکه نقش بالاتری دارد. یکی از مواردی که فلاسفه علم در نیمه دوم قرن بیستم کشف کردند این بود که هر علمی اصولی دارد که بر آن علم حاکم هستند. علوم تجربی با آزمایش و تجربه شروع میشود، اما در انتخاب نوع آزمایش و انتخاب بین نظریات مختلف، پیشفرضهای آن علم مهماند. این مسئله متأسفانه در دانشگاههای ما مورد توجه قرار نگرفته است. مخصوصاً وقتی به سراغ نظریات بنیادین میرویم این پیشفرضها به صورت بارزتر خود را نشان میدهد که برخی الحادی و برخی دیگر خداباورانه است. یکی از مسائلی که اهمیت دخالت دین را وارد نظریات علمی کرد مفروضات بود.
مسئله دیگری که پای دین را به علم باز کرد جواب به سؤالاتی بود که علم توانایی جواب دادن به آنها را نداشته است. برخی اندیشمندان همانند پوپر معتقدند که جواب این سؤالات را یا باید از فلسفه یا از دین گرفت. برخی از بزرگان علم نیز گفتهاند که میتوانیم جواب اینگونه سؤالات را صرفاً از دین اخذ کنیم. مسئله دیگر ناتوانی علم در توجیه ارزشهای اخلاقی بود که باعث شد دین وارد مسائل علمی شود. پوپر معتقد بود که نمیتوانیم ارزشها را از علم اخذ کنیم و علم نمیتواند فتوایی را درباره اصول اخلاقی صادر کند. مسئله دیگر نقش دین در کاربرد علم بود. در دو جنگ جهانی چندین میلیون انسان کشته شدند و این باعث شد برتراند راسل، که ارزشی برای ماوراءالطبیعه قائل نبود، اعلام کند که اگر علم همینگونه پیش برود، دیگر تمدنی برای بشریت باقی نمیماند.
بعد از جنگ جهانی دوم، تعداد زیادی از اندیشمندان درباره اینکه علم کاربرد بدی داشته باشد، مثلاً انسانها یا محیط زیست را نابود کند، هشدار دادند و اعلام کردند که هزینههای علمی برای تأمین منافع بهتر برای انسانیت نبوده است. البته برخی بزرگان علم متوجه شدند که خاستگاه این سوء کاربردها، جهانبینی حاکم بر علم است. لذا باید این جهانبینی تغییر کند تا علم و فناوری در خدمت بشر قرار بگیرد و این عامل کنترلکننده فقط میتواند دین باشد که به علم و فناوری در راستای خیر بشر جهتگیری مناسبی میدهد.
علمی که در اسلام مطرح است بُعد نظری و عملی دارد و در هر دو بُعد جهانبینی اسلامی تأثیرگذار است. در بُعد نظری، اسلام به جوینده علم، بینش الهی میدهد که خداوند را آفریننده و نگهدارنده جهان و عالم وجود را بسیار برتر از عالم ماده میداند و به نظام ارزشی اعتقاد دارد. این بینش توحیدی زمینه متافیزیکی بسیار قویای را برای علم فراهم میکند که در گزینش میان نظریهها تأثیر دارد. به همین دلیل یک کیهانشناس بزرگ زمان ما همانند جرج الیس میگوید که باید چتر الهیات بر سر علم باشد.
لوازم تحقق دانشگاه اسلامی
متأسفانه امروزه جهانبینی سکولار بر علم غربی حاکم است و به جهان اسلام نیز سرایت کرده و نگرشی مادهگرایانه را بر اندیشمندان حاکم کرده و موجب نابودی میلیونها انسان و تخریب محیط زیست شده است. هشدار دانشمندان غربی نیز تأثیری بر سیاستمداران نگذاشته و بدین ترتیب تفکر دینی لازم است. حال برای اسلامی شدن دانشگاهها چه باید کرد؟ بعد از انقلاب اسلامی دانشگاهها تا حدی صبغه اسلامی به خود گرفتند، اما به هیچ وجه بینش اسلامی بر آنها حاکم نشد، بلکه همچنان بینش سکولار بر آنها حاکم است و هیئت علمی دانشگاهها غالباً در محیطهای سکولار تربیت شدهاند و اقدامات اساسی فرهنگی هم برای تغییر نگرش دانشگاهیان صورت نگرفته و بیشتر جنبه صوری داشته است؛ مثلاً برخی از دروس معارف در دانشگاهها تدریس شده و اقدام اساسی برای تغییر نگرش در دانشگاهها صورت نگرفته است.
لذا تفکر اسلامی حاکم باید از دبستانها و مدارس شود. مدیریت محیطهای علمی آنقدر که لازم بوده است راجعبه رواج بینش اسلامی حساسیت نداشتهاند و باید این حساسیت بیشتر شود تا بتوانیم به سمت جهانبینی اسلامی در دانشگاهها حرکت کنیم. بنابراین در برنامهریزی دانشگاه اسلامی باید اهدافی همانند فراهم کردن شرایط برای پژوهشهای نظری و کاربردی به منظور افزایش مرزهای دانش و رفع نیازهای جامعه اسلامی مد نظر باشد و فارغالتحصیلان عالم و متدین و معتقد به خودکفایی و استقلال کشور باشند تا بتوانند با فرهنگهای مهاجم بیگانه که در تعارض با اسلام هستند مقابله کنند. همچنین در دانشگاه اسلامی باید امکان تضارب آرا فراهم باشد، چراکه ابزاری برای شکوفایی علم است.
منبع
ایکنا