دیدار با «آندرانیک سیمونیان» نویسنده، پژوهشگر و استاد دانشگاه | نگاه دینی ارمنیها به کتاب توأم با تقدس است
«آندرانیک سیمونیان» چهره شناخته شده ادبیات ارمنی در ایران است. سیمونیان استاد دانشگاه است و در حوزه زبان و ادبیات ارمنی یکی از مدعیان و پیشکسوتان حال حاضر ایران است.
به گزراش ردنا (ادیان نیوز)، به بهانه فرا رسیدن میلاد عیسی مسیح(ع) و جشن آغاز سال نو میلادی، با وی غوری کردهایم در ادبیات ارمنی که به لحاظ تعداد شهروندان در این سرزمین، بزرگترین اقلیت دینی را در کشورمان ایران، بهخود اختصاص دادهاند. در این گفتوگو ادبیات داستانی و شعر ارمنی، از قرن نوزدهم تا پیش و پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی مرور شده است.
در حوزه ادبیات داستانی غرب، با چه کیفیتی و چقدر درباره میلاد حضرت مسیح(ع) داستان و رمان نوشته و شعر سروده شده است؟ دستکم شاخصها کداماند؟
این پهنه خیلی وسیع است، به قدری که نمیتوان وارد حوزه پاسخگویی به شکل دقیق به این پرسش شد. همین قدر شاید بتوان گفت که این امر چه از نظر تأیید و چه از نظر رد، در همه انواع و ژانرهای ادبیات مغرب زمین بهطور گسترده مورد توجه قرار گرفته است.
در این صورت، پذیرش مسیحیت از سوی ارامنه با توسل و توجه به متون مقدسشان، از چه زمانی شکل گرفته و بازتابش در ادبیات ارمنی چگونه است؟
پاسخ به این پرسش هم میدان بسیار وسیعی دارد و توضیحات گستردهای رامیطلبد. خود ایرانیها و پارتیها هم در این موضوع نقش داشتهاند. در ارمنستان کنیه پارتی داشتن افتخار بود. اگر بخواهیم مسیحیت و ارامنه را با هم تلفیق و نمود و بروز و ظهور بیرونیاش را در ادبیات واکاوی کنیم، باید ارمنیها را بهعنوان نخستین قومی که مسیحیت را بهعنوان دین رسمی دولتی پذیرفتند، درنظر داشته باشیم. در این خصوص متون تدوین شده در قرن پنجم میلادی، که به عصر طلایی ادبیات ارمنی معروف است، خیلی گویا و سرشار از اطلاعات ذیقیمت هستند. کتابهای این دوره از نظر انعکاس زندگی ملت ایران و وقایع جاری در این سرزمین کهنسال نیز شایان توجه بسیارند. «آگاتانگقوس» تاریخ مسیحی شدن ارمنیان را نگاشته است، بوزند، خورناتسی، گوریون، پارپه تسی، یقیشه، کقباتسی شیراکاتسی، آنهاقت و دیگران اسناد بسیار ارزشمندی را از خود به یادگار گذاشتهاند که هم از نظر پژوهشهای ارمنیشناسی و هم بهویژه از نظر پژوهشهای ایرانشناسی، حائز اهمیت بسیارند. مشترکات، تأثیرات و تاثرات ایرانیـ ارمنی در قرون بعد نیز بسیار وسیع، گسترده و قابل تأمل هستند و به امید حقتعالی، در مناسبتی دیگر میشود به آنها پرداخت. همینقدر بگویم که در ادبیات ارمنی نیز حماسهای در تشابه با شاهنامه وجود دارد که تحت عنوان «روستام زال» شناخته میشود و همین ۲ماه قبل اثری پژوهشی درباره این پدیده، در ایروان رونمایی شد. ادبیات داستانی صدالبته پدیدهای نوظهور محسوب میشود. در ادبیات ارمنی البته این پدیده، مانند ورود آن به ادبیات فارسی، چندان جدید محسوب نمیشود و مربوط به قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم است.
میتوانید بهطور متمرکز روند شکلگیری ادبیات داستانی ارمنی را از همان اواخر قرن نوزدهم برایمان خلاصه از ابتدا بازگو کنید؟ سلسله جنبان ادبیات داستانی ارمنی که بود؟
«گریگور ظهراب» پیشقراول این ادبیات در میان ارمنیان غربی است. او که در عثمانی نماینده مجلس و حقوقدان بود، آغازگر نوولنویسی در ادبیات ارمنی نیز هست. همانطور که ملاحظه میکنید، این مهم حدود ۴-۵ دهه زودتر از ایران بهوقوع پیوست و شاید تأخیر تحقق این امر از بزرگترین لطمات قاجار نیز هست. در ایران در دهه ۲۰ قرن چهاردهم شمسی کسانی مانند صادق چوبک، صادق هدایت، جمالزاده و دیگران با قدری تأخیر آغازگر این حرکت بودند. شاید دلیل اصلی تأخیر این است که در ابتدای دوره رضاشاه هم فضای سیاسی و حیات ادبی تفاوت چندانی با دوره قاجار نداشته و به همین دلیل ادبیات معاصر ایران با جنبش دانشکده شکل میگیرد. هم در شعر و هم در ادبیات روایی و ژانرهای مختلف این دو نوع، ادبیات جدید در این دوره شکل میگیرند و قوام مییابند. اگر بخواهیم به پیشینه این بحث در ایران بپردازیم باید از ملکالشعرای بهار و نقش برجسته وی در زندگی ادبیـ اجتماعی ایرانیان و نقش رهبری وی در جنبش دانشکده یاد کنیم. از این حیث ایشان شخصیت حائز اهمیتی است. در ایران، همزمان با شهریور ۱۳۲۰این جریان قوام مییابد. فکرش را بکنید که در ادبیات ارمنی، نوول بیش از ۴۰سال از ادبیات داستانی و نوول فارسی جلوتر است. اما تفاوتی عمده با ادبیات فارسی دارد. ارمنستان در این دوره استقلال ندارد و ادبیاتش اساساً در ۲ شاخه ادبی ارمنی شرقی؛ در تفلیس و شهرهای دیگر امپراتوری روسیه تزاری و ارمنی غربی؛ در استانبول و دیگر نواحی امپراتوری عثمانی در حال بالیدن است. تفاوت دیگر این است که در ادبیات ارمنی هم باورهای مذهبی وجود دارند اما انعکاس بیرونی و نماد و ظهور و بروز قابل اعتنایی ندارند. چرا؟ چون در نیمه دوم قرن نوزدهم، ادبیات رمانتیک را با صحنه گردانی بزرگانی چون «رفیع» نویسنده ارمنیـ ایرانی اهل پکاجک سلماس بهعهده دارد که رهایی ملی را حتی در تقابل با روحیات مماشاتگر برخی روحانیون میبیند، سپس فاجعه نسلکشی را داریم و پس از آن ۲سال استقلال ارمنستان و بعد هم استقرار حکومت شوروی. میتوان قاطعانه گفت که بهرغم احساس نیاز به دفاع از منافع و موجودیت کلیسای ارمنی، بهعنوان یکی از ستونهای اصلی حفظ و گسترش فرهنگ ملی ارمنی، ادبیات صرفاً دینی نداریم. به جز اینکه در ارمنستان ادبیات دینی نداریم، در بیرون از مرزهای ارمنستان هم، ادبیات دینی به چشم نمیخورد. ارمنیها از همان ابتدا به همان موضوع «ریا» و «ریا نشدن» دقیق بودند و به همین روی ادبیات دینی رنگ و بوی بارزی نیافت و شکل نگرفت. از طرف دیگر، فرزندان مبارز قوم ارمنی درگیر مبارزه اجتماعی وسیعی شده بودند که بارزترین نمودش جنبش روشنگری اروپایی بود. هماکنون هم گرایش بارز دینی مستحکمی در ادبیات داستانی و شعر ارمنی نداریم، به جایش شعر روحانی داریم که اگر بخواهم یکی از شاعران این ژانر جوان را نام ببرم، باید نام خانم «شاریس ملکم آبکار» را ذکر کنم، که تا به امروز چندین اثر چاپ کرده و به ضرس قاطع میتوانم بگویم که در این راه در سطح عمومی ادبیات ارمنی، پیشقراول است. ایشان فارغالتحصیل گروه ماست، گروه زبان و ادبیات ارمنی دانشگاه آزاد اسلامی. ایشان اخیراً نثر هم کار کرده. کار او برای روزگار ما کار بدیع و تازهای است. من به آینده وی بسیار امیدوارم. ایشان که معلمه مدرسه است، انسان باورمند خاصی است. خانمی است که جان و روحش در خدمت مباحث دینی است.
کسان دیگری را هم میتوانید نام ببرید؟
کسان دیگری هم هستند اما به اندازه خانم ملکم آبکار قابل توجه نیستند. این راه را خانم آبکار با زمینهای از شعر لیریک و با تغزل آغاز کرد و با رشدی آگاهانه به شعر معناگرای دینی رسید. بنده، در جریان رونمایی یکی از کتابهایش اعلام کردم که حرکتش خیلی امیدوارکننده است و حضور قدرتمندی در عرصه ادبیات دارد. هم آگاهی خوبی از متون دینی دارد و هم در خلق تصاویر، ساختن ترکیبات و انتقال معانی و بدایع و استفاده از فنون ادبی مسلط است و هم از نظر ارائه تفکراتی که نواند، دست پیش را دارد.
هماکنون دو دهه از قرن بیست و یکم گذشته است. در طول این دوره طولانی هیچ شاعر ارمنی دیگری در ایران به مباحث دینی نپرداخته و میلاد مسیح(ع) را ارج ننهاده است؟
البته بنده با این نوع برخورد و قضاوت اصلاً موافق نیستم. چراکه شعر نگفتن درباره میلاد مسیح بهمعنای ارج ننهادن به عیسی مسیح نیست. اما خوب برای اینکه پاسخ پرسش حضرتعالی را داده باشم باید عرض کنم که اسقف اعظم سابق ارامنه تهران و شمال ایران، مرحوم «آرداک مانوکیان» شاعری پرکار و روحانی محترمی بود و فقط شعر دینی میسرود و کتابهای بسیاری در این زمینه چاپ کرده است.
در قرون گذشته ادبیات ارمنی از شاعران بسیار قدرتمندی در زمینه شعر دینی بهرهمند بوده است. یکی از درخشانترین چهرهها را خدمتتان معرفی میکنم. ایشان «جاثلیق نرسس شنورهالی» از پدران ارجمند کلیسای مرسلی ارمنی و از بزرگترین رهبران دینی کلیسای مرسلی بوده است. این را هم عرض کنم که ادبیات ارمنی اصولاً ادبیاتی با منشأ دینی بوده است. همه دستاندرکاران و بزرگان این ادبیات از قرن پنجم میلادی و از روز بنیانگذاری تا اواخر قرن هجدم، غالباً از پدران کلیسای مرسلی ارمنی بودهاند.
شعر دینی آنها از چه عمقی برخوردار بود؟
از همان آغاز عصر طلایی ادبیات ارمنی، «مسروپ ماشتوتس» که ابداعکننده الفبای ارمنی بود و «ساهاک پارتی» که جاثلیق(رهبر ارشد کلیسای ارامنه) آن دوره و بزرگترین حامی و همیار وی بود به سرایش شعر علاقهمند بودند. بعدها شاعران ارجمند و شعرهای بسیار نغزی از پدران کلیسا برای ادبیات ارمنی به یادگار ماند. در دوران غلبه مبارزات اجتماعی رهاییبخش البته شعر و ادبیات دینی جای خود را به ژانرهای دیگر میدهند. توجه کنید که ادبیات زیرزمینی بدینترتیب با اقبال عمومی مواجه نمیشود. ادبیات عمومی جایی با اقبال عمومی مواجه میشود که ضدیت در میان باشد. در خود خطه ارمنستان ضدیتی با دین وجود نداشت. در دورهای هم که حکومت اصلاً به دین بهایی نمیداد، تبلیغات منسجم ضددینی به چشم نمیخورد. من باید با مباهات اعلام کنم که دین، حتی در دورههایی با نقد مواجه شده است اما هرگز به سمت مطلقگرایی یا منع نقد و انتقاد حرکت نکرده است. شاید برایتان جالب باشد که بگویم، اغلب نهادها و ارگانهای ساختار دینی و کلیسایی ما، از شوراهای کلیسایی گرفته تا انتخاب جاثلیق و رهبر، انتخابی بوده و نقش نمایندگان غیرروحانی در انتخابات این نهادها خیلی برجسته و تعیینکننده است.
در دوره حکومت کمونیستی در ارمنستان چه شرایطی حاکم بود و مردم از نظر دینی چه رویکردی داشتند؟
بهدلیل شرایط خاص سیاسی حاکم در ارمنستان، کلیسای ارمنی همواره جایگاهی در کنار مردم داشته است. اگر ارمنستان زیر سلطه امپراتوری روسیه و امپراتوری عثمانی قرار داشت، کلیسا نمیتوانست از آزادیهای لازم بهرهمند باشد. بهطوری که کلیسای ارمنی تجارب بسیاری در امر تحمل فشار و تضییقات حکام داشته است. در دوره حکومت کمونیستی نیز کلیسای ارمنی با محدودیتهای بسیار روبهرو شد. در خود شهر ایروان دوازده کلیسا را در موقعیتهای چشمگیر شهری تخریب کردند و به جایشان ساختمانهای دیگری ساختند. در این دوران و بهخصوص در قبال رهبری کلیسای ارمنی محدودیتهای عدیده اعمال شده است. در دورهای حتی مراکز دینی تعطیل و دانشجویان مدارس دینی و تعداد کثیری از روحانیون خلع لباس شدهاند. اما مردم، به جز در دورهای که فشار استبداد استالینی به اوج رسیده بود و رعب و وحشت، حاکمیت بدون تعارف داشت و اجرای مراسم دینی را تعطیل کرده بودند، همواره پیش و پس از آن بچههایشان را غسل تعمید میدادند و حفظ این قبیل شعائر و سنتها همچنان ادامه داشت. همچنین بعدها اجرای فرائض دینی با گسترش بیشتری مواجه شدند. در این دوران بسیاری از مردم از شهرها به روستاها و به خانههای پدریشان میرفتند و آنجا مراسم غسل تعمید را برگزار میکردند. با مراجعه به تاریخ ارمنستان درخواهیم یافت که این مهم همواره در فرهنگ ارمنی وجود داشته و مردم همواره باورها و اعتقاد دینی خودشان را داشتهاند و کسی هم نمیتوانست این اعتقادات را از ذهن مردم ارمنی بزداید. مردم واقعاً باورمند بودند. شاید اصلیترین دلیل این پدیده ادغام مناسبتهای ملی با مناسک دینی باشد، که اصلیترین دلیل تداوم این مبانی محسوب میشود. طی جنگ جهانی دوم، ارمنستان از نظر تعداد نسبی شرکتکنندگان در جنگ و تعداد قربانیان نظامی در ردههای اول قرار داشت. بعد از جنگ از جمعیت ذکور کشور بهصورت چشمگیری کاسته شده بود، در این سالها معاودت بسیاری از ارمنیان از کشورهای مختلف جهان و بهویژه از فرانسه و یونان و رومانی در اروپا و سوریه، لبنان، ایران و ترکیه ساماندهی شد و جاری شدن این خون گرم و حیاتبخش بهعنوان احیاگر باورهای دینی عمل کرد.
نویسندگان ادبیات داستانی ارمنی چه نگاهی به نویسندگان غربی داشتهاند و از چه منظری به آثار آنها نگریستهاند؟
در ابتدای قرن بیستم چهرههایی در ادب ارمنی بودند، که در متن زندگی ادبی و هنری روسیه تزاری و برخی کشورهای اروپایی حضور پرباری داشتند، نشریات ارمنیزبان روسیه و عثمانی را از فیض این حضور بهرهمند میساختند. یکی از آنها «شیروانزاده» است. شیروانزاده در ادبیات ارمنی چهره تأثیرگذاری است. او اغلب به فرانسه میرفت. در پاریس و دیگر شهرهای اروپایی در نمایشگاههای مختلف شرکت میکرد. نامهنگاریهایی با دوستان و نزدیکانش دارد که بسیاری از آنها، در همان زمان، بهصورت مقاله، یا تکنگاری منتشر شدهاند. بسیاری از این یادداشتها عمیقا جنبه آموزشی دارند. از خلال یادداشتهای او به نیکی میتوان دریافت که انتقال تأثیرات هنر نو اروپا خیلی زیاد است. همچنین گروه بزرگی از چهرههای بارز ادبیات ارمنی در روسیه و اروپا زیستهاند و درسهای بزرگ و همه جانبهای آموختهاند.
از نظر تاریخی نضج گرفتن ادبیات جدید در جامعه ارمنی بدین شرح است. هنگامیکه جنبش روشنگری در اروپا آغاز میشود، ارمنیها در قفقاز، نخستین قومیاند که فرزندانشان همراه با فرزندان مبارز خلق روس«دکابریستهای» (گروهی در روسیه تزاری در عهد قاجاریه که با حکومت تزارها مخالف بودند)، علیه تزار شروع به مبارزه کرده بودند. داستانی نقل میکنم تا موضوع روشنتر شود. پروفسور «پارود»، پژوهشگر برجسته و استاد دانشگاه «دورپات»، از شهر «تارتو» که دومین شهر بزرگ جمهوری کنونی استونی است باتفاق گروهی از اهل علم و ادب، به ارمنستان میآید. میگویند که با هدف صعود به کوه آرارات آمدهاند و در جستوجوی راهنمای قابلی هستند. جوانی به نام «خاچاطور آبوویان»، که در کسوت روحانی است همراه آنها میرود. آبوویان به قله کوه صعود میکند و بازمیگردد. پارود طی این سفر روحیات او را میشناسد و متوجه میشود که با چهکسی سر و کار دارد. وقتی بازمیگردند آبوویان مورد اتهام و بیمهری قرار میگیرد که پای اجانب را به کوه مقدس و برفهای مقدس بازکرده است. اذیت و آزار علیه خاچاطور آبوویان داشت آغاز میشد و میخواستند او را خلع لباس کنند، که دعوتنامه پروفسور «پارود» میرسد. برای آبوویان برنامه ویژه شخصی ۵ساله تدارک میبیند و ایشان درس، زبان، ادبیات، روانشناسی تربیتی و دیگر علوم را میخواند و تربیت میشود.
در آن دوره تاریخی زبان ارمنی جدید کاملاً شکل گرفته بود و مردم با زبان جدید سخن میگفتند، اما در نوشتارها تماما زبان ارمنی کهن رایج بود. آبوویان نخستین کسی است که در تفلیس و ایروان به اشاعه زبان و ادبیات میپردازد معلم پرکار و فاضل که به ۱۰ زبان زنده دنیا ازجمله زبان فارسی تسلط داشت، کتابهای مختلف آموزش زبان ارمنی تدوین میکند، برنامه منسجم و روزآمدی جهت مدارس تخصصی متوسطه تدوین میکند به زبان ارمنی جدید آثار ادبی خلق میکند و بهویژه در جهت دوستی اقوام مختلف ساکن قفقاز فعالیت گستردهای دارد. رمان «زخمهای ارمنستان»، آن هم به یکی از گویشهای زبان ارمنی به نام گویش «کاناکر» توسط خاچاطور آبوویان نوشته میشود. او میگوید: «به زبانی ننویسیم که یکانها و دهگانها آن را مینویسند و درک میکنند، بلکه به زبانی بنویسیم که هزارگانها و صدهزارگانها به آن تسلط دارند.». او در سال ۱۸۳۸رمانش را مینویسد. در دومآوریل ۱۸۴۸از خانهاش خارج میشود و دیگر کسی او را نمیبیند. در ادبیات ارمنی خیلی رایج است که بگویند او به پاریس رفته و در آنجا در انقلاب فرانسه کشته شده است. دههها بعد اخباری منتشر میشود مبنی براینکه او را در سیبری دیدهاند و معلوم شد که او را دستگیر کرده و به سیبری تبعید کردهاند. البته این روایات هنوز درهالهای از ابهام قرار دارند، اما جایگاه خاچاطور آبوویان، بهعنوان بنیانگذار ادبیات جدید ارمنی و آغازگر کاربرد نوشتاری زبان معاصر ارمنی، بلند و سرشار از احترامی عمیق است.
آبوویان آغازگر بود. زبان ارمنی بهسرعت بهسمت تدوین و پالایش رفت از واژگان گویشی ارمنی و واژههای اکتسابی عربی، ترکی، فارسی و روسی زدوده شده، به سمت تبلور رفت. در این دوره دین هم با ادبیات ممزوح است و جلوتر که میآییم و به نویسندهای به نام «رافی» («رفیع»، پدر رمان تاریخی) میرسیم. نویسنده ایرانیـ ارمنی اهل سلماس که یکی از پیشقراولان ادبیات تاریخی با نقد دین بازدارنده و تسلیمپذیر است.
این در حالی است که ادبیات ارمنی در ابتدای قرن بیستم در ارمنستان شرقی به قلههایی به نام «هوهانس تومانیان»، «آوتیک ایساهاکیان» و «واهان دریان» میرسد. زبان نوین ارمنی در واقع در شعر واهان دریان تبلور نهایی پیدا میکند. پس از آن، نسلکشی اتفاق میافتد و پس از آن شکلگیری جمهوری اول ارمنستان مستقل. بعد استقرار جمهوری ارمنستان را داریم. در جمهوری ارمنستان نخستین تشکلهای نویسندگان پا میگیرند و تبلیغ و کار منسجم و تشکیلاتی انتظام دادن به آفرینش ادبی نویسندگان از این دوره آغاز میشود. در اینجا «چارنتس» شاعر انقلابی بلند آوازه نقش راهبردی و بسیار اساسی دارد و رهبری جریان ادبی هم در این دوره در دست ایشان است. وی بعدها مغضوب واقع شده، وارد مبارزهای طولانی و فرسایشی شد و در سال ۱۹۳۷ در زندان کشته شد و هماکنون حتی مکان قبرش هم مشخص نیست.
اشاره کردید که در دورهای چندین کلیسا در ارمنستان تخریب میشود. ادبیات دینی از این تخریبها و ضدیت با دین چه تأثیری میپذیرد؟
این جریان استبدادی نهتنها در ادبیات، بلکه به اعتقاد من حتی در زبان هم تأثیر خودش را گذاشت. آنها در آن دوره نهتنها سعی کردند که کارکرد کلیسا را محدود کنند، بلکه درون صفوف خود معتقدان به اصول مارکسیسم هم تصفیههای وسیع انجام شد. در واقع این دوره، دوره تضادهای بزرگ است. از طرفی فرزندان روشنضمیر مردم که سوابق مبارزاتی درخشانی هم داشتند با خشنونت و قساوت تمام قربانی تصفیههای خونین میشدند، یا در دادگاههای چند دقیقهای محکوم به مرگ یا تبعیدهای بیبازگشت میشدند و از طرف دیگر ساختمانهای باشکوه مراکز فرهنگی و هنری و ادبی، از قبیل ساختمان اپرا، ساختمان تئاتر مرکزی، ساختمان کتابخانهها و… ساخته میشدند.
از یک طرف بزرگانی که انقلاب اکتبر با رشادتهایشان به پیروزی رسید، یکی پس از دیگری با انواع روشهای غیرانسانی در کوچه و خیابان در تصادف اتومبیل و سقوط هواپیما کشته میشوند؛ نویسندگان بزرگی به قتلگاه فرستاده میشوند و از سوی دیگر آوازه سازندگیها و بالندگیهای میهن پرولتاریا کره ارض را در مینوردد. «زمین نوآباد» منتشر میشود، گورکی و مایاکوفسکی و شولوخف و دیگران در عرصههای ملی و جهانی میانداری میکنند. شاید در وقتی دیگر بتوانیم به برخی نکات آموختنی از این واقعه بزرگ تاریخی بپردازیم.
به هر حال، در زمان تحصیل من در دانشگاه دولتی ایروان، ۲ تن از استادانم، پروفسور شارابخانیان و پروفسور آودیسیان، که تخصصشان زبان ارمنی کهن بود، روحانیون خلع لباس شده سالهای تعرض غیرانسانی استالینی بودند. در سالهای پس از مرگ استالین و سالهای احیای نظام شوروی، که به نوبه خود با دستگیری، محاکمه و اعدام شتابزده لاورنتی بریا، میر جعفر باقروف و دیگر همدستان و همکاران استالین آغاز شد. ادبیات شوروی به سمت استفاده از امثال، اشارات و استعارات کتب مقدسه رفت. نویسندگان منتقد و فکور هرکدام سعی در ربودن گوی سبقت از یکدیگر داشتند، حتی نویسندگان ماتریالیست و عاری از معتقدات دینی در این راه منعی نداشتند.
نگاه روشنفکران ارمنی در سال ۲۰۲۱به آن دوره چگونه است؟ آن دوره انسداد و مخالفت با دین در ادبیات امروز چگونه بروز و ظهوری دارد؟
از سال ۱۹۴۵که جنگ کبیر میهنی پایان یافت و آنها شروع کردند به سازندگی تا سال ۱۹۵۳که سال مرگ استالین است، دوره ساختوساز را در برمیگیرد. از سال ۱۹۵۳تا نیمههای دهه ۷۰جریانهایی با هم درگیرند که از درون آنها بازنگری اساسی سربرون میآورد. این دوره، با محدود کردن عملکرد خروشچف، (مردی که با روحیات یک موژیک(دهقان) روس، تضادهای بزرگی را در خود حمل میکرد) به روی کارآمدن برژنف را در پی داشت. دورهای که با فعالیتهای گسترده آغاز و بهتدریج وارد بستر طولانی رخوت و سکون شد.
دوره استالین دوره وحشت و ارعاب است و دوره برژنف دوره رشا و ارتشا است و فساد منجر به فروپاشی، در آنجا ریشه دارد و از آنجا شروع میشود. جنبشهای روشنفکری خاص شوروی هم در همین برهه رخ مینمایند. نمایندگان تحولخواه و پیشرو در حزب کمونیست، در برابر نیروهای متراکم و سازمانیافته جناح حاکم، سکون و سکوت اختیار میکنند و بهنوعی مماشات تن میدهند بعضی از روشنفکران به تاسی از آموزههای غربی به خلق جنبشهای هوادار استقرار دمکراسی روی میآورند، شاید بتوان ساخارف را بهعنوان نمایندهای گروه نام برد، گروه بزرگتری از فعالان درون و بیرون حزب در پی اهداف ملیگرایانه آخرین باز ماندههای تفکر پرولتری را دچار استحالهای میکنند که جنبههای خوب و بدش در بین فرزندان اقوام سراسر شوروی با بازخوردی مشابه، تکثیر میشود. بهعنوان نماینده این جریانات ملی گرایانه میتوان از «سولژینتسین» نام برد. ۲جریان جنبش دمکراسیخواهی و ملیگرایی روسیه طبعاً در ادبیات اقوام و ملل شوروی و ادبیات ارمنی هم تأثیر خودش را نشان داد و در این دوره سکون و رخوت، به اوج رسید. از نیمه دهه ۶۰تا مقطع فروپاشی اتحاد شوروی جریاناتی وجود دارند که از نظام شوروی انتقاد میکنند. برخی نگاه اصلاحی به نظام موجود داشتند و برخی نیز متلاشی شدن هرچه سریعتر آن را آرزو میکردند. و این دوره، دوره تقویت نگاه ملیگرایی- بومیگرایی در ادبیات ارمنستان است. این ملیگرایی طبعاً باورهای دینی را هم در گام نخست دربرمیگرفت.
متأسفانه در دوران پس از فروپاشی عصر فطرت بزرگ فرهنگ و هنر و ادب در همه سرزمینهای اتحاد شوروی سابق آغاز شد و هنوز با گذشت بیش از سی سال از این واقعه بزرگ تاریخی، بسیاری از اقوام و ملل هنوز خود را باز نیافته و باز تعریف جامعی از خود ارائه نکردهاند. نقش کلیسا و باورهای دینی در این دوران نقشی متعادلکننده و وحدتگرا بوده است، اگرچه این نقش در جوامعی که سالها در معرض تبلیغات مادیگرایی بودهاند، نمیتواند موفقیتهای آنی و بزرگی داشته باشد. در واقع نگاه دینی مردم ارمنی نسبت به کتاب یک نگاه توأم با تقدس است.
اگر توجه کنید خواهید دید که نخستین کتابهای چاپی در ایران، به روش گوتنبرگ، بهوسیله رهبر مذهبی خلیفهگری ارمنیان اصفهان و جنوب ایران و هندوستان، مستقر در کلیسای جامع وانک اصفهان، اسقف اعظم کساراتسی چاپ و منتشر شدند. ایشان سال ۱۶۳۶ تا ۱۶۳۸ دست بهکار ایجاد چاپخانه شد و جمعاً ۸ کتاب منتشر کرد. تعطیلی این چاپخانه بهدلیل هزینه بالا و عدمامکان مالی بود. یعنی که صنعت چاپ در ایران در نیمه اول قرن هفدهم میلادی بنیانگذاری شده است.
تقدیس کتاب در بین ارمنیان و خاصه ارمنیان ایران امری گسترده و رایج بوده است. مردم به زیارت برخی کتب میرفتند، اصطلاحا گفته شده است که «پای کتاب» میرفتند. باور و ایمان مردم بر این مبنا استوار بود که برخی کتب قدرت شفابخشی دارند. کتاب بهوسیله متولی آن(برای اینگونه کتابها واژه صاحب بهکار نمیرود) در اتاقی جداگانه روی طاقچه گذاشته میشد. زیر آن را پارچه حریر ابریشمی پهن میکردند، روی آن را هم با پارچه مشابهی میپوشاندند. متولی کتاب از زائرانش وجهی دریافت نمیکرد و خود را موظف به پذیرایی از آنان میدانست.
با این اوصاف، معروفتریت کتاب شفابخش ارمنیان ایران چیست؟
معروفترین کتاب زائرپذیر و شفابخش ارمنیان ایران نسخهای از کتاب انجیل است. این کتاب به نام «انجیل سروشچگان» شناخته میشود. البته پر بیراه نخواهد بود، اگر گزارش جامعی درباره این کتاب شریف تهیه و منتشر شود. کتاب «انجیل سروشچگان» هماکنون در مرکز کتب قدیمی و دستنویس ارمنی بهنام «ماتناداران» در ایروان نگهداری میشود و هر ساله در هفته بعدی عید پاک آن را از محل نگهداریاش خارج کرده به کلیسای «گئورگ مقدس» روستای «موقنی» منطقه «آراگاتسودن» ارمنستان میبرند و در این روز در کلیسای مزبور مراسم عشای ربانی برگزار میشود و ارمنیان ایرانی ساکن در ارمنستان و حتی از کشورهای خارجی برای زیارت آن میروند.
کتاب در سال ۱۴۹۸ میلادی در روستای «آسپیسناک» شهرستان «کاجبرونی» استان «واسپوراکان» ارمنستان غربی نوشته شده است. حامی و سفارشدهنده این اثر امیر منطقه «توروانتا» است و تحریر آن اثر کشیش بارسق. کتاب دارای ۳۲۲ صفحه است که سه برگ مینیاتور و تعدادی صفحات تذهیب شده مجموعه آن را تشکیل میدهند. قطع صفحات کتاب ۱۸×۱۳ سانتیمتر است. جلد مقوایی کتاب هم دارای پوشش چرمی و غلاف نقرهای است.
در سال ۱۳۹۱ کتابی تحت عنوان «صنعت چاپ ارمنی در ایران ۱۶۳۸ـ ۲۰۱۱» بهچاپ رسید. (مناسبت چاپ این اثر پانصدمین سالگرد چاپ نخستین کتاب ارمنی بروش گوتنبرگ بهدست «هاکوپ مقاپارت» در شهر ونیز ایتالیا بود. این کتاب با نام «اورباتاگیرک» اثری دینی است.)
مطالب کتاب هم بهوسیله گروهی از فعالان ازجمله حقیر و به سرپرستی آرشالویس آقایان، نقاش ارمنی ایرانی ساکن ارمنستان جمعآوری و تنظیم شده بود. متن مورد نظر با تقاضای انتشار به اسقف اعظم سیبوه سرکیسیان تقدیم شده بود. ایشان هم حقیر را خواستند و مقرر کردند که کار ویرایش و اعمال تغییرات گسترده را با نظر خودم به انجام رسانم و برای چاپ آماده کنم. پس از اعمال تغییراتی در ساختار، جداسازی چند تیتر مختلف و افزودن کتابهای چند سال آخر چاپ شده در ایران به فهرست کتابهای مزبور، این کتاب تجدید تألیف شده، با ۲ مقدمه به قلم اسقف اعظم سرکیسیان و اینجانب، به چاپ رسید.
در مقدمه این کتاب حقیر داستان عجیب یک کتاب نجات یافته را تقدیم خوانندگان کردهام. قضیه از این قرار بوده است که در سالهای جنگ جهانی اول و دوران خانخانی و درگیری فئودالها، کتابی از روستای فریدن اصفهان به تاراج میرود، بعدها در روستای بربرود سفلای بختیاری، این کتاب طی ماجرایی شورانگیز بهوسیله ۳ جوان ارمنی که برای خریدن گاو نر رفته بودند به قیمت معادل ارزش شش گاو ورزاو خریداری و به روستای «جوز» از توابع شهرستان الیگودرز برده میشود و…
این کتاب نیز که نام «توخ مانوک» دارد، با همان مناسکی که عرض شد در خانهای قرار داده شده بود و مردمان حاجتمند و بهویژه بیماران به زیارتش میرفتند.در کل، کتاب و بهخصوص کتب مقدسه نزد ارمنیان همواره از تقدس بسیار بهرهمند بوده و ارج وافر داشتهاند.