خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)
آخرین اخبار ادیان ایران و جهان، خبرهای دینی ارامنه زرتشتیان کلیمیان شیعه اقلیت‌های دینی و مذهبی و فرقه‌ها جریان‌‌های دینی

انفاق انسان را در دنیا استوار و محکم می‌کند

به گزارش ادیان نیوز، حضرت آیت‌الله جوادی آملی در سلسله جلسات درس تفسیر خود در تفسیر آیات ۱ تا
۱۱ سوره «فصلت» روز یک‌شنبه، ۲۴ اسفند ماه، بیان کرد: سوره فصلت از حوامیم
سبعه است که در مکه نازل شده است و محتوی کلی آن وحی و قرآن کریم است.
قرآن کریم از خدای رحمان و رحیم نازل شده است و بعد به صورت تفصیل آیاتش از
هم جدا شده‌ است. بر اساس آنچه در سوره هود آمده است قرآن کریم قبل از این
بخواهد نازل شود محکم بود، و بعد از نزولش مفصل شد، آنجا متن بود اینجا
شرح است «کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ
خَبِیرٍ؛ این قرآن کتابى است از جانب حکیمى آگاه که آیات آن حقیقتى واحد
دارد و هدف واحدى را دنبال می‌کند و در عین حال شرح داده شده و به شاخه‌ها و
فصل‌های گوناگون تقسیم گردیده است.» شرح و تفصل قرآن به این است که حکمتش
از موعظه و جدال احسن جدا شد، تفصیلش به این است که قصصش از امثالش جدا شد،
اوامر آن از نواهی آن جدا شد، تبشیر از انذار جدا شد و مباحث توحیدی از
وحی و نبوت و مباحث وحی و نبوت از معاد جدا شد. بر اساس آنچه در قرآن آمده
است اگر در جایی متنی بیان شد جای دیگر شرح داده شد.

وی ادامه داد:
قرآن به عنوان جامع‌الکلم که از جوامع الکلم الهی به حساب می‌آید و این
جوامع الکلم چیزی بود که به پیامبر گرامی اسلام نیز اعطا شده است از همین
رو خداوند تفصیل فرعی را به خود پیامبر گرامی (ص) اسلام ارجاع داد و فرمود:
«وَکتاب أَنزَلْنَا إِلَیْکَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ
إِلَیْهِم» تو مبین هستی، شارح و تبیین کننده‌ای اما به اذن ما تبیین
می‌کنی. قرآن مانند کتاب‌ها و متون دیگر نیست که شرحش از قبیل قال و اقول
باشد و همچنین شرح آن نیز نمی‌تواند شرح مزجی باشد. شرح قال اقول کاری است
که مرحوم علامه نسبت به تجرید مرحوم خواجه کرد که متن آن مربوط به مرحوم
خواجه است و شرح آن مربوط به علامه است و آن قال است و علامه نیز اقول
می‌باشد. شرح مزجی نیز مانند کاری است که مرحوم صاحب جواهر انجام داده است
یعنی اقوال دیگران را نخست بیان کرده است و در نهایت قول خودش را مطرح کرده
است. بنابراین تفسیر علمی نیست که شرح مزجی و قال اقول داشته باشد یعنی
مفسر بگوید قال الله و بعد بگوید اقول بلکه تفسیر قرآن از نوع قال قال قال
است که همه‌اش قول خداوند است. بر این اساس در تفسیر قرآن جای این نیست که
مفسر بعد از بیان قول خداوند نظر خود را راجع به آن مساله بیان کنند مانند
آنچه در کتاب‌های فقهی اتفاق افتاده است. بنابراین مفسران باید حرف الله را
بزنند نه اینکه حرف خودشان را بگویند.

آیت‌الله جوادی بیان کرد:
همان طور که بیان شد قرآن طناب آویخته خداوند است که یک طرف آن در دست
خداوند است و یک طرف آن در دست انسان. آن طرفی که در دست خداوند است «علی
حکیم» است و آن طرفی که در دست انسان است «عربی مبین» است و اگر کسی قرار
است به «علی حکیم» دست یابد حتماً باید «عربی مبین» را بفهمد و از یاد
نبرد. آن طرفی که در دست خداوند است باقی است و تغییر پذیر نیست و آن طرفی
که در دست انسان است متشابه است چرا که وقتی «عربی مبین» شد و در آن کلمات
را پیدا کرد احتمالات به وجود می‌آید و این احتمالات به همراه خود متشابهات
را می‌آورد.

وی ادامه داد: بنابراین آنچه در دست خداوند است «علی
حکیم» است و مرحله اولی است و آنچه در دست انسان است مرحله دوم و مرحله
تفسیر را نشان می‌دهد «کِتَابٌ فُصِّلَتْ آیَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا
لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ». قومی که قرار است به علم قیام بکنند قومی هستند که
هر سه ضلع معرفتی آن‌ها فعال باشد هم در بخش نقلی فعال باشند هم در بخش
نظری و هم در بخش شهودی. در بخش نقلی فعال بودن یعنی اینکه گوش شنوا داشته
باشند و گوش خود را به چیزهایی اختصاص دهند که علم نافع است، برابر آنچه
حضرت امیر (ع) بیان کرده است «و وقفوا اسماعهم علی العلم النافع لهم» مردان
الهی درسی می‌خوانند که به دردشان بخورد. این کف و پایین‌ترین مرحله است
مرحله بعدی فعالیت در بخش عقل نظری است و در نهایت شهود است یعنی جایی که
انسان می‌تواند پرده را کنار بزند و واقعیت هستی را خودش ببیند. انسان
زمانی که واقعاً فقر ذاتی خود به خداوند را مشاهده کند یقیناً ارتباطش را
با حق می‌بیند چون ذاتش وابسته به خداوند است و این فقر عرض خارج و ذاتی
نیست بلکه این فقر عین هویت انسان است.

این مفسر قرآن کریم بیان
کرد: خداوند در ادامه می‌فرماید اما این قوم نه درس می‌خوانند و نه اهل
شنیدن هستند، نه اهل تعقل هستند و نه به مرحله شهود رسیدند و به عبارتی همه
راه‌های کسب معرفت را بسته‌اند از همین رو «وَقَالُوا قُلُوبُنَا فِی
أَکِنَّهٍ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَیْهِ وَفِی آذَانِنَا وَقْرٌ وَمِنْ
بَیْنِنَا وَبَیْنِکَ حِجَابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَامِلُونَ؛ و به پیامبر
گفتند: دل‌هایمان از آنچه ما را بدان می‌خوانی در پوشش‌هاست و سخن تو را
درک نمی‌کند، و در گوش‌های ما سنگینى است و گفتار تو را نمی‌شنود، و میان
ما و تو حجابى ستبر است. که راه تفاهم را از میان برده است. پس تو بر ضدّ
ما بکوش که ما نیز بر ضدّ تو تلاش خواهیم کرد.» پس هر سه راه برای آن‌ها
بسته است و در حقیقت این‌ها فاقد علوم ثلاثه هستند و این‌ها خودشان همه این
راه‌ها را برای خودشان بسته‌اند. کافران در پایان به پیامبر گفتند که ما
کار خودمان را می‌کنیم تو هم کار خودت را بکن، یعنی اگر توانستی این کنان
قلوب ما را برداری، آن وقر را برداری، بردار اگر توانستی حجاب را برداری،
بردار که پیامبر در پاسخ به آن‌ها می‌فرماید «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ
مِثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ
فَاسْتَقِیمُوا إِلَیْهِ وَاسْتَغْفِرُوهُ وَوَیْلٌ لِلْمُشْرِکِینَ؛ ى
پیامبر، در پاسخ آنان بگو: جز این نیست که من بشرى چون شمایم، با این تفاوت
که به من وحى می‌شود که معبود شما معبودى یگانه است؛ پس در پرتو توحید،
راست قامتان به سوى او روى آورید و آمرزشِ شرک ورزی‌ها و گناهانتان را از
او بخواهید، که واى بر حال مشرکان!» خدای سبحان به شما فطرت دارد یک لوح
نانوشته‌ای به شما نداد که شما هیچ ندانید، خداوند یک لوح زرینی به شما داد
که در آن همه فجور و تقوا را با دست خودش نوشته است اما شما این کتاب و
این فطرت را دفن کردید و اگر این کتاب را بیرون بیاورد و به آن توجه کنید
آن فطرت همه چیز را به شما می‌‌گوید و به خوبی شما را راهنمایی می‌کنند.

وی
اضافه کرد: در ادامه خداوند به این مطلب اشاره می‌کند که شما نه تنها در
خدمت خداوند نیستید بلکه در خدمت خلق خداوند هم نیستید «الَّذِینَ لَا
یُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ بِالْآخِرَهِ هُمْ کَافِرُونَ» قرآن کریم وقتی
انفاق را بیان می‌کند به انحاء مختلف آن را تبیین و تشریح می‌کند در آیه
265 سوره مبارکه بقره به این مطلب در مورد انفاق اشاره می‌کند که انفاق فقط
کمک عاطفی و مالی نیست برای که برای خود افراد هم «تثبتا لانفسهم» می‌باشد
«وَمَثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ
وَتَثْبِیتًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّهٍ بِرَبْوَهٍ أَصَابَهَا
وَابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَهَا ضِعْفَیْنِ فَإِن لَّمْ یُصِبْهَا وَابِلٌ
فَطَلٌّ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ؛ و مثل کسانی که اموال خویش را
برای طلب رضای خدا از روی یقین و، اعتقادانفاق می‌کنند، مثل بوستانی است
بر تپه ای، که بارانی تند، بر آن بارد و دو چندان میوه دهد، و اگر نه
بارانی تند که نرم بارانی بر آن بارد خدا به کارهای شما بیناست» این انفاق
در حقیقت ثابت و استوار کردن خود انسان است و مانند این است که انسان پای
درخت خودش آب می‌ریزد که در دشواری‌ها و ناهنجاری‌های دنیا خم نشود و مشکلی
برایش پیش نیایید. پس این‌طور نیست که مساله انفاق فقط ثواب اخروی داشته
باشد.
منبع : شفقنا

گفت‌وگو درباره مطلبی که خواندید

آدرس ایمیل شما منتشر نمی‌شود.