به گزارش ادیان نیوز، حتی شخص نتانیاهو چند روز پیش از انتخابات به درجه ای از یاس و نومیدی رسیده بود که می گفت « همه دنیا برای شکست او بسیج شده است » !اما چه اتفاقی افتاد که ناگهان رای دهندگان اسراییلی دوباره به سمت
جریان راست افراطی تمایل پیدا کرده و برایش آنچنان پیروزی را رقم زدند که
هرگز تصورش را هم نمی کرد ؟ نحوه برخورد رای دهندگان اسراییلی به گونه ای
بود که جدعون لیوی چپ گرا در روزنامه هارتص مقاله ای تحت عنوان « تغییر ملت
» نوشت و گفت : « اگر شش سال زمامداری نتانیاهو هیچ معنایی نداشته باشد و
اگر این سالهای خوف و هراس و نفرت و یاس برای انتخاب مردم کافی نبوده باشد،
پس باید گفت ملت اسراییل مریض است » ! وی حتی به این بسنده نکرد و در
پایان مقاله اش نوشت : « یک چیزبسیار فاسدی در ملت اسراییل وجود دارد…
چیزی که باعث شده است تا نتانیاهو را سزاوار این ملت و این ملت را سزاوار
نتانیاهو کند » !
این ها هرچند میزان غافلگیری و ضربه خوردن رقیب را از نتایج انتخابات
نشان می دهد اما توضیح علمی و روشنی برای دلیل پیروزی دوباره بنیامین
نتانیاهو نمی تواند ارایه کند. دراین باره باید دلایل متقنی وجود داشته
باشد که این رویکرد را توضیح دهد و تنها در نتایج انتخابات یا نحوه ائتلاف
آینده کابینه نتانیاهو باقی نماند. حتی مساله باید عمیق تر از بحث های
مربوط به مذاکرات صلح با فلسطین و میزان تاثیرگذاری حرف های
نتانیاهوبرآینده مذاکرات باشد که گفت « هرگز اجازه تشکیل یک دولت فلسطینی
را نمی دهد ».
درباره پیروزی غیر منتظره بنیامین نتانیاهو تحلیل های مختلفی ارایه شده
است که یکی از برجسته ترین آنها می گوید این پیروزی به دلیل وارد کردن یک «
تغییر جوهری » در گفتمان نتانیاهو طی روزهای آخر بود. تغییری که اردوگاه
مقابل آن را در نیافت و ائتلاف صهیونیستی به رهبری هرتزوگ و لیونی در دام
آن افتاد.
زیرا در زمانی که ائتلاف آنها بر اولویت های اقتصادی و اجتماعی تاکید می
کردند و یا رکود اوضاع معیشتی و کل مسایل داخلی را مطرح می ساختند و یا
چشم انداز صلح با فلسطینی ها و مخاطرات تبدیل اسراییل به یک دولت با قومیت
دوگانه یا یک دولت نژادپرستانه و آپارتاید را کم اهمیت نشان می دادند ،
بنیامین نتانیاهو با صدایی بلند اعلام کرد که اسراییل با مخاطرات مهمی در
آینده مواجه است و به این وسیله توانست رای دهندگان را به پای صندوق های
رای بکشاند. او پس از بازگشت از آمریکا و سخنانی که در کنگره بیان کرده و
سیاست های دولت اوباما را در باره نحوه مدیریت پرونده هسته ای ایران به
چالش کشید ، از محبوبیتش بیشر کاسته شده بود زیرا این سخنان بازتاب خوبی
نداشت ، اما او ناگهان آمد و از نو « استراتژی رعب و وحشت انداختن » را
ترویج کرد تا به رای دهندگان اسراییلی بفهماند که موجودیت اسراییل در معرض
خطر قرار دارد.
نتانیاهو شروع به پراکندن « رعب و نفرت » کرد و نتایج آن را هم توانست
بلافاصله درو کند. به همین دلیل است که « الوف بن » تحلیل گر سیاسی در
روزنامه اسراییلی هارتص نوشت : « نتانیاهو پیروز شد زیرا توانست به رای
دهندگان یک پیام صریح بدهد. پیامی بسیار روشن و واضح که می گفت : راست
واقعی من هستم. این من هستم که به ارزش های ملی اسراییل یعنی نفرت نسبت به
اعراب پایندم. من هستم که برعدم عقب نشینی از مرزهای 1967 پافشاری می کنم و
این همان چیزی بود که رای دهندگان اسراییلی می خواستند بشنوند و پاسخش
راهم پای صندوق های رای دادند . نتانیاهو توانسته بود آنها را قانع سازد که
یک ناسیونالیست افراطی است و دراین باره برای مثال از نفتالی بنت ( رهبر
حزب خانه یهودی ) چیزی کم نمی آورد. می خواست به همه بفهماند که او یک
نژادپرست واقعی است و دراین باره چیز ی از آویگدور لیبرمن ( رهبر حزب
اسراییل خانه ما ) کم ندارد.
نتانیاهو درعین حال که از افراط گرایی و نژادپرستی خود برعلیه ملت
فلسطین استفاده می کرد و می خواست نشان دهد مهم ترین نزاع وجودی برای رژیم
اسراییل همان مساله نزاع با فلسطینی هاست ، تلاش کرد حتی از نحوه عملکرد
اعراب داخل اسراییل و رویکردشان به انتخابات نیز سوء استفاده کرده و
یهودیان را دچار وحشت کند. برای همین در سخنانش گفت « اعراب همه شان جمع
شده اند تا به پای صندوق های رای بروند ، پس چرا شما برای نجات جریان راست
از فرصت استفاده نمی کنید ». اما این رویکرد برعکس رویکرد ائتلاف صهیونیستی
بود که کاملا سیاست های مربوط به هویت و سرنوشت دولت یهودی را بی اهمیت
نشان می داد.
رای گیری در انتخابات پارلمانی اسراییل یک بار دیگر میزان نژادپرستی و
افراط گرایی در جامعه اسراییلی را برملا کرد. درواقع نژادپرستی جزو خصوصیات
ذاتی اسراییل است نه اینکه یک حالت گذرا و مقطعی و یا تاکتیکی باشد.
بنابراین در جریان انتخابات نیز یک بار دیگر این رویکرد به گفتمان اصلی
تبدیل شد و از زبان نتانیاهو به این صورت بیان گردید که هرگز اجازه تشکیل
یک دولت فلسطینی را نخواهد داد و یا راه حل دو دولت را نخواهد پذیرفت.
این یک اصل روشن و غیر قابل انکار در اندیشه و تفکر تمام گروه های
صهیونیستی از چپ گرفته تا راست و از غیر نظامی تا نظامی و از اشکنازی (
غربی ) تا سفاردیم ( شرقی ) است که همه شان بر روی چند مساله « نه » توافق
نظر اساسی دارند و آنها عبارت است: نه به بازگشت به مرزهای ۱۹۶۷ ، نه به
توقف شهرک سازی ها و یا تخلیه شهرک ها ، نه به بازگشت پناهندگان فلسطینی ،
نه به تقسیم بین المقدس زیرا پایتخت یک پارچه و ابدی دولت یهودی است. آنها
تنها یک « آری » را می شناسند و آن « آری به دولت یهودی » است. یعنی آری
به « یک دولت یهودی » در سراسر جهان به رغم اینکه هیچ کس و هیچ طرفی آن را
قبول نداشته باشد.
حال دراین میان می توان پرسید که پس آینده صلح یا آینده سازش طبق قطعنامه های بین المللی چه می شود؟
پاسخ به این سوال را می توان با طرح یک سوال دیگر نیز داد و آن اینکه:
«چه چیزی می تواند اسراییل را به قبول سازش با اعراب تشویق کرده و یا برآن
دارد که مجددا راه حل دو دولت را مورد بررسی قرار دهد» ؟ پاسخ روشن است:
هیچ کس. زیرا جامعه بین المللی آن چنان مشغول نزاع ها و درگیری های دیگری
است که مساله نزاع فلسطین برایش اولویت کافی ندارد. کشورهای عربی نیز
درشرایطی نیستند که بتوانند این نزاع را به پیش برند. حداکثر انتظاری که می
توان داشت گوش دادن به اظهارات لیبرمن است که گفته بود شاید بشود با برخی
دولت های عربی که اسراییل با آنها مشکلی ندارد در باره پیدا کردن یک راه حل
برای مساله فلسطین همکاری کرد.
واقعیت اما این است که یک بار دیگر اسراییل دارد ما را به اصل این نزاع
به عنوان یک نزاع وجودی بازمی گرداند و می خواهد بگوید هرکس به دنبال راه
حل می گردد باید این طوری به قضیه نگاه کند.
منبع : شفقنا