به گزارش ادیان نیوز، حقیقت آن است که انجمن حجتیه همچنان هست و برخلاف نگاه ساده لوحانه بعضی، با تمام قوا در راه انتشار باورهای خود فعالیت میکند. مطلب پیش رو حاصل گفتگو با حجت الاسلام رضا اکبری آهنگر است که به مدت هشت سال در مدرسه علوی – به عنوان اصلیترین مرکز تحصیلی انجمن حجتیه – از نزدیک با اعضای انجمن، حشر و نشر داشته است.
* در حال حاضر سازمانی متشکل به نام انجمن حجتیه در ایران وجود دارد؟
انجمن حجتیه همچنان در حال فعالیت است، اما نه مستقیما و تحت عنوان انجمن حجتیه. این انجمن در قالب موسسات و کانونها و از طریق نفوذ در نهادهای حاکمیتی و حتی وزارتخانهها فعالیت داشته و اهداف خویش را پیگیری میکند. به صورت زیرزمینی هم گردهماییها، جلسات خصوصی و برنامههای تشکیلاتی و فرهنگیشان به قوت خودش باقی است. اما شناخت اینکه کدام موسسه یا کانون دارد تحت نظر انجمن حجتیه کار میکند، یک سری قلقهای خاص خود را دارد و برای آن لازم است نسبت به سبک فکری آنها و نویسندگانشان، کتابهایی که منتشر میکنند و مسایلی از این قبیل شناخت کافی داشت.
* چطور مطمئناید که این تشکیلات دارد به کار خودش ادامه میدهد؟
موید اینکه گفتم آنها همچنان فعالانه، حیات خویش را ادامه میدهند این است که خود بنده در نمایشگاه کتاب اخیر با اینکه از تمام نمایشگاه دیدن نکردم، اما در همان مقدار بازدیدی که داشتم با دو انتشاراتی که آثار نویسندگان انجمنی را عرضه میکردند مواجه شدم. یکی از آنها مرکز فرهنگی – انتشاراتی منیر است. نویسندگان حجتیهای بسیار قلمهای جذاب و روانی دارند، ضمن اینکه آثارشان با طراحیهای بسیار قوی و در مجلدهای نفیس چاپ میشود. همینها موجب کشیده شدن اشخاص به سوی آنها، مطالعه آثار و نهایتا انجمنی شدن افراد میگردد. البته این به آن معنا نیست که تمامی آثار نویسندگان حجتیهای مطالبی سراسر باطل است؛ خیر. شما ممکن است چندین کتاب یک نویسنده پیرو این مکتب را بخوانید اما آن خط فکری باطل در یک صفحه و حتی در یک پاراگراف به شما عرضه شود و بذر انحراف در شما کاشته شود. اما چون شما دیگر مطالب صحیح آن نویسنده را خواندهاید و اصطلاحا به او ایمان آوردهاید، متوجه این انحراف نمیشوید، چه رسد به اینکه بفهمید این فکر باطل از کجا در شما نفوذ کرده است.
* عمدهترین مدلهای ترویج و تبلیغ حجتیه در حال حاضر چیست؟
اینها قطعا به یک راه بسنده نکرده و طرق مختلفی برای تبلیغ و ترویج تفکر خویش قرار دادهاند. انتشاراتیهایی هستند که متکفل نشر آثار اعضای این انجمن هستند. همانطور که گفتم در همین نمایشگاه کتاب اخیر علی رغم اینکه چند سالی برای این قبیل انتشارات مجوز شرکت در نمایشگاه کتاب صادر نمیشد، شاهد حضور انتشاراتی که آثار اعضای انجمن حجتیه را منتشر میکنند، بودیم. این راجع به آثار مکتوب انجمن بود.
راه دیگری که برای نشر افکارشان در پیش گرفتهاند، انجام کارهای هنری است، اعم از تئاتر، نمایشگاههایی که در ایام مختلف خصوصا در ایام فاطمیه یا نیمه شعبان در مناطق مختلف و اماکن عمومی برپا میدارند که در چند سال اخیر به خصوص در فاطمیه و مخصوصا در تهران رواج پیدا کرده است. اما در کل این به این معنا نیست که هر جایی نمایشگاهی به این شکل برگزار شد دست انجمن حجتیه در کار است.
تشخیص این نمایشگاهها به تجربه و شناخت سبک کاری اینها نیاز دارد. مثلاً شما اگر در یک نمایشگاهی که به مناسبت ایام فاطمیه برگزار کردهاند دقت کنید، غرفههای مختلفی دارند، مثلا غرفههایی به بیان ظلمهای انجام شده نسبت به حضرت زهرا (س) و اهل بیت میپردازد. سئوال این است که آیا بازدید کننده در آخر نمایشگاه غرفهای را هم میبیند که در راستای فرمایشات مقام معظم رهبری و مراجع تقلید مثل حضرت آیت الله سیستانی مبنی بر لزوم زنده نگاه داشتن شعائر در کنار پرهیز از تفرقه و وحدت شکنی باشد؟
همه مسائلی که در این قبیل نمایشگاهها گفته میشود درست است. باید گفته شود و تاریخ اهل بیت و رنجها و مصائب ایشان یادآوری و زنده نگه داشته شود. اما این دلیل نمیشود که شما بخواهید علیه وحدت شیعه و سنی کاری را انجام دهید. ما حق نداریم اهل سنت کنونی را اگرچه گذشتگانشان این ظلمها را انجام دادهاند، مؤاخذه کنیم و شیعیان را علیه ایشان تحریک کنیم. در نمایشگاههایی که این انجمن برگزار میکند فضا را طوری برای مخاطب فراهم میکنند که یک نفر یک لعنی را بگوید و بقیه هم شروع کنند به تکرار کردن، که این کاملا مغایرت دارد با سیاستهای نظام و فرمایشات مقام معظم رهبری. ایشان همین اواخر در دیدار با مداحان به مناسبت ولادت حضرت زهرا به موضوع مهم وحدت شیعه و سنی اشاره کردند و چندین بار تکرار کردند که چقدر باید بگوییم؟ چرا این مسائل رعایت نمیشود؟
* مشکلات اصلی این تشکیلات و تفکر در چیست؟
یکی از مشکلاتی که با انجمن حجتیه داریم این است که انجمن حجتیه شدیدا در راستای اختلاف افکنی شیعه و سنی فعالیت میکند و اسم آن را مبارزه با وهابیت میگذارد. مبارزه با وهابیت با مبارزه با اهل سنت فرق دارد. خود نظام هم قائل به مبارزه با وهابیت است و در رسانهها، کتابها و سخنان علما کاملا مشهود است.
روش دیگر آنان تبلیغ محصولات صوتی و تصویری است. سرودهای بسیار زیبایی که متاسفانه میبینیم توسط صدا و سیما پخش میشود و مردم هم استقبال میکنند. بسیاری از خوانندگان این سرودهها از اعضای انجمنی هستند و متاسفانه عامدانه یا جاهلانه این کار را انجام میدهند. ایشان جلساتی هم به صورت خصوصی و عمومی دارند. در جلسات معمولیشان وقتی وارد میشوید بویی از انحرافات ایشان نمیبرید. چه بسا برای اینکه رد گم کنند در آخر جلسه یک دعایی هم برای نظام و رهبری میکنند و عکس امام (ره) و رهبری را هم در مکان برگزاری جلساتشان قرار میدهند. آنها افراد را در جلسات عمومی شناسایی و به جلسات خصوصی دعوت میکنند. فرد همینطور این روند را طی میکند و کاملا غرق در این تفکرات میشود، بلکه پس از چندی مدافع آنها میشود.
* با توجه به مشکل عقیدتی انجمنیها با نظام جمهوری اسلامی، حضور گهگاه برخی از اعضای این جریان در مناصب حکومتی چگونه تفسیر میشود؟
این مسئله جنبههای مختلفی دارد. یک دلیل بر میگردد به مباحث تاریخی. برخی از افراد هستند که اینها پیشتر سابقهٔ عضویت در انجمن حجتیه را داشتهاند. این را هیچ کس نمیتواند انکار کند. اما سابقهٔ عضویت اینها را باید بررسی کرد که اولا تا چه زمانی بوده است؟ مثلا فردی که در دههٔ ۴۰ عضو انجمن حجتیه بوده است بسیار متفاوت است با فردی که در دههٔ ۵۰ یا ۶۰ عضو انجمن حجتیه بوده است. ثانیا اینکه بررسی کنیم علت عضویتش در انجمن چه بوده است. اگر ما بخواهیم یک دسته بندی انجام دهیم عدهای که عضو این انجمن بودند و بعدا مشغول به خدمت به نظام جمهوری اسلامی ایران شدند، اینها دو حالت دارند: یا اینکه واقعا در زمان رژیم گذشته دنبال یک موسسه یا انجمنی میگشتند که در آن فعالیت مذهبی داشته باشند که با توجه به لزوم مبارزه با بهائیت عضو انجمن حجتیه شدند. اما بعدا متوجه شدند اینها قائل به ورود در سیاست و همراهی با نهضت امام نیستند. بنابراین انجمن را رها کردهاند.
مدل دیگر اینکه بعضی نیز از جانب رهبران و مدیران انقلاب و شخص حضرت امام (ره) به درون انجمن حجتیه فرستاده میشدند تا با نفوذ در بین افراد این انجمن آنها را به طرق مختلف آگاهی دهند و با نهضت حضرت امام همراهشان کنند. در هر حال به کسی که سابقهٔ عضویت در انجمن حجتیه را داشته است، نمیتوان گفت چرا در نظام جمهوری اسلامی مسئولیت گرفتی.
بعضی دیگر هم هستند که واقعا سابقهٔ عضویت در انجمن را داشتهاند از اعضای بسیار خوب این انجمن هم بودهاند اما از آنها تبری جستهاند. مانند مرحوم پرورش که جزء اساتید برجستهٔ انجمن حجتیه، پیش از پیروزی انقلاب بود، همان قبل از انقلاب هم از آنها جدا شد و به نهضت حضرت امام پیوست و از مبارزین شد. بعد از پیروزی انقلاب هم وزیر آموزش و پرورش شد و خدمات ارزندهای داشت و همین سال گذشته به رحمت خدا رفت که دیدید مقام معظم رهبری هم در تجلیل از ایشان چه پیامی دادند. اما بعضی از افراد هستند که اولا پیشینهٔ عضویت در انجمن حجتیه را دارند، همچنان این ارتباط را هم حفظ کردهاند و الان هم مسئولیت گرفتهاند. باید به این افراد به دیدهٔ شک و تردید نگاه کرد و احساس خطر کرد. من نمیخواهم از کسی اسم ببرم اما برخی از مسئولین رده بالای مملکتی و به خصوص دولتی از این افراد هستند. کسانی که حتی بعد از روی کار آمدن دولت جدید در همایشهای برگزار شده توسط مدرسهٔ علوی – مدرسه تحت نظر انجمن حجتیه – شرکت داشتهاند، با آنها رفت و آمد دارند و این خط فکری را تایید میکنند. در هر صورت به اینها باید با یک وسواس خاصی نگاه کرد و با احتیاط با آنها برخورد کرد.
* عمدهترین زاویههای افتراق شیعیان حجتیهای با شیعیان انقلابی معتقد به جمهوری اسلامی چیست؟
دو فرق عمده را خدمت شما میگویم. اولا اینکه اینها قائل به تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت نیستند. یعنی شیعیانی هستند که میگویند ما وظیفهٔ تشکیل حکومت در عصر غیبت نداریم و تلاش ما صرفا میبایست در عرصههای فردی باشد و یک سری فعالیتهای اجتماعی که پیشتر گفته شد. ایشان میگویند ما میبایست برای ظهور، نیرو و کادر تربیت کنیم تا حضرت ولی عصر (عج) بیایند و حکومت اسلامی تشکیل بدهیم و به ساختن جامعه اسلامی برای ظهور حضرت اعتقادی ندارند. علت این موضوع این است که میگویند ما رهبر معصوم نداریم و رهبری که احتمال خطا در آن میرود، نمیشود ناموس، مال و عرض مردم را به دستش داد. ایشان در واقع قائل به ولایت فقیه مدنظر حضرت امام خمینی (ره) نیستند.
اختلاف دیگر به مسئله وحدت شیعه و سنی باز میگردد. اینها متاسفانه نسبت به سایر شیعیان نیز خود را برتر دانسته و با حالت تکبری تشکیلاتی به آنان مینگرند، چه رسد به اهل سنت. البته نه اینکه هیچ اعتقادی به وحدت شیعه و سنی نداشتهاند. پیشتر و در زمان تاسیس انجمن حجتیه به این شکل نبود و موسس این گروه که آقای شیخ محمود حلبی بود، خودش قائل به وحدت شیعه و سنی بود. اما با توجه به اینکه دشمن اصلیشان – بهاییت – با پیروزی انقلاب اسلامی موضوعیت خود را از دست داد، انجمن به دنبال یک دشمن جدیدی میگشت و از این رو به بحث مبارزه با وهابیت روی آوردند. حتی در زمان آقای شیخ محمود حلبی بیانیهای از ایشان در سال ۶۰ صادر شد که طی آن هفتهٔ وحدت را گرامی داشته بودند. اما الان سر سوزنی به این مسائل اعتقادی ندارند. خیلی از این جشنهایی که با عنوان عید الزهرا (س) برگزار میشود توسط اینها برگزار میشود و نیز خیلی از جلسات دیگری که مایهٔ اختلاف و تفرقه بین شیعه و سنی است. این نکته را هم عرض کنم که هر کس جلسهٔ عیدالزهرا برگزار کرد انجمنی نیست. هر چند اصل کار اشتباه است، ممکن است طرف، انقلابی هم باشد که باید او را متنبه کرد.
* به نظر میرسد عمدهترین سرمایه گذاری این جریان در مدارس و بر تربیت دانش آموزان متمرکز شده. علت را در چه میدانید؟
خیلی روشن است. وقتی میتوانید به صورت بنیادین و ریشهای در فکر افراد نفوذ کنید و عقیده و بینش او را تحت کنترل خود درآورید، مسلما به لحاظ کسب نتیجه و موفقیت، بهتر از این است که روی یک جوان ۳۰ – ۲۰ ساله کار کنید. به خاطر اینکه هر چه سن بالاتر میرود نفوذ در شخص سختتر میگردد. اما در سنین پایین، فرد مانند موم در دستان شماست و میتوانید هرطور که خواستید او را شکل دهید.
اینها بسیار زیرکانه مسیر را انتخاب کردهاند. هم در فرمایشات امام راحل (ره) و هم در فرمایشات مقام معظم رهبری میبینید که چرا آنقدر تاکید دارند روی سنین نوجوانی و آموزش و پرورش. به خاطر اینکه از همین جا باید شروع کرد.
اینها حتی از سنین پیش دبستانی شروع کردهاند و بعضی از خانوادههای حزب الهی ما با توجه به اینکه مدرسههای اینها الحق و الانصاف اساتید و امکانات خوبی دارند با خیال راحت بچههایشان را در این مدارس ثبت نام میکنند، با این خیال که فرزندانشان مذهبی میشوند. در حالی که حواسشان به این نکته نیست که حداقل مضرات این مدارس این است که خوراک سیاسی مناسبی به بچه ایشان در این مدارس داده نمیشود. درست است، بچه از لحاظ مذهبی بودن خوب بار میآید. اگر تلاش کند از لحاظ تحصیلات هم همینطور. اما از لحاظ سیاسی بیبصیرت و کاملا متحجر میشود یا بالعکس آنقدر در مسائل مذهبی به آنها سخت میگیرند که بچه وقتی وارد فضای دانشگاه میشود و آزادی را میبیند از آن طرف بوم میافتد. مثلا هستند کسانی که در مدرسه علوی درس خواندهاند اما هم اکنون ظاهرشان به همه چیز میخورد جز درس خوانده مدرسه علوی. و وقتی با آنها صحبت میکنید میگویند ما خسته شده بودیم از بس به ما میگفتند موهایتان را از ته بزنید، یا فلان لباس را بپوشید، وقتی ما از آنجا بیرون آمدیم گویی از زندان رها شده بودیم. خانوادههایی هستند که فرزندان خود را به این مدارس میفرستند و مراقب خوراک فکری آنها هم هستند و بچه هم درست بار میآید اما این کار یک ریسک است. هر کسی باید اطلاعات و تواناییهای خود را بسنجد و ببیند مصلحت است که فرزندش را به چنین مدارسی بفرستد یا خیر. من از خانوادههایی که تمایل دارند فرزندانشان حتما در این مدارس تحصیل کنند تا متدین و مذهبی بار بیایند میپرسم که آیا جوانانی که در دوران دفاع مقدس به جبههها رفتند و به مقامات عالی معنوی رسیدند مگر در مدرسهٔ علوی درس خوانده بودند. خیلی از اینها در مدارس دولتی زمان شاه درس خوانده بودند و معلمهای خانم با ظاهرهایی آنچنانی جلوی آنها ظاهر میشدند.
* آیا انجمن حجتیه را در حال حاضر یکی از معضلات نظام میدانید؟ به نظر شما شیوه برخورد با این جریان چگونه باید باشد؟
عرض من این است که اولا ما باید تکلیفمان را با خودمان روشن کنیم. آیا امام (ره) و مقام معظم رهبری را به عنوان نایب بر حق امام زمان (عج) و کسی که راه را نشانمان میدهد قبول داریم یا نه. اگر این بزرگواران را در این جایگاه قبول داریم باید ببینیم در خصوص انجمن حجتیه چه میگویند. فرمایش حضرت امام (ره) راجع به انجمن حجتیه مشهور است. به خصوص در ماههای پایانی عمرشان که کسی نگوید اینها برای قدیم بوده و ممکن است نظر ایشان تغییر کرده باشد. امام (ره) حتی در اواخر سال ۶۷ صریحا به خطرآفرین بودن انجمن حجتیه اشاره میکنند. امام (ره) طی پیامی به شورای نگهبان تذکر میدهند که «حواستان را جمع کنید. نکند یکباره متوجه شوید که انجمن حجتیهایها همه چیزتان را نابود کردهاند.» آنچه گفتم عین عبارت حضرت امام (ره) است.
* آن موقع انجمن حجتیه تعطیل شده بود؟
پنج سال از تعطیلی ظاهری انجمن حجتیه گذشته بود. چون انجمن حجتیه در سال ۶۲ گفتند که ما دیگر فعالیت نداریم. اما فعالیتشان به صورت زیرزمینی و مخفیانه ادامه داشت. وقتی امام لغت «یکباره» را بکار میبرند، یعنی از یک جایی میخورید که نفهمیدید از کجا خوردید. مقام معظم رهبری هم در دوران ریاست جمهوریشان به خصوص اسم آوردند از انجمن حجتیه و در دوران رهبریشان هم فرمایشاتی دارند که کاملا معلوم است منظور انجمن حجتیه است، فقط لفظ آن را به کار نمیبرند.
مانند سفری که به استان فارس داشتند و در دانشگاه شیراز به تفکر غلط انجمن حجتیه اشاره داشتند. ایشان اصطلاح بد فهمیدن دستور دین را برای انجمن حجتیه به کار بردند. شما اگر بقیهٔ فرمایشات مقام معظم رهبری را بررسی کنید، میبینید چقدر روی بحث اینکه اسلام آمریکایی با اسلام ناب محمدی متفاوت است، تاکید دارند. وقتی ایشان میفرمایند خدا لعنت کند دستهایی را که نمیخواهند دانشجوی ما سیاسی بار آید، منظورشان چه کسانی است؟ نباید ایشان به صورت مصداقی و مشخص لقمه را در دهان ما بگذارند. ایشان خط را نشان میدهند و تشخیص مصداق بر عهده ماست. قطعا یکی از مصادیق اسلام آمریکایی انجمن حجتیه است. قطعا یکی از مصادیق گروهها و اشخاصی که برخلاف نظر رهبری مبنی بر ضرورت وحدت شیعه و سنی فعالیت میکنند، انجمن حجتیه است. اگر ما قائل به این هستیم که از فرمایشات مقام معظم رهبری تبعیت کنیم و ایشان هستند که راه را به ما نشان میدهند، به نظر من این میزان انذارها و تلنگرهایی که رهبری به ما زدهاند، نشان میدهد که در طول این سالها چقدر ما از اینها غافل بودهایم و خیلیها، اعم از مسئولین و فعالان دینی، اجتماعی، فرهنگی که باید در این زمینه کار میکردند کار نکردند. متاسفانه یکی از علل آن هم ساده لوحی این مسئولین است. من خودم با چند نفر از آنها صحبت کردهام، میگویند دیگر انجمنی وجود ندارد و اینها به تاریخ پیوستهاند!
* منابع مناسب برای مطالعه و آشنایی با انجمن حجتیه را معرفی میکنید؟
پیشتر لازم است بگویم علت آشنایی من با انجمن حجتیه بر میگردد به اینکه من خودم در مدرسه علوی درس خواندهام؛ از ابتدای دبستان تا انتهای راهنمایی. در این هشت سالی که من آنجا بودم، به خصوص در سالهای پایانی، مسائلی که در مدرسه پیش میآمد، موجب درگیری خانواده من با آنها میشد. این واقعه شروع تحقیقاتم در زمینه انجمن حجتیه شد و تا الان هم ادامه داشته است و ان شاء الله ادامه خواهد داشت.
کارهای مختلفی طی چند سال اخیر انجام شده است. مستندی به نام «پوستین وارونه» تولید شد که اولین مستند راجع به انجمن حجتیه بود. این مستند در جشنوارهٔ عمار و در خیلی از دانشگاهها هم اکران شد. اگر وبلاگ پوستین وارونه را جستجو کنید آنجا هم مطالبی هست. توصیه میکنم افرادی که میخواهند آشنایی مختصری با این انجمن داشته باشند این مستند را ببینند.
نشریه خط – شمارهٔ پنجم – راجع به انجمن حجتیه بود که چندین بار چاپ شد و افرادی که علاقهمند هستند، میتوانند مطالب آن را دنبال کنند. در این نشریه مقالات، خاطرات و اسناد درخور توجهی هست و پروندهٔ نسبتا جامعی محسوب میشود. بعد از پیروزی انقلاب تا الان ما ۴-۵ کتاب بیشتر راجع به انجمن حجتیه نداشتهایم و این جای تاسف دارد. این کتابها هم خالی از اشکال نیست. کم اشکالترین آنها «جریانشناسی انجمن حجتیه» است و کتاب دیگری هم در نمایشگاه کتاب معرفی کردند که هنوز نخواندهام. وبلاگ بنده هم هست. البته از این جهت نمیگویم که بروند مطالب بنده را بخوانند، بلکه بروند نظراتی که انجمنیها در وبلاگم گذاشتهاند و بحثهایی که شده است را بخوانند. نظراتی که گذاشتهاند به خوبی عقاید و دیدگاههای آنها را نشان میدهد.
منبع: بولتن نیوز