مقداری اختلاف خطبه عقدی را که بوسیله ابو طالب ایراد شده نقل کرده اند که
متن آن طبق روایت شیخ صدوق(ره)اینگونه است:
«الحمد لله الذی جعلنا من زرع ابراهیم و ذریه اسماعیل،و جعل لنا بیتا
محجوجا و حرما آمنا یجبی الیه ثمرات کل شی ء، و جعلنا الحکام علی الناس فی
بلدنا الذی نحن فیه،ثم ان ابن اخی محمد بن عبد الله بن عبد المطلب لا یوزن
برجل من قریش الا رجح،و لا یقاس باحد منهم الا عظم عنه،و ان کان فی المال
قل،فان المال رزق حائل و ظل زائل،و له فی خدیجه رغبه و لها فیه رغبه،و
الصداق ما سالتم عاجله و آجله،و له خطر عظیم و شان رفیع و لسان شافع جسیم .
(۴)
یعنی:سپاس خدایرا که ما را از کشت و محصول ابراهیم وذریه اسماعیل قرار
داد،و برای ما خانه مقدسی را که مقصودحاجیان است و حرم امنی است که میوه هر
چیز بسوی آن گردآید بنا فرمود،و ما را در شهری که هستیم حاکمان بر مردم
قرارداد. سپس برادر زاده ام محمد بن عبد الله بن عبد المطلب مردی است که با
هیچ یک از مردان قریش هم وزن نشود جز آنکه از اوبرتر است،و به هیچ یک از
آنها مقایسه نشود جز آنکه بر او افزون است، و او اگر چه از نظر مالی کم مال
است ولی مال پیوسته درحال دگرگونی و بی ثباتی و همچون سایه ای رفتنی است،و
اونسبت به خدیجه راغب و خدیجه نیز به او مایل است،و مهریه او را نیز هر چه
نقدی و غیر نقدی بخواهید آماده است،و محمد را داستانی بزرگ و شانی والا و
شهرتی عظیم خواهد بود. و در کتاب شریف کافی اینگونه است که پس از این خطبه
عموی خدیجه خواست بعنوان پاسخ ابوطالب سخن بگوید ولی به لکنت زبان دچار شد و
نتوانست، از اینرو خدیجه خود بسخن آمده گفت:
عموجان:اگر چه شما بعنوان گواه اختیاردار من هستی ولی در اختیار انتخاب
من خود شایسته تر از دیگران هستم،و اینک ای محمد من خود را به همسری تو
درمی آورم و مهریه نیز هر چه باشد بعهده خودم و در مال خودم خواهد
بود،اکنون به عموی خود(ابوطالب) دستور ده تا شتری نحر کرده و ولیمه ای
ترتیب دهد و بنزد همسر خود آی!
ابوطالب فرمود:گواه باشید که خدیجه محمد(ص)رابه همسری خویش پذیرفت و
مهریه را نیز در مال خود ضمانت کرد! برخی از قریشیان با تعجب گفت:شگفتا! که
زنان مهریه مردان را بعهده گیرند؟!
ابوطالب سخت به خشم آمده روی پای خود ایستاد وگفت: آری اگر مردی همانند
برادر زاده من باشد زنان باگرانبهاترین مهریه خود خواهانشان می شوند و اگر
همانند شما باشند جز با مهریه گرانبها حاضر به ازدواج نمی شوند! و در روایت
خرائج راوندی است که چون خطبه عقدبپایان رسید و-محمد صلی الله علیه و
آله-برخاست تابهمراه عمویش ابوطالب بخانه برود خدیجه به آنحضرت عرض کرد:
«…الی بیتک فبیتی بیتک و انا جاریتک . (۵)
یعنی:بسوی خانه خود بیا که خانه من خانه تو است ومن هم کنیز توام! و از
کتاب المنتقی کازرونی نقل شده که چون مراسم عقدبپایان رسید خدیجه به
کنیزکان خود دستور داد الت شادی به خود گرفته و دفها را بزنند و سپس به
رسول خدا عرض کرد: «…یا محمد مر عمک ابا طالب ینحر بکره من بکراتک و اطعم
الناس علی الباب و هلم فقل (۶) مع اهلک،فاطعم الناس و دخل رسول الله(ص)فقال
مع اهله خدیجه . (۷) یعنی ای محمد به عمویت ابوطالب دستور ده شتر جوانی
ازشترانت را نحر کند و مردم را بر در خانه اطعام کن و بیا در کنارخاندانت
چاشت را به استراحت بگذران،و ابوطالب این کار راکرد و رسول خدا(ص)بنزد
خدیجه آمده و در کنار او به استراحت روزانه پرداخت. و این دو حدیث دلالت بر
کمال علاقه و عشق خدیجه نسبت به رسول خدا(ص) دارد چنانچه تا پایان عمر این
عشق را نسبت به آنحضرت حفظ کرده بود.
زندگانی حضرت محمد ( صلی الله علیه و آله و سلم ) /نویسنده :سید هاشم رسول محلاتی
منبع : شفقنا