مدت بیش از ۲۰۰ سال دامنه نفوذ آن به مناطق شمالی هند و در جنوب گسترش
یافته است.
مهرداد رخشنده، معاون اداره کل آسیا و اقیانوسیه سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی،
به بیان «آئین سیک و عبادتگاه آنان در حسن ابدال پاکستان» پرداخت.
متن کامل این نوشتار به شرح زیر است:
«پیروان آئین سیک از نظر جغرافیایی در ایالت پنجاب هند حضور داشتهاند و در
مدت بیش از ۲۰۰ سال دامنه نفوذ آن به مناطق شمالی هند و در جنوب گسترش
یافته است. معبد اصلی سیکها به نام معبد طلایی در آمریتسر هند قرار دارد و
میتوان گفت بعد از تاج محل در آگرا، جالبترین محل دیدنی کشور هند است.
آئین سیک در یک نگاه
از لحاظ فکری این دین به عنوان کوششی آگاهانه در جهت هماهنگ کردن دو دین
بسیار قوی و قدرتمند هند که رقیب یکدیگر بودند یعنی دین هندویی و اسلام
توسط مردی بنام گورونانک در اواخر قرن ۱۵ میلادی پدید آمد. محل تولد نانک
در حدود ۴۵ کیلومتری جنوب غربی لاهور در مرکز استان پنجاب پاکستان در کنار
رودخانه راوی، قرار گرفته است. دهکده کوچک محل ولادت او در ابتدا تالواندی
نام داشت، اما بعدها وی آن را “نانک آرا” نامید، والدین وی از افراد عادی
آن دهکده بودند.
پدرش یک هندوی طبقه دوم و استخدام یک ارباب فئودال مسلمان بود. در سن ۷
سالگی وقتی برای اولین بار به مدرسه رفت به معلم هندوی خود نصیحت کرد که
نام حقیقی خدا را از طریق رحمت خداوند بجای مطالعه تمام وداها بداند. بر
اساس گفتههای تاریخی گورو (معلم) نانک در سن ۹ سالگی مشغول آموختن زبان
فارسی شد و پس از بلوغ و ازدواج بدلیل ناراحتی از وضعیت زندگی محل خود در
دهکده تالواندی، زن و دو فرزند خود را در آنجا گذاشته و آنجا را ترک کرد.
بنابر روایات سیکها، یک روز نانک پس از استحمام در جنگل ناپدید شد و در
عالم رویا در محضر خدا برده شد و در آنجا فنجان نوشیدنی الهی را مینوشد و
خداوند به او چنین خطاب میکند:
“من با تو هستم، من تو را خوشحال نمودهام و نیز همه کسانی که نام تو را
انتخاب کنند. برو و نام مرا تکرار کن و دیگران را نیز وادار کن که همین کار
را بکنند. هرگز آلوده دنیا نشو و به تکرار نام من و دادن صدقات و خیرات،
وضو، عبادت و تامل و اندیشه دینی مشغول باش … نام من خدا اولین برهماست و
تو نیز گوروی الهی هستی.”
پس از سه شبانه روز گورو از جنگل خارج شد و به منزل رفت و هرچه را داشت به
فقرا بخشید. در این ایام عقیده عمومی بر این بود که نانک دچار جن زدگی شده
است. نانک یک روز را ساکت و روز دیگر را به بیان این مطلب که، هندو و
مسلمانی وجود ندارد، میپرداخت و این انکار تعجب آور همه عقاید دینی با بهت
و حیرت همگانی روبرو شد. پس از آن گورو نانک سفرهای تبلیغی خود را آغاز
کرد و در این سفر “مردانا” را که قبلا مسلمان و خدمتکار بود را به عنوان
همراه با خود میبرد و در این سفرهای تبلیغی اعتقاد به یک خدای حقیقی را
ترویج میداد. گورو نانک در این سفرها سعی میکرد که با لباسهای رنگارنگ
هندوها و مسلمانان تردد نماید و حتی او مراسم حج را در مکه بجا آورد و سپس
به مدینه رفت و از آنجا به بغداد رهسپار شد. گورو نانک در بغداد اعلام
پیامبری نمود. به هرحال در اواخر عمر گورو نانک “آنگاد” را به عنوان جانشین
خود منصوب کرد ولی پسران نانک از پدرشان اطاعت نکردند و علیه او طغیان
کردند.
گورو نانک بیشتر اواخر عمر خود را در روستای “کارته پور” در ایالت پنجاب
پاکستان گذراند و در روزهای آخر زندگی در نزدیکی درخت اقاقیای خشک شدهای
مینشست و از طرفی در این وضعیت بحث بر سر چگونگی تدفین گورونانک بین
مسلمانان و هندوها باعث جدال گردید و در نهایت به این نتیجه رسیدند که از
خود وی مساله را بپرسند که او در پاسخ گفت: که هندوها در طرف راست من و
مسلمانان در طرف چپ من گل قرار دهند و هرکدام از دو دسته که صبح فردا هنوز
گلهای خود را تازه یافتند بدن من را در اختیار گیرند. فردا صبح وقتی ملافه
را از روی او برداشتند چیزی در زیر آن یافت نشد و گلهای هر دو طرف تازه و
شاداب بودند. و در اواخر دهه چهارم ۱۶ میلادی در ماه سپتامبر ۱۳۵۹ درگذشت و
مسلمانان و هندوها براساس وصیت او در روستای کارته پور و در کنار رودخانه
“راوی” مسلمانان یک مقبره و سیکها یک معبد به یاد او ساختند که هردوی آنها
به مرور زمان توسط آب رودخانه مزبور از بین رفته است. در حال حاضر نیز پس
از گذشت ۴۰۰ سال هنوز پیروان آئین سیک بر این عقیدهاند که کلام او مبتنی
بر الهام الهی بوده است. واژه سیک بر این دلالت دارد که پیروان آن باید
شاگردان و مریدان خداوند باشند.
عبادتگاه حسن ابدال
حسن ابدال، شهری که به اسم یکی از عارفان و سالکان بزرگ نامگذاری شده و یکی
از مقدسترین عبادتگاههای سیکها به شمار میآید. این شهر در فاصله ۱۲۰
کیلومتری از اسلام آباد پایتخت پاکستان قرار دارد. اکثر قریب به اتفاق مردم
این شهر مسلمان میباشند. علاوه بر اردو، زبان هنکو، نیز در آن استفاده
میشود. شهری با درخت و سبزه و منظرههای بسیار زیبای طبیعی، اما معروفیت
این شهر به علت زیبایی آن نیست، چون از حسن ابدال هر چه به سمت شمال برویم
بر زیبایی مناظر طبیعی افزوده میشود.
این شهر به گفته تاریخ و باورات مریدان آئین سیک، محل عبادت حضرت “گوردواره
پنجه” یکی از عارفان بزرگ در آئین سیک است. هر سال تقریباً ۱۳ یا ۱۴ آوریل
(برابر با اواخر خرداد ماه) مراسم معنوی و عبادت “سیکها” در این شهر آغاز
میگردد و تمامی مردمانی که پیرو مکتب “سیک” هستند در این تاریخ، خود را
از دورترین مناطق به این محل میرسانند. این مراسم بعنوان “فستیوال بیساخی”
معروف است (Besakhi Festival)و۳۱۵ مین سال این مراسم در سال ۲۰۱۵ میلادی
برگزار شده است. البته در مورد تقدس و چگونگی تقدس یافتن این شهر مطالب
گوناگونی نقل شده است. ولی آنچه در بین مکتب سیک بیشتر معتبر است چنین است
که:
“بابا گورونانک جی مهاراج” به همراه یکی از مریدان خود در حال عبور از این
شهر بوده است. بعد از رسیدن بدین شهر احساس تشنگی شدیدی بر بابا گورونا
غلبه میکند. به علت کوهستانی بودن منطقه جوی آبی نیز در اطراف وجود نداشته
و پس از کمی جستجو متوجه میشود که در بالای کوه چشمهای وجود دارد، ۳ بار
مرید خود را بدان جا میفرستد، اما هر بار او دست خالی بر می گردد و
میگوید پیرمردی در آنجا هست به نام ” بابا ولی قندهاری” که اجازه برداشتن
آب را به من نمیدهد. بابا گورونا بر اثر کرامتی که داشته جوی آبی از چشمه
بوجود میآورد و تا نزد خود میرساند بابا ولی قندهاری از این کار او
عصبانی میشود و صخرهای به سمت بابا گورونا رها میسازد که بابا گورونا با
دست خود آن را نگه می دارد که اثر آن دست و پنجه برروی صخره حک میشود، که
درحال حاضر به نام “پنجه صاحب” مشهور است.
در زمان ژنرال ضیاالحق، رئیس جمهور اسبق پاکستان در زمان مسوولیت اجرایی
خود به این شهر توجه بسیار کرد و ورود سیکها به این محل را آسان کرد و از
آن زمان تاکنون هر سال حضور سیکها در مراسم چشمگیرتر شده تا جایی که روز
عبادت بر اثر فشار و تراکم جمعیت چند نفر از شرکت کنندگان جان خود را از
دست میدهند.»
منبع: ایسنا