کتاب «ساکن دو فرهنگ دیاسپورای ارمنی در ایران» مجموعه مقالاتی نوشته «روبرت صافاریان» صدایی است از درون جامعه ارمنیهای ایران که کوشیده فارغ از تعارفهای متداول، این جامعه اقلیت را معرفی و به قدر توان قانونمندیهای مناسبات آن با جامعه بزرگ را آشکار کند.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، کتاب ساکن دو فرهنگ دیاسپورای ارمنی در ایران مجموعه مقالاتی نوشته روبرت صافاریان، اخیرا به همت نشر مرکز در ۱۸۵ صفحه به بازار آمده است. روبرت صافاریان نامی آشنا در زمینه نقد فیلم، روزنامهنگاری، مستندسازی و نقد کتاب است و در همه این حوزه فعالیتهای زیادی داشته است. کتاب ساکن دو فرهنگ همانطور که از نامش برمیآید در مورد ارمنیهای ایران؛ اقلیت قومی دیرپایی است که از گذشتههای دور در محلات، روستاها و شهرهای مختلف ایران ساکن بوده اند و صافاریان که خود از این اقلیت برخاسته توانسته در این کتاب در مورد وجوه مرتبط با آنها از جهات مختلفی سخن بگوید.
وی در مقدمه کتاب نوشته اگر یک ویژگی مشترک بتوان برای نوشته های این مجموعه بر شمرد این است که آنها برای ارمنیها نوشته نشدهاند؛ بلکه کسی از درون جامعه ارمنی ایران آنها را خطاب به مخاطب عام ایرانی نوشته؛ اصلاً برای همین به فارسی نوشته شدهاند. این نویسنده توضیح میدهد این کتاب مجموعه یادداشتها و مقالههایی است که در فاصله سالهای ۸۵ تا ۹۵ عمدتاً در دو هفته نامه دوزبانه هویس (امید به زبان ارمنی) نوشته است که وی از زمان بنیانگذاری این دو هفتهنامه در سال ۸۵ تا سال ۹۴ سردبیری آن را بر عهده داشته است.
فصل اول کتاب به نام تاریخ به تاریخچه حضور ارامنه در ایران اختصاص دارد و صافاریان طی آن این فرض را که ارامنه برای اولین بار در سده هفدهم میلادی (زمان شاه عباس صفوی) به مناطق مرکزی کوچانده شدند رد می کند و توضیح می دهد:…در زمان هخامنشیان، ارمنستان جزئی از امپراتوری بزرگ ایران بوده است و به این معنا، همهی ارامنه، ارامنه ایران بوده اند. این وضعیت در دورهی ساسانیان نیز که ارمنستان ساتراپنشین ایران بوده، وجود داشته است. (ص. ۸)
وی البته در ادامه سیر تاریخی کوچاندن ارامنه به ایران در مقاطع مختلف را تا زمان شاه عباس مختصر بیان میکند و اشارهای نیز به نرگاقت (مهاجرت نسبتا گسترده ارمنیهای ایران به ارمنستان) در دوره اتحاد جماهیر شوروی دهه ۴۰ میلادی، دارد که طی آن نزدیک به ۲۰ هزار ارمنی از ایران به ارمنستان می روند؛ زیرا جمعیت ارمنستان که آن روزگار از اقمار شوروی به حساب میآمد به دلیل جنگ جهانی دوم به شدت کاهش یافته بود.
تشکیلات کلیساهای ارمنی و وابستگی تشکیلاتی کلیسایی ارامنه ایران به حوزه سیلیسی که از موضوعات نسبتا پیچده در درک موقعیت کلیساهای ایران است، همچنین وضعیت ارامنه ایران بعد از وقوع انقلاب اسلامی نگرانی های آنها از وضعیت زندگی و در نهایت رسیدن به توافقی ضمنی و نانوشته با این وضعیت از دیگر موضوعاتی است که صافاریان در فصل اول کتاب به آن میپردازد.
فصل بعد به نام فرهنگ زندگی بیشتر به جنبه های ملموس زندگی روزمره ارمنی ها اختصاص دارد و احتمالا به سوالاتی پاسخ می دهد که در ذهن بسیاری از خوانندگان جا خوش کردهاند؛ اینکه برای نمونه آیا ازدواج ارمنیها با غیرارمنیها گذشته از دیدگاه جامعه بزرگتر و قوانین موجود، در خود این جامعه پذیرفته شده است یا خیر و در دنیایی که مرزهای مختلف دینی، اجتماعی و سیاسی تحت سیطره فناوری و مفاهیمی چون جهانوطنی هر روز بیشتر درنوردیده میشوند و افراد با هم ارتباط دارند آیا حفظ چنین تابوهایی (ازدواج با غیرارمنیها) اگر برای آنها تابو باشد، ممکن و لازم است؟
همچنین اگر دوست ارمنی دارید و نمیدانید در چه تاریخی در ماه دسامبر مثلا ۲۵ دسامبر (چهارم دی) یا اول ژانویه یا ششم آن (از ۱۰ دی به بعد) برای شب کریسمس به او تبریک بگویید، صافاریان بخش هایی از فصل دوم را به این موضوع و تفاوت شب کریسمس نزد ارمنیها که اکثر آنها مسیحی گریگوری هستند و احتمالا دیگر شاخه های مسیحیت در خارج از ایران اختصاص داده است، همچنین اشارهای مختصر نیز به تفاوتهای آنها از نظر دینی با آسوریها کرده است. (بیشتر در فصل اول، تاریخ)
غیر از این جایگاه زبان ارمنی در مجموع فرهنگ ارمنیهای ایران و اینکه فرزندان آنها از چه زمانی زبان فارسی یاد میگیرند و خواندن و نوشتن به این زبان و رابطه آنها با زبان مادری و ارمنی در چه حد است از دیگر موضوعاتی است که صافاریان به آنها پرداخته است.
حضور پررنگ در موسیقی و ورود تدریجی به شعر و ادبیات
فصل سوم به نام هنر و ادبیات به رابطه دوسویه ارامنه ایران در این حوزه ها میپردازد. صافاریان در این فصل ابتدا دو اظهار نظر جلال آل احمد (۱۳۰۲ تا ۱۳۴۸) را در مورد ارامنه و آشوری ها بیان میکند و با صرف نظر از لحن بیش از حد صریح وی در مورد آثاری که در سینما (فیلم پروانه ساخته مردوک الخاص برادر هانیبال الخاص) و تئاتر (نمایش روزنه آبی نتیجه همکاری اکبر رادی و آربی اُوانسیان) توسط این هنرمندان به ثمر رسیده است؛ نتیجه می گیرد: در مورد فارسی ندانستن ارامنهی ایران البته منظور او مطلق فارسی ندانستن نیست، بلکه عدم تسلط به زبان فارسی در حد خلق اثر هنری-ادبی اعم از شعر، داستان و نمایشنامه است. و از این منظر حرف او درست است. تازه در نسل امروز است که ما نویسندگان ارمنینویس فارسینویس داریم و ارامنه که در هنرهای تجسمی و موسیقی و سینما و تئاتر نقش مهمی در ورود تجدد به ایران داشته اند، در زمینهی ادبیات نتوانستهاند چنین نقشی بازی کنند. (ص. ۸۶)
سخنی که پیش از این نیز در فصل دوم به شکل دیگری نوشته بود: میدانیم نویسندهی ارمنی فارسینویس تا دوره حاضر که چند نویسنده داریم که به فارسی رمان، قصه و شهر مینویسند، تقریبا نداشتهایم. شاید تنها یک نفر از میان ارمنیهای ایران به فارسی نوشته و به عنوان نویسنده شهرتی به دست آورده است: کارور دِردِریان (برادر ویگن خواننده پاپ). ….در میان نویسندگان فعال کنونی واهه آرمن هم شعر مینویسد و در همین راستا قابل بررسی است. ….جالب است که از چند نفر دیگر که به فارسی کتاب ادبی نوشتهاند، زویا پیرزاد، یوریک کریممسیحی و آراز بارسقیان هر یک به نحوی به وصلتهای مختلف مرتبطند. تنها خاچیک خاچر که چند مجموعه داستان به فارسی منتشر کرده، این ویژگی را دارد که بر خلاف نویسندگان فوق، در اصل ارمنینویس بوده و بعد به فارسی رو آورده است. (صص. ۷۱ و ۷۲)
البته که این نوشتار قبل از آن نوشته شده که واهه آرمن (نویسنده، شاعر و مترجم متولد ۱۳۳۹) با کتاب به رنگ دانوب جایزه کتاب سال بخش شعر بزرگسال (دوره سیوهفتم سال ۱۳۹۸)، چهاردهمین جشنواره بینالمللی شعر فجر (همین سال) و جایزه کتاب سال شعر به انتخاب خبرنگاران را کسب کند.
وی همچنین در این فصل نقدهایی که پیش از این روی کتاب های من چراغ ها را خاموش میکنم و یک روز مانده به عید پاک اثر زویا پیرزاد نوشته، آورده است. من چراغ ها را خاموش میکنم پرفروش ترین کتاب داستانی ایران است که از زمان انتشار در سال ۱۳۸۰ و کسب چند جایزه معتبر ادبی از جمله جایزه ادبی یلدا، جایزه بهترین رمان سال بنیاد گلشیری و جایزه کتاب سال تاکنون بیش از ۱۰۰ بار چاپ شده است. البته صافاریان از دیدی متفاوت یعنی بازسازی زندگی ارامنه در یک اثر داستانی و طرح مناسبات جامعه کوچک قومی در جامعه ای بزرگ و نگاه نویسنده به این رابطه آن را نقد کرده و صرفا دید منتقد ادبی به آن نداشته است و از این منظر بیشتر به نقدی جامعهشناختی نزدیک شده که با توجه به نقدهای مختلف روی این کتاب، خواندن این دیدگاه جالب است.
خواننده همچنین از خواندن صفحات این فصل است که با شاعران ارمنی آشنا میشود که شاید تا قبل از آن هرگز نام آنها را نشنیده باشد ولی شعرشان با وجود سادگی و حتی از روی ترجمه به دل مینشیند، از جمله آزاد ماتیان (که فقط به ارمنی مینویسد) یا لئوناردو آلیشان (۱۹۵۱ تا ۲۰۰۵) نویسنده ایرانی- ارمنی- آمریکایی و نوشتههایش تجسم وضعیت پراکندگی و غربتاند. مانند این شعر:
وقتی پدر سرحال بود
در باغ مادربزرگ در اصفهان
با من و برادر کوچکم
قایم باشک بازی میکردیم
ساکو بهتر از همه قایم میشد
پدر بدتر از همه و من
اصلا دوست نداشتم قایم شوم
اما با هم بودیم و خوش می گذشت
سالها گذشتند و ما به بازیمان ادامه دادیم
یکیمان در انگلستان قایم شد، یکیمان در آمریکا
و پدر در ایران ماند و به شمردن ادامه داد.
بعد باز یکدیگر را یافتیم و
باز بازی کردیم
اما حالا مشکلی وجود داشت
هر کس قایم می شد دیگر نمی شد پیدایش کرد.
آه، ارواح عزیزم
این برادر شماست، این فرزندتان است
که دیگر از شمردن خسته شده است
آماده باشید، یا نه، دارم میآیم. (ص.۹۰)
رفتن یا نرفتن هنرمندان ارمنی ایران، نقد و بررسی مطالعهای انجام شده در مورد جامعه ارمنیهای ایران و تاثیرگذاری و تاثیرپذیری نقاشان ارمنی ایران تنها بخشی از عناوینی است که صافاریان در این فصل به آنها در کنار عناوین مذکور پرداخته و هر کدام می تواند سرنخی برای مطالعه ای دورودراز باشد که از جهات مختلف جامعهشناختی، سیاسی، ادبی و هنری قابل ملاحظه و حتی مورد نیاز است.
نژادکشی؛ مسالهای قدیمی و حساس
صافاریان آخرین فصل کتاب را با عنوانی نوشته که در سالهای اخیر در اخبار به خصوص زیاد از آن شنیده ایم، کشتار ارمنیها در حوالی جنگ جهانی دوم (هر چند این امر در زمانهای دیگری نیز در حکومت عثمانی به وقوع پیوسته است). وی در این فصل بیش از اینکه به ابعاد سیاسی و رسانه ای این حادثه تاریخی بپردازد این موضوع را مطرح می کند که ترکیه می تواند با یک عذرخواهی درست و حسابی نشان دهد توانایی روبرو شدن با صفحات تاریک تاریخ خود را دارد …(ص. ۱۶۵) وی در ادامه به شرح مختصری از زندگی و زمانه هراند دینک، روزنامه نگار ارمنی و سردبیر نشریه آگوس ترکیه می پردازد که در سال ۲۰۰۷ به وسیله افراطی های ترک ترور شد (البته تا زمان نوشتن مقاله مورد نظر سال ۲۰۱۱ قاتلان او شناسایی نشده بودند)، همچنین کتاب سالهای نفرین شده گزارشی دستاول از تبعید روشنفکران و مهاجرت اجباری ارمنیها از امپراتوری عثمانی را نوشته یرواند اُتیان را نیز معرفی و اجمالا بررسی میکند.
در نهایت صافاریان معتقد است از مجموع نوشتههای این کتاب تصویر متفاوتی از ارامنه ایران ارائه میکند؛ تصویری که ارمنیان از خود به جامعه عرضه میکنند معمولاً بر ملاحظات و کلیشههای بسیار استوار است که در این نوشتهها و قدر کافی درباره آنها صحبت شده است. مخاطب عام ایرانی هم دوست دارد همین تصویری کلیشهای را ببیند و گویی و بنابر یک توافق خاموش اساس بر این گذاشته شده که هر کس سرش گرم کار خودش باشد و تنها با هم سلام و علیک کنند.
در نهایت وی به زبان خود کوشیده «فارغ از تعارفهای متداول، این جامعهی اقلیت را معرفی و به قدر توان قانونمندیهای مناسبات آن با جامعه بزرگ را آشکار کند (ص. ۲)». هدفی که تا حد زیادی با خواندن این کتاب محقق میشود و البته راهگشا و آغازی است برای انتشار بیشتر نوشتههای اینچنینی و حتی تولید و عرضه آثار مختلف در دیگر عرصههای هنری؛ مانند فیلم مستند و داستانی، داستان و شعر و موسیقی و آثار تجسمی تا این هموطنان مان را بیشتر بشناسیم و در سایه شناخت به گفتوگو و تعامل و زندگی برسیم.