به طور کلّی هر اندازه که حساسیّت نسبت به موضوعات اخلاقی در جامعه کاهش پیدا کند امکان قضاوتهای اخلاقی و نیز عملِ اخلاقی نیز کم میشود.
به گزارش رد نا (ادیان نیوز)، در خبرها آمده بود که ” چهارشنبه ۲۱ خردادماه، یک کارگر میدان نفتی یادآوران در شهرستان هویزه به دلیل مشکلات مالی و عدم دریافت حقوق ماهیانه، خود را حلق آویز کرد. خودکشی این کارگر پس از تماس با پیمانکار موسسه و بی نتیجه ماندن درخواست معوقات مزدی او صورت گرفته است.”
این روزها جسته و گریخته و از گوشه و کنار خبرهایی را از این دست میشنویم؛ خبرهایی که هر کدام میتواند یک جامعه را به فکر فرو برده و وجدان عمومیِ آن را به درد آورد. امّا با کمال تعجّب در جامعهی ما واکنش چندانی را به دنبال ندارد. مردم و مسئولان چنان عادی با این خبرها برخورد میکنند که گویی یک رخداد معمول و هرروزه اتفاق افتاده است. نه چشمی تر میشود و نه صدایی بلند.
وضعیّت فعلی نشاندهندهی کاهش “حساسیّت اخلاقی”* در نزد مسئولان و شهروندان جامعهی ماست. گویا همه پوست کلفت شدهایم و در یک “بیحسی اخلاقی” به سر میبریم. یک نفر از شدت فقر و تنها برای اینکه با درخواست مساعدهی پانصدهزار تومانیاش مخالفت شده است، خود را حلقآویز میکند، ولی ما و مسئولانمان کَکمان هم نمیگزد؛ خبر دزدی و اختلاس، قتل یک دختر به دست پدرش، فروش کلیه از سر فقر و تنگدستی، عقب افتادن چند ماههی حقوق کارگران، جعل مدرک توسط فلان مسئول، تأیید صلاحیّت و سپس تصویب اعتبارنامهی نمایندهای که همه او را ناپاکدست میدانند، بیآبی غیزانیه، آتش گرفتن جنگلهای زاگرس، به تاراج رفتن علم و عناوین دانشگاهی، و … را میشنویم و به روی خودمان هم نمیآوریم. اینها یعنی این که جامعهی ما به اندازهی کافی نسبت به موضوعاتِ اخلاقی حساس نیست.
به طور کلّی هر اندازه که حساسیّت نسبت به موضوعات اخلاقی در جامعه کاهش پیدا کند امکان قضاوتهای اخلاقی و نیز عملِ اخلاقی نیز کم میشود. شهروندان و مسئولانِ چنین جامعهای در دوراهیهای اخلاقی تمایل کمتری به عمل اخلاقی نشان میدهند. در این جامعه چطور میتوان از آرمانهایی چون عدالت سخن گفت و بذر امید پاشید؟ برای آرمانگرا بودن افزایش حساسیّت اخلاقی نخستین گام است. جامعهای که در این گام بلغزد، گامهای بعدی را برنخواهد داشت.