مسأله اصلی نوشتار پیش رو، بررسی اجمالی چیستی فلسفه اسلامی در دو ساحت امکان و تحقّق و بهتبع آن مروری بر دیدگاههای ایجابی و سلبی درباره هویت فلسفه اسلامی است.
درآمد سخن
مسأله اصلی نوشتار پیشرو، بررسی اجمالی چیستی فلسفه اسلامی در دو ساحت امکان و تحقّق و بهتبع آن مروری بر دیدگاههای ایجابی و سلبی درباره هویت فلسفه اسلامی است. در خصوص امکان آمیختگی فلسفه یا عنوان هر علم دیگری با وصف اسلامی، مسیحی، یهودی یا زرتشتی و نیز تحقّق آن، از دیرباز بین صاحبان آرا، اقوال گوناگونی مطرح بوده است که البته پیشین تاریخی این مسأله به فرهنگ مسیحیت برمیگردد.
واژگان کلیدی: فلسفه اسلامی، چیستی فلسفه اسلامی، امکان فلسفه اسلامی، فیلسوفان مسلمان.
۱) آیا اساساً فلسفه مقیّد به یک دین خاص، قابل تحقّق است یا خیر؟
در پاسخ به این پرسش دو گروه با دو جواب متمایز وجود دارند. گروهی قائل به لفظی بودن ترکیب فلسفه اسلامی یا فلسفه مسیحی یا… هستند و معتقدند مراد، فلسفهای است که میان پیروان دین خاص یا در جغرافیای شهرهای و قریههای آن دین رایج و حاکم بوده است.
در مقابل گروهی بر این باورند که ترکیب فلسفه با اسلامی یا غیر آن، صرفاً نامگذاری لفظی و از روی بیتوجهی به معنای آن نیست بلکه مقیّد شدن فلسفه به قید دینی، حامل اندوخته معرفتی است که طبعاً از جهت معرفتشناختی و روششناختی با دیگر فلسفهها، متفاوت است.( عارف: ۱۳۹۱، ص۴۸)
برخی از پژوهشگران حکمت اسلامی، با تقسیم فلسفه اسلامی به اخص و اعم، این تقیید و ترکیب را ممکن دانسته و فلسفه اسلامی اخص را برگرفته از متون دینی و فلسفه اسلامی اعم را عبارت از آرا و دیدگاههای حکیمان و فیلسوفان مسلمان میدانند.( خسروپناه: ۱۳۸۴، ص۹۷)
فلسفه اسلامی اخص ازآنجهت که خاستگاهش متون قطعی السند دینی همانند آیات قرآن و اخبار متواتر و خبرهای محفوف به قراین و نیز متون قطعی الدلاله است، به دیگر بیان ازآنجاییکه فلسفه اسلامی اخص، چیزی جز تفسیر عقلانی و مدلّلی که از پیامبر۹ و امامان معصوم: به ما رسیده است نیست، هم در ذات و ماهیت خود ویژگی اسلامی و دینی بودن را دارد و هم از ترکیب دو واژه فلسفه و اسلامی، تناقض و تضادی حاصل نمیآید، فلذا هم در ساحت امکان و هم در ساحت وقوع، ترکیبی پذیرفتنی است.
یادآوری این نکته ضروری است که اگر گفته شود فلسفه اسلامی یعنی تمام مطالب آن از اسلام و یا همه آن از مسلمین باشد، به این معنا نهتنها فلسفهای نخواهیم داشت بلکه فلسفه مسیحی و اروپایی و غربی هم نخواهیم داشت و به این معنا هیچ علم و فلسفه را به هیچ مکان و ملّت و مذهب، نمیتوان نسبت داد، ولی اگر گفته شود مقصود از فلسفه اسلامی این است که اکثر فلاسفه آن را مسلمانان و یا اینکه اکثر محتوای آن از قرآن و سنّت است، این نسبت درست خواهد بود، اگرچه در لابهلای آن مسائلی یافت میشود که با عقاید ناب اسلامی سازگار نباشد و یا اینکه بعضی از فیلسوفان یهودی یا مسیحی باشند.(مصباح یزدی: بیتا)
این امر نیز بدیهی است که به دلیل دخالت استنباط در تحقیق و تفسیر و برداشت فلسفه اسلامی اخص، خلوص و ناب بودن آن نسبی است و خالص بودن آن، تنها در اندیشه پیشوایان معصوم: تحقّق دارد.
· فلسفه از ابتدا منشأ دینی داشته است
بر این باوریم همانگونه که اسلام، فارابی و بوعلی سینا را در خود پروراند، افلاطون و ارسطو نیز تربیتیافته وجود مبارک نبی اولوالعزم پروردگار، موسای کلیم(ع) هستند(جوادی آملی: ۱۳۸۴، ص۵) و فیلسوفانی اینچنین که در مکتب علمی و عملی فرستادگان حق، نِماء و نَمایی بس شکوهمند در پهنه حیات بشر بر جای گذاردند، از سرچشمه علم و حکمتِ جوشیده از جان متصل به جانان پیامبران الهی، جرعه نوشی داشتهاند، البته مشرب و مکتب فلسفی آنان متأثر از آموزههایی است که در بستر تعالیم دین شکوفا گردیده است.
بدین معنا که صاحب نامان شهره فلسفه، در قرنهای متمادی، از یهودیت تا به اسلام، همگی فلسفه را با صبغه الهی آن فراگرفته و خاستگاه اندیشه فلسفی آنان چیزی جز آموزههای پیامبران یا همان دین، چیز دیگری نیست.
فلسفه اسلامی مانند هر امر دیگر اسلامی عمیقاً ریشه در قرآن و حدیث دارد و بسیاری از مسائل فلسفی خود را از منابع وحیانی اخذ کرده است(نصر و محمدرضایی: ۱۳۹۵) بهگونهای که تأثیر اسلام بهطور مستقیم یا غیرمستقیم در طرح مسائل نو در فلسفه اسلامی چندان احتیاج به تفحّص و تحقیق ندارد.(عبودیت: ۱۳۸۲، ص۲۷)
بنابراین طرح مسأله ناسازگاری فلسفه با اسلام و به معنای دیگر با دین، اساساً سخنی است بیهوده، چراکه منشأ فلسفه از ابتدا، دینی بوده و در چارچوب آموزههای دینی خود را عرضه کرده است.
۲) توالی فاسد فلسفه اسلامی و اسلامیّت آن
مخالفان ترکیب فلسفه اسلامی و اسلامیّت فلسفه، علاوه بر آنکه آن را مفهومی بی مصداق تلقّی کردهاند، بر این نکته اصرار ورزیدند که قید اسلامی، مسیحی و… برای فلسفه، قابلفهم نیست چراکه هرگونه ارزشگذاری معرفتی در فلسفه، بر اساس دلیل و برهان عقلی است و ازاینجهت فرقی با ریاضیات و منطق ندارد و همانگونه که این علوم، قید اسلامی را برنمیتابد، فلسفه نیز چنین است.
این گروه در توجیه مخالفت خود، توالی فاسدی را برمیشمارند:
یک) تقدّس یابی نابجای فلسفه در پرتو تقدّس اسلام
به تبع تقدّس اسلام، مضاف آن یعنی فلسفه هم قداست مییابد؛ در حالیکه بسیاری از مسلمانان و متدینان و بلکه بزرگان و فقیهان، در عین التزام عقیدتی و عملی به دین، مخالفت جدی با فلسفه داشته و دارند. بیشک به دنبال پذیرش آمیختگی دو واژه «فلسفه» و «اسلامی»و تندادن به اسلامیت فلسفه،پس نباید مخالفت با فلسفه و فیلسوفان مسلمان، بر مخالفت با دین و فلسفه تلّقی شود. ( خسروپناه: ۱۳۸۴، ص۱۰۳)
دو) افتادن در دام تناقضگویی
زیرا از یکسو باید میراث یونان و روم را پاس داشت و از دیگر سو باید احادیث و آیات قرآن کریم را پذیرفت. اعتقاد به تمام آموزههای اسلام با تمام دستاوردهای ارسطو و افلاطون و میراث یونان، جمع بین متناقضان است و نیک میدانیم که موارد ناسازگار میان اسلام و میراث یونان در حوزه جهانشناسی، هستیشناسی، خداشناسی و انسانشناسی فراوان است.
سه) جلوگیری از رشد فلسفه و رشد الاهیات اسلامی
ازآنجاکه رشد هر علم مرهون بهکارگیری روششناسی آن علم است، ادغام علوم، خود مانعی است بر سر راه رشد آنها. فلسفه سیر آزاد عقلانی و الاهیات اسلامی تفکّر برگرفته از قرآن و سنّت است؛ بنابراین دغدغهمندی هر یک بر پاس داشتن حریم و حرمت دیگری، از مهمترین موانع رشد هر یک از آن دو به شمار میآید.
فرجام سخن
فلسفه اسلامی، فلسفه یونانی – اسکندرانی و میراث روم و یونان نیست که لباس عربی به تن کرده باشد بلکه نظامی مستقل و اصیل است که ویژگیهای خاص خود را دارد و اسلامی بودن آن فقط به این خاطر نیست که توسط فیلسوفان مسلمان مطرح و پرورانده شده است، بلکه بدان جهت است که بسیاری از اصول و مسائل خود را از قرآن و حدیث الهام گرفته است.
اساساً مگر بر خداوند حکیم که نام خود و نام خاتم کتبش را «حکیم» معرفی کرده، رواست دینی را که عقلانیت و خردورزی رکن سعادت پیروان آن است، از باب لطف بهوسیله پیشوایان معصوم: و تربیتیافتگان مکتب ایشان، بر اساس مبانی عقلانی و خردپسندانه تبیین ننماید؟!
منابع
- جوادی آملی، عبدالله، «چیستی فلسفه اسلامی»، قبسات، بهار ۱۳۸۴، شماره ۳۵، ص ۵.
- خسروپناه، عبدالحسین، «هویت فلسفه اسلامی»، قبسات، بهار ۱۳۸۴، شماره ۳۵، ص ۹۷.
- عارف، رضا، «فلسفه اسلامی، هستی و چیستی»، اطلاعات حکمت و معرفت، اسفند ۱۳۹۱، شماره ۱۲، ص ۴۸.
- عبودیت، عبدالرسول، «آیا فلسفه اسلامی داریم؟»، معرفت فلسفی، پاییز ۱۳۸۲، شماره اول، ص ۲۷.
- مصباح، محمدتقی، سلسله مباحث فلسفه اسلامی، شماره ۲، قم، مؤسسه در راه حق، بیتا.
- نصر، سید حسین و محمدرضایی، محمد، «قرآن و حدیث منبع و الهامبخش فلسفه اسلامی»، دانشنامه موضوعی قرآن کریم، maarefquran.org، تاریخ دسترسی: ۲۸/۲/۱۳۹۵.