حضرت زینب پس از یازده ماه و پانزده روز اقامت در آنجا درگذشت و مَسلمه با حضور جمعیتی در مسجد جامع بر ایشان نماز خواند، و بنا بر وصیت حضرت به همان اتاق محل سکونتش برگردانده و در همانجا دفن شد.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، بنابر اخباری که در کتاب «أخبار الزینبات» تألیف عُبَیدَلی نسّابه (۲۷۷ق) آمده حضرت زینب(س) از مدینه به مصر، شهر فُسطاط -که بعدها شهر قاهره در نزدیکی آن بنا شد- تبعید، و در خانهای واقع در باغهای شمال شرقی این شهر که مربوط به والی مصر بود اقامت داده شد و در همانجا درگذشت، و بنا بر وصیتش در همان اتاق محل سکونتش دفن شد.
پس از واقعۀ کربلا در سال ۶۱هجری و بازگشت اسیران و یتیمان از شام به مدینه، و هنگامی که عبدالله بن زبیر در مکه مردم را به برکنار کردن یزید و قیام به خونخواهی امام حسین میشوراند و خبرش به اهل مدینه رسید، حضرت زینب نیز شروع کرد به خواندن مردم مدینه به قیام برای خونخواهی امام حسین[و اجرای عدالت]، که با مقابلۀ والی مدینه مواجه و موجب بپا شدن آشوب و غائلهای بین حضرت و والی شد و اختلافات بالا گرفت.
والی مدینه عَمرو بن سعید بن عاص أشدق اموی(۱)، نامهای به یزید نوشت و او را از اوضاع مدینه آگاه و پیشنهاد تبعید حضرت از مدینه را مطرح کرد. یزید نیز با دستور جدایی حضرت از مردم، با این پیشنهاد موافقت کرد.
أشدق دستور داد بصورت علنی به حضرت ابلاغ شود که از مدینه بیرون رود به هر جایی که مایل است!
حضرت نپذیرفت و فرمود: «خدا میداند که چه بر ما گذشت؛ بهترینمان کشته شد، و ما را بدنبال خود کشاندند آنچنانکه حیوانات را بدنبال خود میکشانند! و بر پالان و بار و بنۀ شترها بار شدیم! پس بخدا سوگند که خارج نخواهیم شد حتی اگر خونمان ریخته شود!»
زنان هاشمی نزد حضرت جمع شدند و با ملاطفت و مدارا با ایشان سخن گفته و حضرت را دلداری و تسلّی دادند. زینب دختر عقیل بن أبی طالب به حضرت گفت: ای دختر عمو، براستی که خدا وعدهاش را بر ما راست گردانید و زمین را میراث ما نمود [که] در هر جاى آن بخواهیم جاى میگزینیم، پس خوش باش و چشمت روشن باشد که خدا جزای ستمگران را خواهد داد؛ آیا میخواهی که با این نپذیرفتن، ذلت و خفتی برایمان پیش آورند! پس وطن را ترک کن بسوی سرزمینی اَمن!»
و سکینه و فاطمه دو دختر امام حسین با عمهشان زینب مواسات نموده و آمادۀ رفتن از مدینه و تبعید همراه وی شدند.
أشدق مقدمات سفر حضرت و هر یک از زنان هاشمی که بخواهد با حضرت همراهی کند را آماده کرد، و مصر بعنوان مقصد معین شد.
هنگام رسیدن حضرت به قاهره، والی مصر مَسلَمه بن مخلَّد أنصاری خزرجی(۲)، بهمراه چند نفری به پیشواز حضرت رفت و به ایشان تسلیت گفت و گریست و همراهانش نیز گریه کردند، و حضرت تلاوت فرمود: ﴿هذا ما وَعد الرحمن وصَدق المُرسَلون﴾(۳)
سپس مَسلمه، حضرت را به خانهای که در باغ های شمال شرقی این شهر داشت برد.
حضرت زینب پس از یازده ماه و پانزده روز اقامت در آنجا درگذشت و مَسلمه با حضور جمعیتی در مسجد جامع بر ایشان نماز خواند، و بنا بر وصیت حضرت به همان اتاق محل سکونتش برگردانده و در همانجا دفن شد.
وفات ایشان در هنگام غروب روز یکشنبه ۱۵ رجب ۶۲هجری بود.
📚 موسوعه التاریخ الإسلامی ۶: ۲۲۶- ۲۲۷.
از:
أخبار الزینبات: ۲۱- ۲۲، چاپ المنیریه مصر؛ ۱۱۵- ۱۲۲ چاپ کتابخانۀ مرحوم آیهالله مرعشی نجفی.
قاموس الرجال ۱۰: ۷۲/ ۷۵۴۷.
پی نوشت:
(۱) أشدق بطور همزمان فرمانروایی مکه را نیز برعهده داشت اما با خودمختاریهای نسبی که عبدالله بن زبیر توانسته بود در مکه پیدا کند، نیروی امویان در مدینه متمرکز شده بود تا مدینه از دستشان خارج نشود.
أشدق در روزهای پناهندگی امام حسین به مکه، چنان در راه اطاعت محض از خلیفه و حفظ نظام استبدادی امویان گستاخ بود که مجری این دستور یزید شد که با سی نفر نیرو در کمین امام باشد و ایشان را دستگیر کند و تحویل یزید دهد، و اگر نتوانست، هر طور شده امام را ترور کند حتی اگر در زیر پردۀ کعبه باشد.
و در حرم امن الهی چنان عرصه را بر امام تنگ نمود که امام فرمود حتی اگر در لانۀ حشرهای باشم مرا بیرون میآوردند تا بکشند. و برای جلوگیری از خونریزی، ناچار نیت احرام حج را در همان روز شروع مناسک، به عمرۀ مفرده تبدیل کرد و بسرعت از احرام خارج شد و برعکسِ حرکت حاجیان که به مِنا و عرفات میرفتند، همراه با خانواده و یارانش به سوی عراق رفت. (رک: موسوعه ۶: ۱۰۶)
(۲) مسلَمه خزرجی در سال ۳۸ق که امیرالمؤمنین(علیه السلام) محمد بن أبی بکر را به فرمانروایی مصر فرستاده بود همراه عدهای به وی حمله کردند و به شکل فجیعی کشتند و سپس در بدن درازگوش مردهای گذاشته و سوزاندند وهمسرش را نیز به شهادت رساندند.
او از سال ۴۷ق توسط معاویه به ولایت مصر منصوب شد و تا آخر شعبان ۶۲ باقی بود و در ماه ذ.ق از دنیا رفت.
(۳) ابتدای آیه ایناست: قالوا یا وَیلنا مَن بَعثَنا مِن مرقدِنا.
یادداشتی از: محمدهادی یوسفی غروی