گفتگو با مولانا جلال الدین شینواری از علمای نزدیک به طالبان
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، یک سری مشهورات درباره طالبان وجود دارد ولی واقعیت این است که پژوهش های دقیقی وجود ندارد. یکی از مشهورات که به زمان اوباما برمی گردد مفهوم طالبان خوب و بد است. گفته اند شبکه مخوفی به اسم حقانی هست که طالبان بد هستند. یک طالبان هم همین طالبان جنوب و قندهار است که طالبان خوب هستند. آیا می توانیم بگوییم همه طالبان تفکر دیوبند دارند؟ ساختار علما چگونه است؟ آیا رقابتی بین علمای شرق و جنوب در فضای مذهبی یا پشتونی وجود دارد؟ یا میان پشتونهای درانی ها و غیردرانی ها؟
در ابتدا که تحریک طالبان شروع شد اکثر علمای افغانستان با هم جمع شدند و نام امیرالمومنین را روی ملا احمد مجاهد گذاشتند. آقای جلال الدین حقانی هم که یکی از قوماندان های مولوی خالص بود به قندهار آمد و با ملا احمد مجاهد بیعت کرد. در آن مرحله تنها پدر سراج الدین حقانی و خلیل الرحمان حقانی یعنی جلال الدین حقانی بیعت کردند و این بچه ها و پسرهایشان که در آن ایام از نظر سنی کوچک بودند مشغول تعلیم بودند.
امارت آمد و نام جلال الدین حقانی به حیث یک قوماندان مولوی خالص ذکر می شد که یک آدم مجاهد است. با طالبان متحد شد و آنها هم به او وزارت سرحدات را سپردند. این برای سال ۱۹۹۴ در آن امارت قبلی است. ولی بعد از ۲۰ سال و در ۲۰ سالی که گذشت و امریکایی ها به افغانستان حمله کردند و افغانستان را اشغال کردند یک شکلی جلال الدین حقانی تغییر کرد. در این ۲۰ سال به نام شبکه حقانی مشهور شدند که در ابتدا به نام این شبکه مشهور نبودند. البته این ضریب را آمریکایی ها که ملاحظات بسیار زیادی روی اینها دارند و فکر می کنند شبکه حقانی یک شبکه تروریستی هست به اینها داده اند و معتقدند بعضی انفجارات مهیب و خطرناکی که در کابل و بعضی ولایات به وقوع پیوسته کار اینها بوده است. در این مرحله هم امارت باز موفق و کامیاب شد. شبکه حقانی یک سهم خوبی را در امارت دارد. به این معنا که ما در حکومت می بینیم در حکومت سرپرست فعلی که ما می بینیم شبکه حقانی تقریبا چند وزارت را در اختیار دارد. وزارت داخله و وزارت مهاجرین و غیره. شبکه حقانی ولی چهره قبلی را ندارد. بلکه رشد کردند و امروز فعال هستند و سهمشان در امارت اضافه تر است.
اینها وجه مشخصه خاصی دارند؟ به لحاظ فکری متفاوت هستند؟
نه، به لحاظ فکری حنفی مذهب هستند. با علمای افغانستان از لحاظ مذهبی فکر و عقیده واحدی دارند. تفاوتی نیست. اکثرا علمای افغانستان مسلک دیوبندی را تعقیب می کنند و علمای دیوبند پایبند مذهب حنفی است و افغانستان اکثرا احناف هستند و معتقد به مذهب حنفی هستند. یقینا در مشرق در کنرها در نورستان و لامان که جمعا ولایات شرقی کشور است علما بسیار هستند. از قدیم به همین شکل بوده است. ادب، فرهنگ و علم در شرق از زمان سلاطین گذشته افغانستان به همین شکل بود که مشرقی ها بسیار زیادتر بودند. این اواخر در زون شرقی ما هم تدریس قرآن عظیم الشان به حیث ترجمه و تفسیر و تدریس احادیث بسیار رشد کرده است که این مسائل قبلا اینقدر نبود. بلکه سابقا کتب فقهی مذهب حنفیه تدریس می شد و قبلا تنها مشکات شریف در احادیث تدریس می شد اما بعد از اینکه شاه ولی الله صاحب، محدث دهلوی به هند آمدند و صحاح سته را با خود آوردند کسی حتی صحاح سته را نمی شناخت. تنها به جز مشکات و یک کتاب دیگر که این بین علما مشهور بود کتاب دیگری نبود. شاه ولی الله که آمد این کتب آرام آرام مشهور شد. امروز این در هر مدرسه تدریس می شود. اختلاف جدی بین علما در داخل کشور وجود ندارد. البته بعضی مردمی که فکر سلفی و وهابی دارند مردم و علمای کشور ما را خوب نمی بینند.
آقای حقانی و یارانش در دوره جهاد با شوروی با دوستان عرب خیلی ارتباطات داشتند؟
یقینا.
همه ارتباط داشتند یا فقط اینها ارتباط داشتند؟
این ارتباطات را استاد ربانی و آقای حکمتیار هم داشتند. استاد سیاف بیشتر از همه این ارتباطات را داشت. این ارتباط را جلال الدین حقانی هم داشت. آن وقت عرب ها می آمدند در جناح صالحین بودند. کمک می آوردند.
قندهاریها با عرب ها در آن دوره ارتباط نداشتند؟
نه قطعا.
علتش چه بود؟
علتش این بود که اینها در تنظیم حرکت اسلامی مولوی محمد نبی بودند. مولوی محمد نبی پیر گیلانی و حضرت صبغه الله مجددی را عرب ها به چشم خوب نمی دیدند. عرب ها می گفتند اینها اخوانی نیستند و متهم می کردند که این سه تنظیم از طرفداران ظاهرشاه پادشاه سابق افغانستان است. آن چهار تنظیم را هم می گفتند که اینها اخوانی ها و بنیادگراها هستند. آنها را خوب می دیدند اینها را نمی دیدند. حتی می توانم بگویم با اینها کمک هم کرده باشند. اما میلیون ها و صدها میلیون به آن طرف کمک کرده باشند.
کسانی که خود را دیوبندی می گویند آنها فکر سلفی را ندارند. کسی که فکر سلفی و اهل حدیثی را دارد فکر دیوبندی را ندارد. معتقد به تقلید و پیروی از تقلید هستند که مذهب حنفی است ولی سلفی ها و اهل حدیث معتقد به تقلید نیستند. و اساس دین را هم فقط قرآن و حدیث می دانند.
هر سه تای شان جریاناتی بودند که عمدتا در قندهار متمرکز هستند؟
بله.
یعنی جنوبی هستند؟
بله. ملامحمد عمر قوماندان بود و۷۰-۸۰ نفر مجاهد داشت. شهید که می شدند دیگران می آمدند. خودشان چشم خود را در همین راه از دست دادند و بسیار جدی پیروی مسلک حنفی بودند.
آیا اختلاف عرب ها با اینها باعث شده بود که طیف شرق یعنی پشتون های دیوندی حنفی طالب شرق روی قندهاری ها حساس شوند؟
نه، آن اختلافات بعد از اینکه امارت اسلامی به میان آمد از بین رفت. ملامحمد عمر که انتخاب شد تمام علمای شرق آنجا حضور داشتند. قطعا این احساس نمی شد بلکه امیرالمومنین مسلم و پذیرفته شده بود.
اختلافی نبود که چون ایشان قندهاری است کمی تعلل کنند؟
نه. هیچ این مسائل که او قندهاری است و ما شرقی نبود.
در بلوچستان ما ساختار طایفه ای و قومیتیِ بلوچی است. مثلا فامیل این بزرگ زاده است و آن یکی چاکرزاده است. آیا در منطقه پشتون نشین هم چنین ساختاری وجود دارد؟
بله. به این شکل که مثلا بارکزهی ها در افغانستان سلطنت کردند. احمد زهی ها که از قندهار بودند سلطنت کردند و این ذهنیت هست که قندهاری ها سیاست و سلطنت را خوب می فهمند.
جنگ و سیاست در جنوب است و ادب و عرفان و علم مشرقی است. اینطور تفاوت ها عملا هست. چنین تقسیماتی به این شکل هست. کلان ها دو شاخه بزرگ را مطرح می کنند ولی مردم بسیار کوشش می کنند که به این مسائل دامن نزنند. اگر در مجلسی یک نفر دامن می زند در همان مجلس ده نفر از علما و شخصیت های خبیر و دانشمند می گوید که این مسائل را مطرح نکنید. افغانستان از این جنبه بسیار ضربه دیده است.
مرجعیت اصلی، گروه های اجتماعی مرجع، در منطقه پشتون نشین با علما است یا هنوز ریش سفیدان وسردارها کار می کنند؟
بعد از آمدن امارت اسلامی با علما است. ولی قبل از امارت اسلامی به دست ریش سفیدان و ملک ها و خوانین بوده است. بیست سال قبل و در وقتی که ظاهرشاه و داودخان بودند آن موقع پررنگ بود. کار علما فقط با مدرسه و مساجد بود اما از زمانی که امارت اسلامی و تحریک طالبان به میان آمده و سیطره را حاکم کرده بر کل افغانستان باز ملک و خان مطرح نبود فقط طالب مطرح بود.
علمایی از اقوام پایین تر داریم. بعضی ها هم مطرح تر و مشهورتر هستند. یک عالم مشهوری داریم که از قومیت پایین تری باشد؟
نه. به این شکل شاید در امارت هست ولی اینکه باز او را به حساب قوم ببینند نیست. او را به حساب علمش می بینند. اگر صاحب علم کلانی بود و فارغ التحصیل از مدارس بزرگی بود به طایفه اش نگاه نمی کنند. اگر تدریس می کرد و شاگردان زیادی داشت قطعا به قومیتش نگاه نمی کنند بلکه به عنوان یک استاد محترم و قابل قبول او را می شناسند. از هر تبار و قومی که باشد.
ما درساختار دیوبندها در پاکستان، انشعاباتی داریم که گرایشات سلفی پیدا کردند. از قدیم هم بوده است. آیا در دیوبندهای افغانستان هم مثل پاکستان طیف بندی داریم؟
کسانی که خود را دیوبندی می گویند آنها فکر سلفی را ندارند. کسی که فکر سلفی و اهل حدیثی را دارد فکر دیوبندی را ندارد. معتقد به تقلید و پیروی از تقلید هستند که مذهب حنفی است ولی سلفی ها و اهل حدیث معتقد به تقلید نیستند. و اساس دین را هم فقط قرآن و حدیث می دانند. احیانا بعضی موارد قیاس هم می دانند ولی قبلا این گروه ها در افغانستان نبود. در وقت سلطنت ظاهرشاه علما عریضه می کردند که در فلان منطقه ما یک آدم هست که اینطور حرف ها می زند باز او را ولسوال گرفتار می کرد و باز می آمد. ۵۰ سال عمر سلفیت در اینجاست تقریبا. او را گرفتار می کردند و محکمه می آمد و می گفت تو چرا این حرف را می زنی؟ چه استدلالی داری؟ باز محکمه حکم خود را صادر می کرد ولی قضات همه حنفی مذهب بودند و آن مردم را به چشم خوب نمی دیدند.
شاه عبدالعزیز که پسر شاه ولی الله محدث دهلوی است در کتاب خود به نام فتوای عزیزی نوشته حرمت موسیقی یک امر اتفاقی بین محدثین، مفسرین و فقهای کبار است. خصوصا موسیقی ای که موجب احساسات شهوانی می شود و قوای شهوانی را تحریک می کند. خصوصا آواز زن را حرام مطلق می دانند. حتی کسی که موسیقی را حلال بداند می گویند کافر یقینی است و جای شکی در آن نیست.
این طیف های متاثر از طیف اخوانی در بدنه طالبان چه کسانی هستند؟
ملاربانی صاحب تنظیم استاد سیاف بود که از تعذیرهای اخوانی بوده اند. او فوت کرد. مثلا آقای ترابی در تنظیم استاد سیاف بود ولی الان فقط فکر طالبانی دارند و دیگر فکری ندارند. فکرهای اخوانی به آن شکل و اینکه حسن البنا یک آدم خوب بود می شناسند. اما اینکه پیرو آن افکار باشند به آن شکل نیست.
آثار متفکران آنها خوانده نمی شود؟
نه. شبه قاره و کتب متداول خودشان در مدارس هست. مثلا حدیث و تفسیر قرآن. به حساب درسی اگر متون معتبره مذهب حنفی را که داریم علیرغم اختلافی که هست پنج متن داریم. اینها در مدارس تدریس می شوند. اما فقهی که اهل حدیث می خوانند و معتقد به آن مسائل هستند و بالای فقه حنفی رد می کنند که مسائل بسیاری است که اگر برای مثال بگویم هم وقت می گیرد. آن مسائل را باز می خوانند. در هر کتابی که در بالای مسئله فقهی حنفی باشد آن کتاب ها را قطعا نمی خوانیم. علتش حساسیت مذهبی هست. در حساسیت های مذهبی افغان ها بسیار پیش هستند. خصوصا علمای قندهار و غزنی و مرکزی بسیار در این مسائل حساس هستند. باز علمای مشرقی این قدر حساس نیستند. بازتر هستند. حرف و استدلال را می شنوند و می گویند خب استدلال شما چیست. استدلال ما چیست. حرف خوب چیست اما این طرف قطعا حرف را نمی شنوند و هر حرفی را می گویند نه، این چنین است. اگر دیگر شد می گویند فکر تو فکر منحرفی است. علی الفور!
ما یک سری برداشت های فقهی در فقه طالبان می بینیم که همه احناف جهان آن را ندارند. مثلا اینها می گویند ما موسیقی را مطلقا حرام می دانیم. آیا علما در فقه حنفی اطلاقا موسیقی را حرام می دانند یا این برداشت اینها است؟
علمای بر صغیر و علمای دیوبند مطلقا حرام می دانند. شاه عبدالعزیز که پسر شاه ولی الله محدث دهلوی است در کتاب خود به نام فتوای عزیزی نوشته حرمت موسیقی یک امر اتفاقی بین محدثین، مفسرین و فقهای کبار است. خصوصا موسیقی ای که موجب احساسات شهوانی می شود و قوای شهوانی را تحریک می کند. خصوصا آواز زن را حرام مطلق می دانند. حتی کسی که موسیقی را حلال بداند می گویند کافر یقینی است و جای شکی در آن نیست. مثلا کسی که می گوید موسیقی روح رضای او هست مطلقا اگر بدانند با این عقیده خود کافر است. حتی تعلیم و ترغیب و آلات موسیقی را حرام می دانند. به جز بعضی از مردم از علما که با آواز مرد و شعارش هم غیر تحرکی باشد به قوه شهوانی آن را مجاز می دانند. این طبقه از علما آلات موسیقی را مطلقا حرام می دانند. این اجماعی است. این مسئله که استعمال آلات موسیقی حرام است اجماعی است.
جلوگیری از تحصیل زنان به فقه ربط دارد یا به فرهنگ پشتونی؟ ادله فقهی حنفی دارد؟
نه. مثلا الان در مزار این مسئله نیست. از صنف اول تا دوازدهم دختران به تعلیم خود ادامه می دهند. تقریبا فقه مخالفتی با تعلیم اناثیه و زن ندارد. نه فقه حنفی مخالفت دارد و نه دین اسلام و شریعت و نه اینها اینطور دلایل ارائه می کنند که شرعا حرمت دارد و ما بخاطر این این کار را کردیم. بلکه ما روی اصولی کار می کنیم که ان شاءالله همین نزدیکی ها تعلیم آنها هم شروع می شود. اینها را عنوان می کنند منتظر می مانیم که چه می کنند. حرمت شرعی قائل نیستند. علتش نکات اجتماعی و مسائل تخلیطی و مشکلات اجتماعی است. مثلا خانم ها را جدا می کنند و در مقاطعی می گویند ما انقدر استاد نداریم. مسائل معاش و اینطور مسائل هم مطرح است.
نکاتی در باب نوع مواجهه با سلفی ها مطرح است. حساسیت دوستان امارت نسبت به سلفی ها بیشتر از قبل شده است. چون دیدند که سلفی ها به داعش جذب می شوند و اینها را تکفیر می کنند. آیا قبلا این حساسیت ها بود؟
نه.
چون داعش نبود؟
بله. داعش نبود حساسیت هم نبود. وقتی در منطقه شمال داعش پیدا شد داعشی ها این کارها را کردند. مردم مذهبی را کشتند و مردم و علمایی را که اهل طریقت بودند ترور کردند و کشتند و اینجا بود که حساسیت ها به وجود آمد. اکنون در مشرقی هم به همین شکل مشکلات آغاز شده است. ما شاهد قتل و قتال ها هستیم و بیشتر این مردم را گرفتار کرد و حتی مدارس علمیه را بستند. و در ولسوالی ها استقامت شروع شده این مردم هم با غیر طالب کار ندارند. فقط طالب را نشانه می گیرند.
حجتشان برای تکفیر طالب این است که چرا مزارات را نبستی؟
بله. چرا صوفی ها را اینطور کردی مزارات را چرا رها کردید. حتی یک نفر در تلویزیون نشسته بود سعودی ها را تکفیر می کرد. آل سعود فعلی را تکفیر می کرد که چرا سر روضه پیغمبر خدا مانده است. یا باید تخریب می کرد. البته در افغانستان مسئله سیاسی هم مطرح هست که داعش ها می گویند شما با آمریکا توافق کردید و امریکایی ها شما را آوردند و این مسائل هم هست.
در گذشته که می گویید حساسیت کم بود، آیا از علما کسی بود که اهل حدیث شده باشند ولی در بدنه طالبان باشند؟
هستند. ندرتا استثنائا می توانیم بگوییم که باشد. ولی در اینجا شهاب الدین که یک شرح هم در مورد بخاری شریف نوشته است ولی استادها هستند، خود شیخ هبه الله، شیخ که می گویند شیخ الحدیث هستند. امیرالمومنین هست. این مسائل هستند ولی باز برداشت از حدیث را به آن شکلی که وهابی ها و سلفی ها می کنند نمی کنند.
می گویند امارت کاملا ملی است. به ابعاد منطقه ای و کشورهای دیگر توجه ندارد و این را جزء تفاوت هایش با داعش و القاعده می دانند. اما برخی می گویند از حیث شرعی محدودیتی برای بیعت با امیرالمومنین امارت وجود ندارد لذا طالبان پاکستان و بخشی از القاعده هم اخیرا اعلام بیعت کردند و از باب ضرورت بحث ملیت مطرح است نه از باب شریعت. اگر فرصت پیش بیاید شاید این امیرالمومنین امیرالمومنین پاکستان هم شود. این حرف را چقدر قبول دارید؟
در مسئله بیعت هر کسی که می آید به عنوان امیرالمومنین پذیرفته می شود.
از هر جا؟
بله، خب یک مساله دینی است. این یک طرف قضیه است. اما اینکه در جغرافیای خود تهدید به حکومت را متوجه کند و تهدیدی متوجه منافع دول منطقه و خطه و جهان بسازد آن اجازه را از این بیعت به این عنوان نمی تواند استفاده کند و آن اجازه را ندارد. مثلا اگر کسی امریکایی تبار بیعت می کند که من مسلمانم و تو امیرم هستی مانع بیعتشان نمی شود اما اینکه تهدید منافع امریکا باشد، نمی شود. تنها در مسائل مذهبی برخورد می کند. مثلا در افغانستان هر کسی که در افغانستان زندگی می کند اگر بیعت می کند و به شکل یک افغان به زندگی خود ادامه می دهد هیچ مشکلی نیست.
یکی از بحث هایی که می گویند در فقه درباره امنیت است. مثلا قطع کردن دست دزد. ما در فقه داریم در سال قحطی نمی توانی قطع ید دزدی کنی که به سبب قحطی مسئله اقتصادی پیدا کرده را انجام دهی. چون او مجبور بوده است. اضطرار رافع حکم است ولی می گویند در فهمی که امارت داشته اند مخصوصا در گذشته خیلی سخت گیرانه بوده و به این چیزها توجه نمی کردند که باید اقتصاد را درست کنی تا بتوانی این احکام را اجرا کنی. نظر شما چیست؟
امارت یا حکومت اسلامی باید مسئولیت و وظایف خود را درک کند و به سر برساند که عواملی مثل قحطی هم شامل این می شود. ولی باید متوجه باشیم که دزدی که قحطی زده است مال یک قحطی زده را می دزدد در اینجاست که باز معتقد به همین هستند که دستش باید قطع شود. چرا که اگر این برای خود قحطی را جایز می داند، خب برادر شما رفتی مال کسی را دزدیدی که او را هم قحطی زده. فلهذا عمل دزدی ات قابل مجازات است. طالبان در سال های قبل خود در افغانستان تقریبا شرایطی را فراهم کرده که اگر جهان مسائل اقتصادی را بر امارت تنگ نکند به آن شرایط در افغانستان می رسد و به لحاظ تئوری می توانیم بگوییم که اینطور اندیشه ها به همین شکل موجود است و به همین ترتیب استدلال می کنند.
آیا ممکن است یک روزی افغانستان درگیر مسئله فلسطین و حمایت از فلسطینی ها به صورت علنی بشود یا بی طرف می ایستد؟ مثلا اگر بین اسرائیل و غزه جنگ شود چه می کند؟
شاید امارت توقیف خود را بگیرد و شاید در اعزام نیرویی که خودشان می خواهند بروند و جهاد در فلسطین را ادامه دهند به اعزام چنین نیروها هم بپردازد. هرگز خاموش نخواهد نشست.
فقه مخالفتی با تعلیم اناثیه و زن ندارد. نه فقه حنفی مخالفت دارد و نه دین اسلام و شریعت و نه اینها اینطور دلایل ارائه می کنند که شرعا حرمت دارد و ما بخاطر این این کار را کردیم. بلکه ما روی اصولی کار می کنیم که ان شاءالله همین نزدیکی ها تعلیم آنها هم شروع می شود. اینها را عنوان می کنند منتظر می مانیم که چه می کنند. حرمت شرعی قائل نیستند. علتش نکات اجتماعی و مسائل تخلیطی و مشکلات اجتماعی است. مثلا خانم ها را جدا می کنند و در مقاطعی می گویند ما انقدر استاد نداریم.
می گویند امارت بخاطر مشکلات مالی دارد در مقابل امریکا مسامحه می کند و در آن حالت هم ممکن است مسامحه کند. مثلا من امروز به دیدار خانواده ای رفتم که ده نفر یک جا شهید شدند. امریکایی ها با درانت زدند و بعد معلوم شد و عذرخواهی کردند. هیچ مطالبه ای هم از طرف طالبان از امریکا نشد. یا یک تعدادی را در میدان هوایی به رگبار بستند که جلو نیایند. شلوغ شده بود. اینها رفتند در دوحه قطر با امریکا مذاکره کردند که پول ها را برگردان و مطالبه جریمه برای این کسانی که کشته شدند در دوره ای که امریکا این کار را کرده نکردند با اینکه در این دوره طالب هم حاکم بوده است. این را نشانه می گیرند که اینها مجبورند با امریکا راه بیایند؟
شما اگر دیده باشید میلیاردها پوند جریمه مطالبه کردند و این حرف را هم گفتند که باید اعضای ناتو غرامت جنگ بیست ساله افغانستان را بپردازد. این مطالبه را کرده که شامل امریکا هم می شود و در مورد اینکه طالبان مسامحه می کنند، طالبان اصلا فرهنگ مسامحه را قطعا ندارند. در قاموس شان کلمه مسامحه سیاسی نیست. هر چیز را واضح مطرح می کنند و می گویند و من فکر نمی کنم که خدای نکرده اگر یک وقتی بین اسرائیل و فلسطین قضیه سخت تر شود امارت بخاطر مشکلات اقتصادی خود مسامحه کند. در سابق هم هرگز نکرده است.
آیا ممکن است طالبان یک روزی همایش هایی در اینجا با اتحادیه علمای مسلمین بگیرند؟ ارتباطی بین علمای امارت و علمای آن طیف که بیشتر اخوانی هستند وجود دارد؟
ارتباطات موجود هست نشست ها هم شده اند. البته آقای قرضاوی فتواهایی که علیه جهاد در افغانستان صادر کرد به همین شکل فهمانده بود ولی نشست ها هم بین طالبان و آقای قرضاوی صورت گرفت. نتایج دقیق آن نشست ها را در ذهن ندارم اما ارتباطات موجود هست.
دیوبندها کسی که سلفی و اهل حدیث شده باشد را کافر می دانند؟
ـ نه، کافر نمی دانند. افراطی می دانند. اگر دست به سلاح برد با آن برخورد می شود وگرنه به آن کاری ندارند. مثل داعشی ها.
ارتباط با علمای دیوبند پاکستان و هند به چه قسمی است؟ علمای اینجا مثلا عقیده جناب محمد تقی عثمانی را قبول دارند؟
بله، او را به حیث یک عالم می شناسند. یک عالم مدقق شناخته می شود رسما. فرزند یک عالم. تمام کتب علمای دیوبند به زبان های فارسی و پشتو ترجمه شده و به اردو که اصل آن موجود است. کتاب هایی که شروح عربی هستند بسیار زیاد هست. حتی شروح که از علمای اهل تسنن ایران دارد در اینجا هست. [کتاب فقهی از کوه ون را نشان دادند.]
بالاخره شما الان حکومت دارید اسمش هم حکومت اسلامی است و باید در موضوعات مختلف شروع کند حکم دهد و یک مسئله را ببیند شبیه به تلاش هایی که محمد باقر صدر کرده، اینجا یک برنامه علمی هم وجود دارد یا همه درگیر سیاست شده اند؟
تا کنون ما چنین برنامه ای را نشنیدیم و ندیدیم. درگیر مسائل سیاست و جنگ هستند. دست به گریبان با مسائل و مشکلات اقتصادی هستند که اکثرا باز هم از طریق آمریکا و ناتو این مشکلات به میان آمده. فکر می کنند این پول مردم افغانستان است و نباید پول را در دست طالبان بگذاریم. این استدلال امریکا است. دست به گریبان با همین مشکلات است.
مثلا برای تاسیس یک دانشگاه اسلامی فکری نشده؟
الان نه. تازه دو ماه گذشته و یکباره نمی شود به این رسید. ولی ان شاالله ما متوجه هستیم آن مدارس و چیزهایی که شما می بینید ده ها سال به این طرف علما متوجه هستند و در هر دوران متوجه هستند. فعلا طالبان افغانستان متوجه تحکیم نظام و متوجه تحکیم پایه هایی که منجر به تداوم نظام شود هستند. ان شاالله در آینده متوجه اینها هم می شود. دانشگاههای ما که اسلامی هست در این مورد ریسرچ ها و تحقیقات خود را می کنند. افراد مجرب و دانشمندی داریم که در این مورد کار می کنند ولی اینکه از اینها چطور کار گرفته شود و چطور منسجم شود و استقامت داده شود در آینده ها ان شاالله این کار می شود.
در مورد شیعیان که در ایران هم پروپاگانداهای خیلی بدی می شود. در تفکر دیوبندی زمینه های تکفیر نداریم. ولی در کف جامعه در افغانستان گفته می شود که رقابت های قومی رنگ مذهبی هم می گیرد. من تک و توک برخوردهایی دیده ام که روی رفتارهای شیعیان حساس هستند و آن را شرک می دانند. آیا این منجر به درگیری مذهبی در افغانستان خواهد شد؟
از لحاظ تاریخی ما درگیری های مذهبی در افغانستان داشته ایم. در پاکستان بسیار زیاد شده است که مبتنی بر مسائل مذهبی درگیری ها صورت گرفته اند. حرکت به نام سپاه صحابه مبتنی بر همین مسائل است. ما در افغانستان تا به حال درگیری مذهبی نداشتیم که اهل تسنن با برادران اهل شیعه ما درگیر شده باشند بخاطر مسائل مذهبی. مثلا بین کوچی ها و شیعه ها روی مزرعه ها و لشگرها این قبیل مسائل پیش آمده اما آن شکل مذهبی ندارد. در مورد چراگاه ها است. بین دو برادری که از یک پدرومادر هم باشند این مسائل هست. ولی در افغانستان این تاریخ را نداریم و در طول این ۴۲ سال که با شوروی ها و امریکایی ها جهاد هم بود علیرغم اینکه کوشش کردند این مسائل را به میان بیاورند و دامن بزنند ولی نتوانستند موفق شوند. یک فضای برادری و محبت و صمیمت هست.
اگر یک وزیر یا معاون از هزاره بگذارید در بدنه امارت، طالبان، تکفیر نمی شوید؟ نمی گویند یک منحرف اهل بدعتِ مشرک است که این را گذاشتید؟
نه