غلامحسین ابراهیمیدینانی با اشاره به حکمت خسروانی بیان کرد: این اصطلاح برای شیخ اشراق است و شیخ اشراق نیز فیلسوفی بوده که خیلی خسروانی بوده است. در حقیقت، فردوسی با زبان شعر سخن گفته و سهروردی با زبان فلسفی و به عبارت دقیقتر باید بگوییم که فردوسی یک سهروردی شاعر است و سهروردی یک فردوسی حکیم و فیلسوف است.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، وبینار «شاهنامه و حکمت فهلوی» در روزهای یکشنبه و دوشنبه، ۷ و ۸ آذر به همت مؤسسه حکمت و فلسفه ایران برگزار میشود.
غلامحسین ابراهیمیدینانی، استاد فلسفه اسلامی در افتتاحیه این مراسم سخن گفت.
متن سخنان وی را بخوانید؛
در اینکه فردوسی یک حکیم است تردیدی نیست؛ چون اگر کسی اشعار او را بخواند، به حکیم بودن او واقف میشود اما فردوسی بیش از هر چیز دیگر، مردی است که به فرهنگ ایران خدمت کرده است و فرهنگ ایران را که این همه دشمن داشته و اکنون هم دارد را زنده کرده است. شاهنامه یک کتاب حماسی است و در حقیقت فردوسی حماسهسرایی کرده و شجاعتهای مردم ایران را در طول تاریخ، تا جایی که در دست داشته نشان داده است.
فردوسی؛ حماسهسرای توحیدی
من اگر ادعا کنم که فردوسی یکی از بزرگترین حماسهسرایان کل جهان در تاریخ است، سخن گزاف نگفتهام. فقط کافی است کسی شاهنامه را از ابتدا تا انتها بخواند تا بفهمد حماسه او چقدر بلند و در عین حال توحیدی و دینی است؛ یعنی او یک مسلمانی است که به فرهنگ ایران و تمدن گذشته آن باور داشته و آمده و آن تمدن را زنده کرده است. شاید اگر شاهنامه نبود ما اکنون از خیلی چیزها خبر نداشتیم.
اما در باب حکمت خسروانی باید بگویم که این اصطلاح برای شیخ اشراق است و شیخ اشراق نیز فیلسوفی بوده که خیلی خسروانی بوده و فردوسی با زبان شعر سخن گفته و سهروردی با زبان فلسفی. در حقیقت باید بگوییم که فردوسی یک سهروردی شاعر است و سهروردی یک فردوسی حکیم و فیلسوف است.
فردوسی و مبارزه با مخالفان فرهنگ ایران
این حکمت خسروانی برای اولینبار در آثار شیخ شهابالدین سهروردی مطرح شده است که خیلی ایرانی بوده و حکمت خودش را هم حکمت خسروانی خوانده است. کسانی که دشمن ایران و فرهنگ ایران بودند و اکنون هم هستند همیشه سعی کردند فرهنگ ایرانی را از بین ببرند یا نادیده بگیرند اما فردوسی آمده این فرهنگ را بیان کرده و همچنین پهلوانیهای مردم ایران را نشان داده است.
ضمن اینکه در هر شعری از اشعار فردوسی، جنبههای توحید را میشود مشاهده کرد؛ بهخصوص در شعر اولش که میگوید: «به نام خداوند جان و خرد/کزین برتر اندیشه برنگذرد»؛ یعنی برتر از فکر و اندیشه خداوند، اندیشهای بالاتر نداریم و چه توحیدی از این بالاتر داریم و این زبان توحیدی و یگانهپرستی است.
بنابراین فردوسی ضمن اینکه یک مسلمان تمامعیار است، یک ایرانی تمامعیار هم هست و توانسته بین مسلمان بودن و ایرانی بودن جمع کند که هنر بزرگی است و این خدمت بزرگی بوده که به فرهنگ ما کرده است. البته در مورد فردوسی خیلی میشود صحبت کرد و باید بیت به بیت اشعار شاهنامه را خواند و تفسیر کرد، اما در هر صورت، فردوسی در حماسهسرایی و در شعرش بینظیر است.
حافظ خوب فهمیده نشده است
شما اگر تمام حماسههایی که در طول تاریخ گفته شده را بخوانید و مطالعه کنید و با حماسهسرایی فردوسی مقایسه کنید، میبینید که فردوسی از همه بهتر به زبان حماسه سخن گفته و فرهنگ ایران را زنده کرده است. حافظ شیرازی نیز به زبان غزل از ایران سخن گفته است، اما حافظ هم خوب فهمیده نشده است و من کتابی به نام «حافظ معنوی» دارم که ای کاش مخاطبان این کتاب را بخوانند. حافظ نیز یک نوع حماسه است اما او در قالب غزل حرفهای حماسی خود را میزند و فردوسی در قالب شعر حماسی، حماسهسرایی میکند و سخن میگوید.
همین بیت که میگوید: «به نام خداوند جان و خرد/ کزین برتر از اندیشه برنگذرد» را اگر معنا کنید، کافی است که به حکمت و حکیم بودن فردوسی پی ببرید. اما متأسفانه کتاب شاهنامه در طول تاریخ کم خوانده شده و فرهنگ ایران نیز دشمن داشته و به یک عللی مانع ایجاد میکردند که این کتاب خوانده شود. این کتاب توسط همه ایرانیها خوانده نمیشده و مثلاً میان مردم لرستان بیشتر شاهنامهخوانی مطرح بوده تا در شهرهای دیگر ایران. دلیلش این بوده که طوری رفتار میکردند که شاهنامه مطرح نباشد و ای کاش شاهنامه از نو خوانده شود و فرهنگ بزرگ و تمدن قوی و غنی ایران در طول تاریخ مشخص شود.
نظر «هگل» در باب ایران باستان
بد نیست یک جملهای را به مناسبت بگویم و آن اینکه «هگل» که به نظر من یکی از فلاسفه بزرگ مغربزمین است در یک جایی حرف عجیبی زده که خیلی شاید به آن توجه نکردهاند. «هگل» فیلسوف آلمانی میگوید؛ برای اولینبار نور معنویت در ایران باستان مطرح شد. این را یک فیلسوف بزرگ آلمانی میگوید و کموبیش یک آشنایی داشته است. هم «هگل» با فرهنگ ایرانی آشنایی داشته و هم «نیچه»؛ مثلاً «نیچه» وقتی که از اَبَرمرد صحبت میکند، به نظر من شدیداً تحت تأثیر شاهنامه و فرهنگ ایران بوده است. مرد برتر همان است که فردوسی در شاهنامه بیان میکند. معمولاً برخی از اشخاص که نام نمیبرم، خیلی دلشان نمیخواسته فرهنگ ایرانی مطرح باشد و ایران را مجوس و کافر و ثنوی میخواندند اما اینها صحیح نیست بلکه ایرانیان در طول تاریخ موحد بودند. زرتشت هم که از یزدان و اهریمن صحبت میکند؛ یعنی از خدا و شیطان سخن میگوید. بنابراین موانع زیرکانهای ایجاد میکردند که شاهنامه کمتر خوانده شود.