جریانشناسی سیاسی کردستان عراق
کردستان عراق به لحاظ زیرساختی و اقتصادی و امنیت پیشرفتهای مهمی در دو دهه اخیر داشته است. چیزی که کردها در ۱۹۹۱ تحویل گرفتند یک محیط نظامی وحشتناک با مردمی داغدار و تقریبا همه روستاها دچار کوچ اجباری شده بودند.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، صلاحالدین خدیو: دولت فعلی اقلیم کردستان حاصل سه روند است؛ ۱) روند انشقاقی که در ۱۹۶۴ اتفاق افتاد که هنوز به قوت خودش باقی است.
۲) حمایتهای بین المللی و در رأس آنها آمریکا از اقلیم کردستان در حد حفظ خودمختاری فعلی. دولت آمریکا در شکلگیری و حفظ اقلیم کردستان در دو مقطع نقش آفرینی کرد. در سال ۱۹۹۱ در تصویب منطقه پرواز ممنوع، کرکوک را خارج از مرزهای اقلیم کردستان قرار داد.
مصادف با حمله داعش در ۲۰۱۴ که اربیل در خطر سقوط بود، نخست ایرانیها و سپس آمریکا به کمک کردها شتافتند و داعش را دور کردند.
در سال ۲۰۱۷ که ارتش عراق تقریبا ۵۰ درصد از جغرافیای کردستان را گرفته بود آمریکا حدود و ثغور سال ۱۹۹۱ را یادآوری کرد و مانع ورود ارتش به اربیل شد.
۳) اقتصاد این منطقه، اقتصاد نفتی است و اقتصاد نفتی یک دولت رانتی را تشکیل داده است. ولی درجایی که دو دولت داریم و حزب از دولت مهمتر است، پدیده دولت رانتی بازنمایی مخصوص خودش را پیدا میکند. در کردستان عراق که دو حزب اصلی موجود است، به معنای دو حزبی در نظامهای توسعه یافته لیبرال غربی نیست؛ اینکه حزبی شکست میخورد، حزب دیگر جای آن را می گیرد.
بلکه در اینجا دولت حزب را داریم، دولتی که ریشهاش حزب است و حزب هم در تمام این سالهای گذشته پابهپای اقتصاد پیش رفته و به بخشی از روندهای اقتصادی این منطقه تبدیل شده است.
حتی برخی منتقدین احزاب کردستان، اصطلاح حزب کمپانی را به کار میبرند. که اشاره به؛ منحصر کردن فرصتهای اقتصادی و بذل و بخشش این امتیازات بر اساس سلسله مراتب حزبی و خانوادههای حاکم و نزدیک به قدرت، است.
فساد جدید در کردستان عراق
قبلا تصمیمات اساسی قبل از تصویب در پارلمان، در دفاتر سیاسی احزاب تعیین میشد و پارلمان نقش سیاسی خود را نمیتوانست ایفا کند. پدیده جدید قابل ملاحظه که در سالهای اخیر اتفاق افتاده این است که دفاتر سیاسی احزاب، که قبلا مرکز اصلی قدرت بودند، کارکردهای قبلی خودشان را از دست دادند و خانوادههای حاکم بر این احزاب بیشازپیش نقش دفتر سیاسی را کمرنگ میکنند و تصمیمات در دایرههای بسته خانوادگی و محافل و مجالس نزدیک و متحد با آنها اتخاذ می شود.
در ابتدا این خصیصه حزب دموکرات کردستان بود، اما الان حزب اتحادیه میهنی هم همین گونه شده است، البته از انسجام کمتری نسبت به حزب دموکرات برخوردار است.
خانوادگی شدن احزاب به معنای خانوادگی شدن اقتصاد و این به معنای شخصی شدن روندهای سیاسی است. این روندی است که در درازمدت ره به توسعه سیاسی و اقتصادی نمیبرد و جامعه را خالی از نهادهایی میکند که در بزنگاهها باید به داد جامعه برسند.
روند فعلی در کردستان عراق جامعه مدنی را از فرصتهای حقیقی خودش محروم میکند. مثلا در حزب دموکرات کردستان بعد از پایان دوره ریاست مسعود بارزانی، پست مهم ریاستی یعنی ریاست اقلیم کردستان، به ترتیب به دو نفر از عموزادههای بارزانی رسید.
این پست کلیدی، در کنار سازمانهای امنیتی و گلوگاههای اقتصادی و ارتش و نیروهای نظامی است که این خانواده در آنها نیز حضور فعال دارند، اخیرا همین مدل در حزب اتحادیه میهنی کردستان هم پیاده شده است.
دفاتر سیاسی احزاب، که قبلا مرکز اصلی قدرت بودند، کارکردهای قبلی خودشان را از دست دادند و خانوادههای حاکم بر این احزاب بیشازپیش نقش دفتر سیاسی را کمرنگ میکنند و تصمیمات در دایرههای بسته خانوادگی و محافل و مجالس نزدیک و متحد با آنها اتخاذ میشود.
حزب اتحادیه میهنی کردستان
حزب اتحادیه میهنی در دهه ۸۰ به لحاظ سیاسی و نظامی از حزب دموکرات قویتر بود، البته فاصله خیلی زیاد نبود اما در دهه ۸۰ اتحادیه میهنی بود که گفتمان سیاسی جذابتری را به جامعه عرضه میکرد و از لحاظ نظامی هم حضور قدرتمندتری در کردستان عراق داشت و این نقطه قوتها مرهون پایگاه اجتماعی و گفتمان سیاسی محبوبتری بود که این حزب داشت. موتور محرک این حزب در سال ۱۹۷۵ گروههای شهرنشین و طبقه متوسط بودند.
دلیل تشکیل جبهه توسط این حزب این بود که تمام جامعه کُرد آن زمان را شامل شود. اما مشکل بعد از بازگشت از کوه به شهر بود، اتحادیه میهنی مدعی بود سوسیالیسم را به عنوان یک اندیشه عدالت خواهانه با ناسیونالیسم کردی به شیوهای موفق آمیزش داده و از این امتزاج موفق یک ایدئولوژی نوین برای رهایی ملت کرد درست کرده است.
اما فروپاشی شوروی باعث شد این حزب بلحاظ تئوریک خلع سلاح شود! بعد به کپی ناشیانه و ناموفق از حزب دموکرات دست زد، حزب دموکرات برند اصلی کردییت سنتی است و هیچ حزبی یارای مقابله با آن را ندارد. تاریخ ۷۰ـ ۸۰ ساله درخشان و رهبری اسطورهای در مقاطع مختلف، متعلق به حزب دموکرات بود.
نقش خاندان بارزانی، به عنوان رأس یک طریقت صوفی و تعبدی که در این حزب وجود دارد، باعث شده حزب دموکرات کردستان هیچگاه دچار انشقاقهای ویرانگر نشود.
در انشقاق ۱۹۶۴ بین دو حزب دموکرات و اتحادیه میهنی و ساختار اقتصادی که کردستان عراق پیدا کرد. چارهای نبود جز اینکه اتحادیه میهنی خودش را برند اصلی کردیت معرفی کند و از پایگاه اولیه خودش فاصله بگیرد.
با فاصله گرفتن از پایگاه اولیه، آن را از دست داد و نتوانست یک اندیشه جدیدی را جایگزین کند و صرف تقلید از حزب دموکرات مشکلات حزب اتحادیه میهنی را بیشتر کرد.
مشکل حزب میهنی با یک سری اشتباهات تاکتیکی دیگر بیشتر شد. سال ۲۰۰۵ این دو حزب توافقنامه استراتژیک امضا کردند و اتحادیه میهنی در کرکوک و سلیمانیه رأی خوبی داشت اما اشتباه این حزب این بود که موقع تقسیم پستها در عراق و کردستان، این حزب پست ریاست جمهوری عراق را بر پست ریاست اقلیم کردستان، ترجیح داد و ریاست اقلیم به حزب دموکرات رسید و جلال طالبانی از حزب اتحادیه میهنی رئیس جمهور عراق شد.
اما وقتی عراق به ورطه جنگ افتاد توجه به کردستان جلب شد و سرمایهگذاریهای زیادی در آنجا انجام شد. اینها شروع افول اتحادیه میهنی در مراتب قدرت در عراق و اقلیم کردستان بود.
اتحادیه میهنی مدعی بود سوسیالیسم را به عنوان یک اندیشه عدالت خواهانه با ناسیونالیسم کردی به شیوهای موفق آمیزش داده و از این امتزاج موفق یک ایدئولوژی نوین برای رهایی ملت کرد درست کرده است. اما فروپاشی شوروی باعث شد این حزب بلحاظ تئوریک خلع سلاح شود! بعد به کپی ناشیانه و ناموفق از حزب دموکرات دست زد
جنبش تغییر
بر اساس روابط و ظرایف بین این دو حزب، افول حزب میهنی باعث نرمشها و انعطافهای بیشتر این حزب در برابر حزب دموکرات کردستان شد.
انشعابی که در سال ۲۰۰۹ به رهبری آقا نوشیران مصطفی، شخصیت دوم و اصلی اتحادیه میهنی، رخ داد و از دل آن جنبش تغییر ظاهر شد ریشه در همین مشکل(انعطاف در مقابل حزب دموکرات) داشت. از سال ۲۰۰۵ که پستها تعریف شد حزب میهنی برای ایجاد توازن قدرت خواستار سیستم پارلمانی بود اما حزب دموکرات، به ریاست بارزانی خواستار سیستم ریاستی بود.
نرمشهای آقای طالبانی، که نوشیران مصطفی او را متهم میکرد حفظ پست ریاست جمهوری برای طالبانی خیلی مهم بوده، باعث شد اینها(نوشیران مصطفی) در مقام جناح سرسختتر اتحادیه میهنی، در مقابل حزب دموکرات کردستان قرار بگیرند و از اتحادیه میهنی خارج شوند و اولین انشعاب حزب اتحادیه میهنی، در دوران پس از سقوط صدام، شکل دهند.
جنبش تغییر داعیه اصلاح طلبی داشتند و می گفتند سیستم حکومتی اقلیم کل ساختار خانوادگی آن و الیگارشی ها حاکم و حزب سالاری های آنجا نیاز به اصلاحات دارد ولی انگیزه اصلی آنها مخالف با حزب دموکرات بود.
جنبش تغییر در اولین انتخاب بعد از انشعاب در سال ۲۰۱۰ توفیق خیره کنندهای به دست آورد. ۲۵ کرسی از کرسیهای پارلمان را صاحب شد و به همان نسبت اتحادیه میهنی دچار شکست دیگری شد، البته این شکست باعث واگذاری قدرت در سلیمانیه نشد.
جنبش تغییر نتوانست در ادامه ابزار لازم برای اعمال نظرات خود را به دست بیاورد و به مرور دچار تنزل شد و با بیماری و فوت رهبرش خیلی از امیدها که به او بسته شده بود رنگ باخت.
در کردستان عراق سیاست حامیپروری ویژگی هر دو حزب بود، چون مبتنی بر اقتصاد نفتی و رانتی است. هر حزبی که خارج از چارچوب حامیان این دو حزب باشد، به هر شکل سعی می کنند آن را منحرف کنند و این بلایی بود که بر سر اپوزوسیون آمد!
در جایی که نهادهای سیاسی کارآمد وجود ندارند و قانون به راحتی دور زده میشود، رابطه بر ضابطه حاکم است، حامی پروریها و پررنگتر شدن و سختتر شدن الیگارشیهای اقتصادی و سیاسی حاکم، به نفع توسعه سیاسی نخواهد بود.
ولی با رفتن جنبش تغییر، مشکل اتحادیه میهنی حل نشد و هر روز یک تفرقه و انشقاق و درگیری در آن ایجاد میشود. اما ارتباطات اقتصادی بین سران مختلف اقلیم کردستان گزینه جنگ داخلی را مردود کرده است.
بافل طالبانی تلاش کرده پسر عموی خودش لاهور شیخ جنگی را کنار بزند و خودش حاکم بلامنازع شود البته این دو هیچ اختلاف فکری و سیاسی و جهتگیری استراتژیک متفاوتی ندارند و بیشتر بازی تاج و تخت و اختلاف بر سر قدرت و ثروت است.
حزب دموکرات هم موضع مثبتی نسبت به قدرتگیری بافل طالبانی دارد. چون حزب دموکرات میداند در کوتاه مدت نمیتواند نظر سلیمانیه را به خودش جلب کند و احتیاج دارد یک رقیب ضعیف شده را داشته باشد.
در شرایطی که هنوز آمریکا حضور دارد و پوشش هوایی کردستان عراق را تامین میکند، این بیماریها پوشیده میماند. کردهای عراق، مثل افغانستان، باید خودشان را برای جهان پساآمریکا آماده کنند. امکان خروج غرب از منطقه و تضعیف نقش متحدان اروپایی امکان مسلمی است. در این صورت جاهایی که وابسته به حمایت آنها بودند باید بیشتر به فکر بازبینی در روندهای اقتصادی خودشان باشند. خارج شدن آمریکا باعث قدرت گرفتن روسیه و چین و ایران و ترکیه در منطقه میشود.
حزب میهنی برای ایجاد توازن قدرت خواستار سیستم پارلمانی بود اما حزب دموکرات، به ریاست بارزانی خواستار سیستم ریاستی بود. نرمشهای آقای طالبانی، که نوشیران مصطفی او را متهم میکرد حفظ پست ریاست جمهوری برای طالبانی خیلی مهم بوده، باعث شد اینها(نوشیران مصطفی) در مقام جناح سرسختتر اتحادیه میهنی، در مقابل حزب دموکرات کردستان قرار بگیرند و از اتحادیه میهنی خارج شوند.
جریانات اسلامی
پیشینه این جریانات به چند دهه قبل برمیگردد. جریان اخوان المسلمین به صورت یک جریان سراسری در عراق وجود داشت و در دهههای گذشته تعدادی از روحانیونی که اطراف ملامصطفی بارزانی حضور داشتند بصورت مخفی وابسته به اخوان بودند ولی هویت سیاسی خودشان را بروز نمیدادند و به جنبشی که بارزانی پدر، رهبری میکرد پیوسته بودند.
در میانه جنگ ایران و عراق برخی از اینها تحت تاثیر انقلاب و افکار آیت الله خمینی(ره) از اخوان المسلمین جدا شدند و «حرکت اسلامی کردستان عراق» را در سال ۱۹۸۷ تشکیل دادند. این جنبش، مثل دیگر جنبشهای کردستان عراق، مورد حمایت ایران قرار گرفت.
نقطه افتراق حرکت اسلامی با اخوان المسلمین قبول داشتن جهاد علیه صدام بود و حرکت اسلامی، لشکر اسلامی کردستان را به عنوان شاخه نظامی خودش تشکیل داد.
بعد از بازگشت به شهرها در سال ۱۹۹۱ اینها عمدتا در حلبچه بودند. اولین اصطکاک کردها بعد از بازگشت به شهرها مابین اتحادیه میهنی و حرکت اسلامی اتفاق افتاد. اینها سال ۹۲ باهم درگیر شدند آن موقع این انگاره وجود داشت که اتحادیه میهنی یک حزب غیرمذهبی است و حزب دموکرات از آن مذهبیتر است.
درگیری باعث شکست موقت حزب حرکت اسلامی شد و با کمک ایران اینها به منطقه حلبچه برگشتند و ساکن شدند.
با رفتن جنبش تغییر، مشکل اتحادیه میهنی حل نشد و هر روز یک تفرقه و انشقاق و درگیری در آن ایجاد میشود. اما ارتباطات اقتصادی بین سران مختلف اقلیم کردستان گزینه جنگ داخلی را مردود کرده است.
در سال ۱۹۹۴ شاهد اعلام تاسیس «اتحاد اسلامی کردستان» شاخه اصلی اخوان المسلمین در کردستان عراق، بودیم. اتحاد اسلامی بعد از درگیری اتحادیه میهنی و حرکت اسلامی، اعلام موجودیت کرد.
این حزب اولین حزب مدنی و غیرمسلح کردستان بود و معتقد بودند سیاست ورزی باید بدون اسلحه باشد و عمدتا فعالیتهای خیریه و عام المنفعه داشتند. حرکت اسلامی و جمعیت اسلامی علی باپیر هردو شاخه مسلح داشتند. اما جمعیت اسلامی بعد از انشعاب اسلحهها را تحویل داد و به یک حزب غیرمسلح تبدیل شد. جنبش تغییر هم خواهان انحلال میلیشایی حزبی بود. اینها بنیانگذاران اپوزوسیون و شروع سیاست ورزی جدید و لیبرال در محیط شبه نظامی کردستان عراق بودند.
در انتخاباتهایی که آن موقع برگزار میشد اتحاد اسلامی کردستان معمولا ۲۰ درصد را کسب میکرد که برای یک حزب اسلامی نوپا زیاد بود. این حزب بعد از آمدن آمریکا و سقوط صدام دچار افت منزلت اجتماعی شد. اتحاد اسلامی در ۷ـ ۸ سال اول خود در کنار ریزش دو حزب اتحادیه میهنی و دموکرات خیلی موفق بود. هواخواهان این حزب بعدا آن را متهم می کردند که به اندازه کافی انقلابی عمل نمیکند و جناح چپش به نفع احزاب تازه تاسیسی مثل جنبش تغییر ریزش کرد و جناح متشرعتر آن به نفع جمعیت اسلامی ریزش کرد.
حزب حرکت اسلامی هم دچار اختلاف و جناح بندیهای فراوان شدن بود و به چندین حزب تقسیم شد. موقع حمله آمریکا، بخشی از آنها در مظان اتهام طرفداری از ابومصعب الزرقاوی و جریانات جهادی مخالف حکومت جدید عراق بودند و از سوی آمریکا مورد حمله موشکی قرار گرفتند. همان موقع علی باپیر که چهره اصلی و متفکر این جریان بود جدا شد و «جمعیت اسلامی» را تاسیس کرد.
پایگاه بیشتر احزاب سلیمانیه است چون آزادی بیشتری نسبت به مناطقِ تحت کنترل حزب دموکرات دارد. حزب «نسل جدید» که عمدتا از طبقه جوان و متوسط شهری است، در سلیمانیه فعال است. این حزب از بقیه احزاب صریحتر است و صراحتا با رفراندم استقلال کردستان مخالفت کرد.
اتفاق دیگری که پارسال رخ داد آقای علی باپیر پسوند اسلامی را از حزبش برداشت و اعلام کرد به خاستگاه و اهداف اسلامی همچنان وفادار است و تبدیل شد به «جمعت دادگری» این یک حرکت تاکتیکی مناسب بود که بتواند گروههای اجتماعی بیشتری که منتقد وضع موجود بودند به خودش جذب کند.
جمعیت اسلامی آقای علی باپیر به نسبت اتحاد اسلامی و حرکت اسلامی نقش اپوزوسیون را بهتر توانست بازی کند و موقعیتش از اتحاد اسلامی بهتر شده بود و اتحاد اسلامی با تزلزل جایگاه مواجه است.
پایگاه بیشتر احزاب سلیمانیه است چون آزادی بیشتری نسبت به مناطقِ تحت کنترل حزب دموکرات دارد. حزب «نسل جدید» که عمدتا از طبقه جوان و متوسط شهری است، در سلیمانیه فعال است. این حزب از بقیه احزاب صریحتر است و صراحتا با رفراندم استقلال کردستان مخالفت کرد. این حزب چند کرسی در پارلمان عراق و کردستان دارد و رادیکالترین نقد را به جریان حاکم در کردستان عراق و مشخصا حزب دموکرات دارد.
بایستههایی در مورد کردستان عراق
کردستان عراق به لحاظ زیرساختی و اقتصادی و امنیت پیشرفتهای مهمی در دو دهه اخیر داشته است. چیزی که کردها در ۱۹۹۱ تحویل گرفتند یک محیط نظامی وحشتناک با مردمی داغدار و تقریبا همه روستاها دچار کوچ اجباری شده بودند.
این منطقه امروز از آن روزها خیلی فاصله گرفته است. البته در چند سال اخیر بر اثر مسائلی که پیش آمد و حمله داعش و افزایش اختلافات میان احزاب و انشعابات از آهنگ رشد کاسته شده است. هرچند این رشد طبیعی نبوده و نیاز به بازتوزیع اقتصادی در میان تمام گروههای اجتماعی و پایان دادن به انحصارات و تیول داریهای غیرمدنی و غیرمولد دارد. ولی در کشورهای درحال توسعه مرحله اول که خیز توسعه است خیلی مهم است و آنها این دوره را با موفقیت پشت سر گذاشتند. ولی در مرحله بعدی که متوازن کردن درآمدها و مدنی کردن اقتصاد و غیرنظامی کردن عرصههای اقتصادی و غیرحزبی کردن فرصتها است، نیاز به اصلاحات جدی دارد.
آنچه برای افغانستان رخ داد، در صورت عدم اصلاحات جدی و راهبردی، برای کردستان عراق هم محتمل است. اصلاحات اساسی، مخصوصا در عرصه اتحاد دو حزب اصلی و تشکیل یک دولت یکپارچه و یکپارچه کردن نیروهای امنیتی که مربوط به احزاب هستند، لازم است.
از طرفی احتمال خروج غرب از منطقه جدی است. در حالی که شکاف دولت ملت خیلی زیاد است و نسل جدیدی که در کردستان عراق وارد مرحله حیات اجتماعی میشوند لزوما دوران صدام را به یاد ندارند و لزوما با قالبها و کلیشه های حزبی گذشته شکل نگرفتند. الان نسلی ظهور کرده که این کلیشهها را شکسته است. البته این تحول مثبتی است ولی اگر فرصت سیاسی مناسب برای این نسل ایجاد نشود ممکن است یک انفجار سیاسی رخ بدهد. ممکن است یک حزب با داعیههای عدالت طلبانه ظهور کند و دستاوردها را با خطر مواجه کند.
در کل آنچه برای افغانستان رخ داد، در صورت عدم اصلاحات جدی و راهبردی، برای کردستان عراق هم محتمل است. اصلاحات اساسی، مخصوصا در عرصه اتحاد دو حزب اصلی و تشکیل یک دولت یکپارچه و یکپارچه کردن نیروهای امنیتی که مربوط به احزاب هستند، لازم است.
حزب دموکرات کردستان
حزب دموکرات کردستان به لحاظ سیاسی یک حزب محافظهکار است. پایگاه اجتماعی آن طبقه محافظهکارتر و سنتیتر کرد هستند. اما این حزب دو گفتمان برای جلب نظر گروههای اجتماعی دارد.
یک گفتمان سنتی که ریشه در تاریخ و رهبران روحانی این حزب دارد. دومی گفتمان مدرن برای جلب توجه طبقه جدید و گروه های شهرنشین، که سعی میکند بین این دو تعادل ایجاد کند.
در کنار این دو لازم است تعادلی بین دو سیاست اعلامی و اعمالی رخ بدهد. در عرصه رسانه حزب دموکرات صاحب یک رسانه شورانگیز و میهن پرستانه ناسیونالیسم کردی و مدعی رهبری کردها به سوی استقلال است، اما در عرصه اجرا این نیست.
این سیاست اعلامی کمک کرد خواستههایش را در رقابت با بغداد و اتحادیه میهنی و جنبش تغییر و اسلامیها، پیش ببرد. اما همین سیاستهای اعلامی در مقطعی باعث اغفال نهادهای تصمیمگیر این حزب شد.
ایران و کردستان عراق
ایران فرصتهای زیادی را در کردستان عراق از دست داده است. سیاست منطقهای ایران در سالهای گذشته بر اساس مدل هلال شیعی خوب پیش رفته است ولی ظرفیتهای تمدنی و فرهنگی ایران پیشرفت نکرده است. کردها در عراق و ترکیه و سوریه به لحاظ قومی و فرهنگی خیلی به ایران نزدیک هستند. ولی تاکید ایران روی بعد مذهبی و پرهیز از ملاحظات فرهنگی دیگر و همچنین ظرفیت اقتصادی ترکیه، باعث شده ترکیه در این رقابت دست بالا را پیدا کند و این به ضرر ایران است. نزدیکترین گروهی که میتوان روی هم پیمانی و اتحادآن در عمق استراتژیک ایران در منطقه حساب کرد کردها هستند، ولی به دلایلی این امر نادیده گرفته شده است.