ارامنه از همه جای جهان به قرهکلیسا میآیند و مراسم غسل تعمید و نامگذاری بچهها و دعا و نیایش دارند. به هر حال این کلیسا اولین کلیسای جامع جهان مسیحیت است.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، درباره قرهکلیسا و تاریخ ارامنه، روزنامه ایران نوشت: «زمین پوشیده از برف است و آرامگاه ساندخت در نور تند صبح زمستان میدرخشد. این جاده همان جادهای است که یهودا یا تادئوس، حواری عیسی مسیح(ع) در سال ۶۶ میلادی برای بشارت دین نوظهور در آن پای نهاد و پس از مرگ، نخستین کلیسای جامع جهان مسیحیت بر سر آرامگاهش بنا شد. درست در ابتدای جاده میایستم و دیوار یادمان شهدای ارمنی منطقه را تماشا میکنم؛ شهید سرگون آکویانس، شهید هرمز باباخانی، شهید قایچاق داوتیان، شهید آلبرت قوستا و شهید فریدون عیوضی. چند دقیقه بعد نزدیک روستا، برج کلیسای تادئوس را میبینم و صومعه زاکاریای مقدس که در دل کوه روبهرو به زحمت پیداست. تا یادم نرفته بگویم تادئوس را که به او برادر مسیح نیز میگویند، نباید با یهودای اسخریوطی اشتباه گرفت.
نخستین شهید مسیحیت
شاهزاده ساندخت، دختر ساناتروک پادشاه ارمنستان و از نخستین گروندگان به دین مسیحیت بود که به دستور پدر، زندانی و با جمعی از پیروان کشته شد و بدینترتیب نخستین شهید مسیحیت لقب گرفت. دو قرن بعد در سال ۳۰۱ میلادی و در زمان تیرداد سوم، مسیحیت به رهبری گریگور روشنگر، دین رسمی ارمنستان شد. گریگور از دودمان سورن پارتی یا خراسانی بود که با زبانها و ادیان مختلفی آشنایی داشت و به مسیحیت گرویده و به مدارج بالایی رسیده بود.
اینجا در روستای قرهکلیسا، بسیاری از خطکشیهای ذهنی فرو میریزد. اهالی یکسره کرد جلالی و شافعی مذهبند اما محرم که از راه میرسد، برای عزاداری به روستاهای شیعهنشین دور و بر میروند و مردادماه که شد، کلیسا و دور و برش را برای مراسم بادراک یا عشای ربانی ارامنه جهان آماده میکنند.
زیر آسمان آبی در قرهکلیسا
روستا در آرامش صبحگاهی، زیر آسمان آبی، شلوغی و دود و ترافیک تهران را به یادم میآورد. من در قرهکلیسا شبیه مسافر زمانم. بوی دود هیزم و نان تازه و موسیقی ترکی آذربایجانی و گفتوگوی کردی کرمانجی میآید. کردهای کرمانج آذربایجان غربی با سه گویش شِکاکی، هرکی و جلالی صحبت میکنند و روستای قرهکلیسا مثل اغلب کردهای قره ضیاءالدین، ماکو، پلدشت، چالدران و همین طور کردهای نخجوان از طایفه جلالیاند.
ارسلان و اسماعیل دم در کلیسا منتظرند. هر دو مثل بقیه کارکنان محلی میراث فرهنگی اهل همین روستا هستند. وقتی از اسماعیل درباره کار و زندگی میپرسم، میگوید همه چیز خوب است اما امسال پسرداییاش را که همکار خودش بوده و همین جا در قرهکلیسا کار میکرده، از بیماری کرونا از دست داده و ناراحت است. قطبالدین صبح اول وقت به کلیسا آمده و مشغول پاروکردن برف است. میگوید همه جا را تمیز کرده و میخواهد برود خانه صبحانه بخورد و برگردد. تعارف میکند که من هم بروم خانهاش یا برایم صبحانه بیاورد. خیالش را راحت میکنم که آفتاب نزده در ماکو حسابی صبحانه خوردهام و حالا میخواهم کلیسا را خوب تماشا کنم.
یاد گزارش مارک تواین از شب آتن و آکروپلیس میافتم. وقتی کشتی در ساحل، لنگر انداخته بود اما شهر قرنطینه بود و تواین باید شبانه وارد تاکستانهای اطراف میشد و سراسیمه به سمت آکروپلیس میدوید و آفتابنزده خودش را به کشتی میرساند. وجب به وجب در و دیوار کلیسای تادئوس پر از نقش و نگاری است که مجبورم مثل تواین با عجله ببینم و برگردم، ظهر باید در چالدران باشم.
کلیسا با دو برج مخروطی، کارکرد یک قلعه نظامی نیز دارد و حجمپردازیها و نقشها و شمایل مختلف آن به اعتقاد بسیاری، از کمنظیرترین اشکال هنرهای تجسمی است. دو حیاط شرقی و غربی و اتاقهای راهبان و دخمه و زیرزمین و آسیاب و غذاخوری و … هر کدام بخشی از این بنای باشکوه و اسرارآمیز است. بنایی که حدود دو هزار سال حوادث مختلفی از جنگ و خونریزی تا زلزله و حوادث طبیعی را به چشم دیده و بارها و بارها بازسازی و مرمت شده و هر بار یادگاری از آن زمانه را در خود جای داده است؛ از یورش چنگیز و تیمور تا تخریب توسط ارتش عثمانی در زمان شاه اسماعیل، بازسازی به دستور شاه عباس، مرمت دوباره و افزودن تزئینات توسط عباسمیرزا فرزند و ولیعهد فتحعلیشاه و تخریب دوباره برخی حکاکیها و تزئینات توسط ارتش عثمانی در جنگ جهانی و … میگویند زاکاریای مقدس نیز که آرامگاه او کمی آنطرفتر و مشرف به دره است، در واقع یک اسقف نیکوکار مسیحی است که در سال ۱۳۲۹ میلادی کلیسا را پس از زلزلهای مهیب، بازسازی کرده و هر صلیب کوچک خاچکار یا چلیپایی که بر در و دیوار کلیسا میبینیم، نشانه و یادگاری است از یک خیر مسیحی که در طول تاریخ در حفظ و مرمت بنا کوشیده است.
ارسلان میگوید: اگر دقت کنید یک طرف کلیسا سیاه و یک طرفش سفید است. اصل کلیسا از سنگ سیاه بوده و برای همین در ترکی آذربایجانی به قرهکلیسا معروف شده ولی بعد با سنگ سفید مرمت و بازسازی شده است. اگر چه برخی نیز اعتقاد دارند نام قدیمی کلیسا «کارا» بوده که واژهای پهلوی به معنای بزرگ است و بعدها با «قره» یا «قارا» به معنی سیاه در ترکی اشتباه گرفته شده است.
آخرین کسی که برای مرمت مقبره ساندخت به روستای قرهکلیسا آمده، معماری ارمنستانی است که یادگار او را در آبدارخانه کوچک حیاط کلیسا میبینم؛ یک ورق سفید که با خودکار قرمز به زبان فارسی، انگلیسی و ارمنی روی آن نوشته سیگارکشیدن ممنوع! میگویند کرونا داشت و پسردایی اسماعیل هم از او گرفت و به رحمت خدا رفت. اوضاع خودش هم خوب نبود اما بهموقع بستری شد و کار را تمام کرد و به کشورش برگشت.
پژوهشهای مختلف در زمینه معماری کلیساهای ایران نشان میدهد این بناها از اسلوب معماری ساسانی پیروی میکنند که در مواجهه با مفاهیم دینی مسیحی دگرگون شده و همین اتفاق برای نمادهای ایرانی بهویژه نماد آفتاب، سرو، نیلوفر و … نیز افتاده است؛ پدیدهای که در قرهکلیسا یا کلیسای تادئوس هم بهخوبی پیداست. آنچنان که وقتی زیر گنبد مرمری و روبهروی محراب بلند آن میایستی، خود را در ایران باستان و توصیفات رنگین تاریخنگاران احساس میکنی.
ارسلان میگوید: هر ساله هفته اول مرداد، کلیسا را به ارامنه تحویل میدهیم و آنها را برای برگزاری مراسم تنها میگذاریم: «ارامنه از همه جای جهان به قرهکلیسا میآیند و مراسم غسل تعمید و نامگذاری بچهها و دعا و نیایش دارند. به هر حال این کلیسا اولین کلیسای جامع جهان مسیحیت است.»
علاوه بر ارامنه، گاه آسوریان نیز به این مراسم میآیند. جالب است بدانید ارامنه در ایران پراکندهاند اما آسوریها یا آشوریها اغلب در آذربایجان غربی ساکن هستند و جمعیت آنها در ارومیه بیش از ارمنیهای این شهر است. آسوریها نیز همچون ارمنیها از مذاهب مختلف کاتولیک، ارتدوکس و پروتستان پیروی میکنند و هر کدام از آنها در آذربایجان غربی و ارومیه کلیسای خاص خود را دارند.
روستا را با تمام آرامش رؤیاییاش ترک میکنم. در انتهای جاده دوباره کنار دیوار یادبود شهدای ارمنی میایستم و فاتحه میخوانم. زمین پوشیده از برف است و آرامگاه ساندخت نخستین شهید مسیحیت در نور تند صبح زمستان میدرخشد.»