پیشنهاداتی برای بهبود ارتباطات میان فرهنگی ایران و آذربایجان؛ اکثر آذربایجانیها درباره ایران شبهه دارند!
باید دقت داشت ارتباطات ایران و جامعه آذری نباید صرفا در کانال مذهبی تعریف شود. نیاز به نهادهایی چون جامعه المصطفی در حوزه های علمی غیردینی ازجمله در حوزه های پزشکی و مهندسی نیز دیده می شود.
ردنا (ادیان نیوز)- ابتدا باید عنوان کرد رویکرد این نوشتار از منظر فرهنگی نگاشته شده و نافی دیگر نظرت سیاسی-امنیتی در حوزه قفقاز نیست. اما باید در اهمیت پرداخت به مسائل مختلف از منظر فرهنگی باید اذعان داشت که فرهنگ و هویت برای جمهوری اسلامی ایران، راهبردی است؛ زیرا اساس شکل گیری جمهوری اسلامی با جهت گیری هویت فرهنگی بوده است. ما به مثابه جمهوری اسلامی، خود را دولتی دینی با هویت اسلامی می دانیم که در قلمرو سرزمینی ایران تشکیل شده است و مهمترین عنصر قوام بخشی این نظام سیاسی که مشروعیت خود را از اسلام کسب میکند، اسلامی بودن آن است.
پس مسئولیت ما به مثابه دولت اسلامی حفظ اسلام و تعهد و عمل به آرمان ها و ارزش های اسلامی است. در گفتمان انقلاب اسلامی، مرزهای ایدئولوژیک و عقیدتی جایگزین مرزهای جغرافیایی میشود و مکتب گرایی جای ملت گرایی را میگیرد. عنصر هویت سازی که خود و دیگری را تعریف می کند، دین مبین اسلام است. بنابراین منبع اولیه هویت ایرانی، دین و آموزه های اسلامی است. ما در قبال مسلمانان قفقاز خود را مسئول می دانیم و خود را موظف به حمایت از مسلمین و مستضعفین در برابر مستکبرین می دانیم. البته پایایی هویت ما نیز در قبال پرداخت بدان است؛ چراکه پایا شدن هر ملت یا هر نوع جامعه ای به ایدهای است که از آن در ذهن دارد.
قانون اساسی جمهوری اسلامی، دستگاه دیپلماسی کشور را موظف کرده تا روابط خود را بر طبق تعهد برادرانه نسبت به تمام مسلمانان جهان تنظیم کند و از هیچ تلاشی برای حمایت از مستضعفان دریغ نکند. البته در عصر کنونی روابط کشورها را تنها حاکمیت ها تعیین نمی کنند؛ بلکه دولت ها، افکار عمومی و فناوری های ارتباطی در مجموع معادلات روابط بین الملل را می سازند. بر این اساس باید به دیپلماسی فرهنگی به عنوان یک ابـزار کارآمـد و قابـل انعطـاف در سیاست خارجی که زمینه ساز ارتقای سطح مناسبات میان دولت ها و به تبـع آن افـزایش تفـاهم میان ملت ها است، نگریست و در اجرای تعهدات برادرانه نسبت به مسلمانان از این ابزار نیز بهره جست.
نکته دومی که باید بدان توجه داشت، وجود واحد دولت-ملت قوی در جمهوری آذربایجان است. به هر حال از سال ۱۹۱۸، در آن محدوده جغرافیایی در قفقاز، جمهوری به نام آذربایجان تشکیل شده و از همان لحظه تشکیل جمهوری آذربایجان، ملت آذربایجانی هم در حال ساخته شدن بوده است. در دوران شوروی هم کارهای مختلفی برای این ملتسازی توسط بلشویک ها انجام گرفته است. به هر ترتیبی الان آنجا هویت ملی بسیار قوی دارد. من اینجا لازم است که عرض کنم عرایض من درمورد الهام علیاف و دولتمردان و… نیست، بلکه کلیت واحد جمهوری آذربایجان را میخواهم خدمتتان عرض کنم که در آنجا هویت ملی، هویت قومی و هویت ناسیونالیستی به شدت قوی است. این مسئله را شما حتی در اربعین هم میتوانید شاهد باشید. در محلی که همه ملل در این رودخانه ارتباطی، رودخانهای که از همه ملل به آنجا میآیند و در آن غوطهور میشوند، باز هم در آنجا اکثر گروه های جمهوری آذربایجانی، حتی گروههای کوچک، با خودشان حداقل یک پرچم بههمراه دارند و می دانیم که پرچم نشانی از هویت ملی میباشد. در نتیجه وجود این هویت ملی قوی، مردم هر چیزی را که علیه منافع ملیشان احساس کنند، دربرابرش مقاومت می کنند. حال این اقدام میتواند از طرف کشورهای همسایه بوده باشد که در سال های نزدیک اتفاقا یک ملت واحد بوده باشند و یا از طرف کشوری بیگانه از آن سوی قاره آفریقا! جالب این که اتفاقا به دلیل شباهت های فراوان فرهنگی، این دولت-ملت نوپا، احساس خطری که از اقدامات یک کشور همسایه می کنند بسیار بیشتر از کشورهای دور می تواند باشد. این کشور همسایه میتواند ایران باشد، ایرانی که دیندارها خیلی دوستش دارند، یا روسیهای باشد که تمام توسعه های مدنی را وام دار آن می دانند. فرقی نمی کند، این علایق گروهی هیچ موقع باعث نمیشود اجازه بدهند که به منافع ملیشان آسیبی وارد شود.
نکته سوم آنکه ذهنیتسازی منفی طولانی علیه ایران و جهان اسلام در طی سالیان دراز، در جمهوری آذربایجان انجام گرفته است. در دورانهای مختلف، از روسیه تزاری گرفته تا دوران شوروی و حتی دوره استقلال. هر کدام هم به دلایل مختلف از جمله خنثی سازی قیام های مردمی اسلامی. در نتیجه این ذهنیت سازی هم مضامین ایران و اسلام در مسئله جمهوری آذربایجان، بر هم منطبق شده است. در نتیجه این ذهنیتسازی طولانی علیه ایران و اسلام، امکان رسیدن به نقطه مشترک بین ما و جمهوری آذربایجان از بین رفته است. اگر بخواهیم راحت بگوییم، بهجز اندک طرفداران ایران در جمهوری آذربایجان، اکثر مردم درباره ایران سوال و شبهه دارند. گروهی هم که کلا ضد ایران شدهاند، علنا علیه ایران و ایرانی ناسزا می گویند. اما عموم ملت سوال دارند. عموم ملت درباره همین شبهات سالیان دراز که علیه ایران و اسلام شده، سوال دارند اما ما هیچ پاسخی به آنها ندادهایم. مخصوصا در این دوره اخیر هیچ پاسخی به آنها نداریم. اصلا امکان گفتوگو با آنها از دست دادهایم. بیشتر حرفهایمان هم با نگاه ایرانیست، حتی اگر بخواهم ریزتر شوم، با نگاه تبریزی به مسائل نگاه میکنیم. ما فکر میکنیم که مثلا روبروی ما یک پانترک نشسته است و با او حرف میزنیم و مسائلی که مطرح میکنیم، جوابهایی است که نسبت به یک پانترک داریم. در حالیکه جهان فکری مردم جمهوری آذربایجان، خیلی متفاتتر از یک ایرانی هست، حتی اگر آن ایرانی پانترک باشد.
نکته آخر مقدمه هم آنکه به هر قیمتی نباید به یک کشوری ورود کرد. ورود پر هزینه فایده ندارد. مخاطب ما باید عامه مردم جمهوری آذربایجان باشد. گروه های مختلف، شبکه های مردمی مختلف، تشکیلات های واقع در دل جامعه و…
حال باید چه کرد؟
باید جمهوری اسلامی ایران را کما هو حقه، به مردم جمهوری آذربایجان معرفی کنیم. شناخت مردم آذربایجان نسبت به ایران خیلی کم و آن خیلی کم هم بعضا نادرست است. مردم ایران هم شناخت کاملی از جمهوری اذربایجان ندارند. گروه های مختلف اطلاعات ناقص و گاه نادرستی از آذربایجان دارند و متاسفانه اطلاعات ناقص خود را به کل جامعه تعمیم و مبنای سیاست گذاری قرار می دهند.
بهنظر می رسد ساده ترین، بهترین و ماندگارترین روش برای شناساندن ایران، ایجاد فرصت شناخت مستقیم برای مردم جمهوری آذربایجان از طریق ارتباطات میان فردی و میان فرهنگی باشد.
باید ارتباطات را تقویت کرد. این ارتباطات میتوانند در سه کانال انجام بپذیرند. اولی ارتباطات مردمی است که کمهزینه و پرفایده می باشد. ارتباطات، سطوح مختلفی دارد. سطح تراکنشی ارتباط، به دلیل دوطرفه بودن فعال می باشد و در نتیجه تاثیرگذاری و تاثیرپذیری بالایی دارد. این سطح از ارتباط در ارتباطات میانفردی و دونفره یا چندنفره شکل میگیرد. ارتباطات مردمی به دلیل غیردولتی و غیرحکومتی بودن، سطح اعتماد بدان بالا بوده و این اعتماد، باعث انتقال پیام های صادقانه میشود. ما سوالات آنها را هم میشنویم و دنبال پاسخ به آنها میرویم. البته باید برای این اتفاق، فرهنگ ارتباطات میانفرهنگی را نیز در جامعه خودمان از طریق آموزش های عمومی باید بالا ببریم.
دوم، ارتباطات جمعی با پیوست رسانههای اجتماعی است. با بودجه کم شبکه های برون مرزی هم می توان باز کارهایی کرد. باید علاوه بر رصد، تولید ادبیات نیز داشت. مثال مختلف تاثیرگذار زیادی می توان بیان داشت. ترجمه و پخش سریال های حضرت یوسف و مختار و فیلم های سینمایی چون خداحافظ رفیق، طلا و مس و …. بازتاب زیادی در جامعه آذربایجان داشت. تنها برای نمونه به بازخورد سریال حضرت یوسف اشاره می شود که در سالی که این سریال از شبکه سحر آذری پخش می شد، بیشترین نام پسری که بر متولدین آن سال گذاشته شد، نام مبارک حضرت یوسف علیه السلام بود. باید دقت داشت، برای تاثیرگذاری بیشتر و سنجش دقیق تر بازخورد ارتباطات جمعی نیاز به بالا بردن سطح ارتباطات می باشد. بدین منظور نیاز به پیوست شبکههای اجتماعی برای برنامه ها و شبکه های برون مرزی می باشد. اگر شما رادیو آزادی آمریکا را ببینید، اینستاگرام رادیو آزادی از خود رادیو آزادی بیشتر فعالیت میکند. در ادامه تحلیل این پیوست باعث نقطه زنی نیز می شود.
سوم، برای تعمیق ارتباطات نیاز به ایجاد کمپینها و صفحات مشترک می باشد. خیلی باید عمیقتر شویم و تحقیق کنیم تا بتوانیم یک کمپین ایجاد کنیم که واقعا بگیرد و مردم دو کشور پای کار بیایند. باید دقت داشت که این مسائل، دستوری و از بالا به پایین نیستند، اینگونه نیست که ما بگوییم مثلا فلان هشتگ را با فلان میزان پول بالا بیاورید. اتفاقا این گونه ارتباط هم خراب میشود.
چهارم، روابط دانشگاهی را باید برقرار و تنظیم کرد. نیاز به تسهیل گران ارتباطی و موسسات جذب دانشجو می باشد اما باید دقت کرد که این موسسات پوششی برای اقدامات امنیتی-نظامی نباشند، بلکه واقعا موسسه جذب دانشجو باشد. البته به دلیل حساسیت دو طرفه، از جمله اقدامات گذشته ایران که با پوشش های گوناگون وارد جامعه آذربایجان شده و به جذب نیرو پرداخته بودند، همچنین از سوی دیگر نهادهای امنیتی آذربایجان و سرویس های جاسوسی کشور های متخاصم، به اسم دانشجو نیرو به ایران اعزام کرده بودند باعث بدبینی دو طرفه شده و تاسیس چنین نهاد واسطی که واقعا کار جذب دانشجو انجام دهد، بسیار سخت به نظر می رسد. در این میان جامعه المصطفی خوش درخشیده بود و باعث جذب علاقه مندان بسیاری در حوزه دروس دینی بوده است. باید دقت داشت ارتباطات ایران و جامعه آذری نباید صرفا در کانال مذهبی تعریف شود. نیاز به نهادهایی چون جامعه المصطفی در حوزه های علمی غیردینی ازجمله در حوزه های پزشکی و مهندسی نیز دیده می شود.
پنجم، باید در مسئله قره باغ سهم ویژه ای داشته باشیم تا بتوانیم در بین مردم محبوبیتی داشته باشیم و کاری انجام بدهیم. آزادی قره باغ مهم ترین مسئله و دغدغه فکری مردم جمهوری آذربایجان می باشد. اقدامات عملی و بازنمایی آن ها در رسانه ها و کنترل چهره صادقانه ایران در حل مسئله قره باغ باید دستور عمل کلیه نهادها و سازمان های بین المللی جمهوری اسلامی ایران ازجمله وزارت خارجه و صداوسیما باشد. متاسفانه برغم موضع گیری اصولی جمهوری اسلامی ایران، تهاجم رسانه ای دشمنان باعث شده ایران در موضع اتهام همکاری با ارمنستان علیه آذربایجان قرار گرفته است. سوال مردم جمهوری آذربایجان از جمهوری اسلامی ایران این است که شما چطور بر خود نام کشور اسلامی را می گذارید حال آنکه علیه مسلمانان و شیعیان وارد معامله و همکاری با کشوری که درحال جنگ با مسلمانان می شوید؟ باید جواب این سوال سخت، به شکل نرم به مردم داده شود. جواب این سوال هم، جدلی و مناظره گونه نیست که با همکاری آذربایجان با اسرائیل قیاس شود. بلکه باید جواب اصولی و متناسب با جایگاه جمهوری اسلامی داده شود. برخی اقدامات عملی واقعی هم در میدان باید اجرایی شود؛ ازجمله برگزاری همایش های آزادی قره باغ، تولید ادبیات برای آزادی تمامی زمین های جهان اسلام از جمله فلسطین و آشنایی ذهنی مردم این چند کشور نسبت به هم، تشکیل کارگروه های بین المللی ذیل کنفرانس کشورهای اسلامی، ارسال پیام های دوستانه مردمی از طرف قومیت های مختلف ایرانی به مردم آذربایجان و اعلام همدردی در برخی فجایع انسانی رخ داده در قره باغ ازجمله قتل عام مردم مسلمان در خوجالی و…
اقدامات هنری نیز باید چاشنی و شتاب دهنده ما باید باشد. به عنوان مثال برگزاری نمایش دوستی ایران و آذربایجان بر روی پل خداآفرین واقع بر روی رود ارس که با هنرنمایی بازیگران نوجوان از هر دو کشور باشد. همچنین گروه سرودی از هر دو کشور بر روی این پل اجرا داشته باشند. مقامات عالی هر دو کشور در این مراسم کنار پل حضور داشته باشند و در این مراسم پل خداآفرین به عنوان پل دوستی دو کشور اعلام شود. پس از آن این پل بر روی اسکناس های هر دو کشور به عنوان پل دوستی چاپ شود. فیلم های سینمایی، مستند، رمان، شعر، نقاشی، صفحات مجازی و… نیز درباره این پل دوستی ساخته و پرداخته شود. می توان با تقویت زیرساخت ها و ایجاد راه های مواصلاتی، مقدمه ورود کاروان های زیارتی اربعین و امام رضا علیه السلام نیز با عبور از این پل باشد.
در این صورت مطمئن باشید نه تنها روابط استراتژیک ایران و ارمنستان هم به هم نخواهد خورد، به توفیق الهی فصل جدیدی هم در روابط فرهنگی ایران و آذربایجان گشوده خواهد شد. قطعا دشمنان ساکت نخواهند نشست و حداکثر توان خود را در بازنمایی منفی از این تعاملات خواهند داشت، اما باید دانست، کار دشمن دشمنی هست و نباید از ترس تحریف، به خودتحریمی روی آورد؛ بلکه باید فعالانه و با مراقبت وارد میدان شد و با نصرت الهی دشمن را عقب راند.