هنجارهای مرتبط با مکان ها و زمان های مقدس در سه کتاب مقدس
این مقاله به دنبال بررسی گزارههای هنجاری مربوط به مکانها و زمان های مقدس در سه کتاب مقدس قرآن، تورات و انجیل و مشابهتها و تفاوتهای آنهاست که به کمک نرم افزاری خاص با “روش تحلیل محتوای عمقی “که یکی از روشهای مختلط کمی- کیفی است، پردازش تحلیل و تفسیر شده است.
ردنا (ادیان نیوز)- مقاله «هنجارهای مرتبط با مکان ها و زمان های مقدس در سه کتاب مقدس» به دنبال امر قدسی هنجارین در سه دکتاب مقدس است. قداست و امر قدسی، مقولهای تفسیری و ارزش گذار در قلمرو دین است و بی حضور چنین معنایی، هیچ دینی شایستگی نام دین را نخواهد داشت. از سوی دیگر، در حوزه جامعه شناسی، بر اساس رابطه تنگاتنگ «ارزشها» و «هنجارها» میتوان در کنار مقدس شمرده شدن زمان و مکانی خاص در یک جامعه، هنجارهای مرتبطی را نیز مشاهده کرد. نتایج جستجو در سه کتاب مقدس، دستیابی به ۱۰ هزار و ۳۹۶ گزاره هنجاری بود که در ۱۲۳ دسته جای گرفت.
دستهای از آنها به تعداد ۲۹۵ گزاره، مضمون مکانهای مقدس و دسته دیگر با ۳۰۱ گزاره، مضمون زمانهای مقدس را داشت. به این ترتیب ۵. ۷ درصد بایدها و نبایدهای سه کتاب مذکور، متمرکز بر هنجارهای مکانها و زمانهای مقدس بود که جداول آن در مقاله آمده است. به موجب جداول مذکور، تورات به مراتب بیش از دو کتاب دیگر به بایدها و نبایدها در رابطه ما و مکانهای مقدس و همچنین ما و زمانهای مقدس پرداخته است. در داخل دسته مکانهای مقدس، سهم گزارههای هنجاری مربوط به ما و اشیاء مقدس در تورات به مراتب بیش از قرآن و انجیل است.
از آن سو، انجیل به مراتب بیش از دو کتاب دیگر حاوی هنجارهای مرتبط با عبادتگاهها (کلیسا، کنیسه و… ) است؛ ضمن آنکه کمترین تعداد گزارههای هنجاری مرتبط با ما و زمانهای مقدس را میتوان در انجیل یافت. گزارههای هنجاری مرتبط با ماههای حرام فقط در قرآن دیده شد و انجیل و تورات فاقد چنین مضمونی هستند. در ادامه مقاله، فهرستی از ۵۹۶ گزاره هنجاری استخراجی، همراه با شماره شناسایی آنها که نماینده آدرس دقیق آیه منبع گزارههاست، فهرست شده است. در پایان مقاله، مدل تقارن مضامین پنجگانه هنجارهای مکانها و زمانهای سه کتاب مقدس محاسبه و ترسیم شده است. از نکات قابل توجه این مدل، دستیابی به ضریب همبستگی فی معادل ۰. ۷ میان مضمون اعیاد و ایام مقدس + اشیاء و اماکن مقدس است.
هنجار در یک نظام کلی عبارت از بایدها و نبایدها در هر جامعه و فرهنگ است. ریشه لغویِ Norm یا هنجار، کلمه لاتین Normo است. در لاتین نورم Norm قبل از همه، قاعده، قانون و مثالی است که مرجع عمل واقع میشود و در عمل معنای اخیر مورد توجه است (ساروخانی، ۱۳۷۰: ۴۹۲ـ۴۹۱). در لاتین این واژه معنای گونیا میدهد و از این رو به معنی قانون و یا قاعدهای است که به عنوان ماخذ به آن رجوع میشود. در محاوره این واژه به معنای قانون یا اصلی است که باید راهبری یا هدایت یک رفتار را عهده دار شود. در مواردی که نُرم بکار میرود، منظور مطلق فکر کردن نیست بلکه راههای عمل و یا انجام دادن است (سازگار، ۱۳۷۷ : ۱۰۴-۱۰۳). در لغت نامه روان شناسی برای هنجار دو معنا از دو منظر ذکر شده است:
۱ـ آنچه باید به منزله انگاره و یا به منزله قاعده در نظر گرفته شود.
۲ـ استاندارد یا ارزشی که معرف یک گروه است. یک هنجار میتواند معرف ارزشی مفرد یا طبقهای از ارزشها باشد که بیانکننده بازده مخصوص یک گروه است و هر یک از افراد را میتوان با آن مقایسه کرد (منصور، ۱۳۶۵: ۳۵۷).
هورتون نیز دست به طبقه بندی معانی واژه هنجار میزند. بهگفته وی واژه هنجار دارای دو معناست:
ـ معنای آماری: اندازه هر چه که کلاً وجود دارد.
ـ معنای فرهنگی: مفهوم چیزی که انتظار میرود وجود داشته باشد.
گاهی اوقات از هنجارِ آماری تعبیر به «واقعیت» و از هنجار فرهنگی تعبیر به «ایده ال» میشود
هورتون در ادامه با اشاره به اینکه مردم غالباً تفاوت میان این دو نوع هنجار؛ یعنی هنجارِ آماری یا «هستها» و هنجارِ فرهنگی یعنی «بایدها» را تشخیص نمیدهند، هنجارهای فرهنگی را مجموعهای از انتظارات رفتاری، و تصوری فرهنگی از این امر میداند که مردمان چگونه باید عمل کنند. به گفته وی فرهنگ، نظام هنجارهای استاندارد شده و روشهای مورد توقع و انتظار احساس کردن و عمل کردن است که اعضای یک جامعه مجموعاً از آن تبعیت میکنند ((Horton. 1984:57.
در دائرهالمعارف جامعه شناسی گیلفورد هم هنجار از دو منظر علوم آماری و علوم روانشناختیِ آموزشی بررسی و تعریف شده است. بر این اساس، هنجار در آمار، شاخص ویژگی مشترک یا متوسط یک گروه مشخص است و دراندازه گیریهای آموزشی و روان شناختی، هنجارها ابزارهای تفسیر نتایج آزمونها هستند (Guilford , 1973-1974: 198)
شاید یکی از سادهترین تعاریف هنجار تعریفی است که کنت بیلی آورده، میگوید: هنجارها بیان آن چیزی است که فرد باید یا نباید انجام دهد. وی هنجارها را اعم از هنجارهای مثبت و منفی میداند و ادامه میدهد: هنجارها میتوانند امر باشند؛ یعنی بگویند که چه باید بکنیم یا نهی باشند؛ یعنی بگویند چه نباید بکنیم. عدم انطباق با هنجارها تنبیه یا مجازات را از طرق مختلف در پی دارد ((Bailey, 1982: 121
دیوید لی وهوارد نیوبای هم در کتاب خود تعریفی بسیار کلی و عام از هنجار بهدست میدهند و میگویند: «هنجار عبارت از الگوهای اساسی است که باید بر آن منطبق بود. این دو با اذعان به اینکه تعریف یاد شده بسیار کلی است، میکوشند بدین گونه به تبیین بیشتر واژه هنجار بپردازند: «تعریف دقیقتری از هنجار این است که هنجار، الگویی انتزاعی است که در ذهن وجود دارد و محدودیتهای مشخصی را برای رفتار تعیین میکند»(Lee & Newby, 1983: 264).
آنتونی گیدنز هم قواعد رفتار را که رفتار مناسب در محدوده معینی از زمینههای اجتماعی را مشخص میکنند، هنجار مینامد و میگوید هنجار یا نوع معینی از رفتار را تجویز میکند و یا آن را ممنوع میسازد (Giddens , 1993: 743).
هنجارها[۱] از یک نظر به دو دسته «نوشته و نا نوشته»[۲] تقسیم می شود (Ferrante,2008:63). به نظر میرسد که تورات، انجیل و قرآن، از کهنترین و ماندگارترین کتب حاوی «هنجارهای نوشته» در میراث انسان معاصر است. اما آیا میتوان خواستهها و فرمانهایی که در سه کتاب مقدس به صورت مکتوب آمده، آنگونه که در مباحث جامعه شناسی مطرح شده، «هنجار» نامید؟
هنجار و ارزشها
اگرچه ارزش و هنجار دو مفهوم اساسی و مجزا در جامعه شناسی است، اما توجه مقاله حاضر بیشتر معطوف به رابطه تنگاتنگ میان این دو است. آن چنان که ریچارد شفر مینویسد: «اغلب میان ارزشها، هنجارها و احکام در یک فرهنگ رابطه مستقیم وجود دارد. به عنوان مثال: اگر یک فرهنگ دارای نگرشی مثبت و اساسی نسبت به مالکیت اموال شخصی باشد، احتمالاً قوانین شدیدی بر علیه سرقت وضع خواهد کرد» (Schaefer,1983:59) به عبارت دیگر، ارزشهای مشترک است که هنجارهای در حد «مقتضیات» را شکل می دهد.
آن چنان که فرانت در تعریف ارزش می گوید: «مفاهیم مشترک در این باره که چه چیزهایی خوب، صحیح، مقتضی، شایسته و مهم است، ارزش نامیده می شود (Ferrante, 2008: 63) در مورد زمانها و مکانهایی که در حوزه ارزشهای مثبت جای گرفته و با اصطلاح «مقدس» شناخته میشوند نیز میتوان چنین رابطهای را دید. به عنوان مثال: جنبه مقدس بودن «موسم» حج، در آیه ۱۹۴ سوره دوم قرآن، به وضوح قابل مشاهده است و متعاقباً هنجار عدم کارزار به واسطه قداست ماه مذکور در آیه ۲۱۷ همان سوره مطرح شده است. یا هنجار نپختن غذا به واسطه قداست روز شنبه، در آیه ۲۳ فصل ۱۶ کتاب دوم تورات آمده است.
در واقع در هر دو مثال، قداست، جهت رفتار را مشخص کرده است. این همان پدیدهای است که تی- باتومور هنگام بحث درباره عوامل جهت دهی به رفتارهای اجتماعی، از ارزشها یاد کرده و تأکید میکند که به همین جهت، جامعه شناس، ارزشها و ارزش گذاریهای انسانها را به عنوان یک واقعیت مطالعه میکند (باتومور، ۱۳۵۶: ۷۵). در یک جمع بندی میتوان گفت که رابطه میان «ارزشها» و «هنجارها» آنقدر تنگاتنگ است که حتی عدهای معتقدند که این دو اصولاً تفاوت چندانی با یکدیگر ندارند و اگر تفاوتی هم به نظر میرسد، اساسی نیست، بلکه فقط در چگونگی استفاده از واژههاست (Nisbet,1970:232).
هنجار و جامعه
تقریباً در همه تعاریف هنجار که به آن مراجعه شده، چه تعاریفی که به هنجار از منظر فرد مینگرند و چه تعاریفی که از دیدگاه جامعه به هنجار توجه میکنند، رابطه و اتصالی انکار ناپذیر میان هنجار و جامعه، پذیرفته شده است، تا جایی که برخی تعاریف، اساساً هنجار را صرفاً دارای صبغه اجتماعی میدانند. جمیز کلمن و همکارانش در کتاب «مسائل جامعه شناسی» این تعریف از هنجار را بهدست میدهند: «هنجار یک قاعده اجتماعی است که به ما میگوید کدام رفتار در یک موقعیت مشخص قابل قبول است و کدام رفتار قابل قبول نیست. هر گروه انسانی- چه کوچک و چه بزرگ- حاوی هنجارهایی است که حاکم بر اعضای آن است» ( Coleman , 1980: 7-8).
جولیوس گلد هنجار را در یک جامعه، پدیدهای میداند که میانگین اعضای جامعه بر اساس آن عمل میکنند. این «آن» را می توان «نوعی ترین» در جامعه و یا ضوابط مشترک عمل اجتماعی دانست که حاصل پای بندی به انتظارات مشترک است (آبرکرامبی، ۱۳۶۷: ۲۵۹). جامعه شناسان، ساز و کار دستیابی به «نوعی ترین» را «همگرایی تدریجی» میدانند که طی آن، گروههایی از مردم متفقاً با ادراک مبهمی روبه رو میشوند. در وهله اول، به چنان تعبیر واگرایی میرسند، که نتوان آن «نوعی ترین» را در میانشان مشاهده کرد، سپس به تدریج به دلیل فرآیند همگرایی، این اتفاق روی خواهد داد و سرانجام هنجار پدید خواهد آمد (گلد، ۱۳۸۴: ۹۱۸).
آنچه از تعاریف متعدد و متنوعی که از هنجار ارائه شد، استفاده میشود، این است که هنجار در هر شکل و وضعیت و پیشینه و پسینه، عبارت از یک استاندارد عمل یا معیار یا ضابطه است. ضابطهای که باید مرجع عمل همه اعضای یک جامعه خاص باشد و از این رو، مانند سایر ضوابط و استانداردها، هنجار نیز علی الاصول باید مورد تبعیت و پیروی افراد قرار گیرد. نکته بسیار مهم دیگر این است که هنجار در درون فرد نیست، بلکه در جامعه و در فرایند تعامل و کنش متقابل اعضای آن است. هیچ هنجاری در خلأ متصور نیست. اگر زندگی اجتماعی انسان غیر قابل اجتناب است، توجه داشتن به هنجارها و رعایت آنها نیز غیر قابل اجتناب است. زندگی در جامعه و رعایت نکردن هنجارها فرضی مشکل است که در صورت تحقق، مجازاتهای مختلف اعم از فیزیکی و غیرفیزیکی و در اشکال مختلف را در پی خواهد داشت. رابطه هنجار وجامعه چنان است که- همانگونه که ملاحظه شد ـ برخی تبعیت از هنجار را اساساً مهمترین جزء اجتماعی شدن انسان میدانند؛ بدین معنی که لازمه زندگی، اجتماعی شدن و لازمه اجتماعی شدن، رعایت و یادگیری هنجارهاست. در همین خصوص است که هنجار در فضای جدای از «خود» و حتی جدای از «دیگری» قابل تصور است. اگر چه تعامل و کنش متقابل «خود» و «دیگری» موجب ایجاد هنجار میشود، اما هنجار نه ساخته و پرداخته «خود» و نه ساخته و پرداخته «دیگری» است، بلکه ساخته و پرداخته مجموعهای از خود و دیگران است که هم «خود» و هم «دیگری»ها باید آن را رعایت کنند (جبلی، ۱۳۸۹: ۳۶).
نکته مهم دیگر اینکه هنجار پدیدهای بدیهی و عقلی «جهانی» نیست. هنجار کاملاً وابسته به فرهنگ و لذا کاملاً نسبی میتواند باشد. هیچ هنجاری هنوز به عنوان یک اصل اساسی مورد پذیرش همه فرهنگها قرار نگرفته است. حتی در این صورت شعب و لوازم و مقتضیات اصول کلیِ پذیرفته شده جهانی در فرهنگهای مختلف، کاملاً با هم متفاوت است. برای مثال، از واژههای «آزادی» و «برابری» و «درستی» تاکنون تفاسیر و تعابیری به تعداد فرهنگهای گذشته و حال شده است. لذا هنجار امری نسبی و فرهنگی است و با توجه به اینکه الزاماً عین حقیقت نیز نیست، بنابراین، خدشه فلسفی نیز به نسبی بودن آن وارد نیست. هنجار حتی به صورت بومی و فرهنگی باید مورد پذیرش عمومی قرار گرفته و مستقر شده باشد تا تبدیل به هنجار شود. بنابراین، هنجار معیاری استقرار یافته و پذیرفته شده است. اگر چه در سنجش و نحوه و میزان و مکانیزم آن در خصوص اصل مذکور (یعنی مستقر و پذیرفته شده بودن هنجارها) جای تأمل فراوان است، اما در مجموع چنانچه معیاری به صورت عمومی در جامعه و فرهنگ خاص مستقر و مقبول واقع نشده باشد، حتی با وجود واقعی بودن آن هنوز تبدیل به هنجار نشده و لذا لازم الاتباع نخواهد بود (همان،۳۷).
به نظر میرسد که آنچه جستجو می شود، به دلایلی فاقد خصلتهای عام « هنجار» در مباحث جامعه شناسی است: نخست آنکه خاستگاه و یا محور آنچه هنجارها در سه کتب مقدس نامیده شده است، الزاماً جامعه و حاصل اکثریت یا میانگین جمعیت نیست. آن چنان که در قرآن، آیه ۱۰۰ سوره ۵ آمده است: «[ ای پیامبر] بگو هرگز ناپاک و پاک مساوى نیستند. اگرچه کثرت [ جمعیت ] ناپاکها، موجب شگفتی تو شود» دیگر آنکه از دیدگاه جامعه شناسی، از تجمع ارزشها و هنجارهای یک جامعه ـ در هر مقطع از زمان ـ نظام هنجاری آن مقطع حاصل میشود. بنابراین، جامعه شناسی می تواند این موضوع را امری طبیعی بداند که نظام هنجاری ۵۰۰ سال پیش ایران با نظام هنجاری امروز آن متفاوت باشد و به همین ترتیب، این دو نظام در ایران امروز با مثلاً هندوستان امروز تفاوت داشته باشد، در حالیکه در کتب مقدس، آنچه به صورت هنجار مطرح شده، قائم به زمان و مکان نیست.
بنابراین، شاید بتوان از دسته بندی جدیدی از هنجارها سخن گفت و آنها را به «زمینی» و «آسمانی» تقسیم کرد که نوع اول، از صفاتی که در بالا به آن اشاره شد، برخوردار است و نوع دوم جز آن است. با این رویکرد، آنچه در این مقاله به عنوان هنجار مطرح شده، «باید و نبایدها» یی است که منشأ آن به ترتیب زمان نزول، سه کتاب مقدس تورات، انجیل و قرآن است.
امر مقدس و غیرمقدس
تمرکز اصلی مقاله حاضر بر هنجارهایی است که حیطه آن را مکانها و زمانهای «مقدس» تشکیل میدهد. در واقع تعبیر قداست وامر قدسی با گذر به قلمرو اخلاق کاربرد می یابد. اما خود آن مأخوذ از این قلمرو نیست و مختص به قلمرو دین است. هیچ دینی وجود ندارد که واجد چنین معنای زنده و هسته باطنی واقعی نباشد و بی حضور چنین معنایی هیچ دینی شایستگی نام دین را نخواهد داشت.
در انجیل امر قدسی با واژه عبری قدوس (qadosh) آمده که معادل واژه یونانیayios , و واژه لاتینی sanctus است و تعبیر دقیق تر آن همان واژه sacar است. همه این واژهها معنایی فراتر از خیر و خوبی دارند وترجمه آنها به “عقلی کردن” یا “اخلاقی کردن” نوعی سوء ترجمه است. همچنین تعبیر کانت به ارادهای که قاطعانه و از روی انگیزه وظیفه و تکلیف از قانون اخلاقی تبعیت می کند معنای کاملی از این مفهوم را ارائه نمی دهد. از این رو، به کار گیری واژه مقدس (Holy) یا قدسی (Sacred) اقدام مهم وارزشمندی است. رودلف اتو (Rudolf Otlo) واژه نومینوس (numinous) که از روی واژه یونانی نومن (Numen) ساخته شده را توصیه می کند (اتو،۱۳۸۰: ۴۸-۴۷).
از منظر جامعه شناسی «مقدس»[۳] چیزی است که در میان معتقدان به مجموعه معینی از عقاید مذهبی حالت هیبت و[۴] یا حرمت[۵] را بر انگیزد (P. 748 Giddens,1989,). این اشیاء مقدس چنان اعتباری دارند که انسان ابتدایی هرگز با همان سهل انگاری که مثلاً تبر خود را در دست می گیرد، به آن دست نمیزند، بلکه برای آنها یک قوه فوق طبیعی قایل است که دارای قدرتی است که می تواند منشأ خیر و خوبی، یا مصدر شر و بدی باشد (ناس، ۱۳۸۲: ۱۵).
امیل دورکیم دین را برحسب تمایز میان چیزهای مقدس و چیزهای نامقدس تعریف می کند. در دین چیزی مقدس است که واجد صفات الهی باشد. آنها نماینده ارزشهایی هستند که برای گروه یا جامعه، اهمیت اساسی دارند. مردم حرمتی که برای چیز مقدس قایل می شوند، ناشی از احترامی است که برای ارزشهای اجتماعی اساسی قایل هستند. دورکیم کوشش می کند که ثابت نماید همه ادیان متضمن اعمال تشریفاتی و شعایری منظم هستند که در آن گروهی از مؤمنان گرد هم می آیند. در مراسم تشریفاتی جمعی، حس همبستگی گروهی تأیید و تقویت می شود. تشریفات افراد را از امور مربوط به زندگی جامعه ای نامقدس دور کرده به قلمرویی متعالی وارد می کند که در آن اعضای گروه خود را در ارتباط با نیروهای عالی تر حس می کنند (گیدنز، ۱۳۷۷: ۴۹۳).
“شاید مستقیم ترین راه برای نزدیک شدن به معنای امر قدسی، ارتباط دادن آن با موجود لایتغیر و آن حقیقتی است که هم محرک لایتحرک است و هم ماندگار است. آن حقی که لایتغیر وقیوم است، قدس است و تجلی این حقیقت در جویبار صیرورت و قالب زمان همانی است که دارای قدسیت است. یک صدا یا شیء مقدس، شیء یا صدایی است که نشان آن موجود قیوم و لا یتغیر را برحقیقت فیزیکیاش حمل می کند. مقصود انسان از امر قدسی همان معنایی است که او از آن موجود لایتغیر و قیوم در ذهن دارد. او امر قدسی رادر جوهره وجودش و بیش از همه در خردش حمل می کند، خردی که خلق شده تا آن موجود لایتغیر را بشناسد و آن قیوم را شهود کند” (نصر، ۱۳۸۳: ۶۵).
مکان مقدس
انسان جوامع باستانی به زندگی در مکانهای مقدس یا در جوار اشیاء تقدیس شده تمایل داشت. زیرا برای انسانهای جوامع پیش از عصر جدید و همچنین جوامع بومی و بدوی معاصر، مقدس با هستی، اشباع شده است و قدرت مقدس به معنای واقعیت و در عین حال تداوم سودمند بودن است. تقارن مقدس- نامقدس غالباً به منزله تضادی میان واقع و غیرواقع یا واقع و کاذب بیان شده است. بنابراین فهم این که انسان مذهبی عمیقاً آرزومند سهیم بودن در واقعیت اشباع شده با قدرت است آسان است.
مقدس و نا مقدس دو شیوه بودن در جهان اند؛ دو موقعیت که انسان در دوره تاریخ خود پذیرفته است. این روشهای بودن در جهان فقط مربوط به تاریخ ادیان یا جامعه شناسی نیستند؛ این روشها فقط موضوع مطالعه تاریخی، جامعه شناسی یا تیره شناسی نیستند. نهایتاٌ شیوههای مقدس ونا مقدس بودن مبتنی بر موقعیتهای متفاوتی هستند که انسان در کیهان تسخیر کرده است. از این رو، این روشها هم به فیلسوف و هم به هرکسی که در جستجوی ابعاد وجود انسان باشد مربوط می شود (الیاده،۱۳۷۵: ۱۳).
از نظر انسان مذهبی مکان متجانس نیست وپارهای از مکانها از مکانهای دیگر متفاوتند. همانگونه که در سه کتاب مقدس قرآن، تورات و انجیل خداوند در ورود موسی به وادی طور دستور میدهد که در آستانه وادی مقدسی هستی که باید کفشهایت را در بیاوری و نمونههای متعدد دیگری که در این تحقیق به آنها پرداخته خواهدشد نشان می دهد که مکانهای مقدس وجود دارند. یرای ما یک نتیجه اجتناب ناپذیر است که انسان مذهبی در جستجوی زندگی در حد ممکن نزدیک به مرکز جهان بوده است.
این اعتقاد وجود دارد که عالم از مرکز خودش به وجود می آید و به چهار جهت اصلی گسترش مییابد. عقیده بر این بوده که کوه در مرکز جهان است و در تعدادی از فرهنگها، در حقیقت سخن از کوههایی جنین واقعی و افسانهای در میان است که در مرکز جهان قرار داشته اند؛ مثلاً کوه مورو در هند، البرز در ایران، “کوه سرزمینهای” افسانهای در بین النهرین، جبل جریق در فلسطین. از آنجا که کوه مقدس را محور جهان میدانند و زمین وآسمان را به هم می پیوندد به یک معنا آسمان و زمین را لمس میکند و از این رو فراز ترین نقطه را در جهان مشخص میسازد. در نتیجه گمان می شد مرزی که آن را احاطه میکند و آنچه جهان ما را تشکیل می دهد، فرازترین سرزمین است که سیل آن را غرق نکرد.
مسیحیان معتقدند که این جلجتاست که بر روی قله کیهانی است. در سنت عبرانی آمده است که فلسطین فرازترین سرزمین است که سیل آن راغرق نکرد (الیاده،۱۳۷۵: ۳۵-۳۲ ). برطبق سنت اسلامی کعبه در مرکز زمین است و در روزی که آن را دحوالارض می نامند زمین از چهار سو از زیر آن گسترش یافت.
زمان مقدس
برای انسان مذهبی زمان نیز همچون مکان نه همانند است ونه مداوم. انسان مذهبی دو نوع زمان مقدس و غیر مقدس را تجربه می کند یکی استمرار ناپایدار است و دیگری توالی ابدیتها که به فواصل معین به هنگام آیینهایی که تقویم مقدس را به وجود آورده باز یافتنی است. زمان نا مقدس، بقای دنیوی معمولی است که در آن اعمال بدون معنای مذهبی مقرر میگردند. انسان مذهبی وقفهها و فترتهای زمانی که مقدس هستند و ارتباطی با بقای غیر روحانی نداشته و دارای ساختار و بنیان بکلی متفاوتی میباشند را مقدم داشته و آنها را دنبال می کند، چرا که آنها از سوی خداوند در زمان نخستین تقدیس شده اند و با آیینها برگشت پذیر به زمان حال هستند.
در قرآن از زمان مقدس در دو آیه تعبیر به ایام الله شده است. در آیه ۵ سوره ابراهیم خداوند به رسالت موسی (ع) اشاره می کند و به او دستور می دهد روزهای خدا را برای مردم یاد آوری نماید. در آیه۱۴ سوره جاثیه نیز به گناه کسانی اشاره می کند که به روزهای خدا اعتقادی ندارند. مفسران در بیان مقصود از ایام مقدس الهی در این آیات احتمالات زیر را بیان نموده اند:
-روزهای خدا بر اساس نظر پیامبر اسلام (ص) روزهای نعمتهای او و آزمایشهای او بوسیله بلاهای اوست.
-روزهای خدا بر پایه دیدگاه امام باقر(ع) سه روز می باشند: روزقیام مهدی موعود(ع) و روز رجعت و روز قیامت.
-روزهای پیروزی پیامبران پیشین و امتهای آنها که بر اثر آن نعمتهای الهی شامل حال ایشان گردید.
-روزهایی که خداوند اقوام سرکش و طاغوتها را به زیر کشیده است.
-روزهای خدا سه روز است: روز قیام مهدی (ع) و روز مرگ و روز رستاخیز
( تفسیر نمونه، ۱۳۷۰: ۲۷۵).
اما این گونه احادیث و تفاسیر دلیلی بر انحصار معنا نیست بلکه مصادیقی از این روزهای مقدس را بیان داشته اند.
آنجه در باب مفهوم مکان و زمان مقدس بیان شد تنها مربوط به ادیان الهی نمیشود، بلکه در ادیان غیر الهی و نخستین که افسانهها تاریخ مقدس آنها را نشان میدادند، با واقعیت بخشی افسانهها دینداران به خدایان خود نزدیک و در تقدس سهیم می شدند که برای آن نمونههای زیادی در تاریخ جوامع نخستین می توان یافت (الیاده، ۱۳۷۵، فصل دوم).
سؤال اصلی تحقیق
سؤال اصلی مقاله حاضر از دو بند تشکیل شده است: ۱) گزارههای هنجاری مربوط به مکانها و زمانهای مقدس در سه کتاب مقدس چیست، ۲) از این نظر، چه مشابهتها و تفاوتهایی در سه کتاب مقدس وجود دارد؟
روش تحقیق
برای انجام این پژوهش از یک روش تحقیق مختلط یا تلفیقی[۶] در تحلیل محتوا[۷] استفاده شده که به آن «تحلیل محتوای عمقی»[۸] گفته شده است. روشهای تحقیق مختلط که به عنوان سومین پارادایم روش شناسی مطرح شده است شیوه ای است که طی آن، روشهای کمی و کیفی در مطالعه ای واحد، با هم ترکیب می شوند ( Christensen , 2004 ). [۹] مقصود از «عمقی» نیز همان است که آدریانهالیدی[۱۰] به هنگام مقایسه دو پارادایم تحقیق کیفی و کمی به آن اشاره کرده و گفته است که در تحقیق کمی، عمل شمارش موارد وقوع دنبال می شود، در حالی که در تحقیق کیفی «نگاه عمیق»[۱۱] انجام می شود. (Holiday,2002,P. 6) استربرگ درجه این عمق را بر اساس میزان تمرکز بر متن مشخص می کند و اینگونه توضیح داده که محققان کیفی ممکن است در سطوح مختلف بر «متن» متمرکز شوند.
ساده ترین سطح همان شمارش ساده [۱۲]می باشد. در حالیکه سطوح بعدی می تواند حسب موضوع تحقیق و اهداف آن پیچیده تر شود. (Esterberg, 2002, P. 172) در مطالعه حاضر، واحد کدگذاری[۱۳] را گزاره حاوی مفهوم آشکار یا پنهان باید و نباید مرتبط با مکانها و زمانهای مقدس در هر یک از آیات سه کتاب مقدس تشکیل می داد. هر گزاره، سوای کد گذاری و انتقال به کامپیوتر- به شیوه تحلیل محتوای کمی-، خود همچون یک داده [۱۴]آماری عیناً به یک سلول اطلاعاتی در نرم افزار ام. آر. پی(۱) – برای تحلیلهای کیفی- منتقل می شد.
حاصل این تدبیر در ادامه مقاله خواهد آمد. ( لازم به توضیح است که مقاله حاضر مستخرج و بسط یافته از پژوهش چهار ساله ای است که بر روی ۱۰۳۹۶ گزاره هنجاری استخراجی از سه کتاب مقدس– به تفکیک ۱۸ حوزه موضوعی، از جمله دو حوزه هنجارهای مرتبط با مکانها و زمانهای مقدس- انجام شده است).
پیشینه تحقیق
جستجو در چند کتابخانه دانشگاهی معتبر، جستجوهای انجام شده از طریق موتورهای جستجو در منابع فارسی و انگلیسی، و گفتگو با صاحبنظران(۲) حاکی از آن است که تاکنون مطالعهای درباره مقایسه مکانها و زمانهای مقدس در تورات، انجیل و قرآن- بویژه به روش تحقیق مورد بحث – انجام نشده است.
یافتههای تحقیق
بررسی مجموع آیات تورات، انجیل و قرآن، منهی به استخراج ۱۰۳۹۶ گزاره هنجاری شد که به ۱۲۳ دسته تقسیم گردید. پنج دسته یا پنج کد از ۱۲۳ کد به دست آمده مربوط به بایدها و نبایدهای مرتبط با مکانها و زمانهای مقدس است که با ۵۹۶ گزاره، ۵. ۷ درصد گزارههای هنجاری سه کتاب را شامل میشود. تقریباً نیمی از این تعداد مربوط به مکانها و نیم دیگر متعلق به زمانهای مقدس است. توجه تورات به رعایت هنجارهای مکانها و زمانهای مقدس و به عبارت دیگر سهم گزارههای هنجاری مضامین مذکور در تورات ۲۴ برابر قرآن و ۱۲ برابر انجیل است.
الف- مکانهای مقدس در سه کتاب مقدس
۲۹۵ گزاره باید و نباید از ۱۰۳۹۶ گزاره استخراجی از سه کتاب مقدس، ( ۲. ۸ درصد) مربوط به باید و نبایدهای ما و مکانهای مقدس است که به سه شاخه تقسیم شده است:
۱- بایدها و نبایدها در رابطه ما و خانه خدا (۵۴)
۲- بایدها و نبایدها در رابطه ما و مسجد، کلیسا و کنیسه (کد ۵۵)
۳- بایدها و نبایدها در رابطه ما و اشیاء و سایر اماکن مقدس (کد ۵۶)
اگر چه تمامی خانههای ۹ گانه جدول ۱ دارای فراوانی است. اما میتوان گفت که در میان سه کتاب مقدس، تورات به مراتب بیش از دو کتاب دیگر به بایدها و نبایدها در رابطه ما و مکانهای مقدس پرداخته است، به طوریکه سهم گزارههای این حوزه در آن ۱۶ برابر قرآن و ۶. ۶ برابر انجیل است. همچنین اشیاء مقدس در تورات جایگاهی دارد که سهم آن در دو کتاب دیگر بسیار ناچیز است. انجیل به مراتب بیش از دو کتاب دیگر حاوی هنجارهای مرتبط با عبادتگاه (کلیسا، مسجد، کنیسه و… ) است.
برای مطالعه ادامه این مقاله به این لینک مراجعه کنید: هنجارهای مرتبط با مکان ها و زمان های مقدس در سه کتاب مقدس