به گزارش ادیان نیوز، یکی از مباحث بسیار مهم اعتقادی که تاکنون آبستن بسیاری از حوادث بوده و تعداد زیادی از اتفاقات حداقل یک قرن اخیر را می توان با توجه به آن، تفسیر و تحلیل کرد، مساله “آخرالزمان و پیشگوئی های مرتبط با آن” است.
اعتقاد به ظهور منجی در آخرالزمان، مورد قبول همه ادیان الهی و حتی آئین های ساخته دست بشر است؛ اما اینکه این منجی کیست؟ با ظهور او چه اتفاق بزرگی در جهان رخ خواهد داد؟ و مقدمه حضورش در جهان چیست؟، به تعداد ادیان و مسلک های جهان، اعتقاد وجود دارد.
از میان همه اعتقادات، دکترین “مهدویت” در اسلام و اعتقاد به ظهور عیسی در مسیحیت صهیونیست، به جهت آثاری که در پی دارد، حائز اهمیت تر است.
با توجه به اینکه، بنا به اعتقاد مسیحیان صهیونیست، ظهور مجدد حضرت عیسی در زمین، نیاز به مقدماتی دارد که متناقض با حقوق ملت هایی از جمله مردم فلسطین است، در نقطه مقابل مهدویت قرار می گیرد.
مساله اصلی در موضوع اعتقاد به منجی در آخرالزمان، تفاوت ریشه ای بین مسلمانان و مسیحیت صهیونیستی است؛ چرا که مقدمه ظهور امام زمان(عج)، مبارزه با ظلم و جور در دنیا ولی زمینه ساز حضور حضرت عیسی، جنگ و خونریزی فراوان است.
اعتقاد به ظهور حضرت مهدی(عج) در اسلام نوید دهنده آزادی، عدالت، صلح، امنیت و آرامش برای همه جهانیان و در عین حال قاطع در برابر مستکبران عالم است، ولی مسیحیان صهیونیست معتقد به ظهور دوباره حضرت عیسی پس از برقراری جنگ در منطقه آرماگدون بیت المقدس هستند.
بر این اساس، دکترین مهدویت پویا، اثرگذار، پیش رونده و ظلم ستیز و منشور مسیحیت صهیونیستی مرتجع، ظالم و غاصب است.
بر خلاف اعتقاد به مسیحیت صهیونیستی که منجر به غصب سرزمین فلسطین و کشتار دسته جمعی و آوارگی میلیون ها انسان بی گناه می شود و جنگی خانمان سوز با جدیدترین تسلیحات اتمی باید صورت گیرد تا عیسی مسیح ظهور مجدد کند، اعتقاد به مهدویت مستلزم تصرف سرزمین دیگران و جنایت علیه بشریت نیست بلکه در جبهه مقابل آن قرار می گیرد.
مسیحیان صهیونیست، اعتقاد به تشکیل دولت غاصب صهیونیستی و وقوع جنگ آخر الزمان را برگرفته از کتاب مقدس می دانند و این در حالی است که بنا به نظر برخی از صاحب نظران و پژوهشگران مسیحی، برداشت و توهم صهیونیست ها درباره “ارض موعود”، قرائتی کاملا تحریفی و مردود از کتاب مقدس است.
اختلافاتی که در مسیحیت درباره نحوه تفسیر جملات کتاب مقدس در ارتباط با مساله آخرالزمان، وجود دارد، مسیحیان را به چندین گروه متضاد و مخالف هم تقسیم کرده است؛ به طوری که طیفی تندرو از مسیحیان- که اتفاقا بیشترین امکانات و رسانه را در اختیار دارند- تمام تلاش خود را به کار می گیرند تا کتاب مقدس را به نفع قوم یهود تفسیر و تاویل کنند.
بردگی مسیحیت برای صهیونیسم به جایی کشیده شده که مسیحیان صهیونیست در بالای کوه “صهیون” واقع در بیت المقدس، کلیسایی دایر کرده و زیباترین دختران اروپایی را برای استقبال از ظهور مجدد عیسی آماده کرده بودند که این عملکرد با ادعای “پشت پا زدن مسیح به مظاهر زندگی” در تناقض آشکار است.
این اعتقادات و مصادیق به روشنی، رگه هایی از نفوذ هوشمندانه و برنامه ریزی شده صهیونیست های یهودی در بین مسیحیان را نشان می دهد که آنها موفق به تسلط بر اقتصاد، سیاست، رسانه و … کشوری مسیحی چون آمریکا شده اند.
یهودیان صهیونیست با سرمایه گذاری کلان بر روی بانک ها، وسایل ارتباط جمعی و ارتباط با نخبگان و متنفذان اروپایی، مجال تفکر را از مسیحیان گرفته و مسیحیت را عملا به اسارت یهود در آورده اند.
تقسیم مردم به دو گروه خیر و شر که برگرفته از اعتقات یهودیان است در مسیحیت صهیونیستی نیز به چشم می خورد چنان که جمهوری خواهان آمریکا همچون “جرج بوش” نیز بر پایه این معیار، سیاست خارجی آمریکا را تنظیم و به دو کشور افغانستان و عراق حمله کرد.
بر پایه این گزارش، بنا به اعتقاد مسلمانان ظهور امام زمان(عج) ارتباط مستقیمی با حوادث آخرالزمان دارد. زمانی که هرج و مرج و ناامنی دنیا را فرا می گیرد و مردم به دنبال مرد صالحی می گردند تا با او بیعت کنند که حضرت در مکه حضور فیزیکی خود را اعلام می کند.
نکته جالب توجه آنکه بر اساس اعتقادات اسلامی حضرت عیسی(ع) نیز به همراه امام زمان ظهور می کند، و این همراهی و حرکت در پشت سر حضرت حجت(عج)، موجب وحدت مسیحیان و مسلمانان برای مقابله با ظلم می شود.
گفتنی است، “فرانسیس فوکویاما”- واضع نظریه پایان تاریخ- نیز در راهبرد خود برای مقابله با نفوذ اسلام و تثبیت تفوق لیبرال دموکراسی غربی بر دیگر مدل های حکومتی، مبارزه با مهدویت را به همفکران خود و دولتمردان غربی متذکر شده بود.
منبع: رهپویان هدایت