شاید اوایل که گرد و غبار تحلیلهای گوناگون، فضای رسانهای و حتی عمومی دنیا را فرا گرفته بود، کمتر کسی فکر میکرد این ماجرای ساختگی سرآغاز دور جدید حملات ناجوانمردانه و نابهحق غربیان به اسلام و مسلمانان باشد.
علیرغم اینکه بر اساس اصول مهندسی و فیزیکی ثابت شده، این حادثه نمیتواند رنگی از حقیقت و واقعیت داشته باشد، اما جریان قوی رسانهای و سیاسی در آمریکا و غرب همچنان تلاش دارد تا از انتشار واقعیت ماجرای یازده سپتامبر ۲۰۰۱ جلوگیری کند.
یکی از قرائن ساختگی بودن واقعه یازده سپتامبر این بود که ساختمان شماره هفت در مرکز تجارت جهانی که در مجاورت برجهای دو قلو قرار داشت، بدون آنکه هواپیمایی به آن برخورد کند، به کلی تخریب شد.
از طرف دیگر اینکه چگونه تروریستهای القاعده بدون حمایت “دیگران” توانستهاند سیستم راهبری هواپیماهای آمریکایی بوئینگ را برای برخورد با یک ساختمان در واشنگتن آمریکا تنظیم کنند، سوالی است که ساختگی بودن این ماجرا بیشتر عیان میکند.
در آمریکا، این واقعه را “هولوکاست” آمریکاییها نامگذاری کردهاند؛ اما جالب آن است که هیچکس حق تحقیق، پژوهش و اظهارنظر درباره افسانه هولوکاست یهودیان در جنگ جهانی دوم را ندارد، اما درباره این ماجرا خبررسانی جهتداری از همان روز اول تاکنون صورت میگیرد.
حادثهای که اتفاق افتاد، متاسفانه توجیه رسانهای حمله آمریکا به افغانستان و عراق و حضور در منطقه غرب آسیا را فراهم آورد و علاوه بر این، بعد از آن مسلمانان و عقاید آنان آماج حملات جدیدی از طرف اسلامهراسان و مسلمانستیزان قرار گرفتند.
جرج بوش رئیس جمهور وقت آمریکا در روز حادثه گفت:”آمریکا هدف حمله قرار گرفت، چون ما درخشانترین فانوس آزادی و فرصت در دنیا هستیم. امروز، ملت ما شیطان را دید، بدترین شکل ماهیت بشر را.”
بهکار بردن کلمه “شیطان” در این سخنرانی و اطلاق واژه “شر” به هر کس که مخالف رژیم صهیونیستی باشد- طبق اعتقادات مسیحیت صهیونیستی- نمیتواند اتفاقی باشد و حاکی از یک برنامهریزی بلندمدت برای مقابله با اسلام ارزیابی میشود.
رئیس جمهور جمهوریخواه و صهیونیست آمریکا در ادامه ارتش این کشور را “قدرتمند” و “آماده” توصیف کرد. چند ساعت بعد هم آژانسهای اطلاعاتی آمریکا و آلمان گفتند، مکالماتی را شنود کردهاند که نشان میدهد “اسامه بن لادن” بنیانگذار و رهبر القاعده، مسئول این عملیات بوده است.
ناتو نیز بر اساس ماده ۵ منشور خود که برای اولین بار مورد استفاده قرار گرفت، حمله به آمریکا را حمله به تمام کشورهای عضو این سازمان تلقی کرد و سازمانی که برای مقابله با نفوذ شوروی در زمان جنگ سرد تشکیل شده بود، از ماموریت جدید خود رونمایی کرد.
با وقوع حادثه یازده سپتامبر و مشارکت ناتو با آمریکا، فلسفه ادامه حیات این سازمان به اصطلاح نظامی روشن شد و آن چیزی نبود، بهجز مقابله همهجانبه با اسلام و مسلمانان. همان مسالهای که رهبر معظم انقلاب از آن با عنوان “ناتوی فرهنگی” تعبیر نمودند.
هرچند سازمانهای اسلامی در آمریکا بلافاصله بعد از وقوع این حادثه ساختگی، آن را محکوم کردند و از مسلمانان خواستند تا به مردم و خانوادههای قربانیان کمک کنند، اما بر اساس گزارشی که کمیسیون حقوق بشر نیویورک در سال ۲۰۰۴ منتشر کرد، پس از ۱۱ سپتامبر تبعیض نژادی و آزار و اذیت مسلمانان، اعراب، و شهروندانی که نسب جنوب آسیایی داشتند، در این شهر به شدت افزایش پیدا کرده است.
بر اساس گزارش دیگری از سیانان، یک “سیک” هندی به خاطر شباهت لباسهایش به مسلمانان، به ضرب گلوله “فرانک سیلوا روک” در تاریخ پانزده سپتامبر کشته شد.
علاوه بر این حادثه که بشدت پروژه “اسلامهراسی” را در آمریکا و غرب شدت بخشید، “فرانکلین گراهام” فرزند و جانشین “بیلی گراهام”-که از واعظین مشهور فرقه مسیحیت صهیونیستی بهشمار میرود-، اصولا از حضور مسلمانان در کشور آمریکا رضایت نداشته و درخواست اخراج مسلمانان از این کشور را کرده بود.
او بعد از یازده سپتامبر گفته بود:”ما به اسلام حمله نمیکنیم، بلکه اسلام به ما حمله کرده است. خدای اسلام همین خدا نیست. او پسر خدای مسیح یا مذهب یهودی- مسیحی نیست. من معتقدم اسلام دینی بسیار پلید و شوم است.” فرانکلین مدعی است مسلمانان نه به اندازه کافی به خاطر ۱۱ سپتامبر عذرخواهی کردهاند و نه غرامت پرداختهاند.
“بیلی گراهام پدر فرانکلین” هم یک مسیحی صهیونیست بوده که در سال ۱۹۱۸ در آمریکا متولد شد. او مشاور روحانی چند رئیس جمهور آمریکا بوده و با “دوایت آیزنهاور” و “ریچارد نیکسون” روابط بسیار نزدیکی داشت.
او در سال ۲۰۱۰ با باراک اوباما دیدار داشت و از جمله فعالین مسیحیت صهیونیستی و مباحث آخرالزمانی و جنگ آرماگدون محسوب میشود و از سال ۱۹۴۷ به بعد بیش از چهارصد سخنرانی تبلیغی در یکصد و هشتاد کشور دنیا انجام داده است.
گفته شده “گراهام” عضویت در حزب دموکرات آمریکا را پذیرفته بود، ولی از بعضی از نامزدها یا روسای جمهور جمهوریخواه آمریکا نیز حمایت میکرد.
گراهام با اینکه بهصورت نمادین جایزه جورج واشنگتن را به خاطر فعالیتهای ضد نژادپرستی دریافت کرده(!)، اما عملکرد او ضد حقوق بشر بوده و مسلمانستیز است. او اولین پروتستانی است که مدرک افتخاری کلیسای کاتولیک را در سال ۱۹۶۷ دریافت کرد.
بنا بر گزارش رهپویان هدایت، عاملان ترویج پروژه “اسلامهراسی” هر کجا که ثروتی بوده و مردمش مسلمان هستند از عراق گرفته تا سوریه، لبنان، فلسطین، یمن، بحرین، میانمار و آفریقا، آتش جنگ به راه انداختهاند و محصول مد نظر خود را درو میکنند.
تاسفبارتر آنکه وقتی مردم این کشورها آواره شدند، اجازه ورود آنها به کشورهای اروپایی و آمریکایی را نمیدهند. از جمله اینها داستان غمانگیز مرگ “آیلان” کودک سه ساله عینالعرب سوریه بود که در چند روز گذشته دنیا را تکان داد و بار دیگر مسلمانستیزی مدعیان آزادی و احترام به حقوق انسانها را نشان داد.
با توجه به سختگیریهایی که از ورود مسلمانان به اروپا و آمریکا میشود، برخی از مهاجرین مسلمان مجبور هستند به ظاهر خود را در جرگه غیرمسلمانان جا بزنند و نکته قابل ذکر آنکه، از این موضوع برای استفادههای تبلیغاتی از جمله بزرگنمایی تعداد غیرمسلمانان استفاده میکنند.
خاطرنشان میکند، صرف مسلمان بودن در بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکا دلیلی بر تروریست بودن آن فرد بوده و رسانههای وابسته غربی، آنچنان بر ذهن و فکر مردم تاثیر گذاشتهاند که تصوری بهجز این ندارند.
منبع : رهپویان هدایت